دکتر محمد شعبانی راد

اهل حسادت که به نورشون پشت میکنن، توبیخ میشن! يا أَهْلَ يَثْرِبَ ! اما اهل نور، نه! لا تَثْريبَ‏ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ!

“Those Who Turn Their Backs on the Light Are Rebuked: O People of Yathrib! But the People of Light Are Not: No Blame on You Today!”


In the Qur’an, the word “Tharb” (ثَرْب) carries a dual meaning. In its negative sense, it refers to blame, reproach, and corruption. In its luminous sense, it points to Nur al-Wilayah — the radiant light of divine guardianship that removes reproach and grants true forgiveness.

When the Qur’an addresses the hesitant and doubtful, it says:
“O people of Yathrib, there is no place for you here!” (33:13).
Yathrib itself was a name disliked by the Prophet ﷺ, because in Arabic it carries connotations of corruption and reproach. That is why he renamed the city Tayyiba — a name meaning ‘pure and radiant’. The doubtful live in Yathrib, a town of reproach; the faithful live in Madinat al-Nabi, the City of the Prophet, where no reproach exists.

In contrast, when Prophet Yusuf (a) faced his brothers, who finally confessed,
“Indeed, Allah has favored you above us, and indeed we were sinners,” (12:91)
He responded with words that shine through history:
“No blame upon you today. May Allah forgive you, and He is the most Merciful of the merciful.” (12:92)

Here, “La Tathrib” does not merely mean pardon. It means no reproach, no recall of past sins, no mixture of darkness with the present light. It is Safh: a forgiveness so complete that it erases even the trace of blame.

Thus, the Qur’an shows us two paths:

  • The people of Yathrib, bound to doubt, envy, and reproach.

  • The people of light, who acknowledge their faults and step into divine mercy, where no reproach remains.

To live as a person of light is to hear Yusuf’s words spoken to our own hearts:
“No blame upon you today. May Allah forgive you.”
This is the transformation of the heart from Yathrib to Madinat al-Nabi — from the city of reproach to the city of radiant mercy.

کسانی که حسد می‌ورزند و به نورشان پشت می‌کنند، مؤاخذه می‌شوند!
به نور خود وفادار بمانید و اجازه ندهید که حسادت مسیر شما را پنهان کند.
مهم است که نور خود را در آغوش بگیریم و تحت تأثیر احساسات منفی قرار نگیریم.
آیا چیز خاصی وجود دارد که الهام‌بخش این فکر باشد؟

«لا تثريب؛ بخشش نورانی در برابر سرزنش یثرب»
«از یثربِ شک تا مدینة النبیِ نور؛ لا تثريب علیکم الیوم»
«لا تثريب! ردپای نور، فراتر از سرزنش و حسد»
«يا أَهْلَ يَثْرِبَ… اما لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»
«اهل یثرب در ملامت، اهل نور در رحمت»

«ثرب» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«الثَّرْبُ‏: الشحم الرقيق الذي قد غَشَّ الكَرِشَ و الأمعاء: چربى و پيه نازك اطراف روده و شكمبه»
+ «شحم»:
«شَحْمُ‏ الرمان: ما في جوفه سوى الحب»
«مؤاخذة على الذنب قولا بالتوبيخ أو عملا»
عتب و لام ، لامه و وبّخه ، التوبيخ و التعيير
«التَّثْرِيبُ‏: التقريع و التقرير بالذنب، توبیخ و سرزنش»
عن ابن الأعرابيّ: الثارِبُ‏: المُوَبِّخُ.
«التثريب التوبيخ يقال ثرب و أثرب عن ابن الأعرابي»
«التثريب اللوم و الإفساد و التقرير بالذنب»
«و أصله الإفساد»
و قال تغلب‏ ثرب فلان على فلان أي عدد عليه ذنوبه
و هو مأخوذ من الثرب و هو شحم الجوف فكأنه موضوع للمبالغة في اللوم و التعنيف و البلوغ بذلك إلى أقصى غاياته انتهى‏.
أقول لعل مراده بالتخليط ما يرجع إلى الإفساد.

اهل حسادت که به نورشون پشت میکنن، توبیخ میشن! يا أَهْلَ يَثْرِبَ ! اما اهل نور، نه! لا تَثْريبَ‏ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ!
[ثرب – صفح]:
الصَّفْحُ‏ : تركُ التّثريب ، و هو أبلغ من العفو
[اهل یثرب – اهل مدینة النبی ص] :
اهل شک اهل سرزنش هستند و اهل یقین اهل سرزنش نیستند!
یوسف ع پس از اینکه برادران را بخشید و آنها هم اقرار به فضل معالم ربانی نمودند به آنها گفت دیگه حالا که به شأن من که نور شما هستم معرفت پیدا کردید و حوادث رو آثار عیب خودتون دونستید و اقرار به خطای خودتون کردید و گفتید « قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ » دیگه کسی حق نداره شما رو سرزنش کنه: « قالَ لا تَثْريبَ‏ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ » وقتی به آیات «ای و ربی» گفتی، کسی سرزنشت نمیکنه!
صفات طینتی بد، به برکت مربی نورانی، بمرور از بین میره.
گناه کبیره و اشتباه مرگبار رو اون کسی انجام داد که در لبه پرتگاه تاریکی، دستشو از توی دست نورش و ناجی خودش در آورد و رها کرد.
وقتی شک رو نسبت به نورت گذاشتی کنار، دیگه نمودارها باهات کاری ندارن.
چون تو زوج و جفتی زیبا در فضای روحانی بنام نور داری «فضو»!
اهل شک، اهل یثرب‌اند و اهل یقین اهل مدینة النبی ص و این دو فرقش در اینه که نام این شهر قبل از متبرک شدن به نور وجود رسول خدا ص یثرب بوده اما با تشریف فرمایی قدوم نورانی رسول خدا ص به این شهر به مدینة النبی ص تغییر نام داده ! پس ارض قلوب اهل شک یثرب است و جای ملامت دارد و ارض قلوب اهل یقین مدینة النبی ص است و نمیشه از این شهر زیبای نورانی چشم برداشت.
+ « و روي عن النبيّ (ص) إنّه نهى أن يقال للمدينة يثرب،
و سمّاها طيبة، كأنّه كره الثرب، لأنّه فساد، في كلام العرب. »
مفهوم: مواخذه، عتاب ، ملامت ، توبیخ ، تعییر ، سرزنش ، نکوهش ، تقریع ، تقریر ، …

ثَرْب؛ توبیخ یا نورِ صفح؟

واژه‌ی «ثَرْب» از نظر لغوی به شَحم نازک اطراف احشاء گفته می‌شود؛ چیزی که روی باطن نشسته و اگر فاسد شود، سراسر درون را فاسد می‌کند. از همین ریشه، «تَثريب» در زبان عرب یعنی لوم، سرزنش، نکوهش شدید، تقریع و توبیخ؛ زیرا اثرش مثل فاسد کردن باطن است.

در قرآن دو کاربرد شاخص برای این واژه دیده می‌شود:
کاربرد مذموم (حسد و شک):
«يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُم‏» (احزاب، ۱۳).
این خطاب به اهل تردید و دو دلی است؛ همان‌ها که شهرشان «یثرب» نام داشت ــ و یثرب در لغت عرب به معنای فساد و تباهی آمده است. به همین خاطر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:
«نهى أن يقال للمدينة يثرب، و سمّاها طيبة»؛
یعنی نام یثرب را خوش نداشتند چون بوی فساد می‌داد، و آن را «طیبه» نامیدند.
اهل شک، اهل یثرب‌اند؛ شهری با هویت توبیخ و سرزنش.
کاربرد ممدوح (نور و صفح):
«قالَ لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ» (یوسف، ۹۲).
یوسف علیه‌السلام وقتی برادرانش اعتراف کردند:
«تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ»،
به آن‌ها گفت: دیگر امروز هیچ توبیخ و سرزنشی بر شما نیست.
این «لا تثريب» همان صفح است؛ بالاتر از عفو، یعنی پاک‌کردن آثار گناه و عدم بازخواست.


قلبِ یثرب و قلبِ مدینة النبی
قلب اهل شک: سرزمینی است به نام «یثرب»؛ آمیخته به فساد، سرزنش و لوم. این قلب همیشه در معرض توبیخ است.
قلب اهل یقین: سرزمینی است به نام «مدینة النبی»؛ پاک و نورانی به برکت حضور رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله. این قلب جای «صفح» است، نه سرزنش.


مکانیسم نورانی
قلبی که به موقع اعتراف به خطا کند («إنی کنت من الظالمین») و به تقدیر الهی راضی شود، مشمول «لا تثريب» می‌شود.
اما قلبی که در شک و حسد بماند، همواره در فضای یثرب و در معرض توبیخ است.


اهل حسد و شک، در شهر «یثرب» اسیر توبیخ‌اند.
اهل نور و یقین، در شهر «مدینة النبی» غرق در رحمت‌اند.
و اثر مربی نورانی این است که صفات تاریک طینت بمرور زدوده می‌شود و جای آن را صفح نورانی می‌گیرد:
«لا تثريب عليكم اليوم، يغفر الله لكم».

دلنوشته؛ لا تثريب

خدایا…
چه قدر شرمنده‌ام وقتی برادریِ یوسف را به یاد می‌آورم؛
آنان گفتند:
«تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ».
و یوسف، آن معلم ربانی، پاسخ داد:
«لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ، يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُم».

خدایا…
من هم بارها بر نورم پشت کردم،
بارها در لبه‌ی پرتگاه تاریکی، دستم را از دست ناجی‌ام بیرون کشیدم،
و باز هم تو، با مهربانی گفتی: «لا تثريب».

چه شیرین است این واژه؛
صفحی بالاتر از عفو،
ردپایی از رحمت که حتی اثر گناه را هم می‌شوید.

خدایا…
من هم می‌خواهم قلبم، از یثربِ شک و ملامت،
به مدینة النبیِ یقین و نور تبدیل شود.
می‌خواهم در فضای دل، دیگر سرزنشی نباشد،
فقط نوری باشد که می‌گوید: «لا تثريب… يغفر الله لكم».

اهل یثرب و اهل مدینة النبی در زندگی امروز

ما هم امروز در زندگی روزمره‌مان یا در یثربِ شک ساکنیم، یا در مدینة النبیِ نور.

اهل یثرب؛ اسیر شک و ملامت
اهل یثرب، اهل دو دلی و تردیدند.
مدام خود را سرزنش می‌کنند، اما نه سرزنشی نورانی که مقدمه‌ی توبه باشد، بلکه ملامتی تاریک که نتیجه‌ی حسد و خودخوری است.
فضای زندگی‌شان پر است از «تثريب»؛ یعنی نکوهش و تخریب.
قلبشان مانند همان یثرب قدیم است: بوی فساد و تباهی می‌دهد، چون هنوز به نور رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله تسلیم نشده است.

اهل مدینة النبی؛ اهل یقین و نور
اهل مدینة النبی، اهل تسلیم و یقینند.
آن‌ها هم خطا می‌کنند، اما فرقشان این است که به موقع اعتراف می‌کنند: «إنی کنت من الظالمین»، «إنا كنا خاطئین».
نور مربی ربانی، آثار طینتی بد را در وجودشان به مرور پاک می‌کند.
فضای دلشان «صفح» است، «عفو» است، یعنی پاک‌کردن اثر گناه.
قلبشان مثل مدینة النبی، بوی طیب و طهارت می‌دهد.


امروز کجا زندگی می‌کنم؟

هر کدام از ما باید از خود بپرسیم:
آیا در یثربِ شک زندگی می‌کنم، جایی که جز ملامت و نکوهش نیست؟
یا در مدینة النبی، شهری که نفس‌ها با عطر نور و رحمت پر می‌شود؟

اگر قلب من هنوز اهل یثرب است، پس گرفتار حسادت و توبیخم.
و اگر اهل مدینة النبی باشم، هر روز صدای یوسف می‌شنوم که می‌گوید: «لا تثريب عليكم اليوم»…

دلنوشته؛ از یثرب شک تا مدینة النبی نور

خدایا…
گاهی قلبم بوی یثرب می‌دهد؛
سرزمینی پر از شک، سرزنش و خودخوری.
همیشه صدایی درونم مرا ملامت می‌کند،
گویی در زندانی از توبیخ و تاریکی گرفتارم.

اما تو، به برکت نور پیامبرت، یثرب را به «مدینة النبی» تبدیل کردی.
شهری که بوی طیب و طهارت می‌دهد،
شهری که هوایش پر از صفح و بخشش است.

خدایا…
می‌خواهم از یثرب دل، هجرت کنم،
به سوی مدینة النبیِ یقین و رحمت.
می‌خواهم در فضای قلبم، به جای ملامت و نکوهش،
صدای یوسف شنیده شود که می‌گوید:
«لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ، يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُم».


دعای نورانی

پروردگارا…
قلب مرا از یثرب شک و توبیخ برهان،
و در مدینة النبیِ نور و صفح جای ده.
مگذار در فضای دل، حسادت و توبیخ حاکم شود،
بلکه بگذار همواره صدای رحمتت را بشنوم:
«يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ، وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»

لا تَثْرِيبَ أَيْ لَا تَخْلِيطَ

امام باقر علیه السلام:
فَقَالُوا لَهُ كَمَا حَكَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏
لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ
قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ‏ أَيْ لَا تَخْلِيطَ
يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ‏.
به‌راستی که خداوند تو را بر ما برتری داده است، و ما قطعاً خطاکار بودیم.
یوسف گفت:
امروز بر شما سرزنشی نیست.
یعنی هیچ‌گونه توبیخ و سرزنشی برای شما وجود ندارد.
سپس افزود: خداوند شما را می‌آمرزد، و او مهربان‌ترین مهربانان است.
***
«التَّثْرِيبُ» به معنای سرزنش و توبیخ و یادآوری گناه است.
پس در آیه «لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»، یعنی «امروز شما را سرزنش و توبیخی نیست.» یوسف (ع) با این سخن، برادرانش را مورد عفو قرار داد و گناهان گذشته‌شان را به رویشان نیاورد.

لا تثريب؛ یعنی لا تخليط

امام باقر علیه‌السلام در توضیح آیه فرمودند:
وقتی برادران یوسف گفتند:
«لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ»،
یوسف علیه‌السلام پاسخ داد:
«لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»
و سپس فرمود:
«أَيْ لَا تَخْلِيطَ، يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ».

یعنی: امروز دیگر برای شما هیچ خلط و آمیختگی با گذشته وجود ندارد؛
هیچ سرزنش، نکوهش و یادآوری گناه در کار نیست.


معنای دقیق «تثريب»

«التَّثْرِيبُ» یعنی سرزنش و توبیخ، یادآوری گناه و شمردن خطاهای گذشته.
اما یوسف علیه‌السلام با گفتن «لا تثريب» همه‌ی این‌ها را کنار زد.

این عفو، تنها گذشت نبود؛ بلکه بالاترین مرحله‌ی بخشش بود:
نه تنها گناه را بخشید،
بلکه اثر گناه را هم محو کرد،
👈و اجازه نداد گذشته‌ی تاریک با آینده‌ی نورانی آن‌ها مخلوط شود.👉


پیام برای ما

قلبی که به موقع اعتراف کند و بگوید:
«إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» یا «إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ»،
به لطف نور ربانی، به نقطه‌ای می‌رسد که دیگر هیچ «تخليطی» با گذشته ندارد.

در فضای نور، خطا و بخشش با هم جمع نمی‌شوند؛
یا تاریکی هست، یا نور.
وقتی نور آمد، همه‌ی آثار تاریکی می‌رود و صدای رحمت می‌پیچد:
«لا تثريب… يغفر الله لكم».

دلنوشته؛ لا تخليط

خدایا…
من بارها خطا کردم، لغزیدم، تاریکی را انتخاب کردم.
قلبم پر شد از حسرتِ گذشته، و بارها در خویش سرزنش شدم.
اما امروز دلم تنها یک صدا می‌خواهد:
صدای یوسف، که در اوج مهربانی گفت:
«لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ، يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُم».

خدایا…
می‌خواهم گذشته‌ام با آینده‌ام در هم نیامیزد.
می‌خواهم نور تو، همه‌ی آشفتگی‌ها و آمیختگی‌های گذشته‌ام را پاک کند.
می‌خواهم نور تو، همه‌ی این خلط‌ها را بشوید.
می‌خواهم امروز، روز «لا تثريب» من باشد.

ای رحیم‌ترینِ مهربانان…
به من هم بگو:
هیچ سرزنشی بر تو نیست.
دیگر از گذشته چیزی با آینده‌ات مخلوط نمی‌کنم.
امروز برایت فقط نور است، نه توبیخ.

اهل حسادت که به نور پشت می‌کنند، توبیخ می‌شوند! يا أَهْلَ يَثْرِبَ! اما اهل نور، نه! لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ!

در قرآن، واژه‌ی «ثَرْب» دو معنا دارد:
در معنای منفی، به ملامت، سرزنش و فساد اشاره می‌کند.
اما در معنای نورانی، به نور ولایت اشاره دارد؛ نوری که سرزنش را برمی‌دارد و بخشش حقیقی عطا می‌کند.

وقتی قرآن با اهل شک و تردید سخن می‌گوید، می‌فرماید:
«يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُم‏» (احزاب، ۱۳).
خود نام «یثرب» نیز به دستور پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله کنار گذاشته شد، چون در زبان عرب بوی فساد و سرزنش می‌داد. آن حضرت، نامش را «طَیّبة» ــ پاک و نورانی ــ گذاشتند.
اهل شک، اهل «یثرب»‌اند؛ شهری که هویت آن توبیخ و ملامت است.
اما اهل یقین، اهل «مدینة النبی»‌اند؛ شهری نورانی که در آن هیچ سرزنشی نیست.

در مقابل، وقتی یوسف علیه‌السلام با برادرانش روبه‌رو شد و آنان اعتراف کردند:
«به‌راستی خدا تو را بر ما برتری داده است و ما قطعاً خطاکار بودیم» (یوسف، ۹۱)،
او با کلامی نورانی پاسخ داد:
«امروز بر شما هیچ سرزنشی نیست. خدا شما را می‌آمرزد، و او مهربان‌ترین مهربانان است» (یوسف، ۹۲).

اینجا «لا تثريب» تنها به معنای بخشش نیست؛
بلکه یعنی: هیچ ملامتی، هیچ یادآوری گناهی، و هیچ آمیختگیِ تاریکی با نور امروز وجود ندارد.
این همان صفح است؛ بخششی برتر که حتی اثر گناه را هم محو می‌کند.

پس قرآن دو مسیر را پیش روی ما می‌گذارد:
اهل یثرب: در بند شک، حسد و سرزنش.
اهل نور: آنان که به خطا اعتراف می‌کنند و پا به رحمت الهی می‌گذارند، جایی که هیچ ملامتی باقی نمی‌ماند.

زندگی در مسیر نور یعنی این‌که هر روز صدای یوسف را به قلب خود بشنویم:
«لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ، يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُم».
این همان دگرگونی قلب است؛ از «یثرب» شک و توبیخ، تا «مدینة النبی» رحمت و نور.

مشتقات ریشۀ «ثرب» در آیات قرآن:

قالَ لا تَثْريبَ‏ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ (92)
وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ‏ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَريقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُريدُونَ إِلاَّ فِراراً (13)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی