دکتر محمد شعبانی راد

کوپن‌های نورانی! وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ‏!

SUBSISTENCE CARD!

«عیش» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«بِطاقَةُ الإعَاشَة: کالا برگ، کوپن»
«subsistence card»:
«المعيشة: مكسب الإنسان الّذى يعيش به»
«الإعَاشَة: ارزاق و مواد غذائى عمومى»
+ «رزق»
+ «علم»
+ «بطق – بطاقة»
+ «حیّ – حیاة طیّبة»
+ «رحیق مختوم»

برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید.
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید.

وَ طَلَبْتُ الْعَيْشَ
فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِتَرْكِ الْهَوَى

فَاتْرُكُوا الْهَوَى لِيَطِيبَ عَيْشُكُمْ

اگه پشت به تمنا کنی، کوپن‌های نورانی رو بدست میاری!

دنبال چی هستی؟!

امام علی علیه السلام:
طَلَبْتُ الْقَدْرَ وَ الْمَنْزِلَةَ فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِالْعِلْمِ
تَعَلَّمُوا يَعْظُمْ قَدْرُكُمْ فِي الدَّارَيْنِ

وَ طَلَبْتُ الْكَرَامَةَ فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِالتَّقْوَى
اتَّقُوا لِتَكْرُمُوا

وَ طَلَبْتُ الْغِنَى فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِالْقَنَاعَةِ
عَلَيْكُمْ بِالْقَنَاعَةِ تَسْتَغْنُوا

وَ طَلَبْتُ الرَّاحَةَ فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِتَرْكِ مُخَالَطَةِ النَّاسِ لِقِوَامِ عَيْشِ الدُّنْيَا
اتْرُكُوا الدُّنْيَا وَ مُخَالَطَةَ النَّاسِ تَسْتَرِيحُوا فِي الدَّارَيْنِ وَ تَأْمَنُوا مِنَ الْعَذَابِ

وَ طَلَبْتُ السَّلَامَةَ فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِطَاعَةِ اللَّهِ
أَطِيعُوا اللَّهَ تَسْلَمُوا

وَ طَلَبْتُ الْخُضُوعَ فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِقَبُولِ الْحَقِّ
اقْبَلُوا الْحَقَّ فَإِنَّ قَبُولَ الْحَقِّ يُبْعِدُ مِنَ الْكِبْرِ

وَ طَلَبْتُ الْعَيْشَ فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِتَرْكِ الْهَوَى
فَاتْرُكُوا الْهَوَى لِيَطِيبَ عَيْشُكُمْ

وَ طَلَبْتُ الْمَدْحَ فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِالسَّخَاوَةِ
كُونُوا الْأَسْخِيَاءَ تُمْدَحُوا

وَ طَلَبْتُ نَعِيمَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِهَذِهِ الْخِصَالِ الَّتِي ذَكَرْنَاهَا.

کوپن‌های نورانی! وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ‏!
[مثال زیبای کوپن!]:
«بِطاقَةُ الإعَاشَة: كوپن ارزاق و مواد غذائى عمومى»:
مَثَل معالم ربانی صاحبان نور، مَثَل کوپن است:
«وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ‏»
اهل یقین، کوپن علمی علوم ربانی در دل شرایط تقدیرات را از صاحبان نور خود در ملکوت قلب، اخذ نموده و بجا خرج می‌کنند و به نور علم آل محمد ع وصل می‌شوند.
اعاشة و معیشة و عیش نامهای زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین در دل شرایط و فرصت‌های ایجاد شده، این رزق علمی را – که عامل حیات اوست و به این جهت با نام عیش از آن صحبت می‌کنیم – اخذ نموده و مصرف می‌نمایند.
+ «يُؤْتَى بِرَجُلٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَخْرُجُ لَهُ‏ بِطَاقَةٌ فِيهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»
چقدر این مثال و این واژه زیباست!
شنیدی میگن: جونم به مغازه‌ام وصله!
بی مغازه نابود میشم! یعنی همه حیات من و رزق و روزی خانواده من و همه چیز من وصل به همین مغازه کوچکی است که اگه نباشه کارمون تمامه! مفهوم عیش اینه!
«العَيْش‏: نان زندگى»
یعنی اگه میخوای با خوشی زندگی کنی، مدام یاد نورت باش تا فی عیشة راضیة باشی!
+ «حیّ»: چرا به حوا میگن حوا؟ چون جونش وصل به آدمه!
+ «عبد الله – امة الله»
امة الله، حواست و علمشو از عبدالله که آدم ع است می‌گیرد و خود آدم ع هم علمشو از مافوقش میگیره که «و علّم آدم الاسماء کلّها» و معیشت آدم ع به آل محمد ع وصله و معیشت اهل نور یقین به معالم ربانی صاحبان نور وصله.
+ «صله رحم»
لذا اهل نور یقین فقط باید کارشون این باشه که با یادآوری معالم ربانی، با نورشون جفت باشند و همین و بس. این اتصال، خودش اهل یقینِ اهل جستجو را، به نور علم و حکمت آل محمد ع میرساند، ان شاء الله تعالی.

«وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً»:
+ «عدل و انصاف»
+ «حمد و ذمّ»
آیا هست کسی که نمیخواد به خوشی زندگی کنه؟!
ببین همه دوست دارن خوش باشن و خوش زندگی کنن اما راهشو بلد نیستن و راهش همینه که داریم راجع به اون صحبت می‌کنیم «نور الولایة».
یه نکته: چرا از اینکه بقیه دارن غلط زندگی میکنن، اینقدر ناراحت میشی؟ خود همین هم ایراد و اشکال داره؟ خُب معلومه همه باید غلط زندگی کنن الا اهل نور یقین نسبت به معالم ربانی، چون همه یا با نور علوم آل محمد ع آشنا نیستند و یا اگه آشنا هم میشن به حرفهای آنها اعتماد ندارند و یقین و باور ندارند و اینها بدتر از اونایی هستند که آشنا نشدند، چون اگه آشنا بشی و عمل نکنی «سمعنا و عصینا»، دیگه راه برای تو بسته است و حجت تمام میشه.
انگاری جوینده علم در جستجوی این است که در میان مردم با عمل به این علم، به خوشی زندگی نماید، یعنی عاش فی الناس حمیدا!
+ «حمد – ذمّ»:
برای اینکه معنی حمد رو خوب بفهمی، باید با واژه متضادش، مفهومشو درک کنی!
گفتیم حمد یعنی شرایطی که اصلا جای مذمت نداره!
یعنی جوری زندگی کنی که هیچکس نتونه از کارت عیب بگیره!
و اینجور زندگی کردن، خودش بالاترین هنره!
«عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ:
رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ التَّحَبُّبُ إِلَى النَّاسِ.»
«تَحَبَّبَ‏ اليهِ: با او مهربانى و محبت نمود، دوست او شد.»
+ مطلبی که در پایین اومده تحت عنوان [عیش – عقل – كَرَاهِيَةُ الشَّرِّ]
+ «ضنک»:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً»
اهل شک چون روش اندیشه صاحبان نور رو در زندگی روزمره خودشون پیاده نمی‌کنن، خُب قطعا از عیش حمید نیز بهره‌ای نخواهند برد! حال و روز آنها «مَعِيشَةً ضَنْكاً» است!
«عیش» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است «كيفيّة تطوّرات في إدامة الحياة» کانه حیات و زندگی اهل یقین وابسته به علوم ربانی است «عیش» و این عامل حیات و زندگی و آرامش برای قلوب اهل شک وجود ندارد لذا اهل شک حسود، تاویلا فاقد حیات و روح ایمان هستند و سه روحه زندگی می‌کنند.
کسی که با یاد معالم ربانی اعمال صالح انجام داده و بارش سنگینه،
خوشا به حالش و خوشا به عیشش!
«فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»
«فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ‏ …. فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ»
«وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً»
«وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ‏»
عیش، برای ما به سبب اخذ علوم آل محمد ع که نزد صاحبان نور است، بدست می‌آید.
«فِيها مَعايِشَ» جمع است، و اشاره به علوم و فنون گوناگون و بسیار زیاد صاحبان نور دارد.
هر وقت یادآوری معالم ربانی صاحبان نور «ذکر الله» فراموش بشه، یا نسبت به نور در شک و شبهه به سر ببری، چون قلبت با نور نگاه او روشن و آرام نیست، لذا زندگی مصیبت‌باری خواهی داشت «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً».
همیشه یه عدۀ زیادی بوده‌اند که خوشی زده زیر دلشون «بطر» و اونوقت نسبت به نور خودشون بدمستی کرده‌اند «وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها» لذا عاقبتشون اونی شد که شد!!!
اینکه کی با نور آشنا بشه و کی آشنا نشه و چرا و به چه علت و چگونه … اینا همه بر ما معلوم نیست و به ما مربوط نیست، هر چه هست اینه که اراده و خواست آل محمد ع به هر کس تعلق بگیره، بر مبنای اقرار عالم ذر نسبت به نور ولایت، میتونه یوسف ع رو در خشکی و یا موسی ع رو در دریا بدست بیاره «لقط»:
«نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا»
این دیگه با آل محمد ع است و بس!
[عیش – سرگرمی]:
«أَعَاشَهُ: او را سرگرم زندگى كرد.»
سرگرمی اهل نور یقین، یادآوری علوم ربانی صاحبان نور است و سرگرمی اهل شک حسود، تمناها و ارتکاب گناه و معاصی در دنیاست «لهو و لعب»!
اللغة:
و المعيشة ما يكون وصلة إلى ما فيه الحياة من جهة المطعم و المشرب و الملبس،

[عیش – عقل – كَرَاهِيَةُ الشَّرِّ]:
این حدیث زیبا، مقالۀ «عقل و جهل» رو به مقالۀ «عیش» و بالطبع به سایر مقالات و واژه‌ها مثل عدل و انصاف و جستجو و … وصل میکنه!
انگاری وقتی در جستجوی نور هستیم، باید عاقل باشیم تا این جستجو به نتیجه برسه،
چون امر مهم و خطیر جستجو، اصلا کار عقله!
«عقل وصل به نور – نور علی نور»
عقل که از جنس نور است، مافوق نورانی خودشو میشناسه، و اینا دو تایی که با هم جفت میشن «نور علی نور» خوب زبون همو می‌فهمن! پس من عاش فی الناس حمیدا جز برای عاقل عامل به نور ولایت ممکن نخواهد بود.
در واقع سوال کننده میدونه که عیش با عقل حاصل میشه، لذا سوال رو از عقل شروع کرده که عقل جریانش چیه؟! و این حدیث زیبا رو رسول خدا ص فرمودند.
تمام این واژه ها هر کدوم یه مبحث و یه مقالۀ جداگانه است، که کلا در بحث عقل و هوی می‌آید و مطلب اینجوری وصل میشه به اندیشه‌ای که صاحبان نور یادمون داده‌اند ،چجوری میشه با خوبی و خوشی با همه مردم زندگی کرد.

« … فَتَشَعَّبَ مِنَ الْعَقْلِ الْحِلْمُ وَ مِنَ الْحِلْمِ الْعِلْمُ وَ مِنَ الْعِلْمِ الرُّشْدُ وَ مِنَ الرُّشْدِ الْعَفَافُ‏ وَ مِنَ الْعَفَافِ الصِّيَانَةُ وَ مِنَ الصِّيَانَةِ الْحَيَاءُ وَ مِنَ الْحَيَاءِ الرَّزَانَةُ وَ مِنَ الرَّزَانَةِ الْمُدَاوَمَةُ عَلَى الْخَيْرِ وَ مِنَ الْمُدَاوَمَةِ عَلَى الْخَيْرِ كَرَاهِيَةُ الشَّرِّ وَ مِنْ كَرَاهِيَةِ الشَّرِّ طَاعَةُ النَّاصِحِ …
وَ أَمَّا كَرَاهِيَةُ الشَّرِّ فَيَتَشَعَّبُ مِنْهُ الْوَقَارُ وَ الصَّبْرُ وَ النَّصْرُ وَ الِاسْتِقَامَةُ عَلَى الْمِنْهَاجِ وَ الْمُدَاوَمَةُ عَلَى الرَّشَادِ وَ الْإِيمَانُ بِاللَّهِ وَ التَّوَفُّرُ وَ الْإِخْلَاصُ وَ تَرْكُ مَا لَا يَعْنِيهِ وَ الْمُحَافَظَةُ عَلَى مَا يَنْفَعُهُ
فَهَذَا مَا أَصَابَ الْعَاقِلُ بِالْكَرَاهِيَةِ لِلشَّرِّ
فَطُوبَى لِمَنْ أَقَامَ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ تَمَسَّكَ بِعُرَى سَبِيلِ اللَّه‏ … »

[عیش – حکمت] :
عیش و حیات قلوب با نور حکمت است
«فَإِنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْقُلُوبَ الْمَيْتَةَ بِنُورِ الْحِكْمَةِ»
« يَا هِشَامُ
إِنَّ الْمَسِيحَ ع قَالَ لِلْحَوَارِيِّينَ
… يَا عَبِيدَ الدُّنْيَا إِنَّمَا مَثَلُكُمْ مَثَلُ السِّرَاجِ يُضِي‏ءُ لِلنَّاسِ وَ يُحْرِقُ نَفْسَهُ
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ زَاحِمُوا الْعُلَمَاءَ فِي مَجَالِسِهِمْ وَ لَوْ جُثُوّاً عَلَى الرُّكَبِ
فَإِنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْقُلُوبَ الْمَيْتَةَ بِنُورِ الْحِكْمَةِ كَمَا يُحْيِي الْأَرْضَ الْمَيْتَةَ بِوَابِلِ الْمَطَرِ.»

عیش، محصول درک شنیداری از نور و ظلمت دنیای قلبهاست!

[عیش و حیات حاصل جفت شدن نور علم و نور عقل است]:
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع:
تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ
فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ وَ مُدَارَسَتَهُ تَسْبِيحٌ وَ الْبَحْثَ عَنْهُ جِهَادٌ
وَ تَعْلِيمَهُ لِمَنْ لَا يَعْلَمُهُ صَدَقَةٌ
وَ هُوَ أَنِيسٌ فِي الْوَحْشَةِ وَ صَاحِبٌ فِي الْوَحْدَةِ
وَ سِلَاحٌ عَلَى الْأَعْدَاءِ وَ زَيْنُ الْأَخِلَّاءِ
يَرْفَعُ اللَّهُ بِهِ أَقْوَاماً يَجْعَلُهُمْ فِي الْخَيْرِ أَئِمَّةً يُقْتَدَى بِهِمْ
تُرْمَقُ أَعْمَالُهُمْ وَ تُقْتَبَسُ آثَارُهُمْ
تَرْغَبُ الْمَلَائِكَةُ فِي خُلَّتِهِمْ يَمْسَحُونَهُمْ بِأَجْنِحَتِهِمْ فِي صَلَاتِهِمْ
لِأَنَّ الْعِلْمَ حَيَاةُ الْقُلُوبِ وَ نُورُ الْأَبْصَارِ مِنَ الْعَمَى وَ قُوَّةُ الْأَبْدَانِ مِنَ الضَّعْفِ
وَ يُنْزِلُ اللَّهُ حَامِلَهُ مَنَازِلَ الْأَبْرَارِ
وَ يَمْنَحُهُ مُجَالَسَةَ الْأَخْيَارِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ
بِالْعِلْمِ يُطَاعُ اللَّهُ وَ يُعْبَدُ
وَ بِالْعِلْمِ يُعْرَفُ اللَّهُ وَ يُوَحَّدُ
وَ بِالْعِلْمِ تُوصَلُ الْأَرْحَامُ
وَ بِهِ يُعْرَفُ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ
وَ الْعِلْمُ إِمَامُ الْعَقْلِ وَ الْعَقْلُ تَابِعُهُ
يُلْهِمُهُ اللَّهُ السُّعَدَاءَ وَ يَحْرِمُهُ الْأَشْقِيَاءَ
.

[عیش – قبض و بسط]:
اهل یقین اهل جستجو و اهل جفت شدن با نور یاد معالم ربانی هستند و اهل فهم قبض و بسط قلبی هستند لذا در کارها و امورات خود با این روش زندگی ، در عیش و حیات طیبه زندگی را بسر می برند چون عملشان از روی فهم نور قبض و بسط علمی یاد معالم ربانی است، لذا با قلبشان می فهمند که درست عمل می کنند یا اشتباه!
فکر کن جلوی چشماتو با یه پارچه بسته ای و نمی تونی جلوی پاتو ببینی، اما از پشت پارچه نور و تاریکی رو از هم تشخیص میدی و به تو گفته شده اگه در جهت نور حرکت کنی به هدف می‌رسی اما در جهت تاریکی، از هدف دور شده و در چاه می افتی!
قلب اهل یقین همینطوریه یعنی گرچه بوضوح نداند یا نبیند اما از روی تاریکی و روشنایی خود، که می‌داند کار مافوق علمی اوست، می تواند بفهمد که مسیر حرکت را درست می رود یا اشتباه طی می کند و این لطف بزرگی است که شامل حال اهل یقین شده و کافی است ما بدانیم مسیر درست است یا نه، لذا طی کردن مسیر درست را با ذوق و شوق ادامه می دهیم چون می دانیم قدم به قدم به هدف نزدیک می شویم و مسیر نادرست را که متوجه شدیم، فورا می ایستیم «صوم» و ادامه نداده و بر می گردیم «توبه» و اینجا جای این ضرب المثل ایرانی است که: ضرر رو از هر جا جلوشو بگیری به نفعته! این مطلب زیبا از نهج البلاغه را با این بیان که قصه دنیای اهل یقین نسبت به معالم ربانی و مافوق خود و رابطه نوری بین عقل اهل یقین و نور علم مافوقش در نظر گرفته و بخوان، می‌فهمی چقدر قشنگ و مهم است. می فرمایند: مافوق برای اهل یقین، که یادآوری معالم ربانی است و اهل یقین با قلبش، خود را اینگونه در محضر این مافوق می بیند، لذا رائد میشه یاد صاحب نور و اهله میشه اهل یقین و شرط جفت شدن این دو لنگه، اینه: «صدق» و «حضر» و اینکه یادآوری معالم ربانی صاحبان نور من ابناء الآخرة است. علم از صاحب نور و عمل، از اهل نور یقین، ناظر بالقلب همان اهل یقینی است که داره با قلبش به قبض و بسط دنیای قلبش که فعل و انفعالات عالم بالاست نگاه می کنه ببینه چه خبره ! جهت، رو درست میره یا نه ! بره یا نره ! ادامه بده «سَائِرٌ» یا توقف نموده، برگردد «رَاجِعٌ»! تکلیفش را مافوقش با قبض و  بسط قلبی معلوم می کند.
پس همه این مطالب، آموزش حکمت است که حضرت علی ع برای اهلش بیان فرموده‌اند:

« [نهج البلاغة]
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
مِنْهَا :
فِيهِمْ كَرَائِمُ الْقُرْآنِ‏ وَ هُمْ كَنْزُ الرَّحْمَنِ، إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا، وَ إِنْ صَمَتُوا لَمْ يُسْبَقُوا،
فَلْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْيُحْضِرْ عَقْلَهُ وَ لْيَكُنْ مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ
فَإِنَّهُ مِنْهَا قَدِمَ وَ إِلَيْهَا يَنْقَلِبُ
فَالنَّاظِرُ بِالْقَلْبِ الْعَامِلُ بِالْبَصَرِ يَكُونُ مُبْتَدَأَ عَمَلِهِ أَنْ يَعْلَمَ أَ عَمَلُهُ عَلَيْهِ أَمْ لَهُ
فَإِنْ كَانَ لَهُ مَضَى فِيهِ وَ إِنْ كَانَ عَلَيْهِ وَقَفَ عَنْهُ
فَإِنَّ الْعَامِلَ بِغَيْرِ عِلْمٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ طَرِيقٍ
فَلَا يَزِيدُهُ بُعْدُهُ عَنِ الطَّرِيقِ إِلَّا بُعْداً مِنْ حَاجَتِهِ
وَ الْعَامِلُ بِالْعِلْمِ كَالسَّائِرِ عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ
فَلْيَنْظُرْ نَاظِرٌ أَ سَائِرٌ هُوَ أَمْ رَاجِعٌ .
وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِناً عَلَى مِثَالِهِ، فَمَا طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ، وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُهُ،
وَ قَدْ قَالَ الرَّسُولُ الصَّادِقُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَهُ، وَ يُحِبُّ الْعَمَلَ وَ يُبْغِضُ بَدَنَهُ.
وَ اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ عَمَلٍ نَبَاتٌ‏ ، وَ كُلَّ نَبَاتٍ لَا غِنَى بِهِ عَنِ الْمَاءِ،
وَ الْمِيَاهُ مُخْتَلِفَةٌ، فَمَا طَابَ سَقْيُهُ طَابَ غَرْسُهُ، وَ حَلَتْ ثَمَرَتُهُ،
وَ مَا خَبُثَ سَقْيُهُ خَبُثَ غَرْسُهُ، وَ أَمَرَّتْ ثَمَرَتُهُ.»
چه مثال زیبایی برای عمل صالح!
+ « وَ مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ:
وَ نَاظِرُ قَلْبِ اللَّبِيبِ بِهِ يُبْصِرُ أَمَدَهُ، وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ.
دَاعٍ دَعَا، وَ رَاعٍ رَعَى، فَاسْتَجِيبُوا لِلدَّاعِي‏ ، وَ اتَّبِعُوا الرَّاعِيَ،
قَدْ خَاضُوا بِحَارَ الْفِتَنِ، وَ أَخَذُوا بِالْبِدَعِ دُونَ السُّنَنِ،
وَ أَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ، وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ،
نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ‏ ، وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ‏ ،
وَ لَا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا،
فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً.

[عیش – حکمت]:
«وَ فِي التَّوْرَاةِ
عَظِّمِ الْحِكْمَةَ فَإِنِّي لَا أَجْعَلُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِ أَحَدٍ إِلَّا وَ أَرَدْتُ أَنْ أَغْفِرَ لَهُ
فَتَعَلَّمْهَا ثُمَّ اعْمَلْ بِهَا ثُمَّ ابْذُلْهَا كَيْ تَنَالَ بِذَلِكَ كَرَامَتِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.»

[مثال کسی که قبض و بسط قلبشو نفهمه!]:
« … فَكِّرْ يَا مُفَضَّلُ فِيمَنْ عَدِمَ الْبَصَرَ مِنَ النَّاسِ وَ مَا يَنَالُهُ مِنَ الْخَلَلِ فِي أُمُورِهِ
فَإِنَّهُ لَا يَعْرِفُ مَوْضِعَ قَدَمِهِ وَ لَا يُبْصِرُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ
فَلَا يَفْرُقُ بَيْنَ الْأَلْوَانِ وَ بَيْنَ الْمَنْظَرِ الْحَسَنِ وَ الْقَبِيحِ
وَ لَا يَرَى حُفْرَةً إِنْ هَجَمَ عَلَيْهَا
وَ لَا عَدُوّاً إِنْ أَهْوَى إِلَيْهِ بِسَيْفٍ
وَ لَا يَكُونُ لَهُ سَبِيلٌ إِلَى أَنْ يَعْمَلَ شَيْئاً مِنْ هَذِهِ الصِّنَاعَاتِ مِثْلِ الْكِتَابَةِ وَ التِّجَارَةِ وَ الصِّيَاغَةِ
حَتَّى إِنَّهُ لَوْ لَا نَفَاذُ ذِهْنِهِ لَكَانَ بِمَنْزِلَةِ الْحَجَرِ الْمُلْقَى
وَ كَذَلِكَ مَنْ عَدِمَ السَّمْعَ يَخْتَلُّ فِي أُمُورٍ كَثِيرَةٍ
فَإِنَّهُ يَفْقِدُ رَوْحَ الْمُخَاطَبَةِ وَ الْمُحَاوَرَةِ
وَ يَعْدَمُ لَذَّةَ الْأَصْوَاتِ وَ اللُّحُونِ الشَّجِيَّةِ [وَ] الْمُطْرِبَةِ
وَ يُعْظِمُ الْمَئُونَةَ عَلَى النَّاسِ فِي مُحَاوَرَتِهِ حَتَّى يَتَبَرَّمُوا بِهِ‏
وَ لَا يَسْمَعُ شَيْئاً مِنْ أَخْبَارِ النَّاسِ وَ أَحَادِيثِهِمْ حَتَّى يَكُونُ كَالْغَائِبِ وَ هُوَ شَاهِدٌ أَوْ كَالْمَيِّتِ وَ هُوَ حَيٌّ
فَأَمَّا مَنْ عَدِمَ الْعَقْلَ فَإِنَّهُ يُلْحَقُ بِمَنْزِلَةِ الْبَهَائِمِ بَلْ يَجْهَلُ كَثِيراً مِمَّا يَهْتَدِي إِلَيْهِ الْبَهَائِمُ
أَ فَلَا تَرَى كَيْفَ صَارَتِ الْجَوَارِحُ وَ الْعَقْلُ وَ سَائِرُ الْخِلَالِ‏ الَّتِي بِهَا صَلَاحُ الْإِنْسَانِ وَ الَّتِي لَوْ فَقَدَ مِنْهَا شَيْئاً لَعَظُمَ مَا يَنَالُهُ فِي ذَلِكَ مِنَ الْخَلَلِ يُوَافِي خِلْقَةً عَلَى التَّمَامِ حَتَّى لَا يَفْقِدَ شَيْئاً مِنْهَا
فَلِمَ كَانَ كَذَلِكَ إِلَّا لِأَنَّهُ خُلِقَ بِعِلْمٍ وَ تَقْدِيرٍ.»

پشت به تمنا، رو به نور، این میشه حیلة العیش!

[حِيلَةُ الْعَيْشِ أَرْبَعُ خِصَالٍ]:
… أَمَّا أَبْوَابُ الْجَنَّةِ
فَعَلَى أَوَّلِ بَابٍ مِنْهَا مَكْتُوبٌ
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ
لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ حِيلَةٌ وَ حِيلَةُ الْعَيْشِ أَرْبَعُ خِصَالٍ
الْقَنَاعَةُ وَ بَذْلُ الْحَقِّ وَ تَرْكُ الْحِقْدِ وَ مُجَالَسَةُ أَهْلِ الْخَيْرِ.

+ «عمل صالح»:
«
تَقَسَّمُوا الْجَنَّةَ بِأَعْمَالِكُمْ»:
چقدر این حدیث زیباست!
«عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ
ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِي
وَ انْجُوا مِنَ النَّارِ بِعَفْوِي
وَ تَقَسَّمُوا الْجَنَّةَ بِأَعْمَالِكُمْ 
فَوَ عِزَّتِي لَأُنْزِلَنَّكُمْ دَارَ الْخُلُودِ وَ دَارَ الْكَرَامَةِ
فَإِذَا دَخَلُوهَا صَارُوا عَلَى طُولِ آدَمَ سِتِّينَ ذِرَاعاً
وَ عَلَى مَلَدِ عِيسَى ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ سَنَةً
وَ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدٍ الْعَرَبِيَّةِ 
وَ عَلَى صُورَةِ يُوسُفَ فِي الْحُسْنِ
ثُمَّ يَعْلُو وُجُوهَهُمُ النُّورُ
وَ عَلَى قَلْبِ أَيُّوبَ فِي السَّلَامَةِ مِنَ الْغِلِّ

فَمَا زَالَتْ نِعْمَةٌ وَ لَا نَضَارَةُ عَيْشٍ إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوا» –
«حاصل المعاصی التلف»]:
« … تُوبُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ادْخُلُوا فِي مَحَبَّتِهِ
فَ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ‏
وَ الْمُؤْمِنُ تَوَّابٌ‏ إِذَا قَالَ الْمُؤْمِنُ لِأَخِيهِ أُفٍّ انْقَطَعَ مَا بَيْنَهُمَا فَإِذَا قَالَ لَهُ أَنْتَ كَافِرٌ كَفَرَ أَحَدُهُمَا وَ إِذَا اتَّهَمَهُ انْمَاثَ الْإِسْلَامُ فِي قَلْبِهِ كَمَا يُمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ
بَابُ التَّوْبَةِ مَفْتُوحٌ لِمَنْ أَرَادَهَا فَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ‏ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِذا عاهَدْتُمْ‏ فَمَا زَالَتْ نِعْمَةٌ وَ لَا نَضَارَةُ عَيْشٍ إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوا 
إِنَّ اللَّهَ‏ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ وَ لَوْ أَنَّهُمُ اسْتَقْبَلُوا ذَلِكَ بِالدُّعَاءِ وَ الْإِنَابَةِ لَمَا تَنْزِلُ
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذَا نَزَلَتْ بِهِمُ النِّقَمُ وَ زَالَتْ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِصِدْقٍ مِنْ نِيَّاتِهِمْ وَ لَمْ يَهِنُوا وَ لَمْ يُسْرِفُوا لَأَصْلَحَ اللَّهُ لَهُمْ كُلَّ فَاسِدٍ وَ لَرَدَّ عَلَيْهِمْ كُلَّ صَالِحٍ‏ إِذَا ضَاقَ الْمُسْلِمُ فَلَا يَشْكُوَنَّ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لْيَشْكُ إِلَى رَبِّهِ الَّذِي بِيَدِهِ مَقَالِيدُ الْأُمُورِ وَ تَدْبِيرُهَا … »

[« أَقِيكَ الْمَتَالِفَ » – حاصل المعاصی التلف]:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِيَّ ص يَقