wash dirty hands with soap and water!
Wash dirty hearts with the light of guidance!
Wash the tarnished hearts with the radiance of wisdom! 🌟💖
Let the darkness dissolve in the luminous stream, As gentle whispers of truth cleanse the soul. Guiding stars illuminate the hidden corners, Where hope blooms and forgiveness takes hold.
Fear and doubt, like dust on mirrors, fade away, Revealing reflection, raw and unfiltered.
In the soft glow, we find renewal And the promise of dawn in every twinkling star.
So let us bathe in this celestial light, Absorbing grace, renewing purpose.
For in the light of guidance, we find our way, And hearts once stained are purified. 🌟❤️
دستهای کثیف را با آب و صابون بشویید!
و دلهای کثیف را با نور هدایت بشویید!
دلهای لکهدار را با درخشش نور خِرَد بشویید! 🌟💖
بگذارید این تاریکی با این جریان نورانی حل شود،
همانطور که زمزمههای ملایم حقیقت، روح را پاک میکند.
(از لیلة القدر تا مطلع الفجر)
ستارگان راهنما گوشههای تاریک و پنهان قلب را روشن میکنند،
جایی که امید شکوفا میشود و مهربانی در آن جای میگیرد.
ترس و شک، مانند غبار از روی آینه، محو میشود،
و بازتاب آشکار نور مقدس، بدون فیلتر حسادت رویت میشود!
در درخشش ملایم هر ستارۀ چشمکزن،
تجدید قلب و نوید سپیده دم را مییابیم.
پس بیایید در این نور آسمانی غسل کنیم،
در این نور فیض جذّاب، و این اشتیاقی که متحوّل کنندۀ قلب است.
زیرا در پرتو نور هدایت، راه خود را مییابیم،
و دلهایی که اینگونه رنگین میشوند، پاک میشوند. 🌟❤️
«حرض» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الْحُرُض: الاُشنان، قِلیا یا سالیکورنیا (Salicornia)»
«الْحُرُضَ: الأشنان، سمي بذلك لأنه يهلك الوسخ،
گویی از این گیاه برای شستن لباسهای چرک استفاده میشده.»
+ «طهر»
+ مفهوم زیبای «ظهر – آشکار»
+ «ذبح»
+ «خرج»
+ «فرج»
+ «عَيْن نَجْلاءُ»
+ «نفش»
+ «با نور، خدایی کن! انسانِ خداگونه! آتاه الله المُلک! نور پادشاهی!»
الْحَرَضُ: ما لا يعتدّ به و لا خير فيه، و لذلك يقال لما أشرف على الهلاك: حَرِضَ.
چيزى كه مورد اعتنا نباشد و به حساب نمىآيد و خير هم در آن نيست [بیارزش]
و لذا به آنچه را كه در حال نابودى و هلاكت و تباهى است «حرض» گويند.
از دید برادران حسود یوسف ع، یعقوب ع اگه اینقدر یاد یوسف ع نماید، بالاخره بیارزش میشود و عقل از سرش میپرد و مجنون و عاشق یوسف ع از دید حسودان اینچنین است: «حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً»
در حالیکه حسد قلب آنها عامل هلاکت و حرض و نابودی است و برعکس، یاد معالم ربانی، عامل جوانی خواهد بود «فتی – اکسیر جوانی» و این در داستان یوسف ع و برادران حسود و یعقوب ع معلوم شد که اونجوری که برادران یوسف ع خیال میکردند، نشد یعنی حسد آنها، آنها را به روز سیاه نشوند در حالیکه یاد یوسف ع چشمان یعقوب ع را بینا نمود.
+ مثال پاک کن «تحریر الکتابه»:
پاککن با ارزش نزدیک کاغذ میشه تا غلطهای املایی بیارزش رو از بین ببره.
اینجوری معنا و مفهوم برانگیختن از واژه تحریض در میاد و استنباط میشه، یعنی وقتی بیارزشها که دست و پاتو بسته بودن، از بین بروند، حالا برانگیخته میشوی و انگیزه پیدا میکنی «اسّ – اسس» تا برای رسیدن به با ارزشها تلاش کنی.
+ «وجس – آلارم»
پس تا پشت به چیزهای بیارزش نکنی، اون نور به قلبت نزدیک نمیشه و آلارم نمیزنه!
صوم یعنی توقف استعمال اندیشه لیدرهای سوء که مشوق ارتکاب گناه هستند و به اهل حسادت جرات گناه کردن میدهند، و زیارت میشه تغییر قبله قلب از تاریکی گناه به نور ولایت علمی صاحبان نور در دل شرایط یعنی معرفة الامام بالنورانیة یعنی معرفت به آیات و معرفت به لیله قدر.
همهاش یک چیزه و با هم یکجا برای قلب سلیم معنا پیدا میکنند.
نور به قلبت انگیزۀ دفع حسد میده! يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ!
انگاری خدای مهربان به پیام رسان خودش میگه که به مخاطبین خودت بفهمون که تمناهای قلب چیز با ارزشی نیستن و عامل هلاکت هستند و اونا رو با کلام نورانی و رفتار نورانی خودت انگیزه بده که این عامل هلاکت یعنی حسد رو درناژ کنن و برای تولید عمل صالح با جان و دل اقدام کنن و خیال نکنن که چیز خیلی با ارزشی رو دارن فدای حسین ع میکنن بلکه با فدا کردن بیارزشترین چیز یعنی تمنا، دارن با ارزشترین چیز یعنی رضایت خدای مهربان رو بدست میارن و رضایت خدای مهربان یعنی بهشت جاویدان چراکه راضیة بالولایة میشه مرضیة بالثواب.
الْحُرُضَ : الأشنان بضم الهمزة، سمي بذلك لأنه يهلك الوسخ
گویی از این گیاه برای شستن لباسهای چرک استفاده میشده.
عامل از بین بردن چیز بی ارزش میشه حرض!
پس نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
از نظر اهل شک معالم ربانی بی ارزش هستند، چون با ارزش رو دنیا میبینن لذا به معالم ربانی- چون از اونا میخواد دست از دلخواههاشون بردارن- پشت میکنند و توصیههای صاحبان نور رو عامل هلاکت و حرض می دانند.
پس اصل معنای واژه حرض یعنی چیزی که چیزی رو از بین ببره [با ارزشی که بی ارزش رو از بین ببره] حالا این فرمول برای اهل یقین یه چیزه و برای اهل شک عکس آن است (ممدوح و مذموم).
[ الحرض « نبت » : الأشنان …]:
… و بمناسبة تخليص الأشنان و تطهيره الأوساخ و الأقذار يطلق عليه الحرض و الحرضة أي ما يحرض به.
الاُشنان : حُرض … سالیکورنیا (Salicornia) : « glasswort ; saltwort »
« الحارض: الفاسد في جسمه و عقله » :
هر کس از این علف بخوره دیوانه میشه عقلشو از دست میده و مثل عاشق و مجنون میشه!
علفی که باعث فساد جسم و عقل میشه! عقل از سرش میپره!
انگاری از دید اهل شک و معارین که رابطه نورانی ولایت بین صاحب نور و اهل یقین رو درک نمیکنن اینجوری پیش خودشون خیال میکنن که صاحب نور چیزی درِ گوش اهل یقین گفته که عقل از سرشون پریده، نمیبینی همه نعمتهای دنیایی خودشونو بیارزش میبینن! عقل ندارن! دیوانه شدن! صاحب نور دیونشون کرده! سحرشون کرده! یاد معالم ربانی، عقل از سر اهل یقین برده! و …
اتفاقا برعکسه، یعنی تازه اهل یقین با یاد معالم ربانی سرعقل اومدن که بیارزشها رو کنار گذاشتن و با ارزشها رو دنبال میکنن.
+ «بیارزش و با ارزش»:
صاحب نور، اهل یقین رو اینجوری تحریض میکنه که بیارزش و با ارزش رو بهشون میفهمونه و اونا دیگه چشمشون دنبال بی ارزشها نیست (بخل و حسد دیگه استعمال نمیشه) و چمشون دنبال با ارزشهاست (عین شکری).
کتاب لغت التحقیق:
« الانقطاع عن أفكار مختلفة و علائق متشتّتة و جعل الهمّ همّا واحدا و النيّة نيّة خالصة، كما ترى هذه الحالة في المحبّ الصادق و العاشق »
[« يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ »] :
انگاری به صاحب نور گفته میشه با معالم آل محمد ع مخاطبین خودتو از نظر عیوب هوای نفسشون، غیر فعالشون کن یعنی چیزی به اونا یاد بده که عامل حرض و فساد قلبیشون که شک و حسد باشه رو استعمال نکنن و اینجوری با علم خودت که مقتبس از علم آل محمد ع است اونا رو مسلح کن و توانا کن و قادرشون کن که بتونن بر هوای نفس خودشون غلبه کنن و مسحور سحر لیدرهای سوء شیطانصفت نشوند!
ای صاحب نور! به اهل یقین درس «یاد معالم ربانی – ذکر یوسف» را جوری آموزش بده که مثل یعقوب ع شوند که در فراق ظاهری یوسف ع هرگز یاد او در قلبش و ذهنش کهنه نشد و همیشه این یاد برایش جوان «فتی» بود!
« تَفْتَؤُا » یعنی اگه به یقینی برسی که گر چه صاحب نورتو با چشم سر نبینی [در مُلک]، اما یاد معالم ربانی او هرگز از مقابل دیدگانت کنار نرود و این یاد و ذکر همیشه برایت نو و جوان باشد [در ملکوت].
شنیدی که میگن: درد من درد عشقه! « الحرض الّذي أذابه الحزن أو العشق » از این روست که من زرد و زار شده ام و گوشت تنم ریخته و بیمار و رنجور گردیده ام.
[ذکر – حرض] :
[ ذکر یوسف : « تَذْكُرُ يُوسُفَ »] :
در عبارت « تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ » انگاری برادران یوسف ع دارن چهره پدر و دنیای قلب اونو با واژه «حرضا» توصیف می کنن و میگن ای پدر تو چنان عاشق یوسف ع هستی که درد این عشق غیر قابل وصف و جانفرسای تو رو از روی حال بیمارگونه ات میتوان فهمید. ای پدر چقدر یاد یوسف را در خودت تازه نگه میداری؟ دیگه داری از بین میری و قیافهات شبیه عاشقان بیمار شده است! اشاره به اینکه جا دارد که یاد معالم ربانی «ذکر یوسف» تا بدانجا پیش رود که چنین حالی برای اهل یقین پیش بیاید.
هر واژهای از قرآن بوی «معالم ربانی صاحبان نور» میدهد.
مشتقات ریشۀ «حرض» در آیات قرآن:
فَقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْكيلاً (84)
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ (65)
قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكينَ (85)