دکتر محمد شعبانی راد

نور، تنها داور حل اختلاف نظرهاست! وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ!

THE LIGHT is the only referee for resolving disagreements!
What is the root of the disagreements?
Wherever there is the darkness of jealousy, there are also disagreements!
But when the goals and rules are clear and the same, there is never a difference of opinion.
If you have the same goal and adhere to the same rules, never worry about possible disagreements. Because a common factor connects the root.
What is this coalition agent and who is it?
All those whose hearts are tied to the light of the guardian angel, despite their differences of taste in life, never disagree on important matters of life because they adhere to one law and one judge to resolve their differences.
#disagreement

«تاریکی اختلاف – نور ائتلاف»:
نور، تنها داور حل اختلاف نظرهاست!
ریشه اختلاف نظرها چیست؟
تاریکی حسادت هر جا که باشد اختلاف نظر نیز همانجاست!
اما وقتی اهداف و قوانین، نورانی و یکسان باشد هیچوقت اختلاف نظر پیش نمی‌آید.
اگر هدف یکسان دارید و به قوانینی که یکسان هستند پایبند هستید هرگز نگران اختلاف نظرهای احتمالی نباشید. چون عاملی مشترک، اصل و ریشه را پیوند داده است.
این عامل ائتلاف نظرها چیست و کیست؟
همه کسانی که قلبشان با نور فرشته نگهبان گره خورده، علیرغم داشتن اختلاف سلیقه در زندگی، هیچوقت در موضوعات مهم زندگی، اختلاف نظر ندارند چون به یک قانون و یک داور برای حل اختلاف نظرهایشان پایبند هستند.

امام باقر عليه السّلام:
«لَوْ عَلِمَ النَّاسُ كَيْفَ ابْتِدَاءُ الْخَلْقِ مَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ :
اگر مردم بدانند، آغاز آفرينش چگونه بوده، دو تن با يك ديگر اختلاف نكنند.»
ریشه اختلاف، حسد دنیای قلبهاست «تشاجر الناس بالقلوب»
اگر قلبها شاهد و عارف به نور هدایت فرشته نگهبان خود باشند
هرگز عاملی بنام حسد فرصت اختلاف‌افکنی پیدا نمی‌کند.

نور واقعی! «real light»
اگر راجع به چیزی صحبت کنیم که آن را ندیده‌ایم و نمی‌شناسیم،
داستان خیلی مسخره کننده می‌شود
و بزودی هم خود ما و هم مستمعین ما از این موضوع خسته شده و منزجر می شوند.
اما اگر راجع به یک واقعیت صحبت کنیم که مدام با ماست و مصاحب ماست
و آن را می بینیم و می شنویم و حس می کنیم
و آثار خوب حضورش را در تک‌تک لحظات زندگی خود لمس میکنیم
اینجاست که این شوق و انگیزه درونی، روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شود
و کسانی که علاقه‌مند می‌شوند نیز با قلبشان این احساس مشترک را تجربه کرده‌اند
و با ما موافق هستند.
اُلفتی که نور فرشته نگهبان ایجاد میکند هرگز محکوم به اختلاف نخواهد شد.

[سورة هود (11): الآيات 118 الى 123] :
« وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ »
اختلاف، داستان تکراری همیشه تاریخ!

وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ (118)
و اگر پروردگار تو مى‏‌خواست، قطعاً همه مردم را امّت واحدى قرار مى‌‏داد، در حالى كه پيوسته در اختلافند،
إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ (119)
مگر كسانى كه پروردگار تو به آنان رحم كرده، و براى همين آنان را آفريده است. و وعده پروردگارت [چنين‏] تحقّق پذيرفته است [كه:] «البتّه جهنّم را از جنّ و انس يكسره پر خواهم كرد.»
وَ كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرى‏ لِلْمُؤْمِنِينَ (120)
و هر يك از سرگذشتهاى پيامبران [خود] را كه بر تو حكايت مى‌‏كنيم، چيزى است كه دلت را بدان استوار مى‌‏گردانيم، و در اينها حقيقت براى تو آمده، و براى مؤمنان اندرز و تذكّرى است.
وَ قُلْ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلى‏ مَكانَتِكُمْ إِنَّا عامِلُونَ (121)
و به كسانى كه ايمان نمى‌‏آورند بگو: «بر حسب امكانات خود عمل كنيد كه ما [هم‏] عمل خواهيم كرد.»
وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ (122)
«و منتظر باشيد كه ما [نيز] منتظر خواهيم بود.»
وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (123)
و نهان آسمانها و زمين از آنِ خداست، و تمام كارها به او بازگردانده مى‌‏شود؛ پس او را پرستش كن و بر او توكّل نماى، و پروردگار تو از آنچه انجام مى‌‏دهيد غافل نيست.

«ألف» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«أَوَالِفُ‏ الطير: ما ألفت الدار،
یعنی مرغان و کبوتران خانگى که با هم الفت دارند و دور هم جمع هستند.»
«إِلْف: پيوند»،
«المُؤَلِّف‏: نويسنده كتاب».
چه عاملی نقش مهم «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ‏» را در زندگی روزمره ما بازی می‌کند؟!
«الْأَلْفُ‏: العدد المخصوص، و سمّي بذلك لكون الأعداد فيه مؤتلفة،
فإنّ الأعداد أربعة: آحاد و عشرات و مئات و أُلُوفٌ‏،
فإذا بلغت الألف فقد ائتلفت، و ما بعده يكون مكررا.»

[سورة التوبة (9): آية 60] :
« وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ »
چه چیزی قلب‌ها را به‌هم نزدیک می‌کند؟!

إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (60)
صدقات، تنها به تهيدستان و بينوايان و متصديّان [گردآورى و پخش‏] آن، و كسانى كه دلشان به دست آورده مى‌‏شود، و در [راه آزادى‏] بردگان، و وامداران، و در راه خدا، و به در راه مانده، اختصاص دارد. [اين‏] به عنوان فريضه از جانب خداست، و خدا داناى حكيم است.

[سورة الأنفال (8): الآيات 62 الى 63] :
« وَ أَلَّفَ‏ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ »
نور خدا، قلبها را به هم پیوند می‌زند! «وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ‏ بَيْنَهُمْ»

وَ إِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ (62)
و اگر بخواهند تو را بفريبند، [يارى‏] خدا براى تو بس است. همو بود كه تو را با يارى خود و مؤمنان نيرومند گردانيد.
وَ أَلَّفَ‏ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ما أَلَّفْتَ‏ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ‏ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ (63)
و ميان دلهايشان الفت انداخت، كه اگر آنچه در روى زمين است همه را خرج مى‏كردى نمى‏توانستى ميان دلهايشان الفت برقرار كنى، ولى خدا بود كه ميان آنان الفت انداخت، چرا كه او تواناى حكيم است.

[سورة النساء (4): آية 115] :
« وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ »
اختلاف با نور، گناه نابخشودنی! اشتباه مرگبار!

وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى‏ وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً (115)
و هر كس، پس از آنكه راه هدايت براى او آشكار شد با پيامبر به مخالفت برخيزد، و [راهى‏] غير راه مؤمنان در پيش گيرد، وى را بدانچه روى خود را بدان سو كرده واگذاريم و به دوزخش كشانيم، و چه بازگشتگاه بدى است.

[سورة الحشر (59): الآيات 1 الى 5] :
« ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ »
داستان تکراری همیشه تاریخ: اختلاف با نور خدا!
اختلاف با نور خدا، اختلاف با داور!!! اینجا، «اعتراض به داور» هیچ جایگاهی ندارد!

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (1)
آنچه در آسمانها و در زمين است تسبيح‏‌گوىِ خداى هستند، و اوست شكست‌‏ناپذير سنجيده‏‌كار.
هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ (2)
اوست كسى كه، از ميان اهل كتاب كسانى را كه كفر ورزيدند در نخستين اخراج [از مدينه‏] بيرون كرد.
گمان نمى‏‌كرديد كه بيرون روند و خودشان گمان داشتند كه دژهايشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود، و[لى‏] خدا از آنجايى كه تصوّر نمى‏‌كردند بر آنان درآمد و در دلهايشان بيم افكند، [به طورى كه‏] خود به دست خود و دست مؤمنان خانه‏‌هاى خود را خراب مى‌‏كردند. پس اى ديده‏‌وران، عبرت گيريد.
وَ لَوْ لا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ (3)
و اگر خدا اين جلاى وطن را بر آنان مقرّر نكرده بود، قطعاً آنها را در دنيا عذاب مى‏‌كرد و در آخرت [هم‏] عذاب آتش داشتند.
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ (4)
اين [عقوبت‏] براى آن بود كه آنها با خدا و پيامبرش در افتادند؛ و هر كس با خدا دراُفتد؛ [بداند كه‏] خدا سخت‌‏كيفر است.
ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى‏ أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقِينَ (5)
آنچه درخت خرما بريديد يا آنها را [دست نخورده‏] بر ريشه‏‌هايشان بر جاى نهاديد، به فرمان خدا بود، تا نافرمانان را خوار گرداند.

اعتراض به داور؟!!!

کسی که به تقدیراتش راضی نباشه، در واقع به رای داوری اعتراض داره!
«الحاسد جاحد لانه لم یرض بقضاء الله»
اعتراض به رای داوری ذات اقدس الهی، اصلا وارد نیست و نیاز به «ویدئو‌چک» هم نداره!
تسلیم رای داور باش! نور آرامش را درون خود می‌یابی!

تسلیم داور باش!

[سورة الزمر (39): الآيات 26 الى 31] :
« وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ »
تسلیم داور باش!

فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (26)
پس خدا در زندگى دنيا رسوايى را به آنان چشانيد، و اگر مى‌‏دانستند، قطعاً عذاب آخرت بزرگتر است.
وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (27)
و در اين قرآن از هر گونه مَثَلى براى مردم آورديم، باشد كه آنان پندگيرند.
قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (28)
قرآنى عربى، بى‏‌هيچ كژى؛ باشد كه آنان راه تقوا پويند.
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (29)
خدا مَثَلى زده است: مردى است كه چند خواجه ناسازگار در [مالكيّت‏] او شركت دارند [و هر يك او را به كارى مى‌‏گمارند] و مردى است كه تنها فرمانبر يك مرد است. آيا اين دو در مَثَل يكسانند؟ سپاس خداى را. [نه،] بلكه بيشترشان نمى‏‌دانند.
إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ (30)
قطعاً تو خواهى مُرد، و آنان [نيز] خواهند مُرد؛
ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ (31)
سپس شما روز قيامت پيش پروردگارتان مجادله خواهيد كرد.

سلام به نور! تسلیم در برابر نور!

اللَّهُمَّ سَلَامِي إِلَى النُّورِ الْمُخْتَرَعِ مِنَ الْأَنْوَارِ وَ الْمُبْتَدَعِ مِنْ شُعَاعِ عَنَاصِرِ الْأَبْرَارِ وَ مَالِكِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مُحَمَّدٍ الرَّسُولِ الْمُخْتَارِ سَيِّدِ مُضَرَ وَ نِزَارٍ وَ صَاحِبِ الْفَضَائِلِ وَ الْمَنَاقِبِ وَ الْفَخَارِ وَ مَنِ انْتَجَبَهُ وَ اصْطَفَاهُ عَالِمُ الْعَلَانِيَةِ وَ الْأَسْرَارِ سُلَالَةِ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ وَ عُنْصُرِ الذَّبِيحِ إِسْمَاعِيلَ الْمَخْدُومِ بِجَبْرَئِيلَ صَاحِبِ الْآيَاتِ فِي الْآفَاقِ الْمَحْمُولِ عَلَى الْبُرَاقِ ص.

[سورة الأنفال (8): الآيات 24 الى 25] :
« اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ »
وظیفه ما چیست؟ تسلیم داوری باشیم!

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (24)
اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد، چون خدا و پيامبر، شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى‌‏بخشد، آنان را اجابت كنيد، و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل مى‏‌گردد، و هم در نزد او محشور خواهيد شد.
وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ (25)
و از فتنه‌‏اى كه تنها به ستمكاران شما نمى‏‌رسد بترسيد و بدانيد كه خدا سخت‏‌كيفر است.

« اللَّهُمَّ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ … رَضِّنِي بِقَضَائِكَ عَلَى كُلِّ حَالٍ »

Follow the leader!

وَ حَبِّبْ إِلَيَّ مَا رَضِيتَ لِي!

