How to Become Wise?
What happens when the heart is isolated from jealousy?
Do we get wiser when the heart is isolated from jealousy?
Why You Need Wisdom And How To Be More Wise?
How to be wise and how to make wise decisions?
How do we be wiser during troubled times?
How can I get wisdom from God?
What is the secret of wise people?
«حجر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«مَحجِر العَين: ما يدور بها، و هو الذى يظهر من النِّقاب،
حلقه چشم، حدقه چشم»
«الْمَحْجَرُ الصِّحِّي: قرنطينه، اطاق ایزوله»
«هُوَ فى حَجْرِه: أَىْ كَنَفِهِ و حِمَايَتِهِ»
«الحِجْرُ: القَرَابَةُ»
«الْحُجْرَةُ: الْبَيْتُ»
«الحُجْرَةُ: حَظِيرة الإبل»
«حَجَّرَ عَيْنَ الْبَعِيرِ إذَا وَسَمَ حَوْلَهَا بمِيسَمٍ مُسْتدِيرٍ»
مفهوم «المنْع و الإحاطة على الشىء»
«الْحَجْرُ و التَّحْجِيرُ: أن يجعل حول المكان حجارة،
يعنى سنگچينى در اطراف يك مكان»
«حَجَّر القَمَرُ: إذا صارت حولَه دارةٌ، اطراف ماه هاله زده است.»
«حَجُّورَة: پرگار و اسباببازى بچّهها كه با آن روى زمين دايره مىكشند.»
«احْتَجَرَ به: به او پناه برد.»
«حجر» + «معوذتین»
+ «وری – درناژ حسادت»
+ «حفظ»
+ «حکم»
«حجر: منع»
«مَحجِر العَين: حلقه چشم، حدقه چشم»
حدقه چشم از چشم محافظت میکنه.
[الحجر المنع]
عقل وصل به نور علم، همون عامل حفظ و نگهداری قلب است از اینکه با ارتکاب معصیت به هلاکت بیفتد لذا محافظت و منع، همین نقش عقل یا قلب یا نفس و یا اسامی دیگر که همه یک معنا و مفهوم را دارند، است و آنهم همان وجود با ارزش و نفیس عاقل عارف به نور قبض و بسط درونی وجود و قلب ماست که با واژه حجر میشه اینو فهمید که چه نقش با ارزشی رو برای قلب ما ایفاء مینماید.
عکس حفره استخوانی چشم که بخوبی از چشم با ارزش که ابزار بینایی است مراقبت و محافظت مینماید و آن را درون خود جای داده (حُجره)، و از آن مراقبت بعمل میآورد.
+ «سوره حجر»:
اصحاب الحجر قوم ثمود بودند.
اهل حسادت اهل منع خود و دیگران از بهرهمندی از معالم ربانی در هر زمان بوده و هستند و خواهند بود. و به همین خاطر که نمیذارن نور ولایت گسترش پیدا کنه، از رحمت خدا به دورند. + «لعن»
«الحجر: العقل»:
«هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ»
«ذِي حِجْرٍ: عاقل»
هو الحفظ بالتحديد، أي كون الشيء محفوظا و محدودا.
+ مفهوم صلابت و قرابت، که در این واژه وجود دارد.
حجر: نور ولایت ابزار حفظ به روش محدودیت ایجاد کردن.
«ورود به محدوده نامحدود!»
+ مفهوم بازدارنده واژه «ابو»
تحجیر، حاجر.
«حجرة: اتاقی که درب آن بسته شده و مانع ورود دیگران میشود.»
حجرۀ نورانی:
قلبی که نور و ظلمتشو میفهمه، اون حجرۀ نورانی و ایزوله است که راهی برای ورود وسوسههای شیطانی باز نگذاشته!
+ «معوذتین»
«الْمَحْجَرُ الصِّحِّي: قرنطينه، اطاق ایزوله»
نور، قلبتو از حسد ایزوله میکنه!
هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ!
نور قلبتو از حسد ایزوله میکنه! به این میگن حجر! به این میگن ذی حجر! به این میگن عاقل!
+ «حجر – نماد معالم ربانی».
+ «صخر»: «الصخرة: الصفاة العظيمة الّتي لا يمكن حملها و لا إزالتها عن مكانها»
صخره نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است که هیچ عاملی نمیتواند در اندیشه و ماموریت آنها اختلالی ایجاد کند! و این صخره، محل و پناهگاه اهل نور یقین است:
«أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ»، «فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ».
«فلانٌ صَخْرَةُ الوَادِي»: فلانى استوار و پا برجاست و نمىترسد.
+ رؤیای «عصر حجر!»:
اهل نور یقین با استعمال اندیشه و معالم ربانی در حوادث، استوار و پابرجا هستند و از هیچ چیزی نمیترسند و این مفهوم در واژه «صخر» آمده است.
در این واژه مفهوم «العلوّ و الشدّة» نیز وجود دارد.
+ «مافوق»
«متحجّر»: فرهنگ فارسی معین واژه متحجّر رو اینجوری معنی کرده:
در فارسی به کسی گویند که حاضر به درک و پذیرش نوآوریها نیست.
در معنای ممدوح، یعنی اهل یقین با آشنایی با اندیشه آل محمد ع به سبب معالم ربانی صاحبان نور دیگه حاضر به قبول هر اندیشه مدعی ربوبیت و نوآوریها و بدعتهای هر زمان که خلق معاصی نو برای دیگران میکنند، نیست لذا زندگی غارنشینی اهل عصر حجر را بر این شهرنشینی مدرنیسم آلوده به هزاران گناه، ترجیح میدهند.
آنچه خیلی شاخص و عجیب است این است که همه چیز از سنگ است «عصرحجر»!
«اهْلُ الْحَجَرِ و المَدَرِ»: باديه نشينان.
اینکه محل زندگی آنها دور از شهر و در یک روستا در یک دره در دامنه کوه سنگی با عده ای قلیل:
+ «اقصی المدینة »
این دوری ممدوح است نه مذموم!
اینکه همه چیز از سنگ است، به اسم و معنای سنگ «حجر» بر می گردد یعنی تمام ساختار بیت اعتقادی از محکمترین چیز یعنی سنگ ساخته شده و نسبت به معالم ربانی، یقینی به سختی و محکمی سنگ در دل وجود دارد، بطوریکه هیچ چیز نمی تواند این اعتقاد را از بین ببرد و نام حجر یعنی معالم ربانی و آیات و اندیشه ای که اهل یقین با استعمال این اندیشه تولید نور آرامش عمل صالح برای خود و دیگران می کنند و اینکه همه چیز غیر معمول است واقعا عمل به نور ولایت در دل شرایط از دید همگان غیر معمول بنظر میرسد و لذا خودبخود از دیگران جدا و متمایز میشوی و با عدهای قلیل همراه و هماهنگ میشوی که آنها هم در دید ظاهر غیر معمول هستند.
اما اینکه چرا تعبیر آن ممدوح است، در میوههای پذیرایی شده است که بسیار خوشمزه و در عین حال غیر متعارف بوده که تا بحال چنین میوههایی دیده نشده، اشاره به معالم ربانی دارد که اهل یقین با عمل به این اندیشه، اعمال صالحی به خوشمزگی میوههای بهشتی تولید میکنند بطوریکه در بهشت نیز وقتی میوههایش را میبینند و میخورند، میگویند ما قبلا مشابه این میوهها در دنیا خوردهایم که البته اشاره به همان معالم ربانی در دنیاست.
(الصراط صراطان صراط فی الدنیا و صراط فی الآخرة)
این صراط دنیایی است که اگر محکم (سنگ = حجر) بر این اندیشه باشیم، در آخرت در قرب و همجواری آل محمد ع به برکت معالم ربانی خواهیم بود.
اینکه در واژه حجر مفهوم حفظ وجود دارد یعنی قلب با نور یاد معالم ربانی حفظ می شود و لذا در قرب و نزدیکی آل محمد ع محفوظ باقی خواهد ماند.
لذا اینکه این بیت اعتقادی همهاش از سنگ است، یعنی همهاش عاقلانه بنا شده چون با یاد معالم ربانی بنا گردیده است.
(الحجر العقل – ذِي حِجْرٍ)
در واقع عاقل با یاد معالم ربانی و عمل به نور ولایت «حجر»، از اینکه بخواهد با گناه خود را تسکین دهد محفوظ و محدود میماند و این محدودیتی که عقل یا نور ولایت برای ما ایجاد میکند بسیار محدودیت با ارزشی است لذا اینکه دور از بقیه و در این روستای سنگی، سکنی گزیدهایم و به نوعی محدود شدهایم، این محدودیت به نفع ماست.
عرب به اطاق در بسته میگه «حُجرة»، کانه در این بیت، محدودیتی ممدوح وجود دارد که مانع ورود اندیشه باطل لیدرهای سوء و وسوسههای شیطان میشود.
در واقع قصه پناه بردن به کهف حصین اعتقادی آل محمد ع است که ظاهر این بیت، همهاش سنگی و غارنشین و اولیه است و باطنش آرامش است.
بگذار همه تو را غارنشین و در انزوا و گوشهگیر و بدور از همه بدانند!
آرامش در همین عزلت و گوشهنشینی است.
امام صادق ع فرمودند که اگر نبود این مسولیت الهی بر دوش من، دوست داشتم در کوهی و در غاری تنها به عبادت خدا مشغول باشم تا اجل سر برسد!
داستان رؤیای عصر حجر بشارتی زیبا بود و هست.
+ «سفر انفرادی با نور!»
حضرت فرمودند همچون پرندهای باش تنها بر شاخه درخت و در کنار آب نهر و در خانهات تنها و تنها باش، که این حدیث زیبا در مقالۀ عزلت نیز آمده.
در واقع همه چیز، به معالم ربانی بر میگردد.
از واژه «سنگ – حجر» معانی و مفاهیم و آثار با یاد معالم ربانی بودن را در زندگی روزمره استنباط میکنیم. این همان سنگی است که عصای موسی ع بدان خورده! «اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ» برای همینه که از این سنگ، حالا میوههای عجیب و غریب تناول میشود!
معالم ربانی صاحبان نور همان معنای اسم «حجر» است.
وقتی که ملائکه عذاب برای بردن اهل شک میآیند، اقرار به این «حِجْراً مَحْجُوراً» دیگه بدرد اهل حسادت نخواهد خورد و عامل صیانت و حفاظت آنها از عذاب الهی نخواهد بود، کانه اهل حسادت اونجا میگن آمنت بربّ موسی و هارون! اما بهشون میگن حالا اقرار میکنی «آلآن»؟! کور خودندی! دیگه دیر شده! فی الدنیا [قبل از موتة الاولی] باید به این عامل حفظ و قرابت چنگ میزدی [و به آرزویت می رسیدی + «منی – تمنا»]، تا اینکه الآن از ثمرات آن اعمال صالح برخوردار میشدی.
حالا دیگه فایده ای ندارد، مثل فرعون که در لحظه آخری که داشت در دریای حسادت خودش غرق میشد گفت الان ایمان آوردم برب موسی و هارون!
«وَ جاوَزْنا بِبَني إِسْرائيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْياً وَ عَدْواً
حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ»
+ «إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ»:
«به ذات خدا فکر نکن! به نور خدا فکر کن!»
کانه اهل شک حسود، خدا رو بدون رعایت سلسله مراتب نورانی و این معالم ربانی، میخواهند مورد خطاب قرار دهند و این ندا، جوابی در پی ندارد چرا که من وراء الحجرات است حال آنکه باید با یاد معالم ربانی باشد نه بدون « مِنْ وَراءِ» یاد معالم ربانی «الْحُجُراتِ». اینه که فرعون وقتی اونجا به این اندیشه اقرار میکنه، از او پذیرفته نمیشه چون « إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ » هرگز جواب نمیده!
+ «سوره حجرات»: «إِنَّ الَّذينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»
از این آیه هم میشه استنباط کرد که حجر معنی عقل میده: «مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ = لا يَعْقِلُونَ».
مشتقات ریشۀ «حجر» در آیات قرآن:
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ (24)
وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ (60)
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (74)
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُكُمُ اللاَّتي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ وَ رَبائِبُكُمُ اللاَّتي في حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللاَّتي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحيماً (23)
وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُها إِلاَّ مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها وَ أَنْعامٌ لا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِراءً عَلَيْهِ سَيَجْزيهِمْ بِما كانُوا يَفْتَرُونَ (138)
وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنا عَلَيْهِمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (160)
وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَليمٍ (32)
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ (82)
فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ (74)
وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلينَ (80)
قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَديداً (50)
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً (22)
وَ هُوَ الَّذي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً (53)
إِنَّ الَّذينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ (4)
لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طينٍ (33)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (6)
هَلْ في ذلِكَ قَسَمٌ لِذي حِجْرٍ (5)
تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ (4)