The light has been revealed!
And now everything is revealed!
+ «فرج»
«نجل – انجیل» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عَيْن نَجْلاءُ»
«النَّجَل: سَعَةُ العين مع حُسن»
برعکس چشمان ریز ژاپنیها و چینیها! چشم بادومیها!
«رَجلٌ أَنْجلَ: آنكه درشت چشم و زيبا باشد.»
«… صَدِّقُوا النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ … الْأَنْجَلَ الْعَيْنَيْنِ …»
+ مفهوم زیبای «ظهر – آشکار»
+ «ذبح»
+ «خنزر – خنزیر»
نجل عقل:
در این واژه دنبال مفهوم «روان و آشکار» باش!
« نِجال و أَنْجال: آب روان، آب جاری و آشکار»
+ «تورات – وری»:
«با نور، زیرآب حسدتو بزن! نورِ ماوراء! درناژ دائمیِ حسادت! لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ!»
نور عقل به چشم دل، بصیرت و وسعت و زیبایی میدهد.
عین نجلاء: سعة العين و حسنها (چشمانی درشت و آشکار)
سنان مِنجَلٌ : نيزهاى كه زخم فراخ ايجاد كند. (خوب زخم رو باز و آشکار می کند!)
النَّجْلُ ماءٌ يُسْتَنْجَلُ من الأرض أي يُسْتَخرج. (مفهوم آشکار)
النَّجْل : مَحْو الصّبِيِّ اللّوْح . يقال: نَجَلَ لوْحَه، إذا مَحاه.
[عقل، لوح قلب را از تاریکی های هوای نفس پاک می کند!]
+ «مسح – مسیح»
المِنْجَلُ: السَّائق الحاذق [عقل سائق – عقل شائق]
وَ آتَيْناهُ الْإِنْجيلَ: مژده که نور درون قلب جا باز می کند! نور آشکار می شود!
إنجيل: مژده و بشارت به اینکه نور در قلب اهل یقین آشکار می شود!
[چون نور باعث می شود که عقل درون قلب جا باز کند!]
نجلت الرجل نجلا بالرمح، إذا طعنته،
و بذلك سمّى الرمح منجلا.
چشم درشت و زیبا؛ گوئی با تیغ بیستوری کناره چشم را برش داده و باز کرده اند و چشم وسیع و درشت و زیبا شده! مثل چشم ژاپنیها کوچک و زشت نیست! انگاری کسی که چشاش تنگه، با یک تیغ، شکاف گوشه چشمشو بیشتر کنیم تا چشماش درشت و قشنگ بشه؟! مثلا به تیغی (رمح = نیزه) که با اون چشم رو باز میکنن می گن منجل « نجلت الرجل نجلا بالرمح، إذا طعنته،
و بذلك سمّى الرمح منجلا ».
بصیرت چشم باز و وسیع شده و زیبایی عقل او را با چشمان درشت و زیبا نشان میدهند.
«هو كريمُ النَّجْل»:
اینو که میبینی اینقدر عاقله و بر هوای نفسش غلبه داره، او از نسل چشمدرشتان زیباست!
«هو كريمُ النَّجْل»، «هؤلاء نجل فلان، أى نسله» ذریه آل محمد ع «و سلالة من نجل النبوة».
تو گویی تا مدتی این نور مخفی بود، ولی الان ظاهر شده «ظهر بعد كمونه»
+ «ذبح»
+ «اخراج»
و بشارت به ظهور عقل و غلبه آن بر هوای نفس داده شده و لذا به عقل، نجل میگوییم.
هوای نفسی که بر قلب سیطرۀ تاریکی داشته، میبیند سر و کله یک نقطۀ نورانی و روشن در وسط قلب پیدا شده و خیلی سریع دارد سراسر قلب را به تصرف خود در میآورد و برای خودش جا باز میکند «سعة، واسعة» و هوای نفس را کنار میزند و برای قلب تصمیم میگیرد.
این امر خیلی برای نفس سنگین و گران میآید و میگوید: بگذار ببینم! تو دیگه از کجا سر و کلت پیدا شد؟ از تو که خبری نبود و ما داشتیم راحت معصیتمونو میکردیم، حالا تو اومدی موی دماغ ما شدی؟ نبودی، از کجا یهویی پیدات شد «ظهر بعد كمونه»؟
[این حدیث یونس بن ظبیان، تکمیل کننده آن حدیثی است که یمنیها خدمت رسول خدا ص آمدند و از ایشان خواستند که وصی خویش را به آنها معرفی کند، حضرت در جواب فرمودند که در بین این جمع به هر کدام که قلبتان (به شرط سلامتی قلب) به شوق آمد او وصی من است.
در این حدیث هم میبینیم یونس بن ظبیان با وجودی که با مردانی کاملا شبیه خود حضرت بودند روبرو می شود «رجل على صورة أبي عبد الله، رجل على صورته ع و إذا بين يديه جمع كثير كلهم صورهم واحدة!» اما وقتی با خود حضرت روبرو میشود اقرار می کند که دیدهاش را نوری فرا گرفته «و غشى بصري من النور» و در واقع از روی شوق قلبی که پیدا می کند امام ع را از بین آنها که شبیه ایشان بودند تشخیص میدهد و سلام میکند «السلام عليك يا بيت الله و نوره و حجابه».
حضرت پس از جواب سلام اینگونه میفرماید:
«نحن نجل النور في الظلمات»
اشاره به اینکه شوق قلبی او به حضرت مربوط به عقل غالب بر هوای نفس وصل به نور آل محمد ع است که توانسته از بین آنهمه صورت مشابه، امام خود را بشناسد!
اینکه چشمت درشت و زیبا و باز و بصیر است بطوریکه با دیدن و شنیدن معالم ربانی، شوق دلت او را تایید میکند، چون نور آل محمد ع به نور عقلت تابیده و لذا در تاریکیهای فتنهها این عقل غالب بر هوای نفس است که در حکم نور غالب بر تاریکی ها «نحن نجل النور في الظلمات» عمل میکند.]
————————————–
وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ
وَ آتَيْناهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدىً وَ نُورٌ
وَ قَفَّيْنا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجِيلَ
النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ
وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ
و فيه هدى و نور و معرفة و بشارة.
————————————–
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ
الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ
نام صاحبان نور در قلوبی که عقل بر هوای نفس غالب باشد مکتوب و نگاشته شده است!
لذا وقتی چشمش به صاحب و معنای این نام و اسم میافتد از شوق او، غش میکند!
[عقل غالب بر هوای نفس با دیدن صاحب نورش به شوق می آید و نادیده او را می شناسد تو گویی قبلا او را دیده است. در انجیل نام رسول خدا ص آمده (فارقلیتا)، «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ». عاقل غالب بر هوای نفس و عامل به نور ولایت، صاحب نورش را که سر راه او سبز میشود، با شوقی که به دلش افتاده میشناسد، و صاحب نور نیز خود را به او معرفی میکند که «انا یوسف!»]
يَا عِيسَى … صَدِّقُوا النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ … وَ هِيَ الْقَضِيبُ الْأَنْجَلَ الْعَيْنَيْنِ
حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ رَجُلًا مِنَ الْعَرَبِ … يُقَالُ لَهُ أَحْمَدُ الْأَنْجَلُ الْعَيْنَيْنِ
أَنَّهُ كَانَ عَلِيٌّ ع رَجُلًا … أَدْعَجَ الْعَيْنَيْنِ أَنْجَلَ تَمِيلُ إِلَى الشُّهْلَةِ
اللهم إني أسألك بالنجل الأعظم …
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ صَفِيِّكَ وَ إِبْرَاهِيمَ نَجْلِ نَبِيِّكَ
… نحن نجل النور في الظلمات
و نحن البيت المعمور الذي من دخله كان آمنا
… بنا أضاءت الأبصار و سمعت الآذان و وعت القلوب الإيمان
«طُوبَى لِعَبْدٍ نُوَمَةٍ عَرَفَهُ اللَّهُ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ النَّاسُ
أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ يَنَابِيعُ الْعِلْمِ
يَنْجَلِي عَنْهُمْ كُلُّ فِتْنَةٍ مُظْلِمَةٍ»
… فَأَحْضِرْ تَرْجُمَاناً يَفْهَمُ كَلَامَهُ فَلْيَنْسَخْهُ لَكَ بِالْعَرَبِيَّةِ
… كَأَنَّهُ إِمْلَاءُ رَجُلٍ وَاحِدٍ عَلَى رَجُلَيْنِ
[فَمَا تَقُولُ فِي الْكُتُبِ؟ … فَهَلْ يَفْنَى؟]:
نظرتان راجع به کتب آسمانی چیست؟ آیا این کتب فنا میشوند؟!
کلام الله فعل خداست و چیزی غیر خداست «مَا سِوَى اللَّهِ فِعْلُ اللَّهِ» و هر چیزی غیر خدا روزی فنا میشود اما این کلام چون وصل به نور ابدیت است زایل نخواهد شد « أَنَّ الْكَلَامَ لَمْ يَزَلْ مَعَهُ » اشاره به اینکه قلوبی که به نور ولایت علمی آل محمد ع وصل شوند اهل زوال نخواهند بود و این قلب تا ابد در نور آرامش خواهد بود و تا خدا خداست این قلب نیز آرامش را خواهد داشت!
«وَ كَذَلِكَ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ الزَّبُورُ كُلُّهَا مُحْدَثَةٌ مَرْبُوبَةٌ … فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُنَّ لَمْ يَزَلْنَ فَقَدْ أَظْهَرَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِأَوَّلِ قَدِيمٍ وَ لَا وَاحِدٍ وَ أَنَّ الْكَلَامَ لَمْ يَزَلْ مَعَهُ وَ لَيْسَ لَهُ بَدْءٌ وَ لَيْسَ بِإِلَهٍ.»
این کلام نورانی به خواست خدا در قلوب اهل یقین حادث می شود و ایجاد می شود تا عامل ربوبیت و اصلاح و تربیت باشد و این کلام نورانی فعل خداست که «الله یقبض و یبصط»، و این نور، خود خدا نیست که ما درون قلبمان گیرش بیندازیم! این نور، مخلوق خداست!
این نور، نگاه علمی آل محمد ع است!
ما فقط از کلام نورانی هدایت الهی آل محمد ع که به زبان نور در ملک و در ملکوت می شنویم، بهره جسته و راه خوب زندگی کردن یعنی توام با آرامش را متوجه می شویم و با عمل به این دستور و این «ما انزل الله» و این نور نازل بر قلب خود تولید اعمال صالح نورانی و جاویدان می نماییم، ان شاء الله تعالی.
ارزش کلام الله چقدره؟!
ببین خدا حالا چقدر برای من و تو ارزش قائل شده که با این کلام ارزشمند خودش ما رو مخاطب خودش قرار داده و این ارزش والای معالم ربانی است که قلب صاحبان نور مخاطب انوار نورانی علمی آل محمد ع قرار گرفته است. و اهل یقینی که عامل به این اندیشه باشند و این اندیشه را بر اندیشه و تمنای خود ترجیح داده و بپسندند نیز نزد آل محمد ع صاحب آبرو و ارزش خواهند بود ان شاء الله تعالی. جواب خیلی زیباست: انگاری خود قرآن به تنهایی زوال پذیر است و قرآن روی نیزه اهل شک محکوم به تیرباران است و نباید به شبهه افتاد و گول قرآنی که دست آل محمد ع نیست را خورد و این قرآن و این کلام و این مطالب مادامیکه وصل به نور معالم ربانی باشد ارزش دارد و عامل حیات قلوب است وگرنه خیلی ها این حرفها رو بلدند و می زنن! ببین قلبت با چه کلامی نورانی می شود، و او ماخذ نور علم است و بقیه اسمی بیش نیستند و در اصل، لیدر سوء هستند که از کلام الله آفلاین برای گول زدن این و آن سوء استفاده می نمایند و کلام الله آنلاین نزد آل محمد ع است و این آپ تو دیت بودن، لازمه حیات ابدی است. لذا هیچوقت نمیشه که وصل به نور معالم ربانی نبود و در عین حال، زنده هم بود! اصلا زندگی یعنی اتصال به نور ولایت علمی آل محمد ع و این همان ولایت الله است.
+ کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابدا …
عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ:
سَأَلَنِي أَبُو قُرَّةَ الْمُحَدِّثُ أَنْ أُدْخِلَهُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع فَاسْتَأْذَنْتُهُ فَأَذِنَ لَهُ فَدَخَلَ وَ سَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَخْبِرْنِي جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ عَنْ كَلَامِ اللَّهِ لِمُوسَى وَ سَاقَ الْكَلَامَ إِلَى أَنْ قَالَ
فَمَا تَقُولُ فِي الْكُتُبِ؟
فَقَالَ
التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ الزَّبُورُ وَ الْفُرْقَانُ وَ كُلُّ كِتَابٍ أُنْزِلَ كَانَ كَلَامَ اللَّهِ أَنْزَلَهُ لِلْعَالَمِينَ نُوراً وَ هُدًى
وَ هِيَ كُلُّهَا مُحْدَثَةٌ وَ هِيَ غَيْرُ اللَّهِ
فَقَالَ أَبُو قُرَّةَ
فَهَلْ يَفْنَى؟
فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع أَجْمَعَ الْمُسْلِمُونَ عَلَى أَنَّ مَا سِوَى اللَّهِ فَانٍ وَ مَا سِوَى اللَّهِ فِعْلُ اللَّهِ وَ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ الزَّبُورُ وَ الْفُرْقَانُ فِعْلُ اللَّهِ أَ لَمْ تَسْمَعِ النَّاسَ يَقُولُونَ رَبُّ الْقُرْآنِ وَ أَنَّ الْقُرْآنَ يَقُولُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا رَبِّ هَذَا فُلَانٌ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِهِ قَدْ أَظْمَأْتُ نَهَارَهُ وَ أَسْهَرْتُ لَيْلَهُ فَشَفِّعْنِي فِيهِ وَ كَذَلِكَ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ الزَّبُورُ كُلُّهَا مُحْدَثَةٌ مَرْبُوبَةٌ أَحْدَثَهَا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ هُدًى لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُنَّ لَمْ يَزَلْنَ فَقَدْ أَظْهَرَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِأَوَّلِ قَدِيمٍ وَ لَا وَاحِدٍ
وَ أَنَّ الْكَلَامَ لَمْ يَزَلْ مَعَهُ وَ لَيْسَ لَهُ بَدْءٌ وَ لَيْسَ بِإِلَهٍ .
از صفوان بن يحيى كه گفت:
ابو قرّه محدث از من خواست كه او را نزد ابو الحسن الرضا عليه السّلام ببرم و از آن حضرت اجازه خواستم و بمن اجازه داد، و نزد او آمد و مسائلى پرسيد، و سخن را كشاند تا گفت:
چه فرمائى در باره كتب؟
فرمود:
تورات و انجيل و زبور و قرآن و هر كتابى كه نازل شده كلام اللَّه هستند كه آنها را براى جهانيان فرستاده تا روشنى و رهبرى راه حق باشند و اينها همه پديد شدهاند، و جز خدايند،
ابو قره گفت:
آيا فانى شوند؟
ابو الحسن فرمود:
مسلمانان اتفاق دارند كه هر چه جز خدا است فنا پذير است، و هر چه جز خدا است كار خدا است و تورات و انجيل و زبور و قرآن هم كار خدايند، نشنيدى مردم ميگويند: پروردگار قرآن و اينكه قرآن روز قيامت ميگويد: پروردگارا اين فلانى- و او شناساتر است بوى- البته روزش تشنه به سر كرده و شبش را بيخواب مانده و (عبادت كرده) شفاعت مرا در باره او بپذير، و همچنين تورات و انجيل و زبور همه پديد شده و پرورده شدهاند، پديد آورده آنها را، آنكه مانندى ندارد، براى رهنمائى مردمى كه خردمندند، و هر كه پندارد اينها هميشه بودند اظهار كرده كه خدا نخست موجود قديم نبوده و يكتا نيست و هميشه سخن با او بوده، و آغازى ندارد و معبود نباشد.
12 مورد کلمۀ «الانجیل» در قرآن تکرار شده است:
نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ (3)
وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ (48)
يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ في إِبْراهيمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجيلُ إِلاَّ مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (65)
وَ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِعيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجيلَ فيهِ هُدىً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقينَ (46)
وَ لْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجيلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فيهِ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (47)
وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ (66)
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَيْءٍ حَتَّى تُقيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَيَزيدَنَّ كَثيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ (68)
إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي عَلَيْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْني وَ إِذْ كَفَفْتُ بَني إِسْرائيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ (110)
الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (157)
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (111)
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً (29)
ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَ قَفَّيْنا بِعيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجيلَ وَ جَعَلْنا في قُلُوبِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الَّذينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (27)