The luminous atmosphere of the sky!
«جوو» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الجَوَّ: الفضاء»
«الجَوُّ: الآخِرةُ»
«الْجَوُّ: ما بين السماء و الأرض»
«الْجَوُّ: ما اتّسع من الأودية»
«الجَوّ: جَوّ، فضا كه ميان آسمان و زمين است، سرزمين فراخ، درّه فراخ، محيط زيست»
پرواز در جوّ نورانی آسمان! جوّ السّماء!
اهلِ نورِ زمین را میبینی که در جوّ آسمان، در حال پرواز هستند!
«جوّ» نام زیبای معالم ربانی صاحبان و حاملان نور و آیات محکم موید اندیشۀ آنهاست است،
که اهل نور را در فضای نورانی و روحانی و عِلوی آل محمد ع به پرواز در میآورد.
انگاری اهل نور، با فهم قبض و بسط نور قلبشان، نور علم را به تسخیر خود در آوردهاند،
و اینگونه به پرواز در آمدهاند!
«سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ»
مفهوم این آیات زیبا همینه که اهل نور، خدای مهربان خود را شکر میکنند که با فهم نور و ظلمت دنیای قلبشان، یعنی با معرفت به نور امر الله، توانستند پی به اشتباهاتشان ببرند،
و با کمک همین امر و نهی نورانی، جبران مافات نمایند.
«أَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّراتٍ فِي جَوِّ السَّماءِ»:
أي أنّهن مسخّرات تحت أمره تعالى مع كونهنّ طائرات و في الجوّ.
اشاره به اهل یقینی داره که با فهم قبض و بسط قلبی در دل شرایط، امر و نهی ولیّ خودشو متوجه میشه و میفهمه و عمل میکنه، انگاری مسخَّر نور معالم ربانی در دل شرایط شده،
«مُسَخَّراتٍ فِي جَوِّ السَّماءِ»
+ مفهوم زیبای «ربّ»
+ «پرواز»
لذا هر کسی که میخواد پروازی زیبا در آسمان علم آل محمد ع رو تجربه کنه، باید با یاد معالم ربانی، با آیات روبرو بشه تا بتونه جواب درستی بده، تا کشف سوء براش صورت بگیرد.
+ «سخر – مسخر»
«فِي جَوِّ السَّماءِ» بودن، یعنی چه؟!
یعنی اهل نور یقین، فِي جَوِّ السَّماءِ هستند!
یعنی با فهم اوامر نورانی خود، جوگیر میشوند!!!
دیگه مثل سابق به زمین تاریک معصیت و گناه، تعلق و چسبندگی ندارند،
و از زمین کنده شده و رها شده و به پرواز در آمدند.
مفهوم در جو بودن «فی جو السماء»:
اون شرایط و تقدیراتی که برای اهل یقین آماده میشه تا بتونن تولید عمل صالح کنن،
یعنی آماده شدن شرایطی بنام «آیاتی و رسلی»، یعنی آشنایی با معالم ربانی و آموزش نور ولایت بعنوان تنها ابزار دسترسی به آرامش و از طرفی، امتحانات و آیاتی که در تایید کلام نورانی صاحبان نور عرضه و تنظیم شدهاند، اینها همه و همه، همان جو السماء هستند و جو الماء هستند و امکاناتی هستند «مکن» که برای پرواز اهل نور یقین تدارک دیده شده.
اما مثل اون مسابقهای که شرکت کننده جواب سوال رو بلد نیست، لذا میگه: سوال بعدی! سوال بعدی!
ما هم که با آیات روبرو میشیم، چون یاد نگرفتیم با نمودار چگونه رفتار کنیم، لذا کار رو خراب کرده و میگیم: آیت بعدی! آیت بعدی! و مدام فرصتسوزی می کنیم!
غافل از اینکه ای بسا این آیت، شاید آخرین سفرهای باشد که برای اطعام ما پهن شده و اگه بگیم سوال بعدی یا آیت بعدی یا فرصت بعدی، یهو ممکنه گوشمونو بگیرن، چون دیگه فرصتها و سوالها تموم شده، دیگه زمان و مهلت تموم شده، دیگه امیدی به اصلاح و تربیتت نیست و دیگه برای تو وقت نمیذارن که آیتی طراحی کنن، تا بفهمی روش درست معالم ربانی فقط جواب میده و بس!
پس سعی کن همیشه توی همین فضا و جو معالم ربانی پرواز کنی و آماده باشی که هر لحظه آیتی از گرد راه، یهویی سر میرسه و از تو جواب درست رو میخواد تا بتونی این درسها رو پاس کنی، بری بالا و عروج علمی و عملی نمایی، تا برسی به اونجایی که باید برسی، و اگه نرسی، و درجاتت جوری باشه که بخواهند تو را به آن درجات برسانند، شرایط سختی، مثلا بیماریها، تقدیر میشه!
در کتاب التحقیق، یک اشاره به تفاوت جو و فضا شده:
و التعبير بالجوّ دون الفضاء:
فانّ الفضاء يلاحظ فيه جهة التوسعة،
و الجوّ عبارة عن نفس المحيط المتّسع من دون لحاظ قيد التوسعة.
یعنی اگه قلبت توی این جو باشه، بالاخره یهو قلبت با نور متسع میشه و فضایی میشه!
مفاهیم واژهها، با هم اُورلپ و اشتراک زیبایی دارند،
مثل مفهوم واژه «غزو – أغزت الناقة» که گفتیم یعنی:
با این روش زندگی کن و شوق پرواز داشته باش،
حتما یه روزی به پرواز درخواهی آمد، ان شاء الله تعالی.
+ «اهلی – وحشی»
«الجُوِّيّ: حيوان اهلى و خانگى»
[جو – فضی]:
«الجَوَّ: الفضاء»
+ «فضی»
«جَوُّ الماء: حيث يُحْفَر له»
«ابن الأَعرابي: الجَوُّ الآخِرةُ»
[جوّ – شفاء البئر]:
اون شیء واحد در هر زمان که دورش جمع میشن، معالم ربانی است که اهل نور، تهوی الیهم میشن، پس این جو و این آسمان اول که در مجاورت زمین قرار میگیره، تا برکاتش بر زمین قلوب اهل یقین ببارد، همان معالم ربانی است که آیات محکم نیز در تایید آن- برای اینکه همه عامل به نور ولایت باشند- تقدیر میگردد.
«جَوُّ: شيء واحد يحتوي على شيء من جوانبه،
فَالْجَوُّ جوّ السماء و هو ما حذا على الأرض بأقطاره،
و جَوُّ البَيْتِ من هذا»
مفهوم زیبای «شفاء» اون لبه چاه که از یه طرف به تاریکی ته چاه مشرف است و از جانب دیگر به روشنایی اطراف چاه نظارهگر است، پس جوّ و شفاء هر دو نامهای زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنها هستند که اهل نور یقین، گر چه ته چاه ظلمت و گناه باشند، اما همیشه به لبه چاه که باقیماندهای از نور را به آنان نشان میدهد، به امید نجات، چشم دوختهاند و عین شکری شدهاند تا به برکت این معالم ربانی از بیماری جهل و تاریکی به صحت نور و سلامتی برگردند ان شاء الله تعالی.
کتاب مصباح اللغة مینویسد:
«الْجَوُّ: ما بين السماء و الأرض»
برای اهل نور یقین که ارض هستند، سماء را قرای مبارکه میگیریم و بین این ارض و سماء، گزینهای بنام «جوّ» قرار میگیرد که رابط علمی زمینیان با عالم بالاست!
+ «عمن آخذ معالم دینی؟!»
+ «عدسی – کانون – ذره بین»
خاصیت این جوّ چیه؟
«الْجَوُّ: ما اتّسع من الأودية»
واژۀ «جو» میگه که نور الولایة یعنی فرایندی که ظرف قلب تنگ و تاریک ما را متسع و نورانی مینماید و چشم دل برای دیدن نور حقیقت، نیاز به این اتساع نور دارد و بدون این تاثیر اتساع نورانی قلب حاصل از معالم ربانی، قلب توان دیدن و شنیدن و فهمیدن امر الله و ما انزل الله را در هر موردی، در دل شرایط آیات ندارد و این چراغ قوه نورانی است که پیش پای اهل یقین را روشن میکند تا این عابر، در تاریکی بتواند جلوی پای خود را ببیند و جاده مهآلود را آهسته آهسته طی نماید تا به بالای قله فرج و فلاح و نجات برسد، ان شاء الله تعالی.
«الْجُوَّةُ: الرقعة في السقاء»:
«جَوَّيْتُ السِّقَاءَ»:
اون کاسههای کوچک طلایی رنگ زیبای سقاخونه امام رضاء ع را دیدی؟
به اون برقی که موقع نوشیدن آب از این ظرف زیبا به چشم قلبت اشاره میکنه خوب دقت کن!
اینجاست که دیگه طعم واقعی آب، که مایه حیات است، رو میچشی و حالا دیگه چشم از این آب شفابخش زمزم معالم ربانی در دل شرایط بر نمیداری و حالا میشی به درجات خودت، عبدا شکورا و عین شکری.
+ «مثال درب کوچک در درب بزرگ»
«الْجُوَّةُ: الرقعة في السقاء، يقال جَوَّيْتُ السِّقَاءَ تَجْوِيَةً إذا رقعته»
+ «رقع»
[جوّ – قطع متجاورات]:
حاملان نور که پشت سر هم قرار میگیرند، همون قطع متجاوراتی هستند که از یک آبشخور سیراب میشوند و وقتی از هر کدوم یک نمونه آب داشته باشیم و به آزمایشگاه بدهیم جواب آزمایشگاه اینه که هر دو آب دارای یک کیفیت هستند.
رسول خدا ص فرمودند:
انا و علی من شجرة واحدة.
+ «قطع متجاورات»
«الجُوَّةُ: القطعة من الأرض فيها غلظ»
+ [قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ … يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ – وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ]
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ لِعَلِيٍّ ع:
يَا عَلِيُّ
النَّاسُ مِنْ شَجَرٍ شَتَّى
وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ،
ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ ص
وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ.
شنيدم از رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم كه به علىّ عليه السّلام مىگفت:
«تمام افراد مردمان از درختهاى گوناگونى هستند؛
و من و تو اى علىّ از درخت واحدى مىباشيم.
و پس از آن فرمود:
«باغهائى از درختان انگور، و كشتهائى، و درختانى از خرما كه شاخههايش از يك بن روئيدهاند و از يك بن نروييدهاند؛ و همۀ آنها با آب واحدى آبيارى مىشوند»:
بواسطۀ پيامبر و تو آبيارى مىشوند.
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۷۸ الى ۸۰]
وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً
وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (۷۸)
و خدا شما را از شكم مادرانتان -در حالى كه چيزى نمىدانستيد- بيرون آورد،
و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد كه سپاسگزارى كنيد.
أَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّراتٍ فِي جَوِّ السَّماءِ ما يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ اللَّهُ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (۷۹)
آيا به سوى پرندگانى كه در فضاى آسمان، رام شدهاند ننگريستهاند؟
جز خدا كسى آنها را نگاه نمىدارد.
راستى در اين [قدرتنمايى] براى مردمى كه ايمان مىآورند نشانههايى است.
وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَناً
وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُيُوتاً
تَسْتَخِفُّونَها يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَ يَوْمَ إِقامَتِكُمْ
وَ مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلى حِينٍ (۸۰)
و خدا براى شما خانههايتان را مايه آرامش قرار داد،
و از پوست دامها براى شما خانههايى نهاد
كه آن[ها] را در روز جابجا شدنتان و هنگام ماندنتان سبك مىيابيد،
و از پشمها و كركها و موهاى آنها وسايل زندگى كه تا چندى مورد استفاده است [قرار داد].