The light has such a wonderful quality!
«عسل» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«رمحٌ عَاسِلٌ: ای مُضطَرِب، نيزهاى كه از نرمى تكان خورد، نيزه لرزان»
+ «نسخ»
عسل:
نور چه کیفی داره! وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى!
«الْعَسَلَانُ: هو شدّة اهتزاز الرّمح إذا هززته، حركت دادن نيزه»
+ «هزز»
«رمحٌ عَاسِلٌ، رمحٌ عَسَّالٌ، رُمحٌ عَسُولٌ: ای مُضطَرِب، نيزهاى كه از نرمى تكان خورد. نيزه لرزان»
«عَسَلَ الرُّمْحُ: نيزه تكان خورد و تكان خوردنش زياد شد.»
«عَسَلَ الماءُ: إذا ضربته الريح فاضطرب، باد آب را به حركت درآورد.»
نور، قلب رقیق رو به جنبش در میاره! قلبی که رو به تمنا نباشه! قسی نباشه!
+ «قلب پویا»
نور چه کیفی داره! عسل مصفّی!
اینکه با قلبت قبض و بسط نور رو میفهمی خیلی کیف داره!
اینکه کلام خدای مهربانتو میفهمی خیلی کیف داره!
این میشه خوردن عسل از نهرهای بهشتی!
این میشه شنیدن کلام نورانی در ملکوت قلب و عمل به آن!
اوج احساس لذّت نور! عسل نورانی! عسل مصفّی! الذین آمنوا و عملوا الصالحات!
تولید عمل صالح، اوج لذت نورانی قلب است!
THE HEIGHT OF PLEASURE
What are the heights of feeling pleasure
الْعُسَيْلَةُ: يستعار عن لذّة الجماع
الْعُسَيْلَةُ تصغير الْعَسَلَةِ و هي القطعة من العسل فشبه لذة الجماع بذوق العسل.
و إنما صغرت إشارة إلى القدر الذي يحلل و لو بغيبوبة الحشفة.
عرب به اوج لذت جنسی «ارگاسم» میگه عسیلة!
اون لحظهای که نطفهگذاری صورت میگیرد!
+ «غزل» … «عشق» … «لذذ» … «جمع» … «قرب – زوج – جفت – زکو» …
« النطفة: تسمّى العسيلة » + «نطف»:
شیرینی عسل هرگز به شیرینی نطفه های علمی صاحبان نور نمیرسد!
چقدر واژهها زیبا همو تایید میکنن!
+ «شور – المِشْوَار: چوبى كه با آن عسل گيرند.»
+ «نحل»
+ «جنی»
اوج لذت گذشت از دلخواه زمانی است که با نور ولایت، گره نار آیت باز شود «نشط – انشوطه» [آیاتی و رسلی] و نور آرامش در قلب تلالو نماید «درر – درّة» و طعم شیرین این عمل به نور ولایت و تولید نور آرامش عمل صالح، اگر قرار باشد با مثالی و واژهای به ذهن نزدیک شود، میتوان عسل را مثال زد.
(تاویل اینکه عروس و داماد سر سفره عقد یک قاشق عسل دهان هم می گذارند !!!
+ این حدیث که رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به آن زن فرمود:
حَتَّى تَذُوقِي عُسَيْلَتَهُ وَ يَذُوقَ عُسَيْلَتَكِ).
اخذ نور علم آل محمد ع در دل نار آیت، تشنهای که از عطش در حال تلف شدن است و ناگهان چشمه آب باصفای زمزم را به او بدهی! حال این شخص چگونه باید توصیف شود؟!
لذا اگر خدا خیر بندهای رو بخواد شیرینی گذشت از دلخواه و اخذ نور در دل آیت رو به او میچشونه!
«إذا أراد اللّه بعبد خيرا عسله» انگاری یه قاشق عسل میذاره دهانش!
مشتق ریشه «عسل» در آیات قرآن:
[سورة محمد (۴۷): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ (۱۵)
مَثَلِ بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [چون باغى است كه] در آن نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش] برنگشته؛ و جويهايى از شيرى كه مزهاش دگرگون نشود؛ و رودهايى از بادهاى كه براى نوشندگان لذّتى است؛ و جويبارهايى از انگبينِ ناب. و در آنجا از هر گونه ميوه براى آنان [فراهم] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست. [آيا چنين كسى در چنين باغى دلانگيز] مانند كسى است كه جاودانه در آتش است و آبى جوشان به خوردشان داده مىشود [تا] رودههايشان را از هم فروپاشد؟