دکتر محمد شعبانی راد

حسود، خسته و درمانده! حسادت، درد بی درمان! أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ في‏ لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ!

WEARY and DISHEARTENED!

«عیی» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«داء عَيَاءٌ: لا دواء له»
«أَعْيَا الدّاءُ الطبيبَ: آن بيمارى پزشك را ناتوان و درمانده كرد.»
«disheartenment»: دلسردی!

عيّ‏:
حسود، خسته و درمانده!
حسادت، درد بی درمان؟!
داء عَيَاءٌ: لا دواء له،
حسادت برای حسودی که پشت به تمنا و رو به نورش نکنه، درد بی درمانه!
حسود، خسته و درمانده! حسادت، درد بی درمان!
أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ في‏ لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ!
با نورت، هیچوقت درمانده نخواهی شد!
«with the light, You will never be helpless»
«helpless one»: بی پناه!
+ سفر انفرادی با نور!
«You are never alone or helpless»
«أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ – وَ لَمْ‏ يَعْيَ‏ بِخَلْقِهِنَ‏»
«نور قبض و بسط – مخلوق»
+ «عبد – ربّ»
+ «ید الله مغلولة»
«داء عَيَاءٌ»
«أَعْيَا الدّاءُ الطبيبَ: آن بيمارى پزشك را ناتوان و درمانده كرد.»
أَعْيَا الرجل: أصابه‏ الْعَيَاءُ فلم يستطع المشي (زمین‌گیر شدن).
+ «ثخن»: أثخنه المرض!
+ «ضغن»: ضغن‌های قلبی آدمو درمانده می‌کنند!
+ «شفا البئر»
«داء عَيَاءٌ: لا دواء له»
«الداء العياء: الّذى لا دواء له (درد بی‌درمون!)
مفهوم «درماندگی»
الإعْيَاء: (طب): خستگى مفرط در مفصلها و عضلات، نام ديگر آن (تَعَب) است.
شنیدی میگن:
واقعا موندم چکار کنم! نه راه پس دارم، نه راه پیش! بدجوری گیر کردم! دیگه خسته شدم و بریدم!
این میشه عبارت «عييت بالأمر»
مثل درمان بیماران سرطانی لا علاج.
خود طبیب هم دیگه بیمارو جوابش میکنه.
میگه دیگه نیاریدش مطب من! کاری از دست من دیگه بر نمیاد! نمیدونم و نمیتونم براش کاری بکنم!
«الرجل يتكلّف عملا فيعيا به و عنه: إذا لم يهتد لوجه عمله»
اینکه انتظار دارید منِ طبیب برای بیمار شما کاری انجام بدم، این کار از دست من بر نمیاد! من عاجزم!
«اسْتَعْيَا بالأمر: كار را نتوانست به خوبى انجام دهد، درمانده شد!»
عبارت «وَ لَمْ‏ يَعْيَ‏ بِخَلْقِهِنَ‏» اشاره به این مطلب مهم داره که اهل یقینی که نورشو باور داره، هرگز توی هیچ آیتی گیر نمیکنه «لَمْ‏ يَعْيَ‏»، چون مدام سر نخ نورانی ذکر الله توی دستشه.
یعنی مدام آل محمد ع به سبب اینکه این اهل یقین، اقرار به فضل معالم ربانی دارد، برای او آن به آن با تغییر نور و ظلمت قلبش، باهاش صحبت میکنن و امر و نهیش میکنن و کلامی جدید برای او خلق می‌نمایند و اِعمال قدرت می‌نمایند و اِعمال قانون می‌نمایند و اِعمال نور ولایت می‌نمایند.
و فرایند نور ولایت همین است. یعنی امر و نهی مافوق برای مادون، که مادون این دستورات زیبا را با قلب سلیم خود می‌فهمد و عمل می‌نماید.
اصلا «الولایة لله جمیعا»!
خدای مهربان، نقشش و کارش همین خلق نور ولایت است برای ما!
خدای مهربان با خلق نور محمد و آل محمد ع، نور علمی ولایت خودشو اعمال میکنه!
خدا هیچوقت از خدایی کردن و خدا بودن خسته نمیشه!
واژه «عیی» نام لیدرهای سوء و اهل شک حسود می‌باشد و اشاره به این مطلب دارد که اینها از اینکه بخواهند مقام ولایة اللهی آل محمد ع را بدست بگیرند، عاجز هستند و هرگز آنها توان برداشتن این ماموریت سنگین و ثقیل را ندارند:
«الْعِيُ‏: عجز يلحق من تولّي الأمر و الكلام‏:
عجزى كه از عهده‏‌دار شدن كار و سخن به انسان دست مى‏‌دهد.»
پس متولی امر رساندن نور علم در همه عوالم، فقط خود خداست که با خلق مخلوقی نورانی بنام محمد و آل محمد ع، که همان نور مخلوق معصوم و بی‌عیب خدا هستند، این کار را انجام می‌دهد.
اهل یقین عملا به این نتیجه رسیده‌اند که جز یادآوری معالم ربانی اهل البیت ع، هیچ گزینه دیگری برایشان نمی‌تواند متولی امر و نهی قلبی باشد و آنها قبض و بسط قلبی خود را با حضور و غیاب تمثال نورانی متوجه می‌شوند.
این سنت خداست که هر کسی بدون اذن نور آل محمد ع خودشو متصدی امری و کاری بدونه و قرار بده، درماندگی حتما در این امر برایش خواهد بود.
غاصبین حق آل محمد ع، توان امر و نهی مبتنی بر علم و عدالت را ندارند.
تقدیرات همون آیتی هستند که خدا مقدر کرده تا سر راه حسود قرار بگیره «لقط»، تا اون اندیشه پنهان و نیت نامرئی درون قلبشو رو کنه و مرئی کنه و دستشو رو کنه تا بفهمه زبانا حب آل محمد ع را ادعا میکرده!
فقط با حضور نور ولایت در قلب، امکان‌پذیر است که بتوان بداخلاقی طرف مقابل را با مهربانی و حسن خلق پاسخ داد.
مفهوم خستگی از آیت و خستگی از تحمل نمودارهای آزار دهنده، مفهومی است که قلب با دور شدن و پشت نمودن به نور، گریبانگیرش می‌شود.
در اصل، خستگی اثر عیب خود حسود است و نه آیت!
حسود خیال میکنه از استعمال معالم ربانی نتیجه نمیگیره و از استعمال حسدش بهتر نتیجه می‌گیره!
لذا میگه بذار بازم با روش خودم برم به جنگ آیت، ببین چجوری ادبش میکنم!
اینا همه تکلمات شیطان و تاریکی حسد خود اوست که حاصلش خستگی غیر قابل درمان است.
هر وقت دیدی از تحمل آیت و تقدیراتت داری خسته میشی، بدان نور ولایت در قلبت بعلت بی‌توجهی به آن، کمرنگ داره میشه که نمیتونی آیت رو تحمل کنی!
باید بدونی کار رو باید از کجا آغاز کنی!
امام جواد علیه السلام:
مَن لَم یَعرِفِ المَوارِدَ أعْیَتهُ المَصادِرُ.
هر کس نداند کاری را از کجا آغاز کند، از به سرانجام رساندن آن درماند.
وقتی تقدیر میشه که یکی بهت نامهربانی کنه،
تو با مهربانی یعنی با بسم الله الرحمن الرحیم کارتو آغاز کن!
بذار هر جوری دلش میخواد بداخلاقی کنه! دست خودش که نیست! ناصیه هر جانداری به دست آل محمد ع است و به او، آنقدری اجازه جولان می‌دن که تو از ثمرات تربیتی این آیت بهره‌مند شده باشی.
وقتی تحملت به حد نصاب رسید، فرج میرسه.
بالاخره باید در این فتنه آیت، نمره قبولی رو که از من و تو انتظار دارند، بگیریم، ان شاء الله تعالی.
این بدجنسی و بداخلاقی و چموشی نمودار با من و تو، ارتباط کاملا درستی داره و این لباس اندازه ماست! این تقدیر، حکم خداست! که ما مستحق آنیم!
«اَلْقَضَاءِ، اَلْحُكْمُ عَلَيْهِمْ بِمَا يَسْتَحِقُّونَهُ»
«لیله قدر شب تقدیرات و مشخص شدن اندازه‌های واقعی ماست.»!
«مَا مَعْنَى هَذَا اَلْقَضَاءِ؟
قَالَ:
اَلْحُكْمُ عَلَيْهِمْ بِمَا يَسْتَحِقُّونَهُ
مِنَ اَلثَّوَابِ وَ اَلْعِقَابِ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ.
معنى اين قضاء چيست‌؟
فرمود:
اينكه خداوند حكم مى‌كند آن ثواب و عقابى كه در دنيا و آخرت به خاطر اعمالشان مستحقّ‌ آن هستند به ايشان داده شود.»
+ «جبر و اختیار!»
به اینکه چی میشه فکر نکن! به اینکه الآن چه وظیفه‌ای داری فکر کن و اون وظیفه رو درک کن و بهش عمل کن، بقیه‌اش با عالم بالاست.
قبل از این نمودار و این حادثه و این تقدیر، اصلا فکر نمیکردیم اینقدر حسود و بخیل باشیم!
ولی از روی ناآرامی قلبمون حالا می‌فهمیم چقدر حسد درون قلب ما خودشو مخفی کرده و اگه با این حسد بمیریم، این دنیا که بر باد رفت، اون دنیامونم به فنا میره! پس در مهلت باقیمانده و آیاتی نظیر این آیت، بدنبال این باش که حسدتو غیر فعال کنی و این امر مهم ممکن نمی‌شود جز با فهم نور ولایت که درک نور ولایت علمی صاحبان نور برای ما، شاهکلید قفلهای بسته زندگی است!
مهربانی کردن یعنی احسان، و احسان یعنی نور ولایت و نور ولایت یعنی احسان!
احسان یعنی جواب بدی رو با خوبی دادن!
«ان الله یامر بالعدل و الاحسان … و الاحسان هو علی …»
امروز من و تو باید این نمودار رو به نحو احسن پذیرایی نماییم و سکوت نماییم تا اراده خداوند از این تقدیر برآورده شود و هر چه خیر است برای اهل یقین و اهل نور ولایت رقم خواهد خورد.

«عیی»: الإعْيَاء: (طب): خستگى مفرط در مفصلها و عضلات. نام ديگر آن (تَعَب) است.
اللغة:
يقال عييت بالأمر إذا لم تعرف وجهه و تعذر ذلك عليك
و أعييت إذا تعبت و كل ذلك من التعب إلا أن أحدهما في الطلب و الآخر فيما وقع الفراغ عنه.

«أ فعيينا» گفته مى‌‏شود:
(عييت بالأمر) هنگامى كه بدان راه نبرى و برايت امكان آن عمل نباشد،
و مى‌‏گويى: (أعييت) هنگامى كه از كارى خسته شده باشى،
و ماده (عيى) همه‏‌اش به معنى خستگى است،
با اين فرق كه گاهى خستگى در حال يافتن است، و گاهى به هنگام فراغت از كارى.

عيّ‏ – عجز نفس:
وَ لَمْ يَعْيَ‏ بِخَلْقِهِنَّ
[کاری براش نداره !]
أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ
[مگه خلقت اولیه کاری داشت ؟!]
وَ اللَّجَاجَةُ أَعْيَا خُصُومَةً وَ أَقْطَعُ مَعْذِرَةً
لجاجت دشمن برانگيزتر و پوزش ناپذيرترين صفات است.
مهمترین عامل و وزنه و فاکتوری که خصومت و دشمنی را ایجاد و تشدید می کند حالت بد لجبازی هوای نفس است . عاقل عذر خواه است ولی هوای نفس لجوج دلیلی برای عذر خواهی نمی‌بیند و به اشتباه خود استمرار می‌دهد.
[چیزی جلودار و مانع کار عقل غالب بر هوای نفس وصل به نور نیست.]
[هوای نفس از فهم کلام ولی خدا عاجز است و عقل که از سنخ نور است کلام هم سنخ خود را درک نموده و نور حکمت را از آل محمد ع اقتباس می‌نماید و عاجز نیست.]
[حسر – عیّ ]:
حسر البعير: أعيى
[عجز – عیی]:
«عيى بالأمر: عجز عنه»
مفهوم [درماندگی]:
« Insolvency » : عجز از پرداخت دیون, اعسار, درماندگی
« Insolvence » : درماندگی, اعسار, عجز از پرداخت دیون
« Inability » : عجز, درماندگی, ناتوانی, فروماندگی, بی لیاقتی
« Prostration » : درماندگی, بخاک افتادن, دمر بودن

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی