The sacred luminous lights are lined up in a row, one after another!
Ah, the mystical alignment of luminous lights!
A secret gathering of luminous lights.
The unique luminous path from the earth to the heavens.
imagine each light as a beacon, guiding souls toward enlightenment.
Their sequential arrangement hints at a purposeful order.
A complex arrangement designed by the benevolent God.
Consider these lights as distant and nearby stars forming a continuous orderly array.
They are part of an infinite, unknown galaxy.
there’s an undeniable magic in their alignment.
What do you envision when you contemplate these sacred lights?
چراغهای نورانی مقدس پشت سر هم ردیف شدهاند، یکی پس از دیگری!
آه، همراستایی عرفانی انوار نورانی!
مجموعهای مخفی از چراغهای درخشان.
مسیر نورانی بینظیر از زمین تا آسمان.
هر نور را به عنوان یک فانوس دریایی تصور کنید که روحها را به سوی روشنایی هدایت میکند.
چیدمان متوالی آنها به نظمی هدفمند اشاره دارد.
چیدمان پیچیدهای که توسط خدای مهربان طراحی شده است.
این نورها را به عنوان ستارههای دور و نزدیک در نظر بگیرید،
که یک آرایه منظم پیوسته را تشکیل میدهند.
آنها بخشی از یک کهکشان نامحدود و ناشناخته هستند.
یک جادوی غیرقابل انکار در همسویی آنها وجود دارد.
وقتی به این انوار مقدس میاندیشید چه چیزی را متصور میشوید؟
«قطر» در معنای ممدوح یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«قِطَارُ الإبل: رديف و قطار شتران»
«قَطَرَ المطرُ: يعنى باران، قطره قطره فرو ريخت.»
+ «قفو»
قطر:
«قَطَرَ المطرُ»
نامی زیبا و با مفهوم برای صاحبان نور: «أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
تتابع قطعات محدودة، و انفصال شيء، من الكل، في مايع أو غيره
قَطَرَ المطرُ: يعنى باران، قطره قطره فرو ريخت و لذا باران، «قَطْر» ناميده شده.
تَقَاطَرَ القومُ : آن مردم مثل دانههاى باران به ترتيب و پشت سر هم آمدند.
+ «ولی – متوالی»
قِطَارُ الإبل : رديف و قطار شتران كه از همان معنى است.
قَطَرَ الإِبلَ : شتران را بهم نزديك گردانيد.
قَطَّرَ الإِبِلَ : شتران را با نظم به هم نزديك گردانيد.
+ «نظم»
انوار مقدس نورانی، پشت سر هم، قطار چیده شدهاند! أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ!
+ «قفو»
+ «قطمر»
+ «نطف»
+ «نسم»
انگاری مفهوم این واژه «قطر» یه چیزی شبیه واژه «ولی» است .
در زبان فارسی هم میگیم : لیوانها تو سینی پشت سر هم قطار چیده شده است.
اصلا خود قطار از واگنهای متصل به هم پشت سر هم تشکیل شده و انگاری هر واگن برای خودش مثل یک صاحب نور است و این سلسله و زنجیرۀ بهم پیوسته دائما در حال حرکت بسوی حیات طیبه آل محمد ع است.
در واژه «ودق» اینگونه آمد:
قوله تعالى: فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ [24/ 43]
الْوَدْق بسكون الدال: المطر. و قد وَدَقَ يَدِقُ وَدْقاً أي قطر.
قطرات علمی معالم ربانی صاحبان نور و تجربیات تدریجی آیات با یادآوری معالم ربانی.
+ ضرب المثل: قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.
به این معنا که با یقین به معالم ربانی و اخذ فنون علمی دونه دونه و قطره قطره از این وجود نازنین، و با بکار بستن این فنون در دل شرایط آیات و تجربه کردن این معالم ربانی کمکم نور دنیای قلب را بیشتر و بیشتر میکند، و این فرآیند نهایتا به سدرة المنتهی ختم میشود.
[قطر – صبر]:
[قِطْراً – صَبْراً]:
صبر، قطره قطره!
« أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً – أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً »
« قوله: أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً [18/ 96] أي أصب عليه نحاسا مذابا.
و مثله قوله أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً* [2/ 250] أي اصبب.»
[قَطْرَةِ دَمٍ – قَطْرَةِ دَمْعَةٍ] :
هر دو قطره، نطفههای نورانی علمی معالم ربانی است که در قلوب اهل یقین، تلنگری است برای رسیدن به نور آرامش علم و حکمت آل محمد ع و تولید نور اعمال صالح.
امام سجاد عليه السلام:
وَ مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَتَيْنِ
قَطْرَةِ دَمٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
وَ قَطْرَةِ دَمْعَةٍ فِي سَوَادِ اللَّيْلِ لَا يُرِيدُ بِهَا عَبْدٌ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَ.
هيچ قطره اى نزد خدا محبوبتر از اين دو قطره نيست:
قطره خونى كه در راه خدا ريخته مى شود
و قطره اشكى كه فقط براى خداوند عزّ و جلّ در دل شب فرو مىغلتد.
قَطِرَانٍ: چيزي سياه رنگ و بدبو است که به شتران ميمالند.
«کول تار»: «Coal tar»
مشتقات ریشۀ «قطر» در آیات قرآن:
سَرابيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ (50)
آتُوني زُبَرَ الْحَديدِ حَتَّى إِذا ساوى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُوني أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً (96)
وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ يَسيراً (14)
وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعيرِ (12)
يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33)