The light of transformation and evolution!
metamorphosis!
«حول» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«حَوَّلْتُ الشيء فَتَحَوَّلَ: غيّرته»
مفهوم تغییر «change»
«نُقْطَةُ التحَوُّلِ: مرحلهى سرنوشت ساز»
«بداء یعنی تغییر سرنوشت»
«الحُولة: تعجب، شگفتى»
+ «عجب»: تغییر حال قلب با نور، فرایند عجیبی است!
«هذا من حُولةِ الدهر: اين از عجايب و شگفتى روزگار است.»
«أَحَالَ الأمرَ على فلان: آن كار را به فلانى واگذار كرد.»
[أصل الْحَوْلِ تغيّر الشيء و انفصاله عن غيره،
و باعتبار التّغيّر قيل: حَالَ الشيء يَحُولُ حُؤُولًا،
و اسْتَحَالَ: تهيّأ لأن يحول،
و باعتبار الانفصال قيل: حَالَ بيني و بينك كذا.
اصل حَوْل، دگرگونى چيزى و جدا شدن از غير اوست،
و به اعتبار تغيير و دگرگونى، در معنى اين واژه مىگويند:
حَالَ الشّيء، يَحُولُ، حُئُولًا: آن چيز دگرگون شد.
اسْتَحَالَ: آماده تغيير شد.
و باعتبار معنى دوّم يعنى انفصال و جدا شدن، گفتهاند:
حَالَ بينى و بينك كذا: آنچنان ميان من و تو جدائى افتاد.]
«حَوَّلْتُ الكتاب: هو أن تنقل صورة ما فيه إلى غيره من غير إزالة الصّورة الأولى،
حَوَّلْتُ الكتاب، اينست كه تو مطالب يك كتاب را به كتابى ديگر منتقل كنى
بدون اينكه مطالب كتاب اوّل را از بين برده باشى.»
+ مفهوم واژه «نسخ – نسخت الکتاب»
«احْوَلَتْ عينُهُ: چشم او چپ شد.»
نور دگرگونی و تحوّل و تکامل!
+ «قلب»
+ «کمل»
«یا محول الحول و الاحوال:
ای که به قلب اهل یقین حوالههای نورانی علم و آرامش عطا میفرمایی!
+ «استرشاء العلم»
حوالههای نورانی علم!
نور ولایت فرایند تحویل حواله نورانی علم به قلب اهل نور یقین است.
+ «سلم – هند اور»
فرایند واگذار کردن نور علم است به قلب اهل یقین
«أَحَالَ الأمرَ على فلان: آن كار را به فلانى واگذار كرد.»
همین میشه تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر
+ «نزل»
+ «transfer» + «delivery»
+ «تفویض»
«نُقْطَةُ التحَوُّلِ: مرحلهى سرنوشتساز»
نور الولایة فرایندی است سرنوشت ساز!
+ «بداء»: بداء یعنی تغییر سرنوشت.
میفهمی که چه حالی داری؟!
حالت خوبه یا بده؟!
یا محول الحول و الاحوال!
… ای که به قلب اهل یقین حوالههای نورانی علم و آرامش عطا میفرمایی!
«حول حالنا الی احسن الحال»
«لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم»
«لَا حَوْلَ لَنَا مِنْ مَعَاصِي اللَّهِ إِلَّا بِعِصْمَةِ اللَّهِ
وَ لَا قُوَّةَ لَنَا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ»
+ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ حُلْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَعَاصِيهِ حَتَّى لَا يَعْصِيَكَ
وَ أَعِنْهُ عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ أَوْلِيَائِكَ
حَتَّى لَا تَفْقِدَهُ حَيْثُ أَمَرْتَهُ وَ لَا تَرَاهُ حَيْثُ نَهَيْتَهُ»
همهی اینها فقط با فهم نور و ظلمت قلب امکان پذیر میشود!
چه حالی داری؟!
حال قلبی! حالات قلبی! انگاری یه اسم دیگه برای قلب، واژه «حال» است
و معنایش این است که این حال قلبی چیزی است که خدا به انسان میده و قلبتو متحوّل میکنه
و اوست که قبض و بسط قلبی می نماید!
قلب ما و حال ما و ناصیة ما به دست ذات اقدس الهی است.
خوشحالی [حَالٌ حَسَنٌ و حَالٌ حَسَنَةٌ و قَدْ يُؤَنَّثُ بِالْهَاءِ فَيُقَالُ حَالَةٌ] و بدحالی، فرایندی است که در قلب حس میشه، اما فاعل این حالات قلبی ما، خودمان نیستیم «لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ» یعنی ما نمیتونیم خودمونو هدایت کنیم، بلکه «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» + «الله یقبض و یبصط» یعنی این خداست که به سبب نور ولایتی که به قلب اهل نور یقین میتاباند، آنها را هدایت میکند.
این نور و ظلمت درونی قلب ما، چیزی نیست که ما خودمان بتوانیم در ایجاد آن نقشی داشته باشیم، بلکه فقط میتوانیم شاهد این حالات قلبی باشیم و این طیف وسیع بین نور و ظلمت «جزع الیمانی» مثل حروف الفبا، هر کدام با تشکیل کلماتی با معنا، با ما حرف میزنند و به ما چیزی میفهمانند و انگاری زبان مخصوصی است که به اهل بهشت اختصاص داشته و یه جور زبان مشابه زبان کامپیوتر است یعنی 0 و 1 و همانطور که تمام اطلاعات کامپیوتر در قالب همین 0 و 1 جای میگیرد، فرایند تحویل و تخلیه اطلاعات از منبع و مصدر به مقصد با همین توانایی اعتبار از نور و ظلمت ممکن خواهد بود.
قلب سلیم از روی حال درونی خود میفهمد! کلام مافوق خود را میفهمد! رضایت و کراهت مافوق خود را نسبت به افکار و اقوال و اعمال خود متوجه میشود که این فکری که الآن از ذهنم گذشت، ولیّ من نسبت به این فکر ایراد گرفتند و من این ایراد رو فهمیدم و طلب بخشش نموده و متوجه اشتباه خود شدم! و یا این حرفی که زدم مورد رضایت ولیّ خدا نبود و از من ایراد گرفته شد و فهمیدم حرف بیجایی زدم و لذا فورا استغفار نموده و طلب بخشش کردم! و یا این کاری که از من سر زد مورد رضایت و قبول و تایید مافوقم نبود لذا از من ایراد گرفتند و من متوجه خطای خود شدم و توبه نمودم و دیگه ان شاء الله از این کارها نمیکنم.
عین همین شرایط برای تایید افکار و اقوال و افعال نیز هست که خودت با قلبت میفهمی که اون فکری که تو ذهنت اومد یا حرفی که زدی یا کاری که انجام دادی مورد رضایت آل محمد ع بوده لذا قلبت مملو از نور تایید و آرامش است بطوریکه شوق غیرقابل وصفی درونت را پر میکند.
ببین درون خودت یک دنیای دیگری است که راه مکالمه با خدای خودت و رب خودت و مربی خودت و ولی خودت، همین فهم کلام نور و ظلمت دنیای قلب خودت است! کسی که به این تاریکی و روشنی قلبش اشراف نداشته باشد هرگز متوجه امر و نهی و دستورات مافوق خود نشده لذا نمیتواند فالوئر خوبی برای این لیدر دانا باشد، لذا نمیتوان انتظار داشت که اهل عبادت و تسبیح و اهل هزار واژه مترادف نور باشد! چون اهل نور ولایت نیست! یعنی زبان نورانی مَلَک و آل محمد ع را نمیداند!
[آیاتی و رسلی]:
آیات، فرصت دگرگون شدن را به ما میدهند. (با یاد نور)
«حَالاتُ الدَّهر: سختىها و پيشامدهاى بد روزگار»
«الحُولة: تعجب، شگفتى»
«هذا من حُولةِ الدهر: اين از عجايب و شگفتى روزگار است.»
داستان سنگهای دگرگون:
در اثر مجاورات با مواد مذاب درون زمین که در حال خروج هستند ایجاد می شوند.
یه چیز بیارزش در اثر مجاورت با یک عامل متحول کننده، دگرگون میشه، و میشه یه چیز با ارزش.
«دگرگونی بزرگ»: تغییر بزرگ، نتیجهی از تنهایی در آمدن
و جفت و قرین شدن قلب اهل نور یقین با نور علم صاحبان نور در ملکوت است!
+ «صبغ»: نام زیبایی صاحبان نور است،
که علوم آنها برای اهل نور، تغییر بینش و تغییر روش ایجاد میکند! «دگرگونی».
[نوار قلب آفاقی – نوار قلب انفسی]:
هر کسی خودش باید روانشناس و روانپزشک دنیای قلب خودش باشه!
نوار قلب آفاقی مشکلات جسمی قلب رو نشون میده.
نوار قلب انفسی رو هر کسی خودش برای خودش میبینه و تفسیر میکنه!
محاسبه نفس!
امروز رو با آیات چجوری سر کردی؟!
حالا ببینیم کیا با خیال راحت سرشونو میذارن میخوابن و خوابهای خوش میبینن و کیا خوابشون نمیبره، و اگه ببره چه خوابهای آشفتهای میبینند!
هر شب قبل از خواب نوار قلب اون روزتو چک کن و بخواب «هالتر مانیتورینگ».
آریتمیهای قلب، همون قبضها و تاریکیهای قلبه و ریتم منظم، مواقع بسط و نورانیت قلبته.
انگاری اهل نور به خودشون «هالتر مانیتورینگ» وصل کردند [مثال زیبایی برای محاسبه نفس] و مدام قلبشونو زیر ذرهبین گرفتن ببینن کجای این طیف خاکستری قرار دارن.
+ «داریم دیده میشیم!»
هیچ راه چاره و حیلهای – «حول» – وجود نداره و هیچ قدرت و توانی وجود نداره که بشه دگرگون شد و به آرامش رسید، الا اینکه اندیشه آل محمد ع چاره کار باشه و اهل نور یقین نیز عامل این کار باشه!
«عبد الله + امة الله»
این جفت کریم میتونن تولید نور آرامش عمل صالح را بنمایند، و این نور بدست آمده میتواند دگرگونی بزرگ ایجاد کند.
+ «طلب – عرضه و تقاضا»
+ «فلما استیاسوا منه خلصوا نجیا»: برادران یوسف وقتی به «لا اله الا الله» رسیدند! وقتی به «لا حول و لا قوة الا بالله» رسیدند! وقتی از هر چیزی جز آل محمد ع کاملا مایوس و ناامید شدند! و دیدند هیچ چارهای ندارند و چاره کار و گره کار تنها به دست یوسف ع باز میشود و راه دیگری اصلا وجود ندارد کما اینکه اونا همه دوراشونو زده بودند و چیزی دستگیرشون نشده بود، اینجا بود که دگرگون شدند و راه نجات براشون باز شد و خلاص شدند و نجات یافتند.
[حول – حیله]:
چرا به حیله میگن حیله؟!
چارهای که باعث دگرگونی میشود!
«الحيلة و الحويل و المحاولة: من طريق واحد،
و هو القياس الّذي ذكرناه لأنّه يدور حوالي الشيء ليدركه.»
+ «سنه»
+ «نو – نوآوری»
مفهوم «تغییر و تحول»