و آنچه برايم پسنديده‏‌اى را محبوب من گردان!

الصحيفة السجادية ؛ ص76 :
«وَ حَبِّبْ إِلَيَّ مَا رَضِيتَ لِي»
(15) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا مَرِضَ أَوْ نَزَلَ بِهِ كَرْبٌ أَوْ بَلِيَّةٌ:
دعاى پانزدهم از دعاهاى امام عليه السّلام است هنگاميكه بيمار مي‌شد يا اندوه و يا گرفتارى به آنحضرت رو مي‌آورد:

(1) اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا لَمْ أَزَلْ أَتَصَرَّفُ فِيهِ مِنْ سَلَامَةِ بَدَنِي، وَ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا أَحْدَثْتَ بِي مِنْ عِلَّةٍ فِي جَسَدِي
[1 بار خدايا تو را سپاس بر تندرستى تن من كه (پيش از اين) هميشه در آن بسر ميبردم، و تو را سپاس بر بيمارى كه (اينك) در بدنم پديد آورده‌‏اى-]
(2) فَمَا أَدْرِي، يَا إِلَهِي، أَيُّ الْحَالَيْنِ أَحَقُّ بِالشُّكْرِ لَكَ، وَ أَيُّ الْوَقْتَيْنِ أَوْلَى بِالْحَمْدِ لَكَ
[2 پس نميدانم، اى خداى من، كداميك از اين دو حالت (تندرستى و بيمارى) به سپاسگزارى تو شايسته‏‌تر و كداميك از اين دو هنگام براى ستايش تو سزاوارتر است-]
(3) أَ وَقْتُ الصِّحَّةِ الَّتِي هَنَّأْتَنِي فِيهَا طَيِّبَاتِ رِزْقِكَ، وَ نَشَّطْتَنِي بِهَا لِابْتِغَاءِ مَرْضَاتِكَ وَ فَضْلِكَ، وَ قَوَّيْتَنِي مَعَهَا عَلَى مَا وَفَّقْتَنِي لَهُ مِنْ طَاعَتِكَ
[3 آيا هنگام تندرستى كه در آن روزيهاى پاكيزه‏‌ات را بمن گوارا ساخته و براى درخواست خوشنودى و احسانت شادمانى بخشيده و با آن بر طاعت خويش توفيقم داده توانايم كرده بودى؟-]
(4) أَمْ وَقْتُ الْعِلَّةِ الَّتِي مَحَّصْتَنِي بِهَا، وَ النِّعَمِ الَّتِي أَتْحَفْتَنِي بِهَا، تَخْفِيفاً لِمَا ثَقُلَ بِهِ عَلَيَّ ظَهْرِي مِنَ الْخَطِيئَاتِ، وَ تَطْهِيراً لِمَا انْغَمَسْتُ فِيهِ مِنَ السَّيِّئَاتِ، وَ تَنْبِيهاً لِتَنَاوُلِ التَّوْبَةِ، وَ تَذْكِيراً لِمَحْوِ الْحَوْبَةِ بِقَدِيمِ النِّعْمَةِ
[4 يا هنگام بيمارى كه مرا با آن (از گناهان) رهانيدى و هنگام نعمتها (دردها) ئى كه آنها را بمن ارمغان دادى تا گناهانى را كه پشت مرا سنگين كرده سبك نمايد، و از بديهائى كه در آن فرو رفته‏‌ام پاكم سازد، و براى فرا گرفتن توبه آگاه نمودن و براى از بين بردن گناه بنعمت پيشين (تندرستى) يادآورى باشد؟-]
(5) وَ فِي خِلَالِ ذَلِكَ مَا كَتَبَ لِيَ الْكَاتِبَانِ مِنْ زَكِيِّ الْأَعْمَالِ، مَا لَا قَلْبٌ فَكَّرَ فِيهِ، وَ لَا لِسَانٌ نَطَقَ بِهِ، وَ لَا جَارِحَةٌ تَكَلَّفَتْهُ، بَلْ إِفْضَالًا مِنْكَ عَلَيَّ، وَ إِحْسَاناً مِنْ صَنِيعِكَ إِلَيَّ.
[5 در حاليكه در بين آن بيمارى كردارهاى پاكيزه‏‌اى است كه دو فرشته نويسنده اعمال برايم نوشته‏‌اند، كردارى كه نه دلى در آن انديشه نموده، و نه زبانى بآن گويا گشته، و نه اندامى (در انجامش) رنج كشيده، بلكه (نيكيهاى نوشته شده در اين اوقات) فضل و احسان تو است بر من (رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرموده: خداى عزّ و جل بفرشته‏‌اى كه بمؤمن موكّل است هنگاميكه بيمار ميشود ميفرمايد: براى او بنويس آنچه را كه در تندرستى براى او مينوشتى، زيرا من او را گرفتار نموده‌‏ام، و هم آن حضرت فرموده: درد سر يكشب هر گناهى جز گناهان بزرگ را از بين ميبرد)-]
(6) اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَبِّبْ إِلَيَّ مَا رَضِيتَ لِي، وَ يَسِّرْ لِي مَا أَحْلَلْتَ بِي، وَ طَهِّرْنِي مِنْ دَنَسِ مَا أَسْلَفْتُ، وَ امْحُ عَنِّي شَرَّ مَا قَدَّمْتُ، وَ أَوْجِدْنِي حَلَاوَةَ الْعَافِيَةِ، وَ أَذِقْنِي بَرْدَ السَّلَامَةِ، وَ اجْعَلْ مَخْرَجِي عَنْ عِلَّتِي إِلَى عَفْوِكَ، وَ مُتَحَوَّلِي عَنْ صَرْعَتِي إِلَى تَجَاوُزِكَ، وَ خَلَاصِي مِنْ كَرْبِي إِلَى رَوْحِكَ، وَ سَلَامَتِي مِنْ هَذِهِ الشِّدَّةِ إِلَى فَرَجِكَ‏
[6 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و آنچه برايم پسنديده‏‌اى (بيمارى يا اندوه و گرفتارى) را محبوب من گردان، و آنچه كه بر من فرود آورده‌‏اى برايم آسان فرما، و مرا (در برابر اين گرفتارى) از چركى كردارهاى پيش از اينم پاك كن، و اعمال بد پيش از اينم را نابود ساز، و شيرينى تندرستى را برايم پديدآور، و گوارائى سلامتى را بمن بچشان، و بيرون شدن از بيماريم را بعفو و بخششت و بازگشت از در افتادنم را بگذشتت و رهائى از اندوهم را برحمتت و تندرستى‌‏ام از اين سختى را بگشايشت قرار ده-]
(7) إِنَّكَ الْمُتَفَضِّلُ بِالْإِحْسَانِ، الْمُتَطَوِّلُ بِالامْتِنَانِ، الْوَهَّابُ الْكَرِيمُ، ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ‏.
[7 زيرا توئى كه بى استحقاق احسان ميكنى و نعمت بزرگ ميبخشى، و توئى بسيار بخشنده ستوده شده، و توئى داراى عظمت و بزرگى.-]

قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع:
امام سجاد ع فرمودند:
جَهِلُوا وَ اللَّهِ أَمْرَ اللَّهِ وَ أَمْرَ أَوْلِيَائِهِ مَعَهُ
اينها غافلند از كار خدا و دوستان خدا،
إِنَّ الْمَرَاتِبَ الرَّفِيعَةَ لَا تُنَالُ إِلَّا بِالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ تَرْكِ الِاقْتِرَاحِ عَلَيْهِ وَ الرِّضَا بِمَا يُدَبِّرُهُمْ بِهِ
به مقامهاى بلند نميتوان رسيد مگر با تسليم در مقابل خدا و ترك اظهار نظر، و رضا به آنچه او صلاح ميداند،
إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ صَبَرُوا عَلَى الْمِحَنِ وَ الْمَكَارِهِ صَبْراً لَمْ يُسَاوِهِمْ فِيهِ غَيْرُهُمْ فَجَازَاهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَنْ أَوْجَبَ لَهُمْ نُجْحَ جَمِيعِ طَلِبَاتِهِمْ لَكِنَّهُمْ مَعَ ذَلِكَ لَا يُرِيدُونَ مِنْهُ إِلَّا مَا يُرِيدُهُ لَهُمْ.‏
دوستان خدا بر گرفتاريها و ناراحتيها صبر مي‌كنند بطورى كه ديگران چنين صبرى ندارند و خداوند در مقابل اين شكيبائى آنها را به تمام آرزوهايشان مي‌رساند، با وجود اين آنها جز خواسته خدا را نمي‌خواهند.

امام باقر عليه السّلام:
أَحَقُّ خَلْقِ اللَّهِ أَنْ يُسَلِّمَ لِمَا قَضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ
شايسته‌‏ترين بندگان خدا كسانى مى‏‌باشند كه به مقدرات خداوند راضى شوند، هر كس اين صفت را داشته باشد خداوند را شناخته است،
وَ مَنْ رَضِيَ بِالْقَضَاءِ أَتَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ عَظَّمَ اللَّهُ أَجْرَهُ
هر كس به حكم خدا راضى باشد حكم خدا مى‌‏آيد و او پاداش مى‏‌گيرد
وَ مَنْ سَخِطَ الْقَضَاءَ مَضَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ.
و هر كس از پيش‏‌آمدها ناراضى باشد مقدرات مى‏‌آيد و او اجرى نخواهد داشت.

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ يَا دَاوُدُ تُرِيدُ وَ أُرِيدُ وَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيدُ
فَإِنْ أَسْلَمْتَ لِمَا أُرِيدُ أَعْطَيْتُكَ مَا تُرِيدُ وَ إِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِمَا أُرِيدُ أَتْعَبْتُكَ فِيمَا تُرِيدُ ثُمَّ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيدُ.
علی علیه السلام:
خداوند به حضرت داود عليه السّلام وحى فرستاد: اى داوود! تو اراده مى‌كنى، من هم اراده مى‌كنم؛ ولى آن‌چه من اراده مى‌كنم، انجام خواهد شد.
پس اگر به آن‌چه اراده كرده‌ام، تسليم شوى، آن‌چه خود اراده كرده‌اى نيز به تو خواهم داد. و اگر به آن‌چه اراده كرده‌ام، تسليم نشوى، نسبت به آن‌چه خود خواستى، تو را به زحمت مى‌اندازم و سپس بجز آن‌چه من مى‌خواهم، انجام نمى‌گيرد.

امام سجاد ع:
مَنِ اتَّكَلَ عَلَى حُسْنِ اخْتِيَارِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَتَمَنَّ أَنَّهُ فِي حَالٍ غَيْرِ حَالٍ الَّتِي اخْتَارَهَا اللَّهُ لَهُ.
كسى كه به حسن انتخابِ خداى متعال اعتماد دارد، حالتى جز آنچه را خداى متعال برايش خواسته است، آرزو نمى‌‏كند.

« أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ »

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عِبَادَ اللَّهِ
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اى بندگان خدا،
أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ
شما مانند افراد بيماريد، و ربّ العالمين همچون طبيب است،
فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ يُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ وَ يَقْتَرِحُهُ
و صلاح بيمار در اطاعت دستورات طبيب، و عدم اعتنا به خواهشهاى نفسانى و تمايلات شخصى است.
أَلَا فَسَلِّمُوا لَهُ أَمْرَهُ تَكُونُوا مِنَ الْفَائِزِينَ.
اى بندگان خدا تسليم امر پروردگار شويد تا پيروز و كامياب گرديد.

[سورة المائدة (5): الآيات 49 الى 50] :
« وَ أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ … وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ: و ميان آنان به موجب آنچه خدا نازل كرده، داورى كن … و براى مردمى كه يقين دارند، داورى چه كسى از خدا بهتر است؟ »

وَ أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ (49)
و ميان آنان به موجب آنچه خدا نازل كرده، داورى كن و از هواهايشان پيروى مكن و از آنان برحذر باش؛ مبادا تو را در بخشى از آنچه خدا بر تو نازل كرده به فتنه دراندازند. پس اگر پشت كردند، بدان كه خدا مى‌‏خواهد آنان را فقط به [سزاى‏] پاره‏‌اى از گناهانشان برساند، و در حقيقت بسيارى از مردم نافرمانند.
أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (50)
آيا خواستار حكم جاهليّت‏‌اند؟ و براى مردمى كه يقين دارند، داورى چه كسى از خدا بهتر است؟

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی