The beauty of the rainbow of science is revealed!
«نفش» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«تَنَفَّشَ الطائرُ: پرنده پرهاى خود را تكان داد.»
قبل از آشکار شدن زیباییهای علوم! بعد از آشکار شدن زیباییهای علوم!
قلوب اهل نور با آشکار شدن و ظاهر شدن علوم نورانی، خوشحال میشود!
اما در قلوب اهل حسادت، بمحض رویت نور و شنیدن نور، بشدت حسادت گل میکند، بطوریکه چشم دیدنش را نداشته و برای خاموش کردن آن، مرتکب اشتباه مرگبار تهمت میگردند!
[سورة الأنبياء (21): الآيات 76 الى 80]
وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدينَ (78)
[سورة القارعة (101): الآيات 1 الى 11]
وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ (5)
«نَفَشْتُ القطن: إذا هيجته»
«نَفَشَ القطنَ أو الصوفَ: پنبه يا پشم را پخش كرد و زد.»
+ «ندف»
+ «نسج»
+ «نبض»
«تَنَفَّشَ الطائرُ: پرنده پرهاى خود را تكان داد.»
«تَنَفَّشَتِ الهِرَّةُ: گربه موى خود را راست كرد و برافراشت.»
انگاری یه اتفاقی پیش میاد که یه چیزی آشکار میشه!
چی شد یهو پرنده پرهاشو تکون داد و باز کرد؟!
چی شد یهو گربه موهای تنش سیخ شد؟!
چشمش به چیزی افتاد و اینجوری گارد گرفت! مثل جوجهتیغی!
[نفش – نشر]:
کتاب لغت التحقیق مفهوم و مصادیق این واژه رو زیبا بیان کرده:
«نشر بعد انضمام فيما بين الأجزاء.
و من مصاديقه:
انتفاش الصوف و القطن.
و انتشار الغنم أو الإبل للرعي من مجتمعها.
و انتشار الشعر من المرأة و الأمة بترك الامتشاط.
و نشر الطائر جناحه.»
[نفش – هیج]:
«نَفَشْتُ القطن: إذا هيجته»
+ «قبض و بسط»
با یاد معالم ربانی، قلب تاریک دوباره به هیجان درآمده و نورانی میشود و این تاثیر کلام صاحبان نور بر قلب سلیم است که واژۀ «نفش» اینو به ما یاد میده.
تاثیر کلام لیدر سوء، مفهوم مذموم واژۀ «نفش» است: یعنی بمنظور «بلوغ لذت یا شفای غیظ».
قلب میتونه هم در جهت قبله خودشو قرار بده و هم در خلاف جهت قبله!
«اختیار»