دکتر محمد شعبانی راد

حبط عمل؛ اشتباه مرگبار حسود که همه چیز را تباه می‌کند! أُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ‏ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ!

The Nullification of Deeds: The Deadly Mistake of Envy That Destroys Everything!
“They are the ones whose deeds have been nullified in this world and the Hereafter.” (Qur’an 9:69)


Envy is not just an inner sickness; it is a fire that burns away every trace of good deeds. The Qur’an repeatedly warns that the envious heart, by rejecting divine light and turning toward selfish desires, nullifies its own actions: “They are the ones whose deeds have been nullified in this world and the Hereafter.”

The Arabic word ḥabaṭ (حبط) carries the image of an overfed camel whose stomach swells until it bursts—a symbol of wasted effort. In the same way, the envious person might accumulate prayers, fasts, and charitable acts, but when these are tainted by jealousy and hostility toward God’s chosen guides, they collapse like an inflated balloon pierced by a needle.

True acceptance of deeds depends not on their quantity, but on their connection to divine guidance through the living representatives of light. As the Prophet and his Household taught, even a small act, when performed with sincerity and loyalty to God’s chosen path, is magnified and raised to the heavens. But abundant actions without this anchor of loyalty become empty, rejected, and destructive.

Envy, then, is the deadly mistake that erases spiritual investment. It severs the heart from its source of light, leaving the soul in ruin. To protect our deeds, we must cleanse the heart from envy and hold firmly to the light of divine guardianship, so that our actions rise as accepted offerings before God.

«حبط» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‎‌نویسند:
«حَبِطَ البعيرُ: شكم شتر از خوردن شبدر وحشى باد كرد.»
«الحُبَاط: گونه‏‌اى بيمارى است كه در شكم شتر و بر اثر انتفاخ از خوردن شبدر وحشى پديد مى‌‏آيد. انگاری حیوون اینقدر میخوره تا شکمش ورم کنه و بترکه».
«حبط بطنه: اذا فسد بالمأكل الردي‏ء»
«و من المَجَازِ: حَبِطَ عَمَلُهُ: بَطَلَ‏ ثَوَابُه ؛ إِذا عَمِلَ الرَّجُلُ عَمَلًا ثمّ أَفْسَدَه»
مثال زیبای سوزن زدن به بادکنک پر باد!
اعمال حسود مثل بادکنکی است که با یک سوزن می‌ترکه! «اشتباه مرگبار»

«حَبَطَت‏ الدّابَّةُ : إِذا أَصابَتْ مَرْعًى طيِّباً فأَفْرَطَتْ في الأَكْلِ حَتّى تَنْتَفِخَ فتَمُوتَ»
أصل الحبط من‏ الْحَبَطِ : و هو أن تكثر الدابة أكلا حتى ينتفخ بطنها
الحُبَاط : گونه‌‏اى بيمارى است كه در شكم شتر و بر اثر انتفاخ از خوردن شبدر وحشى پديد مى‌‏آيد.
حیوون اینقدر میخوره تا شکمش ورم کنه و بترکه !!!
حَبِطَ البعيرُ : شكم شتر از خوردن شبدر وحشى باد كرد.
حبط بطنه : اذا فسد بالمأكل الردي‏ء
حَبِطَ الجِلدُ : إذا كانت به جراحٌ فَبَرَأت و بقيتْ بها آثارٌ (اسکار برجسته زخم !) حَبِطَ جِلْدُه: وَرِمَ
حَبِط الجُرْحُ : إِذَا بَقِيَتْ له آثَارٌ بَعْدَ البُرْءِ، أَو الآثَارُ أَي آثارُ السِّيَاطِ الوَارِمَةُ التي لم تَشَقَّقْ
الحَبَطُ: وَرَمٌ في الضَّرْعِ [پستان مادر شیرده رگ میکنه و متورم و دردناک میشه !]
و من المَجَازِ: حَبِطَ عَمَلُهُ : بَطَلَ‏ ثَوَابُه ؛ إِذا عَمِلَ الرَّجُلُ عَمَلًا ثمّ أَفْسَدَه.

واژه «حبط» یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم قرآنیه و ربطش به حسد و «اشتباه مرگبار» خیلی دقیق و پرمعناست.


«حبط عمل! أُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ‏ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ!»

ریشه لغوی «حبط»
حَبِطَ البعيرُ: شکم شتر از خوردن زیاد شبدر وحشی باد کرد.
الحُباط: بیماری ناشی از پرخوری که شکم را متورم و نابود می‌کند.
حبط بطنه: فساد در اثر خوردن غذای بد.
حبط الجلد: ورم و باقی ماندن اثر زخم (اسکار برجسته).
انگار چیزی بیش از اندازه پُر شود و ناگهان بترکد یا تباه گردد.
مثل بادکنک پر باد که با یک سوزن می‌ترکد!


معنای مجازی «حبط عمل»
«حَبِطَ عملُه»: ثوابش باطل شد.
یعنی کسی عملی خوب انجام می‌دهد اما با یک خطای بزرگ (مثل حسد یا پشت کردن به نور) همه را بر باد می‌دهد.
اهل حسد با یک «اشتباه مرگبار» همه تلاش‌های نیکشان را تباه می‌کنند.


قرآن و حبط عمل

آیات بسیاری به این اشاره دارند:
﴿أُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ﴾ (توبه/۶۹، هود/۱۶ …)
یعنی نه تنها پاداشی در آخرت ندارند، بلکه اثر اعمالشان در دنیا هم تباه می‌شود.


تصویرسازی زیبا برای فهم «حبط»
شتر که از علف زیاد می‌ترکد.
پستان مادر که ورم می‌کند.
بادکنک پر باد که با یک سوزن می‌ترکد.
عمل صالح هم اگر با حسد و تمنا و تبعیت از شیطان همراه شود → تباه می‌شود.


اهل حسد، با پشت کردن به نور و رو آوردن به تمنّاها، مثل کسی‌اند که «پرخوری روحی» کرده:
ظاهرش پر است، ولی درونش فاسد شده.
این فساد، عمل‌های خوب گذشته را هم می‌ترکاند.
این همان حبط عمل است؛ یک اشتباه مرگبار که قرآن بارها هشدار داده.


«حبط عمل؛ ترکیدن بادکنک اعمال نیک با سوزن حسد!»
«حبط عمل؛ اشتباه مرگبار حسود که همه چیز را تباه می‌کند!»

الحبط الحسد !!! حسادت موجب حبط عمل می شود …
«حبط» یکی از هزار واژه مترادف حسادت است ! « فَلَا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ »
+ « مَعَاشِرَ النَّاسِ هَذَا عَلِيٌّ أَنْصَرُكُمْ لِي وَ أَحَقُّكُمْ بِي وَ أَقْرَبُكُمْ إِلَيَّ وَ أَعَزُّكُمْ عَلَيَّ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا عَنْهُ رَاضِيَانِ وَ مَا نَزَلَتْ آيَةُ رِضًى إِلَّا فِيهِ وَ مَا خَاطَبَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَّا بَدَأَ بِهِ وَ لَا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِي الْقُرْآنِ إِلَّا فِيهِ وَ لَا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ فِي‏ هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ‏ إِلَّا لَهُ وَ لَا أَنْزَلَهَا فِي سِوَاهُ وَ لَا مَدَحَ بِهَا غَيْرَهُ
مَعَاشِرَ النَّاسِ هُوَ نَاصِرُ دِينِ اللَّهِ وَ الْمُجَادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ هُوَ التَّقِيُّ النَّقِيُّ وَ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبِيٍّ وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِيٍّ وَ بَنُوهُ خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ مَعَاشِرَ النَّاسِ ذُرِّيَّةُ كُلِّ نَبِيٍّ مِنْ صُلْبِهِ وَ ذُرِّيَّتِي مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ إِبْلِيسَ أَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ فَلَا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ تَزِلَّ أَقْدَامُكُمْ فَإِنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إِلَى الْأَرْضِ بِخَطِيئَةٍ وَاحِدَةٍ وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أَنْتُمْ أَنْتُمْ وَ مِنْكُمْ أَعْدَاءُ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُ لَا يُبْغِضُ عَلِيّاً إِلَّا شَقِيٌّ وَ لَا يَتَوَالَى عَلِيّاً إِلَّا تَقِيٌّ وَ لَا يُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ فِي عَلِيٍّ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ الْعَصْرِ إِلَى آخِرِهَا مَعَاشِرَ النَّاسِ قَدْ أَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغَتْكُمْ رِسَالَتِي‏ وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِين‏ » …
«حبط» یکی از هزار واژه متضاد ولایت است « أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ » و اینجا واژه امن و ایمان که مترادف ولایت است بعنوان متضاد حبط در این آیه آورده شده است …

الحبط = الحسد!

اهل بیت علیهم السلام فرمودند:
«إِنَّ إِبْلِيسَ أَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلَا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ…»

این یک هشدار بزرگ است:
حسادت، همان بیماری «حُباط» است؛ مثل شتری که آن‌قدر می‌خورد تا شکمش باد کند و بترکد.
حسادت، عمل صالح را از درون می‌ترکاند.
حسادت، مسیر رو به بهشت را تبدیل به سقوط در زمین می‌کند، همان‌طور که با آدم (ع) شد.


حبط و ولایت

در این حدیث، محور اصلی حسد، علی علیه‌السلام معرفی می‌شود:
تمام آیات رضایت، مدح و بهشت در قرآن، درباره علی علیه‌السلام است.
دشمنی با علی = دشمنی با اصل خیر.
حسادت به علی = همان حبط عمل.

پس:
«فَلَا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ»
یعنی اگر به ولیّ خدا حسد بورزید، اعمالتان یک‌جا می‌سوزد، حتی اگر سال‌ها عبادت کرده باشید.


حبط = ضد ولایت

قرآن کریم این حقیقت را محکم بیان کرده است:
﴿أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ﴾ (محمد/۹)
«ایمان» = ولایت، اتصال به نور.
«حبط» = ضد ولایت، بریدن از نور.

اهل ایمان، با ولایت، ریشه‌شان در نور است.
اهل حسد، با حبط، ریشه‌شان در دشمنی است.


حسد = بیماری پنهانِ حُباط → ترکاندن قلب و اعمال.
حبط عمل = مجازات طبیعی حسادت به ولیّ خدا.
ایمان/امن → مترادف ولایت.
حبط → ضد ولایت و نابودی همه اعمال.

هر کس از مسیر ولایت جدا شود، هر چه کاشته، خواهد سوخت.
و این، معنای عمیق «حبط عمل» در قرآن و حدیث است.

🌿 دلنوشته: ترکیدن دل از حسد

ای دل…
می‌دانی حسد چه می‌کند؟
همان‌طور که شکم شتری از پرخوری می‌ترکد «حبط»،
قلب حسود هم از کینه ورم می‌کند
و ناگهان تمام اعمالش، مثل بادکنکی پر از هوا، با یک سوزن می‌ترکد. «حبط عمل»

ابلیس، پدر حسد،
با همین آتش، آدم را از بهشت بیرون کرد.
یک لغزش کافی بود…
آدم، صفوة‌الله، با یک خطا سقوط کرد،
حال منِ کوچک چه امیدی دارم اگر حسد در دلم خانه کند؟!

خدا در غدیر هشدار داد:
«فَلَا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ.»
یعنی اگر به علی علیه‌السلام، سرچشمه نور، حسد ورزیدی،
تمام نمازها، روزه‌ها، اشک‌ها و دعاهایت یک‌جا می‌سوزد.
هیچ نمی‌ماند جز خاکستر.

چه دردناک است…
که سال‌ها بکوشی،
اما با یک آتش حسد، همه را تباه کنی.
این است معنای حبط؛
ترکیدن دل، نابودی ثواب، پایان امید.

خدایا…
دل مرا از حسد پاک کن،
که مبادا روزی، مثل شتر حُباطی،
از درون بترکم و بی‌ثمر شوم.

اللغة

… و الحبوط سقوط العمل حتى يصير بمنزلة ما لم يعمل
و أصله الفساد من الحبط و هو داء يأخذ البعير في بطنه من فساد الكلأ عليه
و يقال حبطت الإبل تحبط حبطا إذا أصابها ذلك
و إذا عمل الإنسان عملا على خلاف الوجه الذي أمر به يقال أحبطه.
اهل شک اعمالشون چون بدون یاد معلم ربانی صورت می گیره [بدون نور ولایت و با نار حسادت] ، مثلش مثل همین علفی است که شتر از جایی بدون اجازه ساربانش میخوره « و إذا عمل الإنسان عملا على خلاف الوجه الذي أمر به يقال أحبطه » در نتیجه مسموم میشه و دل درد می گیره و آخرشم میمیره !!! به این میگن حبط عمل بعبارت دیگر اعمال اهل شک چون بی اذن معلم ربانی صورت می گیرد نه تنها از آنها رفع گرسنگی و تشنگی نمی نماید که بدتر آنها را مبتلا و بیمار هم می کند و این همان بحث زیبای اسم و معناست که اهل شک بدون معنا (یاد معلم ربانی) می خواهند از اسامی بهره ببرند یعنی از الف و باء می خواهند برای خود رفع عطش نمایند غافل از اینکه این اسم (آب) باید تو را دلالت به مردی نماید که کلام تاثیرگذارش همچون آب زمزم گواراست و یاد این معلم ربانی است که قلب را در دل شرایط عرضه آیات روشن می نماید ان شاء الله تعالی …

در واقع عرب از واژه حبط در عبارت «حبط عمل» بطور مجاز و کنایه استفاده می کند و کاربرد این واژه مواردی است که گفته شد و در تمام موارد مفهوم انجام کاری است که به تورم و ایجاد اشکال و نهایتا از بین رفتن آن عضو خواهد انجامید و چون آن عضو عیبی پیدا کرده که باید آن عیب برطرف شود و با دفع عیب حالا عمل موجب نابودی شخص نشده که ثواب هم دارد پس اگه کسی حسدشو دفع نکنه و همچنان به ظاهر اعمال عبادی بچسبه قصه اون قصه حبط خواهد بود !!! معارین فقط به ظاهر اعمال اهمیت می دهند و از عمل به ولایت در عرضه آیت خبری نیست !!!

اگه اعمال رو انجام بدی اما توام با دفع سیئه نباشد این اعمال عبادی که باید از دفع سیئه خبر بده اما نمی ده بالاخره موجب از بین رفتن اعتقاد می شه ! کسیکه دچار انسداد روده میشه اگه فکری به حال دفع سیئه نکنه و مرتب فقط به فکر خوردن باشه ، اینقدر میخوره و شکم ورم میکنه تا بترکه !!! پس عرضه آیت باید توام با دفع سیئه باشه وگرنه اگه کسی فقط نماز و روزه و اعمال عبادی انجام بده اما وقتی ناآرام میشه مثل الگوی خودش که رو به اون سجده میکنه در ناآرامی هاش رفتار نکنه این اعمال عبادی ظاهری که دفع سیئاتی در پی نداشته باشه بالاخره کار دستش میده !
حبط عمل یعنی نماز و روزه و ظاهر اعمال عبادی انجام شده اما این اعمال بجای اینکه به ثواب منتهی بشه برعکس به از بین رفتن خود شخص با تمام زحمات بیهوده ای که کشیده میشه « اونو ريشه كن میکنه ! » لذا باید به فکر قبولی عمل بود نه انجام تنهای عمل یعنی باید نماز به ما این حالت رو بده که وقتی ناآرام شدیم به الگوی خودمون بگیم تو در این شرایط مشابه قرار بگیری چکار میکنی ؟ اون میگه ما هم در این شرایط و سخت تر از این شرایط و سخت ترین شرایطها قرار گرفته ایم و کاری که انجام داده ایم و توهم باید همون کار رو بکنی اینه که از دلخواهت بگذری [حسادتو بذاری کنار و راضی به این تقدیرات باشی و صبر کنی و تسلیم امر الله باشی] و از حقت بگذری [ظاهرا اینجوریه که خیال میکنی حق با توست و همه حقو به تو میدن اما در واقع حق با تو نیست … ] تا آرامش رو که خدا دوست داره بهم نزنی و خواهان تغییر در آیت نشی !!!
ریشه حبط عمل ، حسد است « فَلَا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ تَزِلَّ أَقْدَامُكُمْ » .
باید دعا کنیم که ان شاء الله توفیق داشته باشیم اعمالمون توام با دفع سیئه باشه وگرنه همین کارها بیشتر وبال گردنمون میشه و با این کار تیشه به ریشه خودت می زنی !!! « السقوط مع المحو » سقوط همان سرنوشت کسانی است که معلم ربانی خودشون  رو مفت باختند !!!

حبط عمل؛ عمل بی‌معنا و بی‌ولایت

در لغت گفتند:
«الحبوط سقوط العمل حتى يصير بمنزلة ما لم يعمل»
یعنی عمل سقوط می‌کند تا جایی که انگار اصلاً انجام نشده.

چرا؟
چون اصل «حبط» از بیماری‌ای می‌آید که در شکم شتر به‌خاطر علف فاسد یا پرخوری پیدا می‌شود:
ظاهرش سیر شدن است،
اما درونش فساد، ورم و مرگ است.

همین‌طور عمل انسان:
اگر بی‌اذن «ساربانِ دل» یعنی معلم نورانی انجام شود،
نه‌تنها سیراب نمی‌کند، بلکه مسموم و بیمار می‌سازد.
این همان نماز و روزه بدون نور ولایت است.


ظاهر عمل بدون دفع سیئه = انسداد روحی

عمل عبادی باید همراه با دفع سیئه باشد.
یعنی نماز و روزه باید مرا از حسادت، کینه، خودخواهی و تمنّا پاک کند.

اگر فقط ظاهر عمل را انجام دهم،
اما وقت ناآرامی‌ها مثل الگویم (ولیّ خدا) رفتار نکنم،
این عبادات ظاهری، نتیجه‌ای جز ورم کردن و ترکیدن ندارد.

مثل کسی که دچار انسداد روده است:
به‌جای درمان و دفع،
هیچ‌چیز نمی‌بیند جز خوردن بیشتر!
نتیجه: ورم → ترکیدن → مرگ.
این همان حبط عمل است.


قبولی عمل، نه صرف انجام عمل

باید مراقب بود:
فقط ظاهر عمل مهم نیست،
مهم، قبولی عمل است.

قبولی عمل یعنی چه؟
یعنی نماز و روزه‌ام مرا در دل امتحان‌ها به یاد معلم نورانی بیندازد:
وقتی سختی آمد،
وقتی حسد دل را تحریک کرد،
یاد ولیّ خدا بگوید: «در این شرایط، او چه می‌کرد؟»
و همان را تکرار کنم:
از تمنّا بگذرم،
صبر کنم،
تسلیم امر خدا شوم.

این‌گونه عمل، پذیرفته است.
وگرنه، فقط پوسته‌ای است که درونش فاسد است و بالاخره می‌ترکد.


ریشه‌ی حبط عمل

در روایت آمد:
«فَلَا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ تَزِلَّ أَقْدَامُكُمْ»

ریشه‌ی حبط، حسد است.
حسادت، ثمرۀ عمل را می‌سوزاند.
مثل کسی که سال‌ها کِشت کرده،
اما در آخر خودش آتش به مزرعه می‌زند!


حبط عمل = سقوط همراه با محو.
مثل بادکنکی پر باد که با یک سوزن می‌ترکد.
مثل شتری که از پرخوری می‌میرد.
مثل بیماری که درمان نکرده و فقط خورده و خورده تا از درون منفجر شده.

ریشه این سقوط، حسد است.
و این همان سرنوشت کسانی است که معلم ربانی و ولیّ خدا را مفت باختند.


«خدایا! اعمال ما را همراه با دفع سیئات قرار بده؛
مبادا نمازها و روزه‌هایمان وبال گردنمان شود،
و مبادا با حسد، تیشه به ریشه خود بزنیم.»

🌿 دلنوشته: بادکنک اعمالم ترکید…

خدایا…
سال‌ها نماز خواندم، روزه گرفتم، شب‌زنده‌داری کردم،
اما امروز می‌بینم همه‌اش مثل بادکنکی بود پر از هوا…
با یک سوزنِ حسد، همه ترکید.

چرا دل من، به جای وصل به نور معلمت،
به تمنّا و خودخواهی چسبید؟
چرا وقتی باید صبر می‌کردم، حسادت کردم؟
چرا وقتی باید به تقدیرت راضی می‌شدم، معترض شدم؟

ای وای بر من!
اعمالم آن‌قدر پر باد شده بود
که به ظاهر پر و زیبا می‌آمد،
اما درونش خالی بود، بی‌معنا،
بی‌ولایت، بی‌نور.

امروز فهمیدم «حبط عمل» یعنی چه:
نمازی که به من صبر نیاموزد،
روزه‌ای که حسدم را درمان نکند،
عبادتی که مرا به ولیّ تو نزدیک نکند…
همه‌اش پوچ است،
مثل شکم شتری که از پرخوری شبدر وحشی ورم کرده و می‌ترکد.

خدایا…
من نمی‌خواهم نمازها و روزه‌هایم وبال گردنم باشد.
من نمی‌خواهم بعد از عمری تلاش،
با یک آتش حسد، همه را تباه کنم.

ای نور دل‌ها…
به من بیاموز که عملم با دفع سیئات همراه باشد،
که هر عبادت، هر رکوع، هر اشکم،
ریشه در نور ولایت داشته باشد،
و ثمرش، پاکی از حسد و آرامش در تسلیم باشد.

خدایا…
مگذار از اهل «حبط» باشم،
مگذار اعمالم باطل شود،
مگذار تیشه به ریشه خودم بزنم.

سوختن خانه هاي بهشتي !!!
هر عملي با اعتقاد به ولايت ، عمل صالح است .

وَ الْوَلَايَةُ يَرْفَعُ الْعَمَلَ الصَّالِحَ إِلَى اللَّه‏

كُونُوا عَلَى قَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ عِنَايَةً مِنْكُمْ عَلَى الْعَمَلِ
نحن عمل الصالح
حَدِيث مُعَاذ بْن جَبَل : + …
وَ لَوْ نَظَرُوا إِلَى مَرْدُودِ الْأَعْمَالِ مِنَ السَّمَاءِ لَقَالُوا مَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ أَحَدٍ عَمَلًا !!!
يَا هِشَامُ
قَلِيلُ الْعَمَلِ مِنَ الْعَاقِلِ مَقْبُولٌ مُضَاعَفٌ وَ كَثِيرُ الْعَمَلِ مِنْ أَهْلِ الْهَوَى وَ الْجَهْلِ مَرْدُودٌ
فَلَا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ تَزِلَّ أَقْدَامُكُمْ
إِنَّ عَبْدِي أَتَانِي مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي أُوتَى مِنْهُ إِنَّهُ دَعَانِي وَ فِي قَلْبِهِ شَكٌّ مِنْكَ
لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلَ عَبْدٍ  وَ هُوَ يَشُكُّ فِينَا [أَهْلَ الْبَيْتِ (ع)]
مَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ بَعْدَ مَا وُلِدَ عَلَى الْفِطْرَةِ لَمْ يَتُبْ أَبَداً
كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ يَعْنِي عَلَى الْمَعْرِفَةِ
مَا نَفَعَكَ مَا عَمِلْتَ‏ وَ قَدْ ضَيَّعْتَ أَعْظَمَ الْفُرُوضِ بَعْدَ تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ الْإِيمَانِ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ‏ اللَّهِ ص
ضَيَّعْتَ مَا لَزِمَكَ مِنْ مَعْرِفَةِ حَقِّ عَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ

سوختن خانه‌های بهشتی!

امامان نور فرمودند:
هر عملی که با اعتقاد به ولایت همراه باشد، عمل صالح است.
و همین ولایت است که عمل صالح را به سوی خدا بالا می‌برد:

«وَ الْوَلَايَةُ يَرْفَعُ الْعَمَلَ الصَّالِحَ إِلَى اللَّه‏»

پس عمل بدون ولایت مثل خانه‌ای است که در ظاهر ساخته شده،
ولی با یک جرقه حسد و شک، آتش می‌گیرد و می‌سوزد.
خانه‌ای که قرار بود در بهشت مأوای ابدی باشد، خاکستر می‌شود.


قبولی عمل، مهم‌تر از انجام عمل

اهل‌بیت هشدار دادند:
«كُونُوا عَلَى قَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ عِنَايَةً مِنْكُمْ عَلَى الْعَمَلِ»
بیش از آنکه نگران انجام عمل باشید، نگران قبول شدن آن باشید.

حدیث معاذ بن جبل:
اگر مردم می‌دیدند چه اندازه از اعمالشان از آسمان برگردانده می‌شود،
می‌گفتند: «خدا هیچ عمل کسی را قبول نمی‌کند!»


معیار قبولی عمل

امام کاظم علیه‌السلام به هشام فرمودند:
«قَلِيلُ الْعَمَلِ مِنَ الْعَاقِلِ مَقْبُولٌ مُضَاعَفٌ، وَ كَثِيرُ الْعَمَلِ مِنْ أَهْلِ الْهَوَى وَ الْجَهْلِ مَرْدُودٌ.»

یعنی:
عمل اندک ولی با عقل، ایمان و ولایت → پذیرفته و مضاعف می‌شود.
عمل بسیار اما با جهل و حسد → مردود و تباه می‌شود.

این همان است که قرآن در غدیر هشدار داد:
«فَلَا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ تَزِلَّ أَقْدَامُكُمْ.»


عمل از غیر باب ولایت

خداوند می‌فرماید:
«إِنَّ عَبْدِي أَتَانِي مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي أُوتَى مِنْهُ، إِنَّهُ دَعَانِي وَ فِي قَلْبِهِ شَكٌّ مِنْكَ»

کسی که از غیر باب اهل‌بیت وارد شود، دعایش شنیده نمی‌شود.
عملی که از مسیر شک و حسد بیاید، پذیرفته نمی‌گردد.
چون:
«لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلَ عَبْدٍ وَ هُوَ يَشُكُّ فِينَا [أَهْلَ الْبَيْتِ]»


بزرگ‌ترین فریضه

همه بر فطرت و معرفت به دنیا می‌آیند:
«كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ يَعْنِي عَلَى الْمَعْرِفَةِ»

پس اگر کسی نماز و روزه و عبادات بسیار انجام دهد،
اما بزرگ‌ترین فریضه بعد از توحید و نبوت را ضایع کند،
یعنی معرفت حق علی ولیّ الله را،
اعمالش هیچ سودی ندارد:

«مَا نَفَعَكَ مَا عَمِلْتَ وَ قَدْ ضَيَّعْتَ أَعْظَمَ الْفُرُوضِ… ضَيَّعْتَ مَا لَزِمَكَ مِنْ مَعْرِفَةِ حَقِّ عَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ.»


عمل بدون ولایت = حبط عمل = خانه بهشتی‌ای که ساخته‌ای، اما با آتش حسد می‌سوزد.
عمل اندک با ولایت = قصر نورانی‌ای که تا ابد باقی می‌ماند.

🌿 دلنوشته: خانه‌های سوخته

ای وای بر من…
سال‌ها با نمازهایم، روزه‌هایم، شب‌زنده‌داری‌هایم
خانه‌هایی در بهشت ساخته بودم.
هر ذکری، آجری بود،
هر رکوعی، ستونی،
هر اشکی، دریچه‌ای رو به نور.

اما امروز می‌بینم،
با آتش حسد و شک،
خودم کبریت زدم به آن خانه‌ها.
دیوارها فرو ریختند،
سقف‌ها سوختند،
و چیزی نماند جز خاکستر.

شنیده بودم:
«كُونُوا عَلَى قَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ عِنَايَةً مِنْكُمْ عَلَى الْعَمَلِ.»
اما من غافل بودم.
همه‌ی تلاش‌هایم،
چون از باب ولایت وارد نشد،
برگشت خورد و به زمین افتاد.

خدایا…
چه دردناک است!
دیدن خانه‌های سوخته‌ای که قرار بود مأوای ابدی من باشد.
همه چیزم رفت، چون بزرگ‌ترین فریضه را ضایع کردم:
معرفت ولیّ تو، علی علیه‌السلام.

ای معلم نورانی قلبم…
دست مرا بگیر،
مگذار دوباره کبریت حسد را در دستانم روشن کنم.
خانه‌ی ویرانم را با نور ولایت آباد کن،
که بی‌تو، جز خاکستر ندارم.

همه کارهای خوبتو، با این اشتباه مرگبار، تباه کردی!
[سورة الأحزاب (33): الآيات 11 الى 20]
«أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ»
«آنان ايمان نياورده‏‌اند و خدا اعمالشان را تباه گردانيده»
«حبط» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است!
«فَلَا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ»
[سورة البقرة (2): آية 217]
«فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»
[سورة آل‌‏عمران (3): الآيات 21 الى 22]
«أُولئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»
[سورة المائدة (5): الآيات 51 الى 53]
«حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرِينَ»
[سورة الأعراف (7): الآيات 146 الى 147]
«وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ‏ أَعْمالُهُمْ»
[سورة التوبة (9): الآيات 17 الى 18]
«أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِي النَّارِ هُمْ خالِدُونَ»
[سورة التوبة (9): الآيات 67 الى 70]
«أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ»
[سورة إبراهيم (14): الآيات 13 الى 18]
«مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ»
[سورة الكهف (18): الآيات 99 الى 106]
«أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ»
[سورة النور (24): الآيات 39 الى 40]
«وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ … أَوْ كَظُلُماتٍ»
[سورة محمد (47): الآيات 1 الى 6]
«الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»
[سورة محمد (47): الآيات 7 الى 10]
«وَ الَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»
[سورة محمد (47): الآيات 26 الى 30]
«ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»
[سورة محمد (47): الآيات 31 الى 35]
«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى‏
لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ
»

همه کارهای خوبت، با یک اشتباه مرگبار، تباه می‌شود!

قرآن بارها هشدار داده که حسد و بی‌ولایتی، ریشه حبط عمل است:

  • ﴿أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ﴾ (احزاب/۱۱–۲۰)
    ایمان نیاوردند، پس همه اعمالشان سوخت.

  • ﴿فَلَا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ﴾ (خطبه غدیر)
    ریشه حبط، حسد است.

  • ﴿فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ﴾ (بقره/۲۱۷)
    عملشان نه در دنیا ماند و نه در آخرت.

  • ﴿حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرِينَ﴾ (مائده/۵۱–۵۳)
    با همه ظاهر خوب، در نهایت خاسر شدند.

  • ﴿وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا … حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ﴾ (اعراف/۱۴۶–۱۴۷)
    تکذیب آیات = تباهی کامل اعمال.

  • ﴿أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِي النَّارِ هُمْ خالِدُونَ﴾ (توبه/۱۷–۱۸)
    اعمال نابود، و عاقبت آتش جاویدان.

  • ﴿مَثَلُ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ﴾ (ابراهیم/۱۸)
    اعمالشان مثل خاکستری است که طوفان آن را می‌برد؛ هیچ چیز باقی نمی‌ماند.

  • ﴿أُولئِكَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ﴾ (کهف/۱۰۵)
    کفر به آیات و ملاقات خدا، ثمره اعمال را محو می‌کند.

  • ﴿وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ … أَوْ كَظُلُماتٍ﴾ (نور/۳۹–۴۰)
    اعمالشان یا سرابی بی‌ثمر است یا ظلماتی بی‌پایان.

  • ﴿فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ﴾ (محمد/۷–۱۰، ۲۶–۳۰، ۳۱–۳۵)
    هرجا دشمنی با نور و رسول خدا باشد، پایانش یک کلمه است: حبط.


تصویر قرآنی از حبط عمل

قرآن بارها برای ما تصویرسازی می‌کند:

  • عمل بدون نور = خاکستر در طوفان (ابراهیم/۱۸).

  • عمل بدون ولایت = سراب در بیابان (نور/۳۹).

  • عمل همراه حسد = ظلمات دریا (نور/۴۰).

هر سه تصویر یک پیام دارند:
چیزی که به نظر پر و باارزش می‌رسد، در پایان هیچ است؛
چون نور در آن نبود.


 ریشه حبط عمل، حسد و بریدگی از ولایت است.

  • عمل همراه با نور = پذیرفته و بالا رفته.

  • عمل بدون نور = تباه، محو، نابود.

هر کس به ولایت پشت کند، حتی اگر کوه‌ها عبادت بیاورد،
همه‌اش یک‌جا خاکستر می‌شود.

💔 دلنوشته

خدایا…
تمام این سال‌ها نماز خواندم، روزه گرفتم، خدمت کردم، خیر رساندم…
اما امروز وقتی پرده کنار رفت، دیدم هیچ چیز ندارم.
اعمالم، همان‌هایی که به آن دل خوش کرده بودم،
چون خاکستری در طوفان پخش شدند…
چون سرابی در بیابان، که هیچ سیرابم نکرد.
چون ظلماتی دریا، که جز غرق‌شدن چیزی در آن نبود.

آه… چه اشتباه مرگباری کردم!
به جای آنکه نور معلمت را باور کنم، به تمنّاهایم پشت‌گرم شدم.
به جای اینکه به ولایت دل بسپارم، به حسادت تن دادم.
و حالا می‌بینم…
تمام زحمت‌هایم هیچ شد،
تمام کارهایم بی‌ثمر ماند،
و دست‌هایم خالی‌تر از همیشه است.

ای کاش زودتر فهمیده بودم…
عملی که با نور پیوند نخورد،
هرقدر هم زیبا و پررنگ باشد،
پایدار نمی‌ماند…
ای کاش زودتر فهمیده بودم،
که تنها راه قبولی عمل،
چسبیدن به ریسمان ولایت توست.

«وَ لَوْ نَظَرُوا إِلَى مَرْدُودِ الْأَعْمَالِ مِنَ السَّمَاءِ لَقَالُوا مَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ أَحَدٍ عَمَلًا»
«و اگر بينند چه بسيار كارها از آسمان بر ميگردند، گويند خدا از كسى كارى را نپذيرد.»
«كُونُوا عَلَى قَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ عِنَايَةً مِنْكُمْ عَلَى الْعَمَلِ»
«توجه و عنايت شما بر قبولى عمل بيش از خود پيكره عمل بايد باشد.»
«قَلِيلُ الْعَمَلِ مِنَ الْعَاقِلِ مَقْبُولٌ مُضَاعَفٌ وَ كَثِيرُ الْعَمَلِ مِنْ أَهْلِ الْهَوَى وَ الْجَهْلِ مَرْدُودٌ»
« عمل كم از عاقل پذيرفته است و چند برابر مى‌شود ولى عمل زياد از نادان و هواپرست نامقبول.»
«إِنَّ عَبْدِي أَتَانِي مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي أُوتَى مِنْهُ إِنَّهُ دَعَانِي وَ فِي قَلْبِهِ شَكٌّ مِنْكَ»
«بندۀ من از راهى كه مى‌بايست بيايد نيامد و به بيراهه رفت،چون او دعا كرد در حالى كه در قلبش نسبت به نبوت تو ای عیسی شك داشت،»

وقتی اهل بیت علیهم‌السلام می‌فرمایند:
«وَ لَوْ نَظَرُوا إِلَى مَرْدُودِ الْأَعْمَالِ …» یعنی خیلی از اعمالی که ما با زحمت انجام می‌دهیم، اصلاً به آسمان نمی‌رسند، بلکه برگردانده می‌شوند! چرا؟ چون نور ولایت در آنها جاری نشده است.

بعد هشدار می‌دهند: «كُونُوا عَلَى قَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ عِنَايَةً مِنْكُمْ عَلَى الْعَمَلِ»؛
یعنی اصل ماجرا انجام عمل نیست؛ اصل، قبولی عمل است! درست مثل امتحانی که مهم نمره‌ی قبولی است نه صرفاً نوشتن برگه.

و معیار را هم روشن می‌کنند: «قَلِيلُ الْعَمَلِ مِنَ الْعَاقِلِ مَقْبُولٌ مُضَاعَفٌ …»؛
یعنی اگر عمل، از دلِ آگاهی و نور ولایت برخیزد، هرچند اندک باشد، مورد پذیرش و چند برابر می‌شود. اما اگر اعمال فراوان، بدون اتصال به نور و با هوای نفس و جهل باشد، همگی مردود خواهند بود.

و آن هشدار سنگین: «إِنَّ عَبْدِي أَتَانِي مِنْ غَيْرِ الْبَابِ …»؛
این یعنی اگر کسی از غیرِ باب ولایت بیاید، هرچه هم عبادت کند، راه را اشتباه آمده است. خداوند دعا و عمل او را نمی‌پذیرد، چون در قلبش شک به ولایت و حجت خدا دارد.


پس «حبط عمل» دقیقاً همین است:
ظاهر عبادت هست، زحمت و تلاش هست، اما به مقصد نمی‌رسد؛ چون از راهی آمده که خدا بابش قرار نداده. راه، همان ولایت است.

عمل کم با نور ولایت، آسمان را روشن می‌کند؛
ولی عمل زیاد بدون ولایت، مثل بادکنکی است که یک سوزن حسد و شک آن را می‌ترکاند و چیزی جز پوچی از آن باقی نمی‌ماند.

دلنوشته
ای معلم نورانی دلم!

گاهی با ترس به آسمان نگاه می‌کنم و با خود می‌گویم:
نکند تمام نمازهایم، تمام روزه‌هایم، تمام اشک‌هایم… برگردانده شده باشند؟!
نکند هیچ‌کدام پذیرفته نشده باشند و من بی‌خبر باشم؟!

وقتی این حدیث را می‌خوانم:
«وَ لَوْ نَظَرُوا إِلَى مَرْدُودِ الْأَعْمَالِ … لَقَالُوا مَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ أَحَدٍ عَمَلًا»
قلبم می‌لرزد… چه بسیار اعمالی که از آسمان برگردانده می‌شوند،
و چه اندک دل‌هایی که عملشان واقعاً پذیرفته می‌شود!

تو به من آموخته‌ای که اصل، «قبولی عمل» است، نه انباشت عمل!
یاد داده‌ای که عمل کم اما با نور ولایت،
می‌تواند آسمان را روشن کند،
و عمل زیاد اما با شک و حسد،
فقط باری بر دوش انسان است که او را به زمین می‌زند.

آه… چه هشداری‌ست این کلام:
«إِنَّ عَبْدِي أَتَانِي مِنْ غَيْرِ الْبَابِ …»
ای وای بر من اگر روزی درِ خانه‌ای را بکوبم که خدا برای من نگشوده!
ای وای اگر از غیرِ باب ولایت بیایم،
و با دلی پر از شک، خود را عبادت‌پیشه بنامم!

معلم جان…
من به تو پناه آورده‌ام تا بیاموزی چگونه عملم قبول شود.
دلم می‌خواهد حتی یک ذکر، یک نگاه، یک اشک…
در ترازوی الهی پذیرفته شود.

به من بیاموز چگونه از حسد بگریزم،
چگونه از شک فاصله بگیرم،
و چگونه عمل کمم را با نور ولایتت،
به دریای بی‌پایان عمل صالح برسانم.


دیگر به کثرت عمل دلخوش نیستم…
تنها به یک چیز می‌اندیشم:
قبولی عمل در محضر خدا،
با شفاعت اهل البیت علیهم السلام.

«حبط&عمل»

يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ‏ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ (217)
أُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ‏ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ (22)
الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ (5)
وَ يَقُولُ الَّذينَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذينَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ‏ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرينَ (53)
ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدي بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ لَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (88)
وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ‏ أَعْمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (147)
ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدينَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ أُولئِكَ حَبِطَتْ‏ أَعْمالُهُمْ وَ فِي النَّارِ هُمْ خالِدُونَ (17)
كَالَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَ أَكْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلاقِهِمْ وَ خُضْتُمْ كَالَّذي خاضُوا أُولئِكَ حَبِطَتْ‏ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (69)
أُولئِكَ الَّذينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (16)
أُولئِكَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ‏ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً (105)
أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذي يُغْشى‏ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً (19)
وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَ‏ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ (65)
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ (9)
ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ (28)
إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى‏ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ (32)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ (2)

حبط عمل؛ اشتباه مرگبار حسود که همه چیز را تباه می‌کند!
«آنان کسانی‌اند که اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شد.» (توبه، ۶۹)


حسد تنها یک بیماری درونی نیست؛ آتشی است که تمام نشانه‌های اعمال نیک را می‌سوزاند. قرآن بارها هشدار می‌دهد که قلب حسود، با پشت کردن به نور الهی و رو آوردن به تمنّاهای خودخواهانه، اعمال خود را نابود می‌کند: «آنان کسانی‌اند که اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شد.»

واژه عربی حبط تصویری زنده از شتری است که آنقدر از شبدر وحشی می‌خورد تا شکمش باد کرده و بترکد؛ نمادی از تلاش‌های بی‌ثمر. به همین ترتیب، انسان حسود ممکن است نماز و روزه و صدقه‌های فراوان انجام دهد، اما وقتی این اعمال با حسادت و دشمنی نسبت به راهنمایان الهی آلوده شود، مثل بادکنکی خواهد بود که با یک سوزن می‌ترکد.

قبولی عمل، به کمیت آن بستگی ندارد، بلکه به اتصالش به هدایت ربانی و نور ولایت وابسته است. همان‌طور که پیامبر و اهل‌بیتش آموختند، حتی عمل کوچک، وقتی با اخلاص و وفاداری در مسیر خدا انجام شود، چندین برابر پذیرفته و به آسمان بالا برده می‌شود. اما اعمال فراوان، اگر از این پیوند خالی باشد، پوچ، مردود و در نهایت ویرانگر خواهد بود.

پس حسد همان اشتباه مرگبار است که سرمایه‌های معنوی را بر باد می‌دهد. حسد، دل را از سرچشمۀ نور می‌برد و جان را به ویرانی می‌کشاند. برای حفظ ارزش اعمالمان باید قلب را از حسد پاک کنیم و به نور ولایت چنگ بزنیم، تا کارهای ما به عنوان قربانی پذیرفته در پیشگاه خدا بالا رود.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی