دکتر محمد شعبانی راد

مسئولیت سنگینی بر دوش اهل نور و اهل حسادتی گذاشته شده که گفتند سمعنا! وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ!

The Heavy Responsibility!

«وئد» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«تَأَوَّدَتِ‏ المرأَة في قيامها إِذا تَثَنَّتْ لتثاقلها، 
آن زن به علّت سنگينى وزن، هنگام برخاستن خميده شد.»
«يقال للإبل إذا مَشَت بثَقَلِها: لها وئيدٌ»
«اتَّأَدَ فى مشيه»
نحوه راه رفتن شتر آبستن که بالاخره می‌ایستد و از سنگینی بارش، که دیگه باید وضع حملش کنه، می‌نشیند و زایمان می‌کند.
این سنگینی و سختی در راه رفتن میشه مفهوم واژه وئد»
+ «انّ امرنا صعب مستصعب …»
الوئد، النور الولایة!
عمل به اوامر نورانی، کار سختیه!
+ «سئل»

[وئد – ثقل]:
«المَوْءُودَةُ: من الوأد بمعنى المثقلة»
[وئد – ثقل]:
+ «آیاتی و رسلی»
+ «انی تارک فیکم الثقلین»:
+ «هزار واژه»
«وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»
«مَوْؤُدَة» نام زیبا و پرمعنای معالم ربانی صاحبان نور است.
کانه علوم گرانبار آل محمد ع نزد صاحبان نور است و این مفهوم ثقل بار و سنگینی در این واژه خبر از مطالب علمی بسیار مهم و زیادی است که توسط حاملان نور نشر داده میشود.
[عبد و ربّ – عبدالله – امة الله]:
اهل شک حسود، در درون قلب خود، معالم ربانی را «زنده بگور» کردند!
«وأد بنته يئدها، و هي موءودة: أى دفنها في القبر و هي حيّة»
به این دلیل، موودة نام زیبای معالم ربانی است، چون این کار اهل شک حسود رو توضیح میده که اینها با نورشون در دنیای قلبشون، چه کردند و شک و حسد چه بلایی سر اونها آورد. «کربلا»
اولا اینکه این علوم همیشه حی و زنده است و عامل ایجاد حیات برای قلوب مرده است، لذا نباید به باد فراموشی سپرده بشه «العالم حیّ و ان کان میّتا»، و مفهوم سنگینی و ثقل در این واژه وئد، خبر از عظمت علوم ربانی می‌دهد و اهل شک حسود با چه جراتی، این عامل حیات قلب خود را، بزور زنده بگور کردند؟! این واقعۀ اسفبار، این واقعۀ سوزناک کربلا، درون قلب خود آنها صورت گرفت!
[وئد – رفق]:
«التؤدة: الرفق»
اینکه بگیم وئد از رفق بالاتر است، درست نیست: «فَلَيْسَ فِي الْحَقِيقَةِ لِلَّهِ اسْمٌ دُونَ‏ اسْمٍ»
+ «اسم اعظم»
همه هزار اسم که مترادف نور ولایت هستند، برای قلب اهل یقین که نورشو باور داره و متصل به نور ولایت است، یک رنگ و بو و مفهوم دارد و همه نامهای زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنها هستند و هیچیک بر دیگری برتری ندارند، چون همه یک چیز هستند و همه به یک فرایند اشاره دارند و آنهم فرایند نور الولایة است.
[الهوينا: التؤدة و الرفق، و هي تصغير الهوني، و الهونى تأنيث الأهون .. و قد كتبت الهوينا في الأصل هكذا: الهوينى.]
این دو واژه مترادف یکدیگر و مترادف واژه زیبای نور ولایت هستند.
انگاری در معنای رفق و نور ولایت، یه جور تامّل و تانّی وجود داره، یعنی فرآیند نور ولایت بدون تامل و تانی و مدارا پیش نخواهد رفت.
همانطور که آیاتی و رسلی با ما رفق می ورزند و مدارا می کنند، ما نیز باید در دل شرایط با یتیم بد اخلاق «آیاتی و رسلی»، رفق و حوصله به خرج دهیم.
«الْمَوْؤُدَةُ» یعنی همین آیاتی و رسلی، یعنی تقدیراتی که مدام باهاشون روبرو هستیم و اگه درست انجام وظیفه کنیم، تولید نور آرامش عمل صالح خواهد شد و اگر عجولانه برخورد کنیم، سقط و کشته خواهد شد و بابت این نعمت به هدر داده شده که ما مقصر این حادثه هستیم، یه روزی باید جواب پس بدیم «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ‏».

قَالَ الْجَوَادُ ع:‏
«اتَّئِدْ تُصِبْ أَوْ تَكَدْ.»
شتاب مكن تا برسى يا نزديك شوى.
امام على عليه السلام:
العَجولُ مُخطِئٌ و إن مَلَكَ،
المُتَأنّي مُصيبٌ و إن هَلَكَ .
آدم شتابكار دچار اشتباه مى شود، هرچند به مطلوب برسد.
كسى كه با آرامش كار كند، كارش صحيح است گر چه هلاك شود.

هميشه تامل و تانى داشته باش، خواه به هدف خود برسى و يا رنج و زحمت ببينى.
اگه دیدی عجول به مقصدش رسید و تو با تانی به مقصد نرسیدی، باز هم کار خودتو بکن، یعنی با تانی جلو برو!
«تانی در اینجا نام زیبای معالم ربانی است و عجله نام لیدر سوء است،
پس معنی این میشه:
اگه دیدی حسود با یاد لیدر سوء، به خواسته‌ها و تمناهاش می‌رسه، اما تو با یاد معالم ربانی، به خواسته‌هات نمی‌رسی، معذلک یاد نورتو ترک نکن و همیشه با یادآوری معالم ربانی، عمل کن و مطمئن باش اشتباه نخواهی نمود، ان شاء الله تعالی.»

«اتَّئِدْ أنشدكم باللّه، و هو أمر بِالتُّؤَدَة: التّأنّى»
+ « بحار 23 باب 14 آخر في تأويل قوله تعالى‏ وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ‏»

وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ

[سورة التكوير (۸۱): الآيات ۱ الى ۱۴]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ (۱)
آنگاه كه خورشيد به هم درپيچد،
وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ (۲)
و آنگه كه ستارگان همى تيره شوند،
وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَتْ (۳)
و آنگاه كه كوهها به رفتار آيند.
وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ (۴)
وقتى شتران ماده وانهاده شوند،
وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ (۵)
و آنگه كه وحوش را همى گرد آرند،
وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ (۶)
درياها آنگه كه جوشان گردند،
وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ (۷)
و آنگاه كه جانها به هم درپيوندند،
وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ (۸)
پرسند چو زان دخترك زنده به‏‌گور:
بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (۹)
به كدامين گناه كشته شده است؟
وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ (۱۰)
و آنگاه كه نامه‏‌ها زهم بگشايند،
وَ إِذَا السَّماءُ كُشِطَتْ (۱۱)
و آنگاه كه آسمان زجا كنده شود،
وَ إِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ (۱۲)
و آنگه كه جحيم را برافروزانند،
وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ (۱۳)
و آنگه كه بهشت را فرا پيش آرند،
عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ (۱۴)
هر نَفْس بداند چه فراهم ديده.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی