The light stimulates the heart!
The heart that understands the language of light receives the light messages sent and now is motivated to do good deeds.
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #DynamicHeart #ConnectedHeart #pairing #proximity #supporting #sending #stimulation
«بعث» یکی از هزار واژه مترادف «نور».
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«بَعَث البعير فانبعث: إذا حللت عِقَاله و أرسلته لو كان باركاً فأثرته»
«المَبْعُوث: فرستاده، نماينده»
«الْمَبْعُوثُ هُوَ الَّذِي بَعَثَ»
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا»
«البَعِيثُ: الرّسولُ»
«عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»
«هو الباعث»: «اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْبَاعِثُ الْوَارِثُ»
«بَعَثَهُ عَلى الشّيءِ»: او را وادار به انجام آن كار كرد.
نور، قلب را برمیانگیزد!
نور، به قلب انگیزه میدهد!
قلبی که زبان نور را میفهمد پیامهای نوری ارسال شده را دریافت میکند و اکنون انگیزه انجام کارهای خوب را دارد.
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان احساسی # حسادت # قلب پویا # قلب متصل # جفت شدن # مجاورت # پشتیبانی # ارسال # تحریک
مرقد نورانی!
[سورة الكهف (18): الآيات 17 الى 18] : « وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ »
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً (17)
و آفتاب را مىبينى كه چون برمىآيد، از غارشان به سمت راست مايل است، و چون فرو مىشود از سمت چپ دامن برمىچيند، در حالى كه آنان در جايى فراخ از آن [غار قرار گرفته]اند. اين از نشانههاى [قدرت] خداست. خدا هر كه را راهنمايى كند او راهيافته است، و هر كه را بىراه گذارد، هرگز براى او يارى راهبر نخواهى يافت.
وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً (18)
و مىپندارى كه ايشان بيدارند، در حالى كه خفتهاند و آنها را به پهلوى راست و چپ مىگردانيم، و سگشان بر آستانه [غار] دو دست خود را دراز كرده [بود]. اگر بر حال آنان اطلاع مىيافتى، گريزان روى از آنها برمىتافتى و از [مشاهده] آنها آكنده از بيم مىشدى.
[رقد – کهف – اوی – رسل – ذکر – ولی – قلب – وصد – رجل – رشد – 1000 – نور]
«اوی» و «رقد» از هزار واژه مترادف «نور».
«تَرْقِيدُ البيضِ: قرار دادن تخم زير مرغ تا جوجه درآورد.» انگاری مرغ میدونه که ماموریتش اینه و انگیزه اینو داره که بالای تخم مرغها بخوابه تا جوجهها ازش بیرون بیان!
قرار گرفتن نور در قلب سلیم، تا عمل صالحی تولید شود!
One who knows the language of light is constantly understanding his mission and doing his duty to produce righteous deeds.
نور بافنده!
+ «حبک»: فیلم زیبای پرندهای که لانهاش را میبافد!
«وصد» و «کلب» از هزار واژه مترادف «نور».
«وَصَدَ النَسَّاجُ بَعْضَ الخَيْطِ في بَعْضٍ وَصْداً»
«الوَصَّاد: النَّسّاجُ ؛ بافنده»
«المُكَلِّب: مربىّ سگان شكارى»
«كِلابٌ مُكَلَّبة: سگان پر توان بر گرفتن شكار»
ماوای نورانی!
«اوی» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«المَأْوَى [أوي]: جا و مكان زندگى»
« إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ … فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ »
[سورة الكهف (18): الآيات 9 الى 16] :
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً (9)
مگر پنداشتى اصحاب كهف و رقيم [=خفتگان غار لوحهدار] از آيات ما شگفت بوده است؟
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً (10)
آنگاه كه جوانان به سوى غار پناه جستند و گفتند: «پروردگار ما ! از جانب خود به ما رحمتى بخش و كار ما را براى ما به سامان رسان.»
فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً (11)
پس در آن غار، ساليانى چند بر گوشهايشان پرده زديم.
ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى لِما لَبِثُوا أَمَداً (12)
آنگاه آنان را بيدار كرديم، تا بدانيم كدام يك از آن دو دسته، مدت درنگشان را بهتر حساب كردهاند.
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً (13)
ما خبرشان را بر تو درست حكايت مىكنيم: آنان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و بر هدايتشان افزوديم.
وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً (14)
و دلهايشان را استوار گردانيديم آنگاه كه [به قصد مخالفت با شرك] برخاستند و گفتند: «پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است. جز او هرگز معبودى را نخواهيم خواند، كه در اين صورت قطعاً ناصواب گفتهايم.»
هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً (15)
اين قوم ما جز او معبودانى اختيار كردهاند. چرا بر [حقانيت] آنها برهانى آشكار نمىآورند؟ پس كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد؟
وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقاً (16)
و چون از آنها و از آنچه كه جز خدا مىپرستند كناره گرفتيد، پس به غار پناه جوييد، تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگستراند و براى شما در كارتان گشايشى فراهم سازد.
[اوی (آیة) – فتی – عرب – لسن – کهف – عشق – قلب – رجل – بیت – بین – 1000 – نور]
وصال نورانی!
«عرب» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«امرأةٌ عَرُوبَةٌ: مُعْرِبَةٌ بحالها عن عفّتها و محبّة زوجها»
«زنى كه روشنگر و اظهار كننده عفّت خود و محبّت همسر خويش است.»
«عُرُباً: إِظْهَارُ الْعِشْقِ لَهُ»
قلب سلیم که مکانیسم نورانی اش فعال شده، با عمل به دستورات نورانی، نشون میده و آشکار میکنه که عاشق نوره! نمیشه نور رو دوست داشته باشی اما از این نور، نور تولید نکنی!
نور عمل صالح محصول مشترک نور عقل و نور فرشته نگهبان است! «نور علی نور»
[سورة النحل (16): الآيات 101 الى 105]: «وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ»
وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (101)
و چون حكمى را به جاى حكم ديگر بياوريم -و خدا به آنچه به تدريج نازل مىكند داناتر است- مىگويند: «جز اين نيست كه تو دروغبافى.» [نه،] بلكه بيشتر آنان نمىدانند.
قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ (102)
بگو: «آن را روح القدس از طرف پروردگارت به حق فرود آورده، تا كسانى را كه ايمان آوردهاند استوار گرداند، و براى مسلمانان هدايت و بشارتى است. »
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ (103)
و نيك مىدانيم كه آنان مىگويند: «جز اين نيست كه بشرى به او مىآموزد.» [نه چنين نيست، زيرا] زبان كسى كه [اين] نسبت را به او مىدهند غير عربى است و اين [قرآن] به زبان عربى روشن است.
إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ لا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (104)
در حقيقت، كسانى كه به آيات خدا ايمان ندارند، خدا آنان را هدايت نمىكند و برايشان عذابى دردناك است.
إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ (105)
تنها كسانى دروغپردازى مىكنند كه به آيات خدا ايمان ندارند و آنان خود دروغگويانند.
[عرب – لسن – رسل – عشق – زوج – رجل – آیة (اوی) – بین – 1000 – نور]
« كَانَ لِسَانُ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْعَرَبِيَّةَ »
« الْمُؤْمِنُ عَرَبِيٌّ »
« وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ رُسُلِي هُزُواً »
[سورة الكهف (18): الآيات 99 الى 106] :
وَ تَرَكْنا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً (99)
و در آن روز آنان را رها مىكنيم تا موجآسا بعضى با برخى درآميزند و [همين كه] در صور دميده شود، همه آنها را گرد خواهيم آورد.
وَ عَرَضْنا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكافِرِينَ عَرْضاً (100)
و آن روز، جهنم را آشكارا به كافران بنماييم.
الَّذِينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ عَنْ ذِكْرِي وَ كانُوا لا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً (101)
[به] همان كسانى كه چشمان [بصيرت]شان از ياد من در پرده بود، و توانايى شنيدن [حق] نداشتند.
أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبادِي مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ نُزُلاً (102)
آيا كسانى كه كفر ورزيدهاند، پنداشتهاند كه [مىتوانند] به جاى من، بندگانم را سرپرست بگيرند؟ ما جهنم را آماده كردهايم تا جايگاه پذيرايى كافران باشد.
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالاً (103)
بگو: «آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟»
الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً (104)
[آنان] كسانىاند كه كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خوب انجام مىدهند.
أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً (105)
[آرى،] آنان كسانىاند كه آيات پروردگارشان و لقاى او را انكار كردند، در نتيجه اعمالشان تباه گرديد، و روز قيامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهيم نهاد.
ذلِكَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما كَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ رُسُلِي هُزُواً (106)
اين جهنم سزاى آنان است، چرا كه كافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به ريشخند گرفتند.
[اوی (آیة) – رسل – ذکر – ولی – کهف– قلب – رجل – بین – 1000 – نور]
«بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ»
[سورة الشعراء (26): الآيات 192 الى 212] :
وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ (192)
و راستى كه اين [قرآن] وحى پروردگار جهانيان است.
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193)
«روح الامين» آن را بر دلت نازل كرد،
عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ (194)
تا از [جمله] هشداردهندگان باشى؛
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195)
به زبان عربى روشن
[لسن – رسل – نزل – روح – ولی – عرب – رجل – بین – 1000 – نور]
+ «لِسَانُ الْعَاقِلِ فِي قَلْبِهِ»
«لسن» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«تَلَسَّنَ الجَمْرُ: شعلهى آتش زبانه كشيد»
اگه زبانه شعله به زیر قابلمه نرسه، آب داخل ظرف گرم نمیشه!
« وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ »
[سورة إبراهيم (14): الآيات 1 الى 6] :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ (1)
الف، لام، راء. كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آورديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آورى: به سوى راه آن شكست ناپذير ستوده.
اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ وَيْلٌ لِلْكافِرِينَ مِنْ عَذابٍ شَدِيدٍ (2)
خدايى كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست، و واى بر كافران از عذابى سخت.
الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِكَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ (3)
همانان كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مىدهند و مانع راه خدا مىشوند و آن را كج مىشمارند. آنانند كه در گمراهى دور و درازى هستند.
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (4)
و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم، تا [حقايق را] براى آنان بيان كند. پس خدا هر كه را بخواهد بىراه مىگذارد و هر كه را بخواهد هدايت مىكند، و اوست ارجمند حكيم.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (5)
و در حقيقت، موسى را با آيات خود فرستاديم [و به او فرموديم] كه قوم خود را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آور، و روزهاى خدا را به آنان يادآورى كن، كه قطعاً در اين [يادآورى]، براى هر شكيباىِ سپاسگزارى عبرتهاست.
وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ (6)
و [به خاطر بياور] هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: «نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد، آنگاه كه شما را از فرعونيان رهانيد، [همانان] كه بر شما عذاب سخت روا مىداشتند، و پسرانتان را سر مىبريدند و زنانتان را زنده مىگذاشتند، و در اين [امر] براى شما از جانب پروردگارتان آزمايشى بزرگ بود.
[رسل – لسن – نزل – اذن – ولی – ذکر – رجل – شکر – 1000 – نور]
«لسان قوم»