دکتر محمد شعبانی راد

عذاب حسود، جرعه‌جرعه و بی‌پایان! وَ يُسْقى‏ مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ يَتَجَرَّعُهُ‏ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ!

The torment of the envious is endless, sip by sip!
Envy affects one’s peace of mind.
It’s like a slow poison, taking away joy bit by bit.

عذاب حسود، بی‌پایان و جرعه‌جرعه است!
حسادت بر آرامش فرد تأثیر می‌گذارد.
مثل سمّی است که آهسته و ذره ذره شادی را از بین می‌برد.

«جرع» در معنای ممدوح یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«تَجَرَّعَ‏ الماءَ: آب را جُرعه‌جُرعه نوشيد.»
+ «نضج»
***
«سوغ» در معنای ممدوح یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«ساغ الشراب في الحلق»
«ما يجري موافقا للميل و الطبع»
«أساغَ‏ فلانٌ بفلانٍ: أي: به تم أَمرهُ، و به كان نُجْحُ حاجته»
«أساغَ‏ [اهل نور] ب [صاحب نور]: أي: ب [صاحب نور] تم أَمر [اهل نور]، و ب [صاحب نور] كان نُجْحُ حاجت [اهل نور]»

+ «جوز – عبر – فوز – سلک – سیر – سری»
«قدو» + «سوغ»: هذا سيغ هذا: إذا كان على قدره [هذا قِدَى‏ رمحٍ: أى قَدْرُ رمحٍ]
با معالم ربانی کار برای ما تمام و راحت می شود و حاجت ما با یاد نور برآورده می‌شود و این مفهوم در واژه «سوغ» مستتر است و اشاره به معالم ربانی دارد.
لذا «سائِغ» نام زیبای دیگری برای معالم ربانی صاحبان نور است که با یاد نور علم به سهولت و راحتی هر چه تمام‌تر اثرگذار خواهد بود و عمل صالح تولید می‌گردد، ان شاء الله تعالی.
«لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِينَ»
علم خالصی که موافق طبع اهل یقین است نزد صاحبان نور است.
«أسَاغَ‏ به: به يتم الأمر» روزی که قلب سلیم اهل یقین بتواند با یاد معالم ربانی به نور برسد:
«سَيَذْكُرُونَهُ يَوْماً مَا»
انگاری کار برایش تمام شده است و او با یاد معالم ربانی همه چیز وفق مرادش پیش می‌رود «به يتم الأمر: أسَاغَ‏ به» این معرفت به نور معالم ربانی خود را در عالم ذر ثبت نموده است و با توضیحی که در ادامه می‌دهیم، در دنیا با این نور آشنا می‌شود.
«الشراب السائغ – الطعام السائغ – عمل سائغ»
در مقالۀ زیبای واژۀ مضغ نکته زیبایی اشاره شد:
قلب اهل یقین از عالم ذر نور معرفت صاحب نور خود را ثبت شده دارد اما آن را در دنیا فراموش کرده  و بمحض رویت نورش در ملک و در ملکوت، فورا او را می‌شناسد:
جواب این سوال که قصه دنیای قلب معارین و اهل شک چیه واقعا؟!
بالاخره بگیم نور وارد و داخل قلب اونها میشه یا نمیشه؟!
جواب اینجور سوالها تو این واژه و آیات قرآن است و مثالش مثال ورود نظفه داخل رحم است که یعنی نطفه علمی ربانی با نطفه عملی اهل شک قاطی میشه و علقه تشکیل میشه و مضغه هم میشه اما بعضی از این مضغه ها مخلقه می‌شوند (+ بداء) ولی اکثرا غیر مخلقه می‌شن یعنی سقط جنین.
در مورد اهل یقین همه موارد مخلقه‌اند و بمحض ترکیب نطفه علمی با عملی، جنین تشکیل شده و الی آخر داستان …
پس نطفه نورانی علوم آل محمد ع به درون قلب اهل شک به سبب آشنایی با معالم ربانی داخل می شود و مدتی هم با این نور زندگی میکنند و علقه و مضغه هم تشکیل می شود اما در یک مقطعی یهو سقط می شود.
انگاری از فرصت طلایی تغییر و دگرگونی بزرگ به سبب آشنایی با معالم ربانی بعلت استعمال حسد استفاده نمی کنند و این فرصت زیبا را به هدر می دهند.
و أمّا المضغة: فهي في الاصطلاحات القديمة عبارة عن حالة تحوّل بعد كون مبدأ خلق الإنسان علقة، و تكوّنه بصورة المضغة، و هي حالة تكوّن مادّة اللحم كأنّه مضغ.
نطفه علمی از معالم ربانی دریافت میکنند و خلقت در مرحله علقه و مضغه بوجود می آید اما ادامه خلقت برای ایجاد گوشت و پوست و استخوان و نفخ روح در آن شکل نمی گیرد و اگر این روند ادامه می یافت در زمانی که اصطلاحا روح به جنین نفخ می شود در ملکوت نیز به قلب اینها نور معرفة الامام بالنورانیة دمیده میشد و زندگی و حیات را آغاز می کردند اما بعد از مرحله مضغه اهل شک غیر مخلقه شدند و نخواستند این تن خاکی خود را به رنگ نور ولایت به سبب معالم ربانی منا اهل البیت ع در آورند. و نفخت فیه من روحی. انگاری اهل شک در این مرحله اگه براش بداء حاصل میشد (که برای عدۀ بسیار کمی حاصل میشود!) معرفت به نور یاد معالم ربانی در دل شرایط براش بوجود می‌آمد.
اهل یقین از عالم ذر قلبشان به نور معرفت، مُقرّ و آشناست گر چه آن موقف را فراموش نموده اما این معرفت در قلب اهل یقین ثابت و باقی و جاویدان است.
«عَنْ زُرَارَةَ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏
قَالَ
ثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ فِي قُلُوبِهِمْ وَ نَسُوا الْمَوْقِفَ سَيَذْكُرُونَهُ يَوْماً مَا
وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ وَ لَا مَنْ رَازِقُهُ.»
فرمودند:
معرفت بندگان به بارى تعالى ثابت مانده ولى وقت اعترافشان به ربوبيّت حقّ عزّ و جلّ از يادشان رفته و به زودى آن را متذكّر خواهند شد
و اگر ثبوت معرفت نمى‌‏بود احدى از بندگان نمى‌‏دانست كه خالق و رازقش كيست.
انگاری معرفت اهل یقین به نور ولایت آل محمد ع در قلبشان ثابت مانده ولی این موقف عالم ذر و زمان اعتراف به نور ولایت را فراموش نموده‌اند که در دنیا به محض آشنایی با معالم ربانی صاحبان نور و آموختن نور ولایت از ایشان، این نور ولایتِ به فراموشی سپرده شده، یادشان می‌آید و اگر این قضیه یعنی اینکه اهل یقین عالم ذر معرفت به نور ولایت در قلبشان ثبت نمیشد هر چند صاحب نور این موقف فراموش شده را به یاد آنها می آورد اما قبول نمی کردند چون در قلبشان ثبت نشده بود مثل اهل شکی که در قلبشان معرفت به نور ولایت از عالم ذر ثبت نشده و لذا هر چی دنبال نور ولایت امام ع در دل شرایط می گردند چیزی گیرشان نمی آید چون چیزی ثبت نشده که الآن با یاد آوری آن به یادشان بیاید. عده قلیلی از اهل شک ابتدا به ساکن، در همین دنیا بدون اینکه معرفت به نور ولایت در عالم ذر در قلبشان ثبت گردیده باشد، به برکت آشنایی با معالم ربانی و اقرار به فضل صاحبان نور از همین دنیا نور ولایت را در قلبشان حس و آغاز می کنند و این همان معنای بداء است که مشمول عده‌ای از اهل شک می گردد و حالا به این اهل بداء باید گفت خوشا به حالتان! یا بشری هذا غلام این همان صاحب نور عالم ذر ماست که در اون موقف معرفت او را در قلب خود ثبت ننمودیم و حالا دیگه نباید دست‌دست کنیم و تعلل جایی ندارد و این بار با اقرار به فضل نورانیت ولایت علمی او بر خود ضمن ثبت نور ولایت در قلب در همین دنیا موجبات فوز و فلاح و رستگاری را برای خود ایجاد می‌نماییم و این قول اهل شکی است که در دنیا با معالم ربانی آشنا شده و مشمول بداء گردیده مثل کمیل که حضرت فرمودند ای کمیل بسیار دعا کن که از معارین نباشی:
« اللّهمّ لا تجعلنى من المعارين و لا تخرجنى عن التقصير »
شرط اینکه از معارین نباشی همینه که خودتو مقصر بدونی نه دیگران را!
و این تمام داستان آموزش نور ولایت توسط صاحبان نور برای جمع دوستان است که:
حوادث آثار عیب ماست و محیط مبدا و منشا ناآرامی قلب ما نیست.
پس اهل یقین با قلبش، خودش می‌فهمه صاحب نورش کیه، چون نور معرفت او در قلبش از عالم ذر ثبت شده و کافیه در دنیا چشمش به اون بیفته، فوری میشناسدش!
صاحب نور هم در دنیا انگاری خودش با قلبش [که نور ولایت آل محمد ع در اون از عالم ذر ثبت شده] باید یه جورایی بفهمه که در عالم ذر نسبت به نور ولایت چجور بله گفته و لذا در دنیا یه روزی یادش میاد داستان ماموریت او نکنه داستان مورچه داناست! خلاصه همه باید فقط از قلبشون بفهمن جریان از چه قرار است. اهل یقین و صاحبان نور از قلب سلیمشون که نور ولایت از عالم ذر در این قلب ثبت شده، گر چه یادشون رفته باشه، بالاخره یه روزی به یادشون میاد، ولی اهل شک چیزی به یادشون نمیاد لذا بعد از مدتی خسته میشن و میذارن میرن. فقط یه تعداد کمی، معجزه براشون میشه واقعا، و همون معجزه بداست تا کل دنیا از ابتدا تا انتها بیهوده نباشه و این تغییر بزرگ در دنیا، همینه که آمار اهل یقین از ابتدا تا انتها ثابت است اما آمار اهل شک در پایان کار از اول کار کمتر است و این نشان می دهد که این وسط یه تعدادی به سبب آشنایی با معالم ربانی از تاریکی به نور سفر کرده‌اند و خوشا به حالشان.
الصحيفة السجادية؛
(7) اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
وَ لَا تُسَوِّغْ لَهُ ظُلْمِي،
وَ أَحْسِنْ عَلَيْهِ عَوْنِي،
وَ اعْصِمْنِي مِنْ مِثْلِ أَفْعَالِهِ،
وَ لَا تَجْعَلْنِي فِي مِثْلِ حَالِه‏.

مشتقات ریشۀ «جرع» و «سوغ» در آیات قرآن:

يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسيغُهُ‏ وَ يَأْتيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَليظٌ (17)
وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في‏ بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبينَ (66)
وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ‏ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ فيهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (12)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی