«مزق» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»، و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است. در فرهنگ لغات عربی مینویسند: «مزقت الثوب: شققته» «المزق: شقّ الثياب» «مَزَقَ الثوب: جامه را دريد.» «مَزَّقَ الثوبَ: جامه را پاره كرد.»
+ «تجنی»: «الْبُخْلُ يُمَزِّقُ الْعِرْضَ» «البخل الحسد» ریشه تجنی و ریختن آبروی دیگران، فقط حسادت است و بس. اهل حسادت، بطور کامل متلاشی خواهند شد! وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ! کتاب لغت تاج العروس: … و من المَجازِ: مَزَقَ عِرْضَ أَخِيه مَزْقاً: إِذا طَعَنَ فيه كهَرَدَه، و هو من حدِّ ضَرَب، و مثله: مَزَق فَرْوةَ أَخِيه. [هتر – مزق]: + «هتر»: «الْهَتْرُ: مزق العرض»