Fire Of A Jealous Person!
The Unbearable Eternal Torment!
Hell as Endless Punishment!
Hell as Eternal Torment!
The snake coiled around the neck!
«طوق» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«طَوْق الحمام: طوق گردن کبوتر»
«Pigeon collar»
«الطوق: حلى يجعل في العنق»
+ «قلد»
ای حسود، آیا طاقت آتش جهنّم رو داری که مرتکب اشتباه مرگبار میشی؟! سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ!
اهل نور میگن: رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ!
أصل الطَّوْقِ: ما يجعل في العنق، خلقة كَطَوْقِ الحمامِ، أو صنعة كطَوْقِ الذّهب و الفضّة،
و يتوسّع فيه فيقال: طَوَّقْتُهُ كذا، كقولك: قلّدته.
اصل «طَوْق» چيزى است كه بر گردن قرار داده مىشود كه يا طبيعى است مثل طوق كبوتر و يا ساختگى و دست ساز است، مثل حلقه طلا و نقره
و سپس به صورت فعل در آمده و گفته مىشود:
طَوَّقْتُهُ كذا: قلّدته، يعنى به گردنش قلّادة و طوقى آويختم.
+ «قلد»
+ «علق»
+ «ودع – ودیعة»
«طوق» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است که این معنا و مفهوم از آن استنباط می شود که با نور ولایت میتونی قادر باشی که کارها و وظایف محولهات را انجام بدهی.
« الطاقة »
محدودیت – تطویق
«آیاتی و رسلی» بمنظور اصلاح و تربیت حسد قلب ما، تقدیر می شوند تا پی به عیب خود برده و با تمسک به نور ولایت این عیب را قرنطینه نموده و رشد نماییم اما جاهلِ به این امر ، از این فرایند خوشش نمیاد و بدش میاد!
طوق زیبای نورانی ولایت بر گردن اهل یقین چشمها را خیره می کند!
«طوق نورانی ولایت»
+ «نشان افتخار – غنیمت»
+ «قلد – تقلید»: با تقلید از نور معالم ربانی در دل شرایط، طاقت تحمل آیاتت بالا میرود!
«يَا مُطَوِّقُ»:
یاد معالم ربانی طاقت تحمل تو را در دل شرایط بالا می برد، به این میگن مُطوّق.
+ «انرژی بی پایان»
+ «جزل»
+ «طوق – طاقة»
مترادف واژه جزل : یاد معالم ربانی پرطاقتت میکنه «یا مطوق»! توپُرت میکنه «یا مجزل»
توپر و متراکم «رکم» و محکم و چیزی که تمومی نداره و کم نمیاره!
ابر متراکم هر چی میباره، بارونش تموم نمیشه!
صاحبان نور، هر چی مورد اذیت و آزار و تهمت و دروغ قرار گرفتند، صداشون در نیومد!
قلبی که نور ولایت آن را احاطة کرده باشد و مثل طوقی به دور آن پیچیده باشد،
این قلب کانون انرژی بیپایان الهی است.
به این دلیل عرب به نیرو و انرژی و شوق انجام کار و آن خمیر مایه اولیه که باید باشد تا کاری انجام شود می گوید طوق «أطقت الشيء إطاقة: قدّرت عليه، فأنا مطيق، و الاسم الطاقة»
چون این انرژی باید قلب را احاطة نماید و این انرژی در آیاتی است که به شخص عرضه می شود، این آیات محکم عرضه شده در تایید فرمایشات نورانی آل محمد ع است و اهل یقین با یاد این معالم ربانی و بکار بستن این اندیشه «تقلید – نیابت» با این آیات برخورد می کنند و انرژی درونی آیات را که همانا نور مخفی ولایت که در نار آیت است را برای خود آزاد می نمایند و این هنر اهل یقین است که اینجوری طاقت تحمل خود را بالا می برند. لذا گناه نکردن قدرت می خواهد و نیرو می خواهد و توان انجام کار می خواهد و نیاز به یک خمیر مایه اولیه دارد تا با این عنایت بتوان از دلخواه و تمنا گذشت و این عامل که به اهل یقین نشاط انجام کار و تولید عمل صالح می دهد، همان ذکر الله است یعنی یاد معالم ربانی و استعمال اندیشه صاحبان نور.
اهل یقین از این محدودیتی که طوق نورانی ولایت بر گردن آنها ایجاد می کند نه تنها بدشان نمی آید که خوششان نیز می آید «بشر».
صاحب نور مثل یک تابلوی راهنمایی و رانندگی، فقط آگاه میکنه که یه همچین جریانی هم وجود داره «امر الله»، چه بخوای، چه نخوای، هست، پس به نفعته که با قبول نور ولایت، گره از کارها بگشایی و اگر نخواهی محدودیت نور ولایت (حداکثر سرعت 80) که محافظت از جان توست رو قبول نمایی، این خود تو هستی که ضرر میکنی و آیات کار خودشونو خوب بلدن!
« سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم … »
پس خوشا به حال کسانی که از فضل و رحمت معالم ربانی بهرهمند شدند و با اقرار به این فضل و رحمت و با عمل به نور ولایت در عرضه آیت و تقدیر خود، بار خودشونو بستن و اعمال صالح برای خود انجام دادند و ذخیره نمودند و این محدودیت آیات را با جان و دل پذیرا شدند و اینگونه عملا بر «آیاتی و رسلی»، بله گفتند!
«طوق الحمام» چیزی که دور گردن کبوتر است.
به قلاده هم طوق میگن و طاقت یعنی چقدر میتونی به گردن بگیری و تحمل تو برای این کار چقدره؟!
«طوّقته – قلّدته»:
رابطه محدودیت و طاقت در واژه طوق:
در واقع ما تحمل محدودیتی که نور ولایت به گردن ما می گذارد را داریم و لذا معالم عالم ربانی در حد طاقت ماست، اما شرایط تقدیرات، راحتتر از حد طاقت است و آن در حد وسع است «والوسع دون الطاقة» طاقت تحمل در حد مشقت است اما وسع در این حد نیست و راحت تر است. یک سنگ رو تحت فشار میذارن تا به حدی میرسه که یکدفعه خورد میشه و میشکنه این حد رو حد طاقت سنگ تعریف میکنن اما وسع اونقدر فشاری است که بدون شکستن و خورد شدن متحمل این بار میشه، و تکلیف در آیات و تقدیرات برای ما در حد وسع عرضه میشود نه در حد طاقت و کار ساده تر شده است:
«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها»!
اصطلاح «تحمل آیات» در واقع اشاره به همین قبول محدودیت نور ولایت دارد که عامل حفظ قلب از ناآرامی است «حقيقة التحمّل: هو قبول تلك المحدوديّة و مطاوعة طوق التكليف» قبول محدودیت نور ولایت و آیت یعنی تحمل آیات!
شنیدی میگن: دیگه طاقت تحملشو ندارم؟! بریدم!
یاد معالم ربانی، آستانه تحملتو می بره بالا، توپرت میکنه، بیپایانت میکنه.
+ «جزل»
[طوق بخل]: معنای مذموم طوق:
«تطوّقت الحيّة على عنقه: إذا صارت كالطوق»
« وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ »
اهل یقین طوق زیبای نور ولایت بر گردن خود می آویزند،
اما اهل شک مار را بر گردن خود می اندازند!
«The snake coiled around the neck»
مشتقات ریشۀ «طوق» در آیات قرآن:
أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذينَ يُطيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (184)
فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ (249)
لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ (286)
وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ (180)