Swallow the luminous bite!
«لقم» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«لقم الطريق»
انگاری این راه، ماشینها رو یکی یکی لقمۀ خودش میکنه و اونا رو توی خودش میبلعه!
یا اینجوری بگوییم: انگاری این ماشینها، این راه رو میبلعند و طی میکنند تا به مقصد برسند!
+ «صرط»
معلم و کتاب هم ماموریتش مثل همین راهه که مخاطبین رو به سمت مقصدی معین، با خودش ببره!
لیدر سوء به سمت جهنم: و جعلناهم ائمة یدعون الی النار!
و صاحبان نور به سمت بهشت نورانی! هدی و نورا! اهدنا الصراط المستقیم!
+ «فجج»
«لَقِمْتُ الطعامَ»
«اللقم: منهج الطريق على التشبيه»
«اللقم: الطريق الواضح»
«فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ»:
کاربرد واژۀ لقم در معنای ممدوح و مذموم!
اگه پشت به نورت بکنی، شیطان میبلعدت!
اگه پشت به تمنا کنی، نور میبلعدت!
کدوم یکیش، انتخاب توست؟!
اگه پشت به نورت بکنی، شیطان میبلعدت، اینو از تاریکی قلبت و تکلماتت در این حال میفهمی! و خودت خودتو ملامت میکنی!
از قبض نور قلبت میفهمی که حالت گرفته است و اینو میفهمی که حسدت کار دستت داده، و در این قلب قسی و تاریک، تکلمات شیطان تو رو به متشابهات می اندازد!
در این واژه مفهوم طریق و صراط و … عالِم (سوء یا ربّانی) نهفته است.
در واقع یونس ع چون در عمل تظاهر داد که حوادث را آثار عیب نمی داند (اذ ذهب مغاضبا)، دوباره به دوران آموزش تئوری برگردانده شد تا درس یقین را در بطن حوت تکرار نماید، کانه دوباره راه آموختن را با معالم ربانی دوره کرد تا با چتر حمایتی علوم نورانی بتواند از پس آیات بر آید و بتواند آیات را لقمه نماید. چرا که خود دوباره لقمه آیاتی و رسلی شد و « فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ » و خودش را به اینکه نتوانسته در این امتحان عملی حادثه را آثار عیب خود بداند و غضب نکند و آرامش تولید کند سرزنش می کرد و « وَ هُوَ مُليمٌ » خبر از تصدیق قلبی او نسبت به این اعتقادی می دهد که نتوانسته آن را عملی نماید و چون در اعتقاد خود صادق بود و خود را سرزنش می نمود لذا توفیق دوبارۀ ارتباط علمی با مافوق را بدست آورد و پس از یک دوره گذراندن واحدهای تئوری در دانشگاهی بنام شکم ماهی، دوباره تجدید قوا نموده و به عرصه میدان عمل بازگشت و این بار، خود برای قومش عامل تمتع و بهره مندی آنها از علم آل محمد ع شد که جریان زیبای قصه یونس ع در سوره انبیاء برای مومنین بسیار زیبا و آموزنده و خواندنی است که:
« وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ (87) فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ (88) »
در می یابیم قطعا در دل آیات، احتمال زمین خوردن هست (اشتباه حتمیه!)، ولی برای قلب مصدق اهل یقین راه برگشت و ارتباط دوباره با نور معالم ربانی باز است و کمکش می کنند.
اگه میخوای فرجت برسه پس بر تو باد به اینکه آیات را با یاد معالم ربانی «لقمه» کنی:
« لقم الطريق: منفرجة، تقول: عليك بلقم الطريق فالزمه »
مدام ملازم یاد معالم ربانی باش.
+ «صراط»:
[لقم – طرق – صرط]
+ «بلع»
السِّرَاطُ : الطّريق المستسهل ( سَرَطْتُ الطعامَ و زَرَدْتُهُ: ابتلعته)
فقيل: سِرَاطٌ، تصوّرا أنه يبتلعه سالكه، أو يبتلع سالكه
و كذا سمّي الطريق اللَّقَمَ، و الْمُلْتَقِمَ، اعتبارا بأنّ سالكه يلتقمه.
« الْتَقَمَهُ: أكله بسرعة »
زود از دلخواه بگذر و قال قضیه رو بکن دیگه !!!
اینقدر درگیری با آیات و یکی به دو کردن با نمودارهایی که تمومی نداره، حماقت محضه!
چرا خودتو اینقدر اذیت میکنی؟ این استعمال عیب کبره که فکر میکنی توام با بزرگی است!
نه بلکه استعمال کبر بیشتر کوچیک و خوار و ذلیلت میکنه!
رابطه صراط و حجر الاسود:
در واژه «لقم» این ارتباط پیدا می شود.
همه این واژه ها نامهای زیبای معالم ربانی و آیات هستند که اهل یقین با یاد معالم ربانی در دل شرایط از دلخواه می گذرند و انگاری این لقمههای علمی مقدر شده و تدارک دیده شده را در این طریق صراط، بلع مینمایند.
آیات را باید در نوردید !!!
آیات را باید لقمه کرد !!!
آیات را باید قورت داد !!!
آیات خوراک اعتقادی و علمی ما هستند !
یا کمیل فانظر فیما تغذی جسمک و قلبک !
در واقع رزق و تغذیه قلب اهل یقین، آیاتی است که در تایید معالم ربانی صاحبان نور عرضه میشود و حالا وقت عمل است و آنهم عمل صالح که با یادآوری معالم ربانی، این لقمه آیات را ببلعی! کانه حالا اهل این راه سیر هستی و صراط مستقیم همینجاست که هر چه آیت عرضه شود، اهل یقین و تصدیق با جان و دل آن را بوسه زده و خوراک اعتقادی قلب خود قرار میدهد و به پیمان و عهد و میثاق خود در عالم ذر وفا می کند و این وفای به عهد و پیمان مکتوب را حالا در دهان حجر الاسود انداخته و می گویی ببین ای حجر (ببین ای صاحب نور من!) امانتی ادّیتها! ببین من به عهد خودم که با تو بسته بودم وفا کردم و تو شاهد این وفای به عهد من باش که من با یاد معالم ربانی از این دلخواه گذشتم و قلبم نورانی شد، ای حجر لطفا این صحنه و این واقعه را در خودت برای روزی که مد نظر است ثبت و ضبط بفرما و برای من شهادت بده که: او در فلان روز با اعتقاد آل محمد ع خودش را گرم و نورانی نمود و او در این صحنه واقعا «مصلی» آل محمد ع بود و این را از صاحب نور خود آموخته بود و انجام داد. واژه لقم اشاره به نام زیبای معالم ربانی و مفاهیم و احادیثی دارد که حجر الاسود نامه های وفای به عهد اهل یقین را در خود جای می دهد و حفظ می کند تا روزی که به او اجازه شهادت داده شود و اینجاست که صاحب نور لب به سخن گشوده و از وفای به عهد اهل یقین و جفای اهل حسادت در دل شرایط تقدیرات، پرده بر میدارد.
و این روز همان روز رسوایی اهل شکی است که ظاهرا به عالم ربانی «جون» می گویند اما به آیات دشنام داده و آیات را در حد توان خود سر می برند !!! و این دودوزه بازی اهل شک را نماد حجر الاسود به خاطر می سپارد و اهل شک بدانند تمامی ریز و درشت این قبیل کارهای آنها ثبت و ضبط خواهد شد.
[«أَلْقَمَهُ الحَجَرَ»: به هنگام ستيز او را خاموش كرد.]
کانه وقتی ناآرام هستی به محض اینکه به یاد معالم ربانی (حجر) می افتی ، آرام می شوی و سکوت می کنی و تو گویی این حجر بود که تو را ساکت و خاموش کرد !!! لذا ای حجر الاسود تو خود شاهد باش که اهل یقین با یاد کلام تاثیر گذار تو بارها توفیق داشته اند که بهنگام ناآرامی قلبشان با یاد معنای تو که نماد آنها هستی یعنی صاحبان نور، گرما و نور آرامش به قلبشان را احساس کرده اند و این عبارت را عرب با این معنا بکار می برد که «أَلْقَمَهُ الحَجَرَ»: بهنگام ستيز او را خاموش كرد.
مثل عالم ربانی مثل چاه پر از آب و علم است !
[«ركيَّةٌ مُتَلَقِّمَةٌ»: چاه پُر آب]
چجوری این چاه اینقدر پر آب است ؟!
اینقدر حوادث رو آثار عیب خودش دونسته و آیات رو لقمه های علمی قلب خودش قرار داده که اینجوری سرشار از علم شده و شده چاه زمزم و این چاه پر آب «ركيَّةٌ مُتَلَقِّمَةٌ» هنرش در بلعیدن آیات و لقمه لقمه خوردن این طعام و رزق دنیای قلبشه و این هنر کمی نیست !!!
در واقع راه کسب علم و حکمت همین لقمه کردن آیات است، مگر نمی بینی اسم لقمان حکیم، از ریشه «لقم» گرفته شده و در قرآن به ثبت رسیده که « وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ » و در قصه یونس ع نیز « فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُليمٌ » چون این پیامبر خدا تظاهر داد که نتیجه اینکه اگر کسی آیات را نبلعد و لقمه نکند خودش لقمه حوت می شود و مورد سرزنش قرار می گیرد که چرا خوب انجام وظیفه ننمودی !!! پس از ارتباط این واژه ها با هم از هر مسیری که بگذریم آخرش باز بر می گردیم به سر جای اولمان که همه واژه ها اشاره دارد به نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات «آیاتی و رسلی» یعنی اگر طالب حکمت و علم لقمان هم هستی، باید بدانی در دل شرایط آیاتی که مخصوص تو مقدر نموده اند این نور را جستجو کنی و راهش هم این است که باید بر آیات بوسه بزنی و آیات را لقمه نموده «لقم» و ببلعی «صرط» !!! بمحض اینکه توفیق بلع آیات رو بهت میدن ، نور یاد معالم ربانی قلبتو روشن میکنه.
+ «مواثیق العباد در حجر الاسود … القمه ؟!!!»
« قَالَ : لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخَذَ مَوَاثِيقَ الْعِبَادِ أَمَرَ الْحَجَرَ فَالْتَقَمَهَا فَهُوَ يَشْهَدُ لِمَنْ وَافَاهُ بِالْمُوَافَاةِ .»
+ «حجر – نماد صاحبان نور»
مشتق ریشه «لقم» در آیات قرآن:
[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱۳۳ الى ۱۴۸]
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ (۱۴۲)
[او را به دريا افكندند] و عنبرماهى او را بلعيد در حالى كه او نكوهشگر خويش بود.