دکتر محمد شعبانی راد

چون آتش حسادت حسود تمامی ندارد، عذاب حسود هم تمامی ندارد! كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها!

Envy=Endless Torment
The torment of the envious is endless.
The torment of envy indeed knows no bounds.
It gnaws at the soul, festering like a hidden wound.
The envious eye, forever scanning for flaws, seeks to diminish the light of others.
Yet, in this perpetual cycle of resentment, the envious find no solace, only a bitter taste on their tongues.
They measure themselves against the achievements of others, their self-worth teetering on a precarious edge.
Instead of being jealous of others, the envious person should look inward.
then, the torment would cease, replaced by growth and fulfillment.
For envy is a shadow that thrives in darkness.
To break free, one must seek the light within, casting aside the chains of comparison.
Only then can the heart find peace, and the torment of the envious be laid to rest.

حسادت = عذاب بی‌پایان
عذاب حسود بی‌پایان است.
عذاب حسد واقعاً حد و مرزی ندارد.
حسد، روح را آزار میدهد و مانند زخمی پنهان و مزمن، دائما چرک تولید میکند.
چشم حسود، دائما عیب‌های دیگران را میبیند و بررسی می‌کند،
و به دنبال سلب نعمت از دیگران است.

در این چرخه دائمی کینه، حسود هیچ آرامشی نمی‌یابد، و طعم تلخی میچشد.
حسود خود را با داشته‌های دیگران می‌سنجند، و اینگونه خود را در لبه‌ای نامطمئن قرار می‌دهد.
فرد حسود به جای حسادت به دیگران، باید به درون خود نگاه کند.
اینگونه، عذاب متوقف می‌شود و رشد و کمال جایگزین می‌شود.
حسادت سایه‌ای است که در تاریکی رشد می‌کند.
برای رهایی از حسادت، باید نور درون را جستجو کرد و مقایسۀ باطل را کنار گذاشت.
تنها در این صورت است که قلب می‌تواند آرامش پیدا کند و عذاب ناشی از حسد از بین برود.

«نضج» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«نضج: نَضِجَ‏ العنب»
+ «نو – نوآوری»

چون آتش حسادت حسود تمامی ندارد، عذاب حسود هم تمامی ندارد!
كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها!

در کلمه «نضج» چه مفهومی وجود دارد که حضرت از عبارت «نَضْجِ طِينَتِنَا» در مورد خلقت قلوب دوستانش استفاده نموده‌اند؟
+ «نو – نوآوری»
+ «جمل»
+ «فطم»
+ «بلغ – بلوغ»: «maturity & immaturity»
نضج نفسی معادل عربی بلوغ و مچوریتی در فرهنگ روانپزشکی است «بلوغ روانی: رَسِش»

همانطور که میوه با بهره‌مندی از نور خورشید بمرور تغییراتی در جهت رشد در آن ایجاد می‌شود تا کاملا رسیده و پخته می‌شود «نَضِجَ‏ العنب»
(به منتهای بلوغ خود می رسد)، عقل (قلب) دوستان و مشتاقان کسب معالم ربانی نیز بتدریج رشد نموده تا به بلوغ علمی کامل «نَضِيجُ‏ الرَّأْي» می‌رسد.

شنیدی میگن فلانی چقدر پخته و خوب صحبت میکنه؟!
قلبی که نورشو میفهمه، وقتی با اجازه صحبت میکنه، خوب و پخته حرف میزنه!
و علامتش اینه که کلام ولی خدا را از روی قبض و بسط قلبی متوجه می شود و کلامش این جوهر نورانی رو درون خودش داره.
مثل خرمای کاملا رسیده که از روی پوست بلند شده اش می توان پی برد که مغز و گوشت خرما کاملا رسیده است کسی که از معالم ربانی استفاده می کند و شرایط آن را کاملا رعایت می کند وقتی که به مرحله بلوغ علمی رسید، بینش و روش او به کمال رسیده و پوستش ور می آید و خودش چیزی نمی گوید ولی هر کس چشمش به این خرمای رسیده پوست ور آمده « نَضِجَ‏ العنب » می افتد شوق خوردن آن ناخودآگاه به دلش می افتد.
لذا برای کسب معالم ربانی باید صبر نمود تا وقتش برسد:
«إِذَا أَدْرَكَتْ – إِذا أَثْمَرَ» تا اثرات مفید و شفا بخش موجود در این میوه در حد کمالش اثر شفا بخش خود را داشته باشد «فَفِيهَا الشِّفَاءُ» وقتش که رسید معطل نکن و برای رفع نیازهایت «بُلُوغِ الْحَوَائِجِ لِأَنْفُسِكُمْ» میل بفرما «كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ»
«أَنَّ الثِّمَارَ إِذَا أَدْرَكَتْ فَفِيهَا الشِّفَاءُ
… كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ»
شوقی که برای فهم این مطالب به دلت می افتد همان نصرت آل محمد ع برای نجات تو و رسیدن به بلوغ علمی است.
[شوق – نصرت]:
« مَنْ هَذَا الَّذِي يَنْصُرُ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً عَلَى أَعْدَائِهِمَا ؟
… وَ كَفَاكُمْ بِالرِّيَاحِ مَئُونَةً تُسَيِّرُهَا بِقُوَاكُمْ الَّتِي كَانَتْ لَا تَقُومُ بِهَا
لَوْ رَكَدَتْ عَنْهَا الرِّيَاحُ لِتَمَامِ مَصَالِحِكُمْ وَ مَنَافِعِكُمْ وَ بُلُوغِ الْحَوَائِجِ لِأَنْفُسِكُمْ
أَنَّ مَنْ هَذِهِ الْعَجَائِبُ مِنْ آثَارِ قُدْرَتِهِ قَادِرٌ عَلَى نُصْرَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ آلِهِمَا ع عَلَى مَنْ يَشَاءُ » 

«ناقة مُنَضِّجَةٌ: إذا جاوزتْ بحَمْلها وقتَ وِلادَتِهَا، و قد نَضَّجَتْ‏،
ناقةٌ مُنَضِّجَةٌ است يعنى شترى كه زمان زائيدنش بگذرد و دير شود.
و فلان‏ نَضِيجُ‏ الرَّأْي: مُحْكَمُهُ.
نَضِيجُ‏ الرأيِ: كسى كه در نظرات و رأيش استوار و محكم است،
«أَمْرٌ مُنْضَجٌ‏: كار محكم».
فَجَعَلَ طِينَةَ شِيعَتِنَا مِنْ نَضْجِ طِينَتِنَا
فَقُلُوبُهُمْ تَحِنُّ إِلَيْنَا وَ قُلُوبُنَا تَعْطِفُ عَلَيْهِمْ

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً مِنْ طِينَةٍ مِنْ‏ جَوْهَرَةٍ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ وَ إِنَّهُ كَانَ لِطِينَتِهِ نَضْجٌ
فَجَعَلَ طِينَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع مِنْ نَضْجِ طِينَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص
وَ كَانَ لِطِينَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع نَضْجٌ
فَجَعَلَ طِينَتَنَا مِنْ فَضْلِ طِينَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ
وَ كَانَتْ لِطِينَتِنَا نَضْجٌ فَجَعَلَ طِينَةَ شِيعَتِنَا مِنْ نَضْجِ طِينَتِنَا
فَقُلُوبُهُمْ تَحِنُّ إِلَيْنَا وَ قُلُوبُنَا تَعْطِفُ عَلَيْهِمْ كَعَطْفِ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ
وَ نَحْنُ لَهُمْ خَيْرٌ مِنْهُمْ لَنَا
وَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَنَا خَيْرٌ وَ نَحْنُ لَهُ خَيْرٌ.

***
إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْليهِمْ ناراً
كُلَّما نَضِجَتْ‏ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها
لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزيزاً حَكيماً (56)
به زودى كسانى را كه به آيات ما كفر ورزيده‌‏اند، در آتشى [سوزان‏] درآوريم؛
كه هر چه پوستشان بريان گردد،
پوستهاىِ ديگرى بر جايش نهيم
تا عذاب را بچشند.
آرى، خداوند تواناى حكيم است.

مشتق ریشۀ «نضج» در آیات قرآن:

[سورة النساء (۴): الآيات ۵۶ الى ۵۷]
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً (۵۶)
به زودى كسانى را كه به آيات ما كفر ورزيده‏‌اند، در آتشى [سوزان‏] درآوريم؛ كه هر چه پوستشان بريان گردد، پوستهاىِ ديگرى بر جايش نهيم تا عذاب را بچشند. آرى، خداوند تواناى حكيم است.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلاً (۵۷)
و به زودى كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌‏اند، در باغهايى كه از زير [درختانِ‏] آن نهرها روان است درآوريم. براى هميشه در آن جاودانند، و در آنجا همسرانى پاكيزه دارند، و آنان را در سايه‌‏اى پايدار درآوريم.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی