Then a gentle rain is also sufficient!
«طلل» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الطَّلُّ: مَا يَقَعُ بِاللَّيْلِ عَلَى الشَّجَرِ وَ النَّبَاتِ، شبنم»
+ «وبل»: رگبار آیات
+ «صلد»
برای روشن شدن قلب اهل نور، شبنم مختصر علم کافی است! فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ!
[یک واژه – یک مثال – یک تصویر]:
شبنم نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین با یاد این معالم ربانی و استعمال اندیشه صاحبان نور در دل شرایط تقدیرات زندگی خود، انگاری یهویی یه شبنم نرم و لطیف و روحبخش به جان و تنشان مینشیند و همین کافی است تا نور علم آل محمد ع وجود قلبشان را منور و آشکار نماید. اهل نور با این شبنم مختصر و باران رحمت و چشمهها و اقیانوسها و سفرههای آب زیر زمینی و … تمام ظرف و ظروفهاشونو پر کردهاند که لبریز از الطاف معالم ربانی منا اهل البیت ع خویش شده اند! خوشا به حالشان! با همان شبنم مختصر «فَطَلٌّ» عاقبت به خیری حتمی است انشاء الله تعالی.
«فَطَلٌّ» یعنی پس به یاد معالم ربانی دل خوش بدار!
+ مفهوم «آشکار»
«أَطَلَ من المكان: از آن جاى نمايان شد، خود را آشكار كرد.»
+ «ظهر»
+ «ذبح»
+ «اخراج»
کتاب التحقیق مفهوم «طراوة مع ندى» را آورده.
اهل یقین اهل انفاق و اهل شک اهل نفاق!
برای اینکه اهل یقین از نور معالم ربانی بهره مند شوند، انفاق کارشونو راه میندازه!
برای اینکه دست اهل شک رو بشه، از علوم عالم ربانی که در اختیارشون قرار بگیره زود خودشونو لو میدن و دستشون رو میشه و حجت بر آنها تمام میشه!
اون اهل شک با مثال «لامپ خوشخیال» همینکه یه ذره علم «ذلک مبلغهم من العلم» مثل بلعم باعورا شنیدند، خودشونو گم کردند و ماهیت پلیدشونو آشکار کردند و اصلا آیاتی و رسلی برای همین آشکار نمودن و اتمام حجت با اهل شک است.
دیدی برای اینکه یه نفرو امتحان کنن یه چیزایی در اختیارش قرار میدن آزادانه هر کاری دلش میخواد بکنه ضمنا یواشی زیر نظرش میگیرن تا ببینن چند مرده حلاجه؟!
اهل شک خیال نکنن از خدا میتونن زرنگتر باشن!
آل محمد ع به سبب معالم ربانی، از علوم خودشون «طلل – المطر بقطرات صغار من الرخوة – ريزترين باران و آن چيزى را كه اثر كمى دارد – شبنم – باران سبک » برای اهل شک رو می کنن تا امتحانشون کنن ببینن با این علوم و این عالم چه خواهند نمود! دستشونو رو می کنن!
در این آیه، قصه انفاق اهل یقین داره عنوان میشه!
[سورة البقرة (2): آية 265]
وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ (265)
اللغة:
و الطل المطر الصغار: نم، باران كم.
يقال أطلت السماء فهي مطلة
و روضة طلة ندية
و الطل إبطال الدم بأن لا يثأر بصاحبه طل دمه فهو مطلول لأنه بمنزلة ما جاء عليه الطل فأذهبه فكأنه قيل غسله و الطلل ما شخص من الدار لأنه كموضع الندى بالطل لعمارة الناس له خلاف المستوي القفر لأن الخصب حيث تكون الأبنية و صار الطلل اسما لكل شخص و الإطلال الإشراف على الشيء و ما بالناقة طل أي بها طرق و هو الشحم و طلة الرجل امرأته و أصل الباب الطل المطر.
مشتقات ریشۀ «طلل» در آیات قرآن؛ یک مورد:
[سورة البقرة (۲): آية ۲۶۵]
وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ
فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ
وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (۲۶۵)
و مَثَل [صدقات] كسانى كه اموال خويش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى روحشان انفاق مىكنند، همچون مَثَلِ باغى است كه بر فراز پشتهاى قرار دارد [كه اگر] رگبارى بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگبارى هم بر آن نرسد، بارانِ ريزى [براى آن بس است]،
و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست.