What disturbs the peace of your heart?
«فزز» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«فَزَّ الجُرح: ندي و سال»
پرستار اینقدر زخم رو فشار فشور میده تا بالاخره آبسه رو تخلیه کنه، و صدای مریض رو در میاره!»
«قعد مستوفزا: غير مطمئنّ.»
+ «طمن»: تعادل.
مفهوم بر هم زدن آرامش و تعادل از واژه فزز استنباط میشود.»
مخلّ آسایش شدن!
اخلالگر!
حسود تلاش میکنه بین صاحبان نور و اهل نور فاصله بیاندازد! «بغی»، «دیسراپشن».
لیدرهای سوء، اخلالگران در روابط بین عبد و ربّ هستند.
در واقع میشه اخلال در فرایند انتقال نور ولایت علمی آل محمد ع به قلوب مخاطبین.
سنگ انداختن جلوی پای بندگان خدا!
زنجیره اتصال را پاره کردن!
+ «صدّ سبیل!»
نزدیکی را به جدایی تبدیل نمودن!
فاصله! فراق «فرق» – تفرقه! دوری! بُعد! طلاق! «separation».
قول لا مساس سامری! جدایی طلبها!
مفهوم زیبای «جدا»: (اتچ ≠ دیتچ)».
+ «یریدون لیطفوا نور الله بافواههم»
+ «زلق»
اگه عامل حسادت رو درناژ کنی، شیطان علامت «مزاحم نشوید» رو میبینه و شرّش رو کم میکنه!
اگه رو به تمنّا باشی، انگاری به شیطان اجازه میدی که وارد قلبت بشه!
اگه رمی جمرات نکنی، اگه حسدتو درناژ نکنی، شیطان مدام آرامش قلبتو بهم میزنه!
در واقع این خود شخص است که با استعمال عیب حسد، یعنی با پشت کردن به نور تقدیرات و رو نمودن به تمناها، به شیطان اجازه و فرصت میده که آرامش قلبشو بهم بزنه!
دستور خدا به شیطان: اسْتَفْزِزْ!
همۀ زوراتو بزن که آرامش قلبشونو بهم بزنی!
شیطان، به دستور خدا «وَ اسْتَفْزِزْ» هر دو گروه اهل نور و اهل حسد رو تکون میده
و تلاش میکنه نا آرامشون کنه!
اما فرق عکس العمل این دو گروه:
سبیل شیطان و سبیل آدم و حوا پس از معصیت و پشت نمودن به ولایت:
شیطان برنگشت و توبه نکرد و خودشو علت گمراهی و نا آرامی خودش معرفی ننمود:
«قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ»:
گفت: پس به سبب آنكه مرا به بيراهه افكندى، من هم براى [فريفتن] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست.
«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ»
گفت: پروردگارا، به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من [هم تمنّاهایشان را] در زمين برايشان مىآرايم و همه را گمراه خواهم ساخت.
ولی آدم و حوا گفتند:
«قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ»
گفتند: «پروردگارا، ما بر خويشتن ستم كرديم، و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى، مسلماً از زيانكاران خواهيم بود.
اینجاست که جمله زیبا و کلیدی و بهشتی صاحبان نور را باید تکرار کنیم که:
«حوادث آثار عیب ماست، محیط مبدا و منشا نا آرامیهای قلبی ما نیست».
این همان اعتقاد «لا اله الا الله» است.
«فَزَّ: تنها شد.»:
انگاری شیطان میدونه تا باعث جدایی قلب از اون گزینهای که خودشو برای ایجاد آرامش به اون شخص نزدیک کرده یعنی نور ولایت علمی آل محمد ع، نشه، نمیتونه نا آرامش کنه لذا فزّ یعنی اهل شک تنها شد و تنهایی یعنی بیجفت ماندن و ولیّ نداشتن. انگاری شیطان با تکلماتش تلاش میکنه که از نور ولایت دور بشیم. «فَزَّ عنهُ: از او دور شد.» تا تنها بشیم و تاریک بشیم!
مفهوم «دور – تنها – نا آرام – بیثبات».
«رجل فزّ» نام لیدر سوء است که تبعیت از او و بینش او موجب ناآرامی و تاریکی دل میشود «استفزّه: ختله حتّى ألقاه في مهلكة» اینقدر نیرنگ میکنه تا بالاخره ناآرامت کنه.
«فزّ عن الشيء: عدل»
«فزّ الجرح: ندي و سال»
عرب به «گوساله» میگه «فز» چون دورو پر مادرش مدام جست و خیز میکنه و آرام و قرار نداره. اعتقادی که لیدر سوء نیز مبلغ آنست همان «گوساله پرستی» است که هدفش ایجاد ناآرامی و بیثباتی است.
+ «عجل»
تکلمات شیطان در قلب، هدفش همینه «التطيّر و الاضطراب» که مدام دروغ ببافه تا بالاخره قلبتو تاریک کنه و تو رو از یاد نورت منحرف کنه و تاریکت کنه! به این میگن «فزّ».
[فزز – زعج]:
فَزَّنِي فلان، أي: أزعجني، مرا ناآرام ساخت.
الْفَزُّ: ولد البقرة، و سمّي بذلك لما تصوّر فيه من الخفّة، كما يسمّى عجلا لما تصوّر فيه من العجلة.
فَزٌّ: گوساله: به تصور لرزش و سبكى او كه در حال زايش چنين است.
چنانكه نام- عجل- هم به گوساله به تصور لرزش و حركت با شتابش اينطور ناميده شده.
«اذْهَبْ … وَ اسْتَفْزِزْ»:
اصلا خود خدا به شیطان امر کرده هر چی زور داری بزن تا همه رو گمراه کنی اما اینو بدون کسی که با یاد معالم ربانی منا اهل البیت ع « عِبادِي » در مقابلت بایسته، تو حریفش نخواهی شد ان شاء الله تعالی! عبارت « عِبادِي » با اون ضمیر «ی» که آخرش اومده دل آدمو حال میاره! یعنی وقتی با یاد معالم ربانی دل از گناه بکنی میشی بنده خود خدا و تو رو مال خودش میدونه! منا اهل البیت ع میشی!
+ «سلمان منا اهل البیت ع»
ای شیطان، برو زورتو بزن!
«اذْهَبْ … وَ اسْتَفْزِزْ»
پس اهل شک و یقین همه بهوش که شیطان مامور خداست!
« وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً (61)
قالَ أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَليلاً (62)
قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءً مَوْفُوراً (63)
وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً (64)
إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكِيلاً (65)»
همانطور که سنت خداست که با نزدیک کردن و ظاهر کردن صاحبان نور، شرایط هدایت و رحمت خودشو برای هر قومی ایجاد کنه، از سنت خدا هم اینه که اگه این قوم نسبت به نور خودشون بیاحترامی کنن و اونو اذیت کنن، باید بدونن که در نبود نور قلب، دیگه هیچ حفاظی برای پیشگیری از عقوبت ذات اقدس الهی برای اونا باقی نمیمونه و اونا پناهگاهی برای التجاء به آن ندارند و کارشون دیگه تمومه «إِذاً لا يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلاَّ قَليلاً»
«وَ إِنْ كادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْها وَ إِذاً لا يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلاَّ قَليلاً (76) سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِيلاً (77)»
[تقابل دو بینش – تقابل دو لیدر (صاحب نور و لیدر سوء) = تکرار قصه کربلا]:
همیشه قصه تکراری همین بوده! در هر قومی که تحت نفوذ لیدر سوء زندگی می کرده اند، آل محمد ع، معلمی از بین خود آنها انتخاب نموده و بین آنها مامور ابلاغ و تفهیم فرایند نور ولایت بعنوان تنها ابزار آرامش می شده و برای این کار خود، از علم آل محمد ع اقتباس مینموده است و لیدر سوء و اهل حسادت متبعش، علیرغم اینکه حقانیت او را می دانستند، از این تقدیر ناراضی و بشدت استعمال حسد مینمودند، لذا در صدد نابودی صاحبان نور و اعتقاد آنها بر میآمدند غافل از اینکه خداوند قاهر، این گزینهها را جوری خلق و طراحی نموده که امکان غلبه بر نور خدا وجود ندارد، یعنی از خدا نمیشود زرنگتر شد! لذا به محض اینکه صاحب نور ماموریت خود را به نحو احسن به انجام رساند و از طرفی چون لیدر سوء قصد نابودی او نمود « فَأَرادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ » اینجا آل محمد ع کار این لیدر سوء و اهل شک و نفاق و دورویی که متبعینش هستند را تمام نموده و از بین میبرند.
انگاری صاحبان نور، میدانند که ماموریت آنها، ماموریت تکراری قصه کربلاست و آنها با دید باز این ماموریت را می پذیرند و کربلا همیشه تکرار می شود!
(کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا)
در واقع این اهل شک کوفه هستند که می خواهند صاحب نور خود را از سر راه بردارند، در حالی که اول خود را دوستدار محمد و آل محمد ع جا زده بودند تا ببینند چه می شود، و چون خدا زرنگتر است شرایطی پیش می آورد تا اهل حسادت غربال شوند!
« وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ فَسْئَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى مَسْحُوراً (101)
قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلاَّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ وَ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً (102)
فَأَرادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَميعاً (103)
وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَني إِسْرائيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفيفاً (104)
وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (105)»
[«وَ إِنْ كادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ»
+ «فَأَرادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ»]:
عبارت «مِنَ الْأَرْضِ» بعد از واژه «فزّ»:
قلب جای یه گزینه برای فرماندهی بیشتر نیست!
یا لیدر نورانی و یا لیدر سوء!
هر یکی سعی می کنه حریف رو از میدان بیرون کنه و این میدان همون قلب و ارض است!
[دور و نزدیک – با ارزش و بی ارزش]:
«أَنَّ قُلُوبَ الْجُهَّالِ تَسْتَفِزُّهَا الْأَطْمَاعُ»
چیزهای بیارزش، قلب رو از نور ولایت با ارزش دور میکنه! باید حواست جمع باشه!
چشمداشت به چیزهای بی ارزش [استعمال بخل و حسد] موجب دوری از درِ خانه آل محمد ع شده و این تنهایی توام با تاریکی و نا آرامی قلب است.
چشمداشت به چیز با ارزشی بنام نور ولایت آل محمد ع [عین شکری] موجب نزدیکی به آل محمد ع شده و این امر توام با نور آرامش قلب اهل یقین است.
مشتقات ریشۀ «فزز» در آیات قرآن:
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۶۱ الى ۶۵]
وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً (64)
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۷۶ الى ۷۷]
وَ إِنْ كادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْها وَ إِذاً لا يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلاَّ قَليلاً (76)
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۱۰۱ الى ۱۰۵]
فَأَرادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَميعاً (103)