The innate tendency of our heart!
The inclination of the heart, towards light or fire!
«حیز» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الانْحِيَاز [حوز]: مايل شدن، گرايش كردن»
تمایل و گرایش قلب به «حوزة نورانی» یا به «حوزۀ شیطانی»؟!
در ورکلایفها تجربه کردهایم که درون قلب، دو صدا از راست و چپ قلب شنیده میشود:
+ «وسواس»
تکلمات شیطان از سمت چپ قلب شنیده می شود و کلام فرشتۀ مهربان از سمت راست قلب شنیده میشود. قلب مختار است به حوزۀ اصحاب یمین بپیوندد و یا به حوزۀ اصحاب شمال بپیوندد.
در تصویر زیبای بالا و پایین میبینیم که حوزۀ شیطان، طرفداران زیادی دارد و اهل حسادت که اکثریت را تشکیل میدهند، بین دروغی که تمناهای آنها را تایید میکند، و یا کلام راستی که به آنها خوش نمیآید، گزینۀ شیطانی دروغ را انتخاب نموده و پشت به نور و رو به لیدر سوء برای تایید تمناهای خود، توی صف خرید و تایید کالای شیطانی شایعات دروغ غمانگیز لیدرهای سوء، گرد هم میآیند و این میشه اجتماع و حوزۀ تاریک شیطانی اهل حسادت به دور لیدر سوء دروغگویی که «مِن بعد موسی» فتنه بپا کرد و دروغ بسیار بزرگی را به صاحبان نور نسبت داد و آیۀ «وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا كِذَّاباً» را معنا نمود و موجبات قتل انبیاء و اوصیاء و تهمت زدن به آنها را فراهم نمود.
همینطور در این عکسهای زیبا و با معنا میبینیم که سرِ صاحبان نور چقدر خلوت است و بازار عمل به علوم نورانی آل محمد ع چقدر راکد است و اینکه بارها گفتهایم: آمار، مایوس کننده است!
عدۀ بسیار قلیلی هستند که خواهان اصلاح و تربیت عیب حسد قلب خود با کمک علوم نورانی آل محمد ع هستند و نگاه به زندگی آنها با همه متفاوت است و برای خود در این دنیا که کاروانسرای موقتی است، ماموریتی از جنس کربلا را پذیرفتهاند که برای رضایت به تقدیرات خدای مهربان، هر تمنایی را فدای خاک پای امام حسین ع و یاران باوفایش بنمایند، لذا رفتار و گفتار و افکار اهل نور در زندگی اینگونه است که انگشت اتهام را به سمت هیچکسی نمیگیرند بلکه فقط به سمت خود نشانه میگیرند و همان عبارت زیبا که حوادث آثار عیب ماست، به همین امر اشاره دارد که ما دیگران را متهم نمیکنیم بلکه انگشت اتهام را به سمت خود میگیریم و تلاش میکنیم با کمک نور ولایت در تقدیرات روزمرۀ زندگی خود، عیب مهلک حسد قلب خود را درناژ کنیم و سفر انفردای با نور خود را با دقت و توجه به نور که مرکز فرماندهی و قبض و بسط قلب ماست، ادامه دهیم ان شاء الله تعالی.
حیز – حوز:
لِأَنَّهُ حَازَ مِيرَاثَهُ وَ سِلَاحَهُ وَ مَتَاعَهُ وَ بَغْلَتَهُ الشَّهْبَاءَ وَ جَمِيعَ مَا تَرَكَ وَ وَرِثَ كِتَابَهُ مِنْ بَعْدِهِ
إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ
+ مفهوم «سوگیری – بایاس»
سوگیری فطری قلب، به نور یا به نار! مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ!
«و الشقاق و المشاقة انحياز كل واحد عن شق صاحبه للعداوة له
و هو طلب كل واحد منهما ما يشق على الآخر لأجل العداوة.»
انحياز: گرايشهای سیاسی و اعتقادی!
انحياز – اختلاف:
برداشت زیبای کتاب التحقیق:
«الجمع و الضمّ منتسبا إلى شخص أو شيء على سبيل التملّك أو التسلّط و النفوذ»
پس «حوزة علمیة» مکان و زمان اجتماع اهل نور یقین است با معالم ربانی صاحبان نور خود در دل شرایط تقدیرات، تا با عمل به این معالم ربانی در این فرصتهای بوجود آمده، شرایط تسلط نور بر ظلمت قلب خود و ایجاد آرامش نورانی آل محمد ع بر قلب خود را فراهم نموده و اینگونه مسلط و مالک بر دنیای قلب خود، که این قلب امیر بر این بدن است بشوند در نتیجه تمامی حرکات و افعال و اقوال آنها تابع نور قلبی خود که از منشا نورانی ولایت علمی صاحبان نور در دل شرایط است سرچشمه می گیرد، ان شاء الله تعالی.
[حوز – فضو]:
در واژه «فضو» رسیدن به نور معالم ربانی مد نظر است.
«احراز هویت تمثال نورانی صاحبان نور در ملکوت قلب»
مشتقات این واژه «حوز» باید بررسی شود که این جمع شدن نور عقل با نور معالم ربانی را چگونه بیان می کند.
مثلا: دانشکده فنی مهندسی امسال «حوزه امتحانی کنکور» می باشد (الحوزة: الناحية) یعنی یه عده داوطلب اونجا جمع میشن « مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ ».
و یا مثلا میگوییم:
حائز رتبه برتر استاندارد در کشور شد، یعنی «این مدرک و این عنوان را کسب کرد.»
از ریشه «حوز» واژهها و مشتقات پرکاربردی در زبان فارسی داریم.
+ «گرایش – صیر»: «گرایش – وابستگی – پیوند – خودکفایی – فناء – بقاء – … »
[حوز – گرایش]:
الانْحِيَاز– [حوز]: مص، مايل شدن، گرايش كردن؛
«سِيَاسَةُ عَدَمِ الانْحِيَاز»: سياست بىطرفى، گرايش نداشتن به يكى از طرفهاى دعوى يا جنگ؛ عدم برابرى و مساوات.
مشتقات ریشۀ «حیز» در آیات قرآن:
فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ … فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ
[سورة الأنفال (۸): الآيات ۱۵ الى ۱۷]
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ (۱۵)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد،
هر گاه [در ميدان نبرد] به كافران برخورد كرديد كه [به سوى شما] روى مىآورند، به آنان پشت مكنيد.
وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ (۱۶)
و هر كه در آن هنگام به آنان پشت كند -مگر آنكه [هدفش] كنارهگيرى براى نبردى [مجدّد] يا پيوستن به جمعى [ديگر از همرزمانش] باشد- قطعاً به خشم خدا گرفتار خواهد شد، و جايگاهش دوزخ است، و چه بد سرانجامى است.
متحرّف و متحیّز درسته، اما مولّی دبره، نادرسته!
و قلبی که پشت به نورش میکنه گرفتار خشم خدا میشه!
امام کاظم علیه السلام:
عَنْ أَبِیأُسَامَهًَْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِیالْحَسَنِ (علیه السلام) فِی حَدِیث أَنَّهُ قَالَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی
إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَةٍ
قَالَ
مُتَطَرِّداً یُرِیدُ الْکَرَّهًَْ عَلَیْهِمْ
وَ مُتَحَیِّزاً یَعْنِی مُتَأَخِّراً إِلَی أَصْحَابِهِ مِنْ غَیْرِ هَزِیمَهًٍْ
فَمَنِ انْهَزَمَ حَتَّی یَجُوزَ صَفَّ أَصْحَابِهِ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ.
زید شحّام از امام کاظم ع روایت میکند که در تفسیر
إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَةٍ؛
فرمود:
«[متحرّف] یعنی کسی که [از میدان نبرد] کنارهگیری میکند و هدفش [از این کار] این است که دوباره به دشمن حملهور شود
و متحیّز؛ یعنی کسی که به قصد پیوستن به همرزمانش، نه به قصد گریختن عقبنشینی میکند
و [امّا] کسی که بگریزد به طوریکه از صف همرزمانش عبور کند به غضب خدا گرفتار خواهد شد».
علیبنإبراهیم رحمة الله علیه:
فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتَالٍ
یَعْنِی یَرْجِعُ
یعنی [کسی که] دوباره [به کارزار] برمیگردد؛
أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَةٍ
یَعْنِی یَرْجِعُ إِلَی صَاحِبِهِ وَ هُوَ الرَّسُولُ (صلی الله علیه و آله) أَوِ الْإِمَامُ
یعنی [کسی که] بهسوی صاحب اختیارش که پیامبر ص یا امام ع باشد، برگردد.
فَقَدْ کَفَرَ
[کسی که به دشمن پشت کرده و فرار کند] قطعاً کفر ورزیده است؛
وَ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ.
و قطعاً به خشم خدا گرفتار خواهد شد،
و جايگاهش دوزخ است، و چه بد سرانجامى است.
پشت به نور کردن میشه گناه کبیره!
پشت به نور کردن میشه، تکذیب آیات! میشه اشتباه مرگبار!
امام جواد علیه السلام:
عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِبْنِعَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ قَالَ
حَدَّثَنِی أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ
سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِیمُوسَیبْنَجَعْفَرٍ (علیه السلام) یَقُول:
دَخَلَ عَمْرُوبْنُعُبَیْدٍ عَلَی أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام)
فَلَمَّا سَلَّمَ وَ جَلَسَ تَلَا هَذِهِ الْآیَهًَْ
الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ
ثُمَّ أَمْسَکَ
فَقَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام)
مَا أَسْکَتَکَ
قَالَ
أُحِبُّ أَنْ أَعْرِفَ الْکَبَائِرَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
فَقَالَ نَعَمْ یَا عَمْرُو
أَکْبَرُ الْکَبَائِرِ … وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ
لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ
وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ.
عبدالعظیم حسنی گوید:
امام جواد ع با من صحبت میکرد، فرمود:
شنیدم پدرم فرمود: از پدرم موسیبنجعفر ع شنیدم که میفرمود:
عمروبنعبید نزد امام صادق ع آمد
چون سلام کرد و نشست این آیه را خواند:
الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ،
سپس از سخن بازایستاد.
امام صادق ع به او فرمود:
«چرا سکوت کردی»؟
گفت:
«دوست دارم گناهان کبیره را از کتاب خدای عزّوجلّ بدانم».
فرمود:
«آری، ای عمرو!
بزرگترین گناهان کبیره … فرار از جهاد است،
زیرا خدای عزّوجلّ میفرماید:
وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَةٍ
فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ وَ مَأْواهُ جهنّم وَ بِئْسَ المَصِیرُ».
امام کاظم علیه السلام:
عَنْ أَبِیأُسَامَهًَْ الشَّحَّامِ قَال:
قُلْتُ لِأَبِیالْحَسَنِ (علیه السلام) إِنَّهُمْ یَقُولُونَ
مَا مَنَعَ عَلِیّاً (علیه السلام) إِنْ کَانَ لَهُ حَقٌّ أَنْ یَقُومَ بِحَقِّهِ
فَقَالَ
إِنَّ اللَّهَ لَمْ یُکَلِّفْ هَذَا أَحَداً إِلَّا نَبِیَّهُ
فَقَالَ
فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللهِ لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ
وَ قَالَ لِغَیْرِهِ
إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَةٍ
فَعَلِیٌّ (علیه السلام) لَمْ یَجِدْ فِئَهًًْ وَ لَوْ وَجَدَ فِئَهًًْ لَقَاتَلَ.
زید شحّام گوید:
به امام کاظم ع عرض کردم:
«[عوام] میگویند:
«اگر حقّ با علی ع بود چرا از حقّ خویش دفاع نکرد»؟
امام کاظم ع در جواب فرمود:
«خداوند کسی را تا این اندازه مکلّف نکرد مگر پیامبرش ع را که به او فرمود:
در راه خدا پیکار کن! تنها مسئولِ وظیفهی خود هستی.
و به دیگران فرموده است:
إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَةٍ.
و علی ع گروهی [مجاهد برای پیکار و گرفتن حقّ خود] نیافت
که اگر مییافت هرآینه [به کمک آنها برای گرفتن حقّش] پیکار مینمود».