دکتر محمد شعبانی راد

عذاب آتش جهنم برای حسود تمامی ندارد! فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ! في‏ مَكانٍ سَحيقٍ‏!

The torment of hellfire for the envious is never-ending!

«سحق» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«سَحَقْتُ الدواء»
مفهوم تسهیل در انجام یک کار!
«دسترسی آسان»: «Easy Access»
نور، دسترسی به بهشت رو تسهیل میکنه! (مفهوم ممدوح: نام زیبای اسحاق)
حسد، دسترسی به نار جهنم رو تسهیل میکنه! (مفهوم مذموم)

سحق‏ – إسحاق‏ :
سَحَقْتُ الدواء
السَّحْقُ‏ : تفتيت الشي‏ء، و يستعمل في الدّواء إذا فتّت، يقال: سَحَقْتُهُ‏ فَانْسَحَقَ‏  
+ «فتت»
«سَحَقْتُ‏ الشي‏ءَ فَانْسَحَقَ‏ أي سهلته فتسهل»
+ آیات کار را تسهیل می کنند!
آیات، کار دفع سیئه حسد رو آسان می کنند.
المِسْحَق‏ : ابزار كوبيدن و نرم كردن.
المَسْحُوق : پودر، گرد؛
مَسْحوقُ‏ الْغَسِيل : پودر صابون كه بيشتر براى رختشوئى استفاده مى‏‌شود. (پودر رختشویی)
+ «مرس»
+ «دلک»
+ مخضت اللبن
+ سحقت الدواء
+ صفو
+ طحن
+ دقق
مفهومی بصورت دسترسی آسان به یک چیز دائمی و همیشگی، حالا یا نور بی‌پایان، یا نار بی‌پایان، چه در معنای ممدوح و چه در معنای مذموم، این مفهوم همیشگی و دائمی بودن وجود داره، مثلا اسحاق یعنی شخص خنده‌رو انگاری همیشه در چهره او یک لبخند وجود داره،
یا عبارت «دم‏ مُنْسَحِقٌ» یعنی خونی که از رگ داره خارج میشه و یکریز جریان داره و قطع نمیشه،
و یا کلمۀ مسحق که ابزار کوبیدن است و این کار مدام داره با این وسیله انجام میشه و تکرار میشه .
« أَسْحَقَ الثوب » لباسی که دائم پوشیده میشه بطوریکه کهنه شده .
« أَسْحَقَ‏ الضّرعُ » پستانی که مدام دوشیده میشه .
« السَّاحِق‏ : بيشمار و بسيار »: این مفهوم و کانسپت کلمه سحق است.
اینکه حسود: «في‏ مَكانٍ سَحيقٍ‏» و «فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ» یعنی این عذاب و آتش جهنم برای این حسود تمامی ندارد.
عذاب آتش جهنم برای حسود تمامی ندارد! فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ! في‏ مَكانٍ سَحيقٍ‏!
آیات پودرت میکنن !!!
آیات راه دسترسی آسان به آرامش ابدی رو نشون میدن!
آیات میان تا اندیشه غیر آل محمد ع رو توی قلبت نابود کنن و پودرش کنن!
آیات حسد دنیای قلب رو نشانه گرفته اند!
آیات نشانه‌اند و نشانه هم می گیرند!
قلب در بوتۀ آزمایشگاه آیات باید خیلی مشت و مال داده شود و لگدمال شود تا بخوبی پودر و نرم و لطیف و صیقلی شود! چقدر اسحاق نام زیبایی است و کاربردی!
+ «درس»
+ «کتب» …
+ «دلک – دلاک»
+ «رغم انف»
عکسهای هاون چینی!
+ «عَبَثْتُ‏ الأَقِطَ»
[کوبیدن و سابیدن و مالیدن دارو]:
چه در مرحله ساخت داروهایی مثل پمادها که اونا رو خوب با هم مخلوط میکنن و چه در مرحله درمان با اونها، باید خوب به بدن مالیده بشه تا جذب بشه و اثر کنه.
مثل دارویی که به بدن میمالند و میمالند تا بالاخره درد رو تسکین بده و دگرگونی ایجاد نماید.
+ حول – عبر – فوز – شفا – و …
+ صور …
انگاری یه دستی از غیب و ازون دوردورا بصورت نور نامرئی میاد و داروی شفابخش علم آل محمد ع رو به قلبت میماله و ماساژ میده تا اثرشو بذاره و آرومت کنه. این میشه سحق اسحاق!
عرب به لباسی که خیلی دیگه پوشیده شده و رنگ و رو رفته شده و مستهلک شده میگه «أَسْحَقَ الثوب».
یا به پستانی که حسابی دوشیده شده و مالیده شده و دیگه شیری توش باقی نمونده میگه «أَسْحَقَ‏ الضّرعُ».
انگاری آیات میان تا خوب تو رو به هم بمالنت (أَسْحَقَ الثوب + عبثت الاقط)!
خوب می دوشنت «تضرع –  أَسْحَقَ‏ الضّرعُ »!
تا هیچی از عیوبت باقی نمونه [غیر فعال شدن و درناژ عیوب – صبر – سلک – حکم – …]!
تا پاک و پاکیزه و طیب و طاهر، با خیالی راحت، از روی قلبی روشن و صاف که احساسش میکنی، بری به مراحل بعدی، و زندگی رو در عوالم بعدی سپری نمایی، تا برسی به بهشت جاویدان آل محمد ع. واژه سحق با نگاهی زیبا به این فرآیند، مطالب قشنگی رو برای اهل یقین روشن میکنه که تاثیر کلام نورانی معالم ربانی در دل شرایط عرضه آیات، مثل و مانند و شبیه چه کاریه!
[دم‏ مُنْسَحِقٌ‏ – دم‏ مدرور]:
+ خون حسین ع از جوشش نمی ایستد!
«دم‏ مُنْسَحِقٌ‏، و سَحُوقٌ‏ مستعار، كقولهم: مدرور: خون روان و جارى كه به صورت استعاره به كار رفته مثل مدرور (مرد با نفوذ كه حكم و امرش جارى است).»
این کاربرد زیبا از واژه سحق نیز اشاره دارد که رابطه عبد و رب گرچه ظاهرا معلوم نیست و دور از ذهن و دید بنظر می رسد اما این دور ، نزدیک است و تاثیر گذار است و این رابطه مدام ساری و جاری است «مدرور – درر – درّ» یعنی حکمت و علم آل محمد ع در آیات برای اهل یقین ساری و جاری است و تمامی ندارد «السَّاحِق‏: بيشمار و بسيار» و کار را تمام و کمال می کند «سبغ».
«دور» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
«سَحُقَتِ النَّخْلَةُ: نخل خرما بلند شد، در نتیجه دست ما به خرما دیگه نمی‌رسه!»
+ (مریم درخت خرما را تکان می‌دهد.)
+ «افق»: مفهوم زیبایی از دور در واژه افق.
در افق، زمین و آسمان، به خیال و تصور ما، به هم می‌رسند!
+ «شطر»: چقدر زیبا واژه‌ها همو تایید میکنن «حبک»!
این افق و شطر زیبا، صاحب نور است.
وقتی ما با قلبمون این دور را داریم حس می کنیم، پس دور نیست، نزدیک است.
«نزدیک» نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه صاحبان نور است.
«موثّر» نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه صاحبان نور است.
«ساری و جاری و مستمرّ» نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه صاحبان نور است.
«تمام و کمال» نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه صاحبان نور است.
«بیشمار» نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه صاحبان نور است.
واژه سحق در بر دارنده مفاهیم زیبا و زیادی از معانی نامهای مترادف نور ولایت در خود می باشد.
+ «دلک»: مالیده شدن روز و شب به هم!
وقتیکه ساعتت میخوابه و همیشه یک زمان رو بهت نشون میده! زمان بهشت!
اون ساعت سمبلیک 10 و 10 دقیقه برای اهل یقین، زمانش وقت سحر و طلوع فجر است!

مفاهیم زیبای واژه سحق …
انگاری اندیشه آل محمد ع که دور از دسترس و بعید و در غیب است را به سبب صاحب نور بگیری و بر قلبت بمالی و استعمال این اندیشه را بنمایی تا ایجاد تغییر و دگرگونی نماید،
این میشه مفهوم سحق.
«تَسَاحَقَ‏ الرجُلانِ: آن دو مرد يكديگر را لگدمال كردند.»
+ « وَ سَأَلَتْهُ امْرَأَةٌ عَنِ‏ السَّحْقِ‏ … أَهْلُ‏ السَّحْقِ‏ أَصْحَابُ الرَّسِّ »: مفهوم مذموم!
***
«اسحاق» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که:
اهل یقین در دل شرایط اینقدر با این آیات، قایم‌باشک بازی میکنن و غوطه‌ور در آیات میشن و استعمال اندیشه آل محمد ع رو که مثل نور از دور بر قلب آنها مالیده می شود را استمرار می دهند تا اون تغییر و دگرگونی بزرگ در قلب ایجاد شود.
با توجه به قصه تولد اسحاق از ساره و ابراهیم ع انگاری یه چیز خارق العاده و معجزه از روند واژه سحق استنباط میشه یعنی استمرار به استعمال معالم ربانی در دل شرایط بالاخره یک روز اون دگرگونی عظیم رو در قلب ایجاد میکنه و کشف سوء میشه، در آفاق و انفس، به برکت اون مضطری که جواب درست به آیات داده و ایو الله رو گرفته! این قصه غیر فعال شدن حسد قلب ساره است نسبت به هاجر که در انفس او به برکت نور علم آل محمد ع زمانی رخ میده که هیچکس فکرشو هم نمیکنه در این سن، پیرزنی یائسه بتونه فرزندی، اونم اسحاق نبی ع رو بدنیا بیاره! این فقط معجزه و تاثیر نور کلام آل محمد ع به سبب معالم ربانی بر قلوب اهل یقین است «صور – فصرهن الیک» که اینجوری تاثیر گذار خواهد بود! درسته دور است و در دسترس نیست! اما تاثیرش را از هر نزدیکی نزدیکتر بر قلب می گذارد و این معجزه کلام آل محمد ع است و این مفاهیم زیبا را واژه سحق و اسحاق به ما می گوید که من نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنها هستم که در اون فضای ملکوتی، که دور بنظر می‌رسم، یهو نور من را نزدیکتر از هر چیزی به خود احساس می‌کنی و اینو با تاثیری که بر قلبت بصورت نور آرامش میذاره حس میکنی و آروم میشی و اهل یقین از اسم سحق معنای آرامش اونو در دل شرایط وجدان می کنن و چون از این اسم و معنا بهره‌مند میشن لذا به درجاتی صاحب اسم و معنا میشن! مالکیت بر اسم و معنا برای اهل یقین هدف و ماموریتی است که صاحبان نور با آموزش حکمت آل محمد ع برای اهل یقین مد نظر دارند و علت ارسال رسل و انزال کتب و تقدیر حوادث و آیات پی‌در‌پی همینه که نهایتا تعلیم حکمت در دل شرایط صورت بگیره و این دورِ نزدیکِ تاثیرگذار کارشو برای اهل یقین انجام بده و این همون نطفه‌گذاری صاحب نور در فضای ملکوت برای اهل یقین می‌باشد. حالا این اهل یقین با اخذ نور علم و حکمت خوب میتونه در آیات غوطه‌ور و شناور بشه و جوری با آیات قایم‌باشک بازی کنه که اصلا ذره ای ناآرامیهاش دیده نشه و نسوزه.
دم‏ مُنْسَحِقٌ ‏، و سَحُوقٌ‏  (خون روان و جارى)

اندیشه روان و جاری آل محمد ع!
روان ما بدنبال اندیشه روان و جاری آل محمد ع می گردد تا از معنای آن یعنی آرامش بهره‌مند گردد.
« دم‏ مُنْسَحِقٌ »
+ «روان»

+ «بعد»
+ « قصو – مسجد الاقصی : دور نزدیک تاثیرگذار »
[مكانٌ‏ سَحِيقٌ ‏]:
[مترادفات بُعد که بطور اختصاصی در جای خود بکار می روند]:
«فقه اللغة ؛ فصل في تقسيم الوصف بالبُعْدِ:
مكانٌ‏ سَحِيقٌ‏. فَجٌ‏ عَمِيقٌ‏. رَجْعٌ‏ بَعِيدٌ. دَارٌ نَازِحَةٌ. شَأْوٌ مُغَرِّبٌ‏. نَوًى‏ شَطُونٌ‏. سَفَرٌ شاسِعٌ‏. بَلَدٌ طَرُوحٌ‏.»
+ [سحق – عمق – بعد – نزح – غرب – شطن – شسع – طرح]

مشتقات ریشۀ «سحق» در آیات قرآن:

حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوي بِهِ الرِّيحُ في‏ مَكانٍ سَحيقٍ‏ (31)
فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ (11)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی