The Light calms my proud rebellious heart
with rest from a source that can never cease.
Light tames hearts!
Luminous austerity of the soul!
Light tames the rebellious heart!
«روض» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«رَاضَ المُهر رِيَاضَةً: ذلَّله فهو مَرُوضٌ»
«رُضْتُ الدابّة»
«ارْتَاضَ المُهر: كُرّه اسب رام شد.»
[اینقدر علم تو قلبش نشت کرد «نقع الماء» تا بالاخره رام شد!]
+ «وجد»
+ «فرضیّه بیگناهی» + «درناژ دائمی حسادت!»
«مُهْرٌ مَرُوضٌ: كره اسبى كه راه رفتن را تربيت يافته باشد.»
«الرَّائِض: آنكه كُرّهى اسب را براى راه رفتن و دويدن و غيره آموزش دهد.»
«راضَ المُهرَ: اسب جوان را فرمانبردار كرد و آنرا راه رفتن آموخت.»
«رَوَّضَ المهرَ: كرهى اسب را بسيار پرورش داد. اين واژه مبالغهى (رَاضَ) است.»
«أراض الوادى و استراض: استنقع فيه الماء.»
+ «نصر» + «ولی»
«آیاتی و رسلی» قلوب وحشی را رام میکنند.
در واقع بارش باران آیاتی و رسلی بر قلب اهل یقین، این قلب رو به بوستانی سبز و خرم،
یعنی «روضة، رَوضَةً مِن رِياضِ الجَنَّةِ» تبدیل مینماید، ان شاء الله تعالی.
امام صادق علیه السلام:
إذا نَظَرتَ إلَى القَبرِ فَقُل:
اللّهُمّ اجعَلْها رَوضَةً مِن رِياضِ الجَنَّةِ،
و لا تَجعَلْها حُفرَةً مِن حُفَرِ النارِ.
هر گاه چشمت به قبر افتاد، بگو:
بار خدايا! اين را باغى از باغهاى بهشت قرار ده
و حفرهاى از حفرههاى دوزخ قرارش مده.
+ «قلب من، قبر من! قبر من، قلب من!»
+ «جهد – مجاهده قلبی» + «قبض و بسط»
+ «مرن – تمرین»
+ «بلو – تجربهی نورانی!»
+ «صنع – فرس مصانع»
+ «حکم – کنترل»
«رام کردن یک کره اسب – ترويض جحش : Taming a colt»
wild horses training!
ریاضت نورانی نفس!
«رَوَّضَ المَطَرُ الأَرْضَ: باران زمين را همانند بوستان، سبز و خرّم كرد.»
… البته سختی کار رو نباید فراموش کرد، برای همین بهش میگن ریاضت!
«الرِّيَاضة: ورزش بدنى»، تربیت بدنی! ورزش!
نور الولایة، فرایند ورزش قلبهاست!
اهل نور، قلبا ورزشکار هستند!
از واژه «روض» میپرسیم که تو چجوری میخوای ما رو بیشتر با نور ولایت آشنا کنی؟
«روض» میگه: نور ولایت و فرایند 1+1 و این پیوند مقدس و این رابطه اهل نور و صاحبان نور،
مثل رابطه یک ورزشکار است با مربی خود!
این مثال، برای این واژه، به زیبایی هر چه تمامتر مفهوم نور ولایت و این فرایند مهم رو بیشتر و بهتر به قلب ما تفهمیم میکنه که نور الولایة، که نتیجه اون میشه قهرمانی در المپیک، اینجوری نیست که بگیری گوشهی خونه بخوری و بخوابی و یهو بشی نفر اول المپیک! نه جانم! سالها تمرین و تجربه و ممارست و ورزشهای سبک و سنگین میخواد،
اونم تحت نظر مربی کارکشته و بعدا رقابت با حریفان سرسخت!
به این میگن ریاضت نفس!
هر شب فستفود سفارش بدی و یک قدم پیادهروی نکنی و همه نوکری و کنیزیتو بکنن، چقدر شانس گرفتن مدال المپیک رو داری؟! مدال آوردن پیشکش! چقدر عمر توام با سلامتی برای خودت تصور میکنی! اینجوری که دو روز دیگه تمام رگ و پی تو میبنده جانم!
هنوز نور ولایت رو نشناختیم و خیال میکنیم بدون زحمت چیزی گیرمون میاد!
نه! باید از نار، نور بگیری!
باید تلخی نار آیت بچشی و شیرینی نور ولایت درک کنی!
بایستی در تحمل آیات عرق بریزی!
این مفهوم ریاضت از هزار واژه مترادف نور قابل استنباط است. + «سبح»
علامت (+) در فرایند 1+1 ،کار پر زحمتی خواهد بود. + «ضیف»
فیلمی از تمرینات سخت و طاقتفرسای ورزشکارانی که دارن برای المپیک آماده میشن رو باید دید.
تا مفهوم واژه زیبای «روض» رو برای قلبمون خوب بفهمیم که داستان چیه واقعا!
ریاضت نفس! تربیت نفس! دستآموز «صور»!
مفهوم: «هو جعل شيء منقادا تحت برنامج معتدل منبسط ناعم»
این عبارت زیبا از کتاب لغت التحقیق:
«الايمان ارتياض القلب و الأعمال الصالحة توجب تعديل الظواهر و تنظيمها،
و تؤثّر في تهذيب النفس و تأديب الباطن و تربيتها،
و هذه المقدّمات تناسب الاستقرار في الروضة المنبسطة المنظّمة الناعمة الزاهرة،
و التنعّم بألوان النعم فيها.»
در واقع «الروضة المنبسطة المنظّمة الناعمة الزاهرة» میشه قلب اهل یقینی که متنعم به نور یاد صاحبان نور شده «معرفة الامام بالنورانیة» و اینه که منبسط و منظم و متنعم به نور درخشان علم ولایت گردیده و این میشه ماحصل ریاضت نفس با نور یاد صاحبان نور.
+ «نوق، بعيرٌ مُنَوَّقٌ: أى مذلَّلٌ مروَّضٌ، نَاقَةٌ مُنَوَّقَةٌ»
«الإذلالَ: الرّياضة»
+ «مخض – دردهای زایمانی»
«فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ»
هر واژهای مبحث قبض و بسط رو بهتر و روشنتر برای ما تفهیم مینماید.
انگاری برای فهمیدن کلام ربّ (قبض و بسط) نیاز به ریاضت نفس و تحمل دردهای زایمانی است.
رِيَاضَة النَّفْسِ:
نفس مرتاضة:
«نفس منقادة معتدلة زاكية مطهّرة مرتاضة»
«رُضْتُ الدابّة أَرُوضُها رَوْضاً و رِياضةً : إذا علّمتَها السَّيْرةَ و ذلّلتَها»
«مُهْرُ مَرُوضٌ: كره اسبى كه راه رفتن را تربيت يافته باشد.»
«الروضة»: نام زیبای صاحبان نور است!
و همچنین نام زیبای قلوب اهل نورِ یقین که با استعمال اندیشهی والای صاحبان نور، منبسط و نورانی شده و نشان میدهند که عملا با اندیشهی آل محمد ع که از صاحبان نور آموختهاند، کاملا رام و مسخّر این اندیشه شدهاند.
از این قلوب رام میتوان بوی بهشت «رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ» را استشمام نمود!
«فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ –
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ».
«الرَّوْضُ: مستنقع الماء، و الخضرة»:
در واقع همانطور که روضه به اعتبار داشتن آب به این زمین میگن روضه «باعتبار الماء قيل: أَرَاضَ الوادي»، به اعتبار وجود علم و نور در قلب بهش میگن روضه، یعنی قلبی که سیراب از نور یاد صاحبان نور است. اما قلب بی نور اسمش روضه نیست.
«فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ: إشارة إلى ما أهّلهم له من العلوم و الأخلاق التي من تخصّص بها، طاب قلبه»! عبارت «سیراب» به انگلیسی «watered».
«أَرَاضَ: آبيارى كرد. أَرَاضَ القَوْمَ: آن قوم را سيراب كرد.»
قلب به سبب نور یاد صاحبان نورِ منا اهل البیت ع، با علوم آل محمد ع سیراب میشود.
[مُرَاوَضَةً – مدارا]:
«راوَضَهُ على الأمر: او را فريفت و با وى مدارا كرد تا در آن كار داخل شود.»
(شنیدی میگن: باهاش راه اومدم! یا با ما راه بیا! خریدار با فروشنده سر قیمت چونه می زنن و خریدار به فروشنده میگه یه کمی با ما سر قیمت راه بیا بتونیم ازت جنستو بخریم.)
+ «شری»
انگاری «آیاتی و رسلی» دارن با ما راه میان تا ما بتونیم نور جوف نار را بخریم!
اگه این خرید ان شاء الله سر بگیره،
حاصل مراوضه صاحبان نور و اهل نور در دل آیات، میشه روضات الجنات!
«رَوَّضَ المَطَرُ الأَرْضَ: باران زمين را همانند بوستان سبز و خرّم كرد.»
[سخر «دابّةٌ سُخْرَةٌ» – روض «رُضْتُ الدابّة»]:
+ «سخر – قلب رام»
+ «حکم»
[رُضْتُ النَّفس]:
نفس سرکشم را با علم ماخوذ از صاحبان نور سیراب نموده «علّمتَها» و رام کردم «ذلّلتَها»!
«يَا مُوسَى … رُضْ نَفْسَكَ عَلَى الصَّبْرِ تَخَلَّصْ مِنَ الْإِثْمِ»
«رُضْ نَفْسَكَ لِنَفْسِكَ»
امام صادق علیه السلام:
«ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي رِيَاضَةِ النَّفْسِ:
أَمَّا اللَّوَاتِي فِي الرِّيَاضَةِ:
فَإِيَّاكَ أَنْ تَأْكُلَ مَا لَا تَشْتَهِيهِ فَإِنَّهُ يُورِثُ الْحَمَاقَةَ وَ الْبَلَهَ
وَ لَا تَأْكُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ
وَ إِذَا أَكَلْتَ فَكُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ
وَ اذْكُرْ حَدِيثَ الرَّسُولِ ص:
مَا مَلَأَ آدَمِيٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ
فَإِنْ كَانَ وَ لَا بُدَّ
فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ»
امام صادق عليه السلام، در سفارشهاى خود به عُنوان بصرى فرمود:
و اما آنها كه موجب رياضت (پرورش) نفس است:
از خوردن چيزى كه بدان اشتها ندارى بپرهيز، كه اين كار حماقت مى آورد،
و تا گرسنه نشدهاى غذا نخور،
خوراك حلال بخور و در موقع خوردن، نام خدا را بگوى
و اين حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله را به ياد آر كه:
آدمى ظرفى بدتر از شكم خود پر نكرد.
فَإِنْ كَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ
بنابراین اگر به قدری گرسنه شد كه ناچار از تناول غذا گردید،
پس به مقدار ثلث شكم خود را برای طعامش بگذارد،
و ثلث آنرا برای آبش،
و ثلث آنرا برای نفَسش.
امام رضا علیه السلام:
«فَلِمَ أُمِرُوا بِالصَّوْمِ؟
اگر بپرسند چرا روزه واجب شده است؟
…. رَائِضاً لَهُمْ عَلَى أَدَاءِ مَا كَلَّفَهُمْ»
و ايشان را در راه انجام تكاليفشان رام و ورزيده كند،
یعنی تمريني باشد براي انجام تكاليف.
امام علی علیه السلام:
كُلَّمَا زَادَ عِلْمُ الرَّجُلِ زَادَتْ عِنَايَتُهُ بِنَفْسِهِ وَ بَذَلَ فِي رِيَاضَتِهَا وَ صَلَاحِهَا جُهْدَه
هر اندازه دانش انسان بيشتر شود، توجه او به خودش بيشتر مىگردد
و در رياضت و رشد و اصلاح نَفْس، كوشش بيشترى مىنمايد.
امام علی علیه السلام:
اَلمَرْءُ حَيْثُ وَضَعَ نَفْسَهُ بِرياضَتِهِ وَ طَاعَتِهِ
فَإِنْ نَزَّهَها تَنَزَّهَتْ وَ إِنْ دَنَّسَها تَدَنَّسَتْ (دانَسَت)
موقعيت نفْس آدمى به رياضت و طاعتى است كه در پيش مىگيرد.
پس، اگر نفْس خود را پاك گرداند، نفْس او پاك مىگردد و اگر آن را آلوده گرداند، آلوده مىشود.
امام علی علیه السلام:
… لَأَرُوضَنَّ نَفْسِي رِيَاضَةً …
چنان نفس خود را ریاضت و تمرین و پرورش میدهم.
چجوری میشه که قلبی سرکش،
در گلستان علم آل محمد علیهم السلام جای میگیره؟!
اینو واژهی زیبای «روض» به ما یاد میده!
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ
امّا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، در گلستانى، شادمان مىگردند.
اهل نور «فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ» و اهل حسادت «فِي الْعَذابِ مُحْضَرُونَ»!
این کجا و آن کجا؟!
[سورة الروم (۳۰): الآيات ۱۱ الى ۲۰]
اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (۱۱)
خداست كه آفرينش را آغاز و سپس آن را تجديد مىكند،
آنگاه به سوى او بازگردانيده مىشويد.
وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ (۱۲)
و روزى كه قيامت برپا شود مجرمان نوميد مىگردند.
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَكائِهِمْ شُفَعاءُ وَ كانُوا بِشُرَكائِهِمْ كافِرِينَ (۱۳)
و براى آنان از شريكانشان شفيعانى نيست، و خود منكر شريكان خود مىشوند.
وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَتَفَرَّقُونَ (۱۴)
و روزى كه رستاخيز برپا گردد، آن روز [مردم] پراكنده مىشوند.
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ (۱۵)
امّا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند،
در گلستانى، شادمان مىگردند.
وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ
فَأُولئِكَ فِي الْعَذابِ مُحْضَرُونَ (۱۶)
و امّا كسانى كه كافر شده و آيات ما و ديدار آخرت را به دروغ گرفتهاند،
پس آنان در عذاب حاضر آيند.
فَسُبْحانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ (۱۷)
پس خدا را تسبيح گوييد آنگاه كه به عصر درمىآييد و آنگاه كه به بامداد درمىشويد.
وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ (۱۸)
و ستايش از آنِ اوست در آسمانها و زمين و شامگاهان و وقتى كه به نيمروز مىرسيد.
يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ
وَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ (۱۹)
زنده را از مرده بيرون مىآورد، و مرده را از زنده بيرون مىآورد،
و زمين را بعد از مرگش زنده مىسازد؛
و بدين گونه [از گورها] بيرون آورده مىشويد.
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ
ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ (۲۰)
و از نشانههاى او اين است كه شما را از خاك آفريد؛
پس بناگاه شما [به صورت] بشرى هر سو پراكنده شديد.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند در باغهاى بهشتند.
[سورة الشورى (۴۲): الآيات ۲۱ الى ۲۵]
أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ
وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ
وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (۲۱)
آيا براى آنان شريكانى است كه در آنچه خدا بدان اجازه نداده، برايشان بنيادِ آيينى نهادهاند؟
و اگر فرمان قاطع [درباره تأخير عذاب در كار] نبود مسلّماً ميانشان داورى مىشد؛
و براى ستمكاران شكنجهاى پردرد است.
تَرَى الظَّالِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ
لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ (۲۲)
[در قيامت] ستمگران را از آنچه انجام دادهاند، هراسناك مىبينى
و [جزاى عملشان] به آنان خواهد رسيد،
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند در باغهاى بهشتند.
آنچه را بخواهند نزد پروردگارشان خواهند داشت؛ اين است همان فضل عظيم.
ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ
قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى
وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ (۲۳)
اين همان [پاداشى] است كه خدا بندگان خود را
كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند [بدان] مژده داده است.
بگو: «به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى درباره خويشاوندان.»
و هر كس نيكى به جاى آورد [و طاعتى اندوزد]، براى او در ثواب آن خواهيم افزود.
قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً
فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ
وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ
إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۲۴)
آيا مىگويند: «بر خدا دروغى بسته است؟»
پس اگر خدا بخواهد بر دلت مُهر مىنَهد؛
و خدا باطل را محو و حقيقت را با كلمات خويش پا برجا مىكند.
اوست كه به راز دلها داناست.
وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ
وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ
وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (۲۵)
و اوست كسى كه توبه را از بندگان خود مىپذيرد
و از گناهان درمىگذرد
و آنچه مىكنيد مىداند.