دکتر محمد شعبانی راد

با نور، قلب به اعتدال میرسه! نه گرمای سوزان تابستان و نه سرمای گزندۀ زمستان! مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً!

Through light, the heart attains harmony—
free from the blazing heat of summer
and the biting chill of winter!

«زمهر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«اِزْمَهَرَّ اليومُ‌: اشتدّ بَرْدُهُ‌، يعنى سرديش شدت يافت.»
با نور، قلب به اعتدال میرسه! نه گرمای سوزان تابستان و نه سرمای گزندۀ زمستان!
قلبی که نور و ظلمتشو میفهمه این ویژگی رو داره!
یعنی به محض اینکه بخواهد اشتباه کند و به سمت تمناها میل پیدا نماید و از تعادل خارج شود فورا از روی تاریکی درونش پی به این بهم خوردن تعادل درونش میبرد و اختیارا با پشت کردن به تمنای مورد نظر که تقدیر نشده، با رضایت به تقدیرات، خود را از گزند سرما و گرمای هلاک کننده تمناها نجات میدهد و این درک نور و ظلمت قلب، بسیار مهم و زیبا و لازم است.

الزَّمْهَرير [زمهر] 
توصیف مدخل
[الزَّمْهرير]: البرد الشديد.

شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، جلد 5، صفحه 2841

از مقابلۀ شمس بدست ميايد كه زمهرير بمعنى سرماست،
يعنى در بهشت حرارت آفتاب و سرما نمى‌بينند.
در اقرب گفته «اِزْمَهَرَّ اليومُ‌: اشتدّ بَرْدُهُ‌» يعنى سرديش شدت يافت.
و نيز گويد: زمهرير سرماى شديد است
و گفته‌اند: آن در لغت طىّ‌ بمعنى ماه است.

قاموس قرآن، جلد 3، صفحه 180

فسر الزَّمْهَرِير بشدة البرد، يعني أن هواها معتدل لا حر شمس يحمي و لا زمهرير يؤذي.

مجمع البحرين، جلد 3، صفحه 319

مشتقات ریشه‌ «زمهر» در آیات قرآن:

[سورة الإنسان (۷۶): الآيات ۱۱ الى ۲۲]
مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً (۱۳)
در آن [بهشت‏] بر تختها[ى خويش‏] تكيه زنند. در آنجا نه آفتابى بينند و نه سرمايى.

قلب از پرتو لبخند علی علیه السلام و زهرا سلام الله علیها نورانی می‌شود!

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه):
ذَکَرَ الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ‌بْنُ‌بَابَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ فِی أَمَالِیهِ قَال
قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه)
فَبَیْنَا أَهْلُ الْجَنَّهًِْ فِی الْجَنَّهًِْ إِذْ رَأَوْا مِثْلَ الشَّمْسِ قَدْ أَشْرَقَتْ لَهُ الْجِنَانُ
فَیَقُولُ أَهْلُ الْجَنَّهًِْ یَا رَبِّ إِنَّکَ قَدْ قُلْتَ فِی کِتَابِکَ
لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً
فَیُرْسِلُ اللَّهُ إِلَیْهِمْ جَبْرَئِیلَ
فَیَقُولُ لَیْسَ هَذِهِ بِشَمْسٍ
وَ لَکِنَّهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ فَاطِمَهًُْ قَدْ ضَحِکَا
فَأَشْرَقَتِ الْجِنَانُ مِنْ نُورِ ضَحِکِهِمَا.
ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه):
در همان حال که بهشتیان در بهشت هستند، پرتوی چون پرتو خورشید می‌بینند که بهشت را روشن می‌کند. می‌گویند: «خدایا تو خود در قرآن فرموده‌ای: لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً
خداوند جبریل را پیش ایشان می‌فرستد و می‌فرماید:
«این پرتو آفتاب نیست بلکه فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام) لبخند زدند
و بهشت از پرتو لبخند ایشان چنین نورانی شد».

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی