دکتر محمد شعبانی راد

نور، علم رو به قلبت تلقین میکنه! اوتوا العلم تلقینا!

The light brings new ideas!
The light offers suggestions
to improve and raise
living standards sustainably!

«لقن» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«لقنه الشعر»
+ «رحیق مختوم»
+ «امر الله»

«لقنه الشعر»
دیدی اینایی که فی البداهه شعر میگن؟
انگاری یکی بهشون این شعر رو تلقین میکنه!
«… قَالُوا:
فَإِنَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ أَوْلَادَهُمْ عَلِمُوا مِنْ غَيْرِ تَعْلِيمِ،
وَ أُوتُوا الْعِلْمَ تَلْقِيناً،

وَ كَذَلِكَ يَنْبَغِي لِأَئِمَّتِهِمْ وَ خُلَفَائِهِمْ وَ أَوْصِيَائِهِمْ، فَهَلْ أُوتِيتُمْ ذَلِكَ؟»
+ «صحفیّ»
+ «رسول امّیّ»
«اللَّهُمَّ … وَ لَقِّنَا بِهِ الْبُشْرَى بَعْدَ الْمَمَاتِ»
+ «اللَّهُمَّ … وَ لَقِّنِّي‏ مِنَ الْقَوْلِ وَ الْعَمَلِ رِضَاكَ»
نور، علم رو به قلبت تلقین میکنه! اوتوا العلم تلقینا!
وقتی اینجوری ارضای علمی میشی،
راضی به سخت‌ترین و تلخ‌ترین امتحانات و تقدیراتت میشی!
به این میگن قبولی در امتحان کربلا!
+ «الهام»
+ «لقی – ملاقات»
+ «ملک موکل»
+ «ملک و ملکوت»
يَا مُلَقِّنُ!
«يَا مُلَقِّنُ: لَقِّنِّي‏ فِيهَا حُجَّتِي»
«يَا مُلَقِّنُ، لَقِّنِّي‏»: ای صاحب نور من، بمن بگو چکار کنم!
مثل دانش‌آموزی که سر جلسه امتحان نهایی، چشمش به معلمشه (در ملکوت قلبش)،
تا با یک اشاره، جواب سوال رو به او بگه!
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ … يَا مُلَقِّنُ … أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
وَ افْعَلْ بِي وَ بِجَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏
»
واژه تلقین از ریشه لقن گرفته شده که همان لگن به معنای طشت فارسی است و چون صدای زدن به پشت لگن، صدای خاصی است لذا به تولید و ایجاد هر صدایی که مانند صدای ضربه به لگن، بلند و رسا باشد، تلقین می گویند.
چون کاملا مطلب را به مخاطب می‌فهماند.
اللَّهُمَّ … لَقِّنِّي‏ فِيهَا حُجَّتِي»]:
چقدر این فراز از دعای صحیفه سجادیه زیباست:
قصه حال دنیای قلب اهل یقین است که در دل شرایط با یاد معالم ربانی از آل محمد ع، نگاه نورانی علمی‌شان را می‌طلبد تا جواب مشکل را «حُجَّتِي»، به یک نگاه نورانی، به او تلقین نمایند «وَ لَقِّنِّي‏ فِيهَا حُجَّتِي».
حجت چیزی است که در بین دو راهی، تکلیف اهل یقین را به اینکه بنظر صاحب نور، چکار باید بکند، مشخص می‌کند.
همون مطلبی که به زبان خودمانی از صاحب نور اینجوری می‌پرسیم:
اگه الآن جای من بودی چکار می کردی؟!
و جوابی که این نور به قلبت می‌تاباند، همان حجتی است که می‌فهمی به کدام کلام و حدیث و مطلب و اشاره و … از معالم ربانی صاحبان نور، باید الآن عمل کنی! مثل اون ورک‌لایف که شخص یاد این حدیث افتاده که مبادا از ذلت کوچک به ذلت بزرگتر بیفته!
این حدیث برای او در همان لحظه، حجت را برایش تمام کرده که چه رفتاری با نمودار داشته باشد، آل محمد ع از او راضی خواهند بود.
این را اهل یقین از روی قبض و بسط قلبی خودش می‌فهمد. + «لحن»
«اللَّهُمَّ هَذِهِ حَاجَتِي فَأَعْظِمْ فِيهَا رَغْبَتِي، وَ أَظْهِرْ فِيهَا عُذْرِي،
وَ لَقِّنِّي‏ فِيهَا حُجَّتِي، وَ عَافِ فِيهَا جَسَدِي
»

[مضمض – لقن]:
در این حدیث زیبا یک نکته بنظر میاد:
اینکه مضمضه می‌کنند و خواهان تلقین حجت هستند انگاری نوعی تشبیه و فهماندن حالت تلقین در دل شرایط است که همونجوری که با مضمضه کردن طعم آب رو می فهمی اما نمیخوری (یعنی با خوردن و نوشیدن متفاوت است) قصه تلقین هم یه همچین چیزی است یعنی مطلب علمی در دهان قلبت مضمضه میشه حالا کسی که طعم زیبایی آن را با مضمضه کردن درک می‌کند، نمی‌خورد؟! حتما می‌خورد و می‌نوشد. + «امر الله»
اهل یقین با یاد معالم ربانی در دل حوادث انگاری نور نگاه معالم ربانی را مضمضه می کنند « اللَّهُمَّ لَقِّنَا بِهِ الْبُشْرَى بَعْدَ الْمَمَاتِ » و جواب و حجت را می فهمند و اختیارا حالا این چیزی رو که مضمضه کرده اند می بلعند و از آثار و خواص این نعمت و حکمت کلام فروزان صاحبان نور بهره مند می شوند و آرامش را در وجودشان می توانی ببینی.
«ثُمَّ تَمَضْمَضَ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَقِّنِّي‏ حُجَّتِي يَوْمَ أَلْقَاكَ وَ أَطْلِقْ لِسَانِي بِذِكْرِكَ»
«تَمَضْمَضَ‏ بِالماءِ و نَحوهِ: آب را در دهان ريخت و با آن مضمضه كرد.
اين تعبير را در زبان متداول (تَمَخْمَضَ) گويند.»
«تَمَضْمَضَ النُّعَاسُ في عَيْنَيْهِ: اثر خواب در چشمان او نمايان شد.»
«تَمَضْمَضَ الكَلْبُ في اثْرِهِ: سگ در پى او زوزه كشيد.»

به این میگن تلقین: مرده رو زنده میکنه!
اللَّهُمَّ لَقِّنْهُ‏ حُجَّتَهُ وَ أَلْحِقْهُ بِنَبِيِّهِ وَ نَوِّرْ لَهُ فِي قَبْرِهِ وَ وَسِّعْ عَلَيْهِ فِي مَدْخَلِهِ!

[چی رو تلقین کنیم؟! به کی تلقین کنیم؟!]:
خیال نکن این دعا رو فقط باید به مرده بخونی!
اینو باید وقتی آیت عرضه شده و ناآرام شدی و قلبت تاریک شده، انگاری قلبت مرده، حالا نیاز به تلقین اندیشه‌ای داره که مجددا منور و احیاء بشه، لذا حالا وقتشه که این مطالب رو با قلبت مضمضه کنی، تا یهو نگاه صاحبان نور، قلبتو روشن کنه و این اندیشه، همان لا اله الا الله است.
شرط زیبایش این است که در ذهنت اصلا نباید اندیشه اهل شک و معارین «الْحَائِضُ وَ الْجُنُبُ»، پرسه بزند! چون قلب، یا جای ظلمت شک است، یا نور یقین به صاحبان نور!
«فَإِنَّ الْمَلَائِكَةَ تَتَأَذَّى بِهَا» اصلا ملک خوشش نمیاد در قلبی فرود بیاد که به بیماری شک مبتلاست!
«إِذَا حَضَرَتِ الْمَيِّتَ الْوَفَاةُ فَلَقِّنْهُ‏ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص‏ وَ الْإِقْرَارَ بِالْوَلَايَةِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً وَاحِداً. وَ يُسْتَحَبُّ أَنْ يُلَقَّنَ كَلِمَاتِ الْفَرَجِ وَ هِيَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ‏ وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏.
وَ لَا تَحْضُرِ الْحَائِضُ وَ لَا الْجُنُبُ عِنْدَ التَّلْقِينِ‏ فَإِنَّ الْمَلَائِكَةَ تَتَأَذَّى بِهَا.»

[تلقین میّت]:
اصلا این همه مطالب راجع به اینکه برای مرده تلقین بخوانید معنیش اینه وقتی در دل شرایط، ناآرام میشی و تاریک میشی، کانه بجای اینکه زنده باشی، مبدل به مرده شدی! حالا باید یه کاری بکنی دوباره زنده شی! اون کار اینه «تلقین»! یعنی با خودت اندیشه نورتو مضمضه کنی!
با خودت بگو: صاحبان نور فرمودند مبادا نا آرامی منجر بشه از ذلت کوچک به ذلت بزرگ بیفتی و همینکه داری این علوم را با خودت مرور میکنی و مضمضه میکنی و بخاطر میاری، انگاری داری نور رو مضمضه می کنی! علم رو مضمضه میکنی! یه دفعه قلبت منور میشه مثلا داری با کلید برق ور میری یهو دستت میخوره، میبینی برق روشن شد و اصلا فکر نمی کردی شوخی شوخی، قصه جدی بشه و حالا قصه جدی شده و چه خوب هم جدی شده!
حالا ببین این مطالب چقدر زیبا معنا می‌شن:
«اللَّهُمَّ لَقِّنْهُ‏ حُجَّتَهُ وَ أَلْحِقْهُ بِنَبِيِّهِ  وَ نَوِّرْ لَهُ فِي قَبْرِهِ وَ وَسِّعْ عَلَيْهِ فِي مَدْخَلِهِ»
+ «قبر»
« قَالَ‏ رَسُولُ اللَّهِ ص‏
يَا عَلِيُّ إِنَّكَ إِذَا صَلَّيْتَ عَلَى جِنَازَةٍ فَقُلْ
اللَّهُمَّ هَذَا عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ
مَاضٍ فِيهِ حُكْمُكَ
خَلَقْتَهُ وَ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً
زَارَكَ وَ أَنْتَ خَيْرُ مَزُورٍ
اللَّهُمَّ لَقِّنْهُ‏ حُجَّتَهُ وَ أَلْحِقْهُ بِنَبِيِّهِ وَ نَوِّرْ لَهُ فِي قَبْرِهِ وَ وَسِّعْ عَلَيْهِ فِي مَدْخَلِهِ
وَ ثَبِّتْهُ‏ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ‏
فَإِنَّهُ افْتَقَرَ إِلَيْكَ وَ اسْتَغْنَيْتَ عَنْهُ
وَ كَانَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ
فَاغْفِرْ لَهُ
اللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ وَ لَا تَفْتِنَّا بَعْدَهُ
يَا عَلِيُّ
إِذَا صَلَّيْتَ عَلَى الْمَرْأَةِ فَقُلْ
اللَّهُمَّ أَنْتَ خَلَقْتَهَا وَ أَنْتَ أَحْيَيْتَهَا وَ أَنْتَ أَمَتَّهَا وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِسِرِّهَا وَ عَلَانِيَتِهَا
جِئْنَاكَ شُفَعَاءَ لَهَا فَاغْفِرْ لَهَا
اللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهَا وَ لَا تَفْتِنَّا بَعْدَهَا
يَا عَلِيُّ
إِذَا صَلَّيْتَ عَلَى طِفْلٍ فَقُلْ
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِأَبَوَيْهِ سَلَفاً وَ اجْعَلْهُ لَهُمَا فَرَطاً
وَ اجْعَلْهُ لَهُمَا نُوراً وَ رَشَداً
وَ أَعْقِبْ وَالِدَيْهِ الْجَنَّةَ
إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ .»

با اهل شک، یکی به دو نکن!
اونا در گودال آیات متشابه گیر کرده اند و برای روش غلطی که در پیش گرفته اند بنظر خودشان دلیل محکمی دارند اما دلیلشان نه تنها محکم نیست که از متشابهات است و این آیت متشابه (مثلا خواب متشابه) تا مدتی او را سرکار میگذارد و بعدا برای خود این اهل شک نیز معلوم خواهد شد که گول خورده اما زمانی که دیگر به دردش نخواهد خورد.
لذا با اهل شک مجادله نکن:

« إِيَّاكُمْ وَ جِدَالُ كُلِّ مَفْتُونٍ،
فَإِنَّ كُلَّ مَفْتُونٍ مُلَقَّنٌ‏ حُجَّتَهُ إِلَى انْقِضَاءِ مُدَّتِهِ،
فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّتُهُ أَحْرَقَتْهُ فِتْنَتُهُ بِالنَّارِ »
عبارت «مُلَقَّنٌ‏ حُجَّتَهُ» به زیبایی می‌فهماند که اهل شک نیز از یک چیزی – که ما می‌دانیم متشابه است – به خیال خام خود، پی برده‌اند که حق با صاحب نور نیست! لذا به او پشت پا می‌زنند و اینجوری جرات پیدا می‌کنند در حق صاحبان نور خود استخفاف نمایند.
یعنی آیات متشابه در تایید اندیشۀ لیدرهای سوء، برای حسودی که به متشابهات افتاده، بر مبنای قائده حکم، عرضه می‌شود و آنها در دام این آیات و خوابهای متشابه، گیر افتاده و کارشان تمام می‌شود.
واقعا اهل شک، انسانهای کثیفی هستند:

« بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ يَكُونُ ذَا وَجْهَيْنِ، وَ ذَا لِسَانَيْنِ،
يُطْرِي أَخَاهُ لِدِينِهِ شَاهِداً، وَ يَأْكُلُهُ غَائِباً، إِنْ أُعْطِيَ حَسَدَهُ، وَ إِنِ ظُلِمَ خَذَلَهُ.
آن كسى كه داراى دو چهره و دو زبان باشد، بنده پستى است؛
در حضور برادرش براى او، چاپلوسى و شيرين‏‌زبانى نموده و روش زندگى او را تمجيد مى‏‌كند،
ولى در غياب او شخصيّت و آبرويش را نابود مى‌‏نمايد، (داستان تکراری مرگبار تهمت زدن!)
اگر چيزى به برادرش برسد، حسادت و رشك مى‏‌ورزد؛
و اگر ظلم و ستمى بر او شود سرزنش و خوارش مى‌‏كند.»
شناخت این شخصیتها، و احراز هویّت پلید آنها در ملکوت قلب،
در زندگی روزمره، برای دوری از آنها، در ملک و در ملکوت، بسیار حائز اهمیت است!

[قسمتی از داستان ذبح بقره]:
واقعا با این قصه بقره، چه مفاهیم زیبایی باز میشه.
ببین امر تلقین مطلب علمی در همان دم که مورد نیاز است صورت می گیرد و فرایندی آنلاین و آن به آن است و از قبل، نیاز به پیش‌بینی و پیشگویی «کهانة» نیست.
خود خدا، اونیکه به صلاحت باشه، همون لحظه، به دلت میندازه:
« فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُلَقِّنُهَا مَا يُغْنِيكَ بِهِ وَ عَقِبَكَ »
و نص این مطلب که گفته شد در همین قصه ذبح بقره است و اینقدر خدا، به دل مادر این مرد، قیمت گاو رو، مدام بالا برد، که از این همه کارهای عجیب و غریب خدا تعجب میکنی!
یعنی از حکمت آل محمد ع، انگشت به دهان میمانی!
تازه این همه، عوض دنیایی مختصری از اون عوضهایی است که برای اهل یقین در نظر گرفته شده.
« قَالَ:
فَلَمَّا اسْتَقَرَّ الْأَمْرُ إِلَيْهِمْ، طَلَبُوا هَذِهِ الْبَقَرَةَ- فَلَمْ يَجِدُوهَا إِلَّا عِنْدَ شَابٍّ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَرَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مَنَامِهِ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ طَيِّبِي ذُرِّيَّتِهِمَا،
فَقَالا لَهُ: إِنَّكَ كُنْتَ لَنَا [وَلِيّاً] مُحِبّاً وَ مُفَضِّلًا، وَ نَحْنُ نُرِيدُ أَنْ نَسُوقَ إِلَيْكَ بَعْضَ جَزَائِكَ فِي الدُّنْيَا،
فَإِذَا رَامُوا شِرَاءَ بَقَرَتِكَ فَلَا تَبِعْهَا إِلَّا بِأَمْرِ أُمِّكَ،
فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُلَقِّنُهَا مَا يُغْنِيكَ بِهِ وَ عَقِبَكَ.
فَفَرِحَ الْغُلَامُ، وَ جَاءَهُ الْقَوْمُ يَطْلُبُونَ بَقَرَتَهُ،
فَقَالُوا:
بِكَمْ تَبِيعُ بَقَرَتَكَ هَذِهِ
قَالَ: بِدِينَارَيْنِ، وَ الْخِيَارُ لِأُمِّي.
قَالُوا: قَدْ رَضِينَا [بِدِينَارٍ] فَسَأَلَهَا، فَقَالَتْ: بِأَرْبَعَةٍ.»

[چه احادیث زیبایی در این مبحث تلقین جمع میشه]:
[چکار کنیم، توفیق مضمضه کردن نور معالم ربانی رو تجربه کنیم؟!]
جواب در این حدیثه.
باید عملا در دل شرایط با استعمال اندیشه ماخوذ از صاحبان نور، به علوم آل محمد ع دسترسی پیدا نموده باشی تا ماحصل اینو، اونطرف ببینی! و تا وقتیکه اینو تجربه نکنی، نمی‌فهمی منظور از این نوشته‌ها چیه!
« وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع‏
مَنْ قَوَّى مِسْكِيناً فِي دِينِهِ، ضَعِيفاً فِي مَعْرِفَتِهِ عَلَى نَاصِبٍ مُخَالِفٍ فَأَفْحَمَهُ‏ لَقَّنَهُ‏ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ يُدْلَى فِي قَبْرِهِ أَنْ يَقُولَ:
اللَّهُ رَبِّي، وَ مُحَمَّدٌ نَبِيِّي، وَ عَلِيٌّ وَلِيِّي، وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي، وَ الْقُرْآنُ بَهْجَتِي وَ عُدَّتِي وَ الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَانِي.
فَيَقُولُ اللَّهُ: أَدْلَيْتَ بِالْحُجَّةِ، فَوَجَبَتْ لَكَ أَعَالِي دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ.
فَعِنْدَ ذَلِكَ يَتَحَوَّلُ عَلَيْهِ قَبْرُهُ أَنْزَهَ رِيَاضِ الْجَنَّةِ .»

امّا یک سؤال سخت از مخاطبین محترم!
از کجا بفهمیم که علم «قبض و بسط» حقّ است؟!
جواب این سؤال، در این حدیث زیبای امام سجاد علیه السلام بیان شده!

هَذِهِ أُمُورٌ لَا تُعْرَفُ إِلَّا بِحُجَجٍ ظَاهِرَةٍ،
وَ دَلَائِلَ بَاهِرَةٍ،
وَ أُمُورٌ بَيِّنَةٌ.
لَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يُلْزِمَهَا أَحَداً بِلَا أَمَارَةٍ  تَدُلُّ عَلَيْهَا،
وَ لَا عَلَامَةٍ صَحِيحَةٍ تَهْدِي إِلَيْهَا،
أَ فَرَأَيْتُمْ لَهُ آيَاتٍ بَهَرَتْكُمْ،
وَ عَلَامَاتٍ أَلْزَمَتْكُمْ؟

این امور جز با ادله ظاهری «حجج ظاهرة»
و شواهد قابل توجه «دلائل باهرة»
و براهین روشن «امور بیّنة»، قابل تشخیص نیست.

برای هیچ‌کس قانع‌کننده نیست که کسی را بدون علامت «أمارة»
و نشانه صحیحی «علامة صحیحة» که به سمت او هدایت کند، پیروی کند.

آیا برای او نشانه‌هایی دیده‌اید که همه شما را خیره می‌کند «آیات باهرة»
و نشانه‌هایی «علامات» که شما را به پیروی از او ملزم میسازد؟

فَنَطَقَ الْحَجَرُ وَ الشَّجَرُ:
أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً ص رَسُولُ رَبِّنَا!

در و دیوار، در ملک و در ملکوت، فریاد میزنند که «نور و ظلمت» یعنی قبض و بسط نور، همان کلام الله است که بنده، میبایست با فهم این کلام، متوجه امر و نهی خدای مهربان خود شده، و با تاریکی قلبش پی به اشتباهش ببرد و با اخذ نور علم، از خدای مهربان، در صدد جبران اشتباه خود برآید.
در ورک‌لایفهایی که مخاطبین عزیز بیان میکنند، بوضوح این کلام ربّ برای آنها مشخص و هویداست که از اشتباهاتی که در افکار و گفتار و رفتار آنها سر میزند، با تاریکی قلب خود، متوجه این اشتباه خود شده و فورا آن روش غلط را متوقف نموده و در پی اصلاح آن بر می آیند و میبینیم که چه علامتی از این تاریکی دل بالاتر و قوی تر و بهتر میتواند بنده را متوجه اشتباهاتش نماید. به این فرایند قبض و بسط نور دنیای قلب میگن: حجج ظاهره، دلائل باهرة، امور بیّنة، امارة، دلیل، علامة صحیحة، هدایة، آیات باهرة، و علاماتی که صاحب این قلب را ملزم میکند که اشتباه خود را متوقف نموده و این تنها راه پیشگیری از جرم و جنایت است که خدای مهربان برای دستگیری از ما، بعنوان ارتباط کلامی بین خدای مهربان و بندۀ خطاکار قرار داده و با این فرایند نور الولایة، با بنده، اتمام حجّت و اکمال نعمت می‌شود.
لذا در و دیوار، در ملک و در ملکوت، به حقانیت فرایند «نور الولایة» شهادت می‌دهند.

[اینقدر این حدیث زیباست که هزاران بار خوانده بشه، بازم کمه!]:
جان کلام در این قسمت حدیث است:
« لَقَّنَنِي‏ تَوْحِيدَ اللَّهِ وَ نُبُوَّةَ رَسُولِ اللَّهِ، وَ إِمَامَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْأَئِمَّةِ ع »
+ «اقرار به فضل صاحبان نور»
« التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ؛ ص595
امام سجاد علیه السلام:
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع‏
عِبَادَ اللَّهِ هَذَا قِصَاصُ قَتْلِكُمْ- لِمَنْ تَقْتُلُونَهُ فِي الدُّنْيَا وَ تُفْنُونَ رُوحَهُ،
أَ وَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِأَعْظَمَ مِنْ هَذَا الْقَتْلِ، وَ مَا يُوجِبُ [اللَّهُ‏] عَلَى قَاتِلِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْ هَذَا الْقِصَاصِ
قَالُوا: بَلَى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.
قَالَ: أَعْظَمُ مِنْ هَذَا الْقَتْلِ أَنْ تَقْتُلَهُ قَتْلًا لَا يَنْجَبِرُ، وَ لَا يَحْيَى بَعْدَهُ أَبَداً.
قَالُوا: مَا هُوَ ؟
قَالَ: أَنْ تُضِلَّهُ عَنْ نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ص وَ تَسْلُكَ بِهِ غَيْرَ سَبِيلِ اللَّهِ،
وَ تُغْرِيَهُ‏ بِاتِّبَاعِ طَرِيقِ أَعْدَاءِ عَلِيٍّ ع وَ الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِمْ وَ دَفْعِ عَلِيٍّ عَنْ حَقِّهِ، وَ جَحْدِ فَضْلِهِ، وَ لَا تُبَالِيَ بِإِعْطَائِهِ وَاجِبَ تَعْظِيمِهِ.
فَهَذَا هُوَ الْقَتْلُ الَّذِي هُوَ تَخْلِيدُ هَذَا الْمَقْتُولِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ، خَالِداً مُخَلَّداً أَبَداً
فَجَزَاءُ هَذَا الْقَتْلِ- مِثْلُ ذَلِكَ الْخُلُودِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ‏ .

امام سجاد علیه السلام:
وَ لَقَدْ جَاءَ رَجُلٌ يَوْماً إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع بِرَجُلٍ يَزْعُمُ أَنَّهُ قَاتِلُ أَبِيهِ
فَاعْتَرَفَ، فَأَوْجَبَ عَلَيْهِ الْقِصَاصَ،
وَ سَأَلَهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُ لِيُعْظِمَ اللَّهُ ثَوَابَهُ، فَكَأَنَّ نَفْسَهُ لَمْ تَطِبْ بِذَلِكَ.
فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع لِلْمُدَّعِي وَلِيِّ الدَّمِ الْمُسْتَحِقِّ لِلْقِصَاصِ:
إِنْ كُنْتَ تَذْكُرُ لِهَذَا الرَّجُلِ عَلَيْكَ حَقّاً فَهَبْ لَهُ هَذِهِ الْجِنَايَةَ، وَ اغْفِرْ لَهُ هَذَا الذَّنْبَ.
قَالَ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص لَهُ عَلَيَّ حَقٌّ وَ لَكِنْ لَمْ يَبْلُغْ [بِهِ‏] أَنْ أَعْفُوَ لَهُ عَنْ قَتْلِ وَالِدِي.
قَالَ: فَتُرِيدُ مَا ذَا؟
قَالَ: أُرِيدُ الْقَوَدَ (القصاص)
فَإِنْ أَرَادَ لِحَقِّهِ عَلَيَّ أَنْ أُصَالِحَهُ عَلَى الدِّيَةِ صَالَحْتُهُ وَ عَفَوْتُ عَنْهُ.
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع:
فَمَا ذَا حَقُّهُ عَلَيْكَ؟
قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص
لَقَّنَنِي‏ تَوْحِيدَ اللَّهِ وَ نُبُوَّةَ رَسُولِ اللَّهِ، وَ إِمَامَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْأَئِمَّةِ ع.
+ «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا»
فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع:
فَهَذَا لَا يَفِي بِدَمِ أَبِيكَ ؟!
بَلَى وَ اللَّهِ، هَذَا يَفِيَ بِدِمَاءِ أَهْلِ الْأَرْضِ كُلِّهِمْ- مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ سِوَى [الْأَنْبِيَاءِ وَ] الْأَئِمَّةِ ع إِنْ قُتِلُوا
فَإِنَّهُ لَا يَفِي بِدِمَائِهِمْ شَيْ‏ءٌ، أَ وَ تَقْنَعُ مِنْهُ بِالدِّيَةِ
قَالَ: بَلَى.
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع لِلْقَاتِلِ:
أَ فَتَجْعَلُ لِي ثَوَابَ تَلْقِينِكَ لَهُ‏ حَتَّى أَبْذُلَ لَكَ الدِّيَةَ فَتَنْجُوَ بِهَا مِنَ الْقَتْلِ
قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَا مُحْتَاجٌ إِلَيْهَا، وَ أَنْتَ مُسْتَغْنٍ عَنْهَا
فَإِنَّ ذُنُوبِي عَظِيمَةٌ، وَ ذَنْبِي إِلَى هَذَا الْمَقْتُولِ أَيْضاً بَيْنِي وَ بَيْنَهُ، لَا بَيْنِي وَ بَيْنَ وَلِيِّهِ هَذَا.
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع:
فَتَسْتَسْلِمُ لِلْقَتْلِ أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ نُزُولِكَ عَنْ ثَوَابِ هَذَا التَّلْقِينِ ؟
قَالَ: بَلَى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.
فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع لِوَلِيِّ الْمَقْتُولِ:
يَا عَبْدَ اللَّهِ قَابِلْ بَيْنَ ذَنْبِهِ هَذَا إِلَيْكَ، وَ بَيْنَ تَطَوُّلِهِ عَلَيْكَ، قَتَلَ أَبَاكَ فَحَرَمَهُ لَذَّةَ الدُّنْيَا، وَ حَرَمَكَ التَّمَتُّعَ بِهِ فِيهَا، عَلَى أَنَّكَ إِنْ صَبَرْتَ وَ سَلَّمْتَ فَرَفِيقُ أَبِيكَ‏ فِي الْجِنَانِ، وَ لَقَّنَكَ الْإِيمَانَ فَأَوْجَبَ لَكَ بِهِ جَنَّةَ اللَّهِ الدَّائِمَةَ، وَ أَنْقَذَكَ مِنْ عَذَابِهِ الدَّائِمِ، فَإِحْسَانُهُ إِلَيْكَ [أَضْعَافُ‏] أَضْعَافِ جِنَايَتِهِ عَلَيْكَ
فَإِمَّا أَنْ تَعْفُوَ عَنْهُ جَزَاءً عَلَى إِحْسَانِهِ إِلَيْكَ!  لِأُحَدِّثَكُمَا بِحَدِيثٍ مِنْ فَضْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص خَيْرٌ لَكُمَا مِنَ الدُّنْيَا بِمَا فِيهَا،
وَ إِمَّا أَنْ تَأْبَى أَنْ تَعْفُوَ عَنْهُ- حَتَّى أَبْذُلَ لَكَ الدِّيَةَ لِتُصَالِحَهُ عَلَيْهَا، ثُمَّ أُحَدِّثُهُ بِالْحَدِيثِ دُونَكَ، وَ لَمَا يَفُوتُكَ مِنْ ذَلِكَ الْحَدِيثِ- خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا بِمَا فِيهَا لَوِ اعْتَبَرْتَ بِهِ.
فَقَالَ الْفَتَى:
يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ: قَدْ عَفَوْتُ عَنْهُ بِلَا دِيَةٍ، وَ لَا شَيْ‏ءٍ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ‏ وَ لِمَسْأَلَتِكَ فِي أَمْرِهِ،
فَحَدِّثْنَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِالْحَدِيثِ.
[کجا قاتل و ولیّ‌دمِ مقتول رو میبینی، مثل دو تا دوست کنار هم، پای صحبت معلمشان، دوباره با آرامش می‌نشینند؟! فقط محضر آل محمد ع و بس.]
این حدیث جواهری است از جواهرات گلستان علم آل محمد ع.
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع :
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمَّا بُعِثَ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً، وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً، جَعَلَتِ الْوُفُودُ تَرِدُ عَلَيْهِ، وَ الْمُنَازِعُونَ يَكْثُرُونَ لَدَيْهِ،
فَمِنْ مُرِيدٍ قَاصِدٍ لِلْحَقِّ مُنْصِفٍ مُتَبَيِّنٍ- مَا يُورِدُهُ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ آيَاتِهِ وَ يُظْهِرُ لَهُ مِنْ مُعْجِزَاتِهِ، فَلَا يَلْبَثُ أَنْ يَصِيرَ أَحَبَّ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَى إِلَيْهِ- وَ أَكْرَمَهُمْ عَلَيْهِ،
وَ مِنْ مُعَانِدٍ يَجْحَدُ مَا يَعْلَمُ وَ يُكَابِرُهُ فِيمَا، يَفْهَمُ- فَيَبُوءُ بِاللَّعْنَةِ عَلَى اللَّعْنَةِ قَدْ صَوَّرَهُ عِنَادُهُ- وَ هُوَ مِنَ الْعَالِمِينَ فِي صُورَةِ الْجَاهِلِينَ.
فَكَانَ مِمَّنْ قَصَدَ رَسُولَ اللَّهِ لِمُحَاجَّتِهِ وَ مُنَازَعَتِهِ طَوَائِفُ- فِيهِمْ مُعَانِدُونَ مُكَابِرُونَ وَ فِيهِمْ مُنْصِفُونَ مُتَبَيِّنُونَ مُتَفَهِّمُونَ، فَكَانَ مِنْهُمْ سَبْعَةُ نَفَرٍ يَهُودُ وَ خَمْسَةٌ نَصَارَى وَ أَرْبَعَةٌ صَابِئُونَ وَ عَشَرَةٌ مَجُوسٌ وَ عَشَرَةٌ ثَنَوِيَّةٌ وَ عَشَرَةٌ بَرَاهِمَةٌ وَ عَشَرَةٌ دَهْرِيَّةٌ مُعَطِّلَةٌ وَ عِشْرُونَ مِنْ مُشْرِكِي الْعَرَبِ جَمَعَهُمْ مَنْزِلٌ قَبْلَ وُرُودِهِمْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ فِي الْمَنْزِلِ مِنْ خِيَارِ الْمُسْلِمِينَ نَفَرٌ- مِنْهُمْ: عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ، وَ خَبَّابُ بْنُ الْأَرَتِّ، وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ، وَ بِلَالٌ.
فَاجْتَمَعَ أَصْنَافُ الْكَافِرِينَ يَتَحَدَّثُونَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَا يَدَّعِيهِ مِنَ الْآيَاتِ، وَ يَذْكُرُ فِي نَفْسِهِ مِنَ الْمُعْجِزَاتِ،
فَقَالَ بَعْضُهُمْ: إِنَّ مَعَنَا فِي هَذَا الْمَنْزِلِ نَفَراً مِنْ أَصْحَابِهِ، وَ هَلُمُّوا بِنَا إِلَيْهِمْ نَسْأَلُهُمْ عَنْهُ قَبْلَ مُشَاهَدَتِهِ، فَلَعَلَّنَا أَنْ نَقِفَ مِنْ جِهَتِهِمْ- عَلَى بَعْضِ أَحْوَالِهِ فِي صِدْقِهِ وَ كِذْبِهِ، فَجَاءُوا إِلَيْهِمْ، فَرَحَّبُوا بِهِمْ وَ قَالُوا: أَنْتُمْ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ
قَالُوا: بَلَى، نَحْنُ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، وَ الْمَخْصُوصِ بِأَفْضَلِ الشَّفَاعَاتِ فِي يَوْمِ الدِّينِ، وَ مَنْ لَوْ نَشَرَ اللَّهُ تَعَالَى جَمِيعَ أَنْبِيَائِهِ، فَحَضَرُوهُ لَمْ يَلْقَوْهُ إِلَّا مُسْتَفِيدِينَ مِنْ عُلُومِهِ، آخِذِينَ مِنْ حِكْمَتِهِ، خَتَمَ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ النَّبِيِّينَ،
وَ تَمَّمَ بِهِ الْمَكَارِمَ، وَ كَمَّلَ بِهِ الْمَحَاسِنَ،
فَقَالُوا: فَبِمَا ذَا أَمَرَكُمْ مُحَمَّدٌ ؟
فَقَالُوا: أَمَرَنَا أَنْ نَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ لَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً، وَ أَنْ نُقِيمَ‏ الصَّلَاةَ، وَ نُؤْتِيَ الزَّكَاةَ، وَ نَصِلَ الْأَرْحَامَ، وَ نُنْصِفَ لِلْأَنَامِ، وَ لَا نَأْتِيَ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ بِمَا لَا نُحِبُّ أَنْ يَأْتُوا بِهِ إِلَيْنَا، وَ أَنْ نَعْتَقِدَ وَ نَعْتَرِفَ أَنَّ مُحَمَّداً سَيِّدُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، وَ أَنَّ عَلِيّاً ع أَخَاهُ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ، وَ أَنَّ الطَّيِّبِينَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ الْمَخْصُوصِينَ بِالْإِمَامَةِ- هُمُ الْأَئِمَّةُ عَلَى جَمِيعِ الْمُكَلَّفِينَ- الَّذِينَ أَوْجَبَ اللَّهُ تَعَالَى طَاعَتَهُمْ- وَ أَلْزَمَ مُتَابَعَتَهُمْ وَ مُوَالاتِهِمْ.
فَقَالُوا :
يَا هَؤُلَاءِ
هَذِهِ أُمُورٌ لَا تُعْرَفُ إِلَّا بِحُجَجٍ ظَاهِرَةٍ،
وَ دَلَائِلَ بَاهِرَةٍ،
وَ أُمُورٌ بَيِّنَةٌ.
لَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يُلْزِمَهَا أَحَداً بِلَا أَمَارَةٍ  تَدُلُّ عَلَيْهَا،
وَ لَا عَلَامَةٍ صَحِيحَةٍ تَهْدِي إِلَيْهَا،
أَ فَرَأَيْتُمْ لَهُ آيَاتٍ بَهَرَتْكُمْ،
وَ عَلَامَاتٍ أَلْزَمَتْكُمْ؟

گفتند:
این امور جز با ادله ظاهری «حجج ظاهرة» و شواهد قابل توجه «دلائل باهرة» و براهین روشن «امور بیّنة» قابل تشخیص نیست.
برای هیچ‌کس قانع‌کننده نیست که کسی را بدون علامت «أمارة» و نشانه صحیحی «علامة صحیحة» که به سمت او هدایت کند، پیروی کند.
آیا برای او نشانه‌هایی دیده‌اید که همه شما را خیره می‌کند «آیات باهرة» و نشانه‌هایی «علامات» که شما را به پیروی از او ملزم میسازد؟
قَالُوا:
بَلَى وَ اللَّهِ،
لَقَدْ رَأَيْنَا مَا لَا مَحِيصَ عَنْهُ، وَ لَا مَعْدِلَ‏ وَ لَا مَلْجَأَ،
وَ لَا مَنْجَى لِجَاحِدِهِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ، وَ لَا مَوْئِلَ‏
فَعَلِمْنَا أَنَّهُ الْمَخْصُوصُ بِرِسَالاتِ اللَّهِ
الْمُؤَيَّدُ بِآيَاتِ اللَّهِ،
الْمُشَرَّفُ بِمَا اخْتَصَّهُ اللَّهُ بِهِ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ.
قَالُوا:
فَمَا الَّذِي رَأَيْتُمُوهُ؟
قَالَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ:
أَمَّا الَّذِي رَأَيْتُهُ أَنَا، فَإِنِّي قَصَدْتُهُ وَ أَنَا فِيهِ شَاكٌّ،
فَقُلْتُ:
يَا مُحَمَّدُ لَا سَبِيلَ إِلَى التَّصْدِيقِ بِكَ- مَعَ اسْتِيلَاءِ الشَّكِّ فِيكَ عَلَى قَلْبِي،
فَهَلْ مِنْ دَلَالَةٍ
قَالَ: بَلَى.
قُلْتُ: مَا هِيَ؟
قَالَ: إِذَا رَجَعْتَ إِلَى مَنْزِلِكَ فَاسْأَلْ عَنِّي مَا لَقِيتَ مِنَ الْأَحْجَارِ وَ الْأَشْجَارِ
تُصَدِّقُنِي بِرِسَالَتِي، وَ تَشْهَدُ عِنْدَكَ بِنُبُوَّتِي.
فَرَجَعْتُ فَمَا مِنْ حَجَرٍ لَقِيتُهُ، وَ لَا شَجَرٍ رَأَيْتُهُ إِلَّا نَادَيْتُهُ:
يَا أَيُّهَا الْحَجَرُ، يَا أَيُّهَا الشَّجَرُ، إِنَّ مُحَمَّداً يَدَّعِي شَهَادَتَكَ بِنُبُوَّتِهِ، وَ تَصْدِيقَكَ لَهُ بِرِسَالَتِهِ،
فَبِمَا ذَا تَشْهَدُ لَهُ‏
فَنَطَقَ الْحَجَرُ وَ الشَّجَرُ:
أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً ص رَسُولُ رَبِّنَا

[«ضَعِيفاً فِي بَدَنِهِ – ضَعِيفاً فِي فَهْمِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ»]:
[«مَنْ أَعَانَ ضَعِيفاً فِي بَدَنِهِ عَلَى أَمْرِهِ – وَ مَنْ أَعَانَ ضَعِيفاً فِي فَهْمِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ»]:
چه مثال زیبایی از این حدیث استنباط میشه!
چقدر دیدیم یک نفر دست نابینایی رو گرفته و از خیابان رد می کنه، یا بار یک پیرزن رو گرفته و براش تا در خونش می‌بره و این قبیل موارد.
و از کسانیکه که این کارها رو می‌کنن چقدر خوشمون میاد!
در هر دین و آیینی این کارارو جوانمردی می‌دونن و دوست دارن.
اما این مثالی است برای حاملان و صاحبان نور که از دوستان ضعیف علمی آل محمد ع در دل شرایط دستگیری میکنن و اونا رو کفالت می‌نماید.
+ «کفیله»

« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏
مَنْ أَعَانَ ضَعِيفاً فِي بَدَنِهِ عَلَى أَمْرِهِ، أَعَانَهُ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى أَمْرِهِ، وَ نَصَبَ لَهُ فِي الْقِيَامَةِ مَلَائِكَةً- يُعِينُونَهُ عَلَى قَطْعِ تِلْكَ الْأَهْوَالِ- وَ عُبُورِ تِلْكَ الْخَنَادِقِ مِنَ النَّارِ، حَتَّى لَا يُصِيبَهُ مِنْ دُخَانِهَا وَ لَا سُمُومِهَا، وَ عَلَى عُبُورِ الصِّرَاطِ إِلَى الْجَنَّةِ سَالِماً آمِناً.
وَ مَنْ أَعَانَ ضَعِيفاً فِي فَهْمِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ- فَلَقَّنَهُ‏ حُجَّتَهُ عَلَى خَصْمٍ أَلَدَّ طُلَّابِ الْبَاطِلِ، أَعَانَهُ اللَّهُ عِنْدَ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ- عَلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ الْإِقْرَارِ بِمَا يَتَّصِلُ بِهِمَا، وَ الِاعْتِقَادِ لَهُ حَتَّى يَكُونَ خُرُوجُهُ مِنَ الدُّنْيَا- وَ رُجُوعُهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى عَلَى أَفْضَلِ أَعْمَالِهِ، وَ أَجَلِّ أَحْوَالِهِ فَيَجِي‏ءُ عِنْدَ ذَلِكَ بِرَوْحٍ وَ رَيْحَانٍ، وَ يُبَشَّرُ بِأَنَّ رَبَّهُ عَنْهُ رَاضٍ، وَ عَلَيْهِ غَيْرُ غَضْبَانَ.
وَ مَنْ أَعَانَ مَشْغُولًا بِمَصَالِحِ دُنْيَاهُ أَوْ دِينِهِ عَلَى أَمْرِهِ- حَتَّى لَا يَنْتَشِرَ عَلَيْهِ أَعَانَهُ اللَّهُ تَعَالَى- يَوْمَ تَزَاحُمِ الْأَشْغَالِ وَ انْتِشَارِ الْأَحْوَالِ، يَوْمَ قِيَامِهِ بَيْنَ يَدَيِ الْمَلِكِ الْجَبَّارِ، فَيُمَيِّزُهُ مِنَ الْأَشْرَارِ وَ يَجْعَلُهُ مِنَ الْأَخْيَارِ .»

اینم حدیث زیبا و طولانی که آخرش از این واژه زیبا بکار رفته:
« بِخَبَرِ طِفْلٍ لَقَّنَهُ‏ اللَّهُ مِنْ غَيْرِ تَلْقِينٍ‏»:
« … فَقَالَتِ الْيَهُودُ: وَ كَيْفَ لَنَا أَنْ نَعْلَمَ أَنَّ هَذَا كَمَا وَصَفْتَ؟
فَقَالَ لَهُمْ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ:
وَ كَيْفَ لَنَا أَنْ نَعْلَمَ أَنَّ مَا تَذْكُرُونَ مِنْ آيَاتِ مُوسَى عَلَى مَا تَصِفُونَ؟
قَالُوا: عَلِمْنَا ذَلِكَ بِنَقْلِ الْبَرَرَةِ الصَّادِقِينَ.
قَالَ لَهُمْ:
فَاعْلَمُوا صِدْقَ مَا أَنْبَأْتُكُمْ بِهِ، بِخَبَرِ طِفْلٍ لَقَّنَهُ‏ اللَّهُ مِنْ غَيْرِ تَلْقِينٍ‏، وَ لَا مَعْرِفَةٍ عَنِ النَّاقِلِينَ.
فَقَالُوا: نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ،
وَ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الْقَادَةُ وَ الْحُجَجُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ.
فَوَثَبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَقَبَّلَ بَيْنَ عَيْنَيَّ،
ثُمَّ قَالَ: أَنْتَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي،
فَلِهَذَا قَالَتِ الْوَاقِفَةُ، إِنَّهُ حَيٌّ وَ إِنَّهُ الْقَائِمُ،
ثُمَّ كَسَاهُمْ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ وَهَبَ لَهُمْ وَ انْصَرَفُوا مُسْلِمِينَ.»

اللَّهُمَّ لَقِّنِي‏ إِخْوَانِي»]:
این هم یک حدیث زیبای دیگر!
« عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ

اللَّهُمَّ لَقِّنِي‏ إِخْوَانِي مَرَّتَيْنِ
فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ
أَ مَا نَحْنُ إِخْوَانُكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص ؟

فَقَالَ لَا إِنَّكُمْ أَصْحَابِي
وَ إِخْوَانِي قَوْمٌ مِنْ آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا بِي وَ لَمْ يَرَوْنِي
لَقَدْ عَرَّفَنِيهِمُ اللَّهُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُخْرِجَهُمْ مِنْ أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ
لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِيَّةً عَلَى دِينِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ أَوْ كَالْقَابِضِ عَلَى جَمْرِ الْغَضَا
أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى
يُنْجِيهِمُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَةٍ.»
ابو بصیر از ابوجعفر [امام محمدباقر ع] که درود خدا بر او باد نقل می کند که فرمود:
روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که عدّه‌ای از یارانش نزد او بودند، فرمود:
خداوندا! برادران مرا به من بنما!
ایشان سخن را دو مرتبه تکرار کردند.
در این هنگام گروهی از یاران که گرد آن حضرت بودند، گفتند:
ای پیامبر خدا! آیا ما برادران شما نیستیم؟
فرمود: نه! شما یاران من هستید
برادران من قومی هستند که در آخرالزمان خواهند آمد.
آنها به من ایمان می‌آورند، در حالی که مرا ندیده اند.
خداوند آنها را با نام‌های پدرانشان شناسانده است،
پیش از آنکه از پشت‌های پدران و رحم‌های مادرانشان خارج شوند.
هر یک از آنها بر دین خود پایدار می‌ماند، در حالی که این عمل از دست کشیدن بر خارهای گوَن در شب تاریک و در دست گرفتن آتش برافروخته از درخت گز دشوارتر است.
ایشان چون چراغی فروزان در دل تاریک شب می‌درخشند.
خداوند آنها را از همه فتنه‌های تیره و تار در امان نگه می‌دارد!

وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» – تلقین]:
اصلا هر کس از اهل یقین « وَ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ مِنْ نُورٍ » وقتی با یاد معالم ربانی چشمش به نور علم آل محمد ع می‌افته « فَلَمَّا أَنْ نَظَرُوا إِلَيْهِمْ » خودبخود عظمت علوم آل محمد ع رو مشاهده میکنه « عَظَّمُوا أَمْرَهُمْ وَ شَأْنَهُمْ » و این علم به قلبش تلقین میشه « وَ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ مِنْ نُورٍ فَلَمَّا أَنْ نَظَرُوا إِلَيْهِمْ عَظَّمُوا أَمْرَهُمْ وَ شَأْنَهُمْ وَ لُقِّنُوا التَّسْبِيحَ».
پیامک زیبا و بموقع همراه اول:
[«رویاهای دست یافتنی» برای کلیه مشترکین دایمی و اعتباری همراه اول:
با 94 جایزه نقدی 50 میلیون تومانی همراه اول به رویاهایتان برسید!]
عبارت «رویاهای دست یافتنی» واقعا قلبتو روشن میکنه!
پس آیۀ «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» برای اهل یقین یعنی با یادآوری معالم ربانی، نور علم آل محمد ع به قلبت تلقین میشه! میگی نه! تجربه کن «وُرک‌لایفها»!
تفسير فرات الكوفي ؛ ص56
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَانَ وَ لَا شَيْ‏ءَ
فَخَلَقَ خَمْسَةً مِنْ نُورِ جَلَالِهِ
وَ [جَعَلَ‏] لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ اسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ الْمُنْزَلَةِ
فَهُوَ الْحَمِيدُ وَ سَمَّى [النَّبِيَ‏] مُحَمَّداً ص
وَ هُوَ الْأَعْلَى وَ سَمَّى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً
وَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَاشْتَقَّ مِنْهَا حَسَناً وَ حُسَيْناً
وَ هُوَ فَاطِرٌ فَاشْتَقَّ لِفَاطِمَةَ مِنْ أَسْمَائِهِ اسْماً
فَلَمَّا خَلَقَهُمْ جَعَلَهُمْ فِي الْمِيثَاقِ فَإِنَّهُمْ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ
وَ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ مِنْ نُورٍ
فَلَمَّا أَنْ نَظَرُوا إِلَيْهِمْ عَظَّمُوا أَمْرَهُمْ وَ شَأْنَهُمْ وَ لُقِّنُوا التَّسْبِيحَ
فَذَلِكَ قَوْلُهُ‏
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ‏
فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى آدَمَ ص نَظَرَ إِلَيْهِمْ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ
فَقَالَ يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ
قَالَ يَا آدَمُ هَؤُلَاءِ صَفْوَتِي وَ خَاصَّتِي
خَلَقْتُهُمْ مِنْ نُورٍ جَلَالِي وَ شَقَقْتُ لَهُمْ اسْماً مِنْ أَسْمَائِي
قَالَ يَا رَبِّ فَبِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ عَلِّمْنِي أَسْمَاءَهُمْ
قَالَ يَا آدَمُ فَهُمْ عِنْدَكَ أَمَانَةٌ سِرٌّ مِنْ سِرِّي لَا يَطَّلِعُ عَلَيْهِ غَيْرُكَ إِلَّا بِإِذْنِي
قَالَ نَعَمْ يَا رَبِّ
قَالَ يَا آدَمُ أَعْطِنِي عَلَى ذَلِكَ الْعَهْدَ فَأَخَذَ عَلَيْهِ الْعَهْدَ
ثُمَّ عَلَّمَهُ أَسْمَاءَهُمْ‏
ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ وَ لَمْ يَكُنْ عَلَّمَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ‏
فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ.
قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ
قالَ يا آدَمُ‏ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ
فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ‏ عَلِمَتِ الْمَلَائِكَةُ أَنَّهُ مُسْتَوْدَعٌ وَ أَنَّهُ مُفَضَّلٌ بِالْعِلْمِ وَ أُمِرُوا بِالسُّجُودِ إِذْ كَانَتْ سَجْدَتُهُمْ لآِدَمَ تَفْضِيلًا لَهُ وَ عِبَادَةً لِلَّهِ إِذْ كَانَ ذَلِكَ بِحَقٍّ لَهُ
وَ أَبَى إِبْلِيسُ الْفَاسِقُ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ
فَقَالَ‏ ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ‏
قَالَ‏ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ‏
قَالَ فَقَدْ فَضَّلْتُهُ عَلَيْكَ حَيْثُ أَمَرْ [تُ‏] بِالْفَضْلِ لِلْخَمْسَةِ
الَّذِينَ لَمْ أَجْعَلْ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَاناً وَ لَا مِنْ شِيعَتِهِمْ [يَتَّبِعُهُمْ‏]
فَذَلِكَ اسْتِثْنَاءُ اللَّعِينِ [إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ‏
قَالَ‏ إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ‏ وَ هُمُ الشِّيعَةُ.»

[برای اهل یقین چی باید تلقین بشه؟!
نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنها]:

«إِنَّكُمْ تُلَقِّنُونَ‏ مَوْتَاكُمْ عِنْدَ الْمَوْتِ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ،
وَ نَحْنُ نُلَقِّنُ‏ مَوْتَانَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»

+ « فَقَالَ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ:
يَا مُحَمَّدُ … إِنِّي لَمُلَقِّنُ‏ الْمُؤْمِنِ عِنْدَ مَوْتِهِ شَهَادَةَ أَنْ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ،
وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ »
خود اونیکه میاد ببردت، بهت یادآوری نورت رو تلقین میکنه!
انگاری صاحب نورت هم میاد تا ببردت!
در واقع، اعمال صالحی که با یاد نورت انجام دادی، با ملک الموت میان به پیشوازت، و تو اونجا فرزندان مشترک خودت و صاحب نورتو می‌بینی و لذت می‌بری!
بنظر لحظۀ مرگ، لحظۀ با شکوهی باید باشه! آره همینجوریاست!

تلقینِ به درد بخور، چیه؟ «يُلَقِّنُهُ‏»
همان اندیشه زیبای صاحبان نور است که اهل یقین بر این اندیشه ثابت قدم هستند «مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ»:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ:
«إِذَا أَدْرَكْتَ الرَّجُلَ عِنْدَ النَّزْعِ، فَلَقِّنْهُ كَلِمَاتِ الْفَرَجِ:
لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ،
لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ،
سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ، وَ رَبِّ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ، وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَا تَحْتَهُنَ‏
وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ،
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ».

قَالَ: وَ قَالَ‏ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ:
«لَوْ أَدْرَكْتُ عِكْرِمَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ لَنَفَعْتُهُ».
فَقِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: بِمَا ذَا كَانَ يَنْفَعُهُ؟
قَالَ: «يُلَقِّنُهُ‏ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ‏».

وقتی که نکیر و منکر، دیگه بهت کاری ندارند!
«انْصَرِفْ بِنَا عَنْ هذَا؛ فَقَدْ لُقِّنَ‏ حُجَّتَهُ»:

امام صادق علیه السلام:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ:
مَا عَلى‏ أَهْلِ الْمَيِّتِ مِنْكُمْ أَنْ يَدْرَؤُوا عَنْ مَيِّتِهِمْ لِقَاءَ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ.
قُلْتُ: كَيْفَ يُصْنَعُ‏؟
قَالَ:
إِذَا أُفْرِدَ الْمَيِّتُ، فَلْيَتَخَلَّفْ عِنْدَهُ أَوْلَى النَّاسِ بِهِ،
فَيَضَعُ فَمَهُ عِنْدَ رَأْسِهِ، ثُمَّ يُنَادِي بِأَعْلى‏ صَوْتِهِ:
يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ، أَوْ يَا فُلَانَةَ بِنْتَ فُلَانٍ‏،
هَلْ أَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذِي فَارَقْتَنَا عَلَيْهِ مِنْ شَهَادَةِ أَنْ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ سَيِّدُ النَّبِيِّينَ، وَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ، وَ أَنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَقٌّ، وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَ أَنَّ الْبَعْثَ حَقٌّ، وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ؟»
قَالَ:
«فَيَقُولُ مُنْكَرٌ لِنَكِيرٍ:
انْصَرِفْ بِنَا عَنْ هذَا؛ فَقَدْ لُقِّنَ‏ حُجَّتَهُ.
از يحيى بن عبد اللّٰه روايت شده كه گفت:
از امام صادق عليه السّلام شنيده كه ميفرمود:
بر خانوادۀ كسى كه فوت ميكند چه مانعى است كه ديدار منكر و نكير را از ميّت خود دفع كنند؟
گفتم: چكار كنيم‌؟
آن حضرت فرمود:
هنگامى كه ميّت تنها شد و همه رفتند
بايد كسى كه از ديگران به ميّت نزديكتر است نزد او بماند
و دهانش را نزديك سر ميّت برده و با بلندترين صداى خود آواز كند:
اى فلان فرزند فلانى – و نام او و پدرش را بگويد چه مرد باشد و چه زن – و بعد از گفتن نام او اين تلقين را با صداى بلند بگويد:
يعنى: اى فلانى آيا بر آن اعتقادات كه وقتى از تو جدا ميشديم داشتى، هنوز هم باقى هستى، بر آن اعتقاد كه عبارت بود از گواهى بر اينكه هيچ معبود نيست جز اللّٰه كه واجب الوجود و جامع جميع صفات كماليه و واحد من جميع الوجوه است و در خداوندى و يگانگى او را شريك نيست و شهادت بر اينكه محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله بنده و فرستادۀ اوست و بهترين و برترين پيامبرانست، و شهادت بر اينكه على عليه السّلام امير و فرمانرواى مؤمنانست و برترين و بزرگوارترين اوصياء و جانشينان پيغمبران است و نيز اينكه آنچه محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله آورده فرمودۀ حقّ‌ است و اينكه مردن با همۀ آن خصوصيّات كه آن حضرت فرمود و قرآن از آن خبر داده جملگى حقّ‌ ميباشد و بر انگيخته شدن در روز رستاخيز و زنده شدن دوباره در قيامت حق است، و روز جزا كه قرآن و پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله و احاديث، از آن خبر داده‌اند خواهد آمد و هيچ ترديد و شكّى در آن نيست و اينكه خداوند آنان را كه در گورها هستند برخواهد انگيخت و دوباره زنده خواهد ساخت و به اعمال آنان رسيدگى نموده و جزاى متناسب خواهد داد.
و چون اين تلقين را بگويد، منكر به نكير گويد:
از اين شخص كه حجّت او را به وى تلقين كردند درگذریم،
ديگر ما را با او كارى نيست
.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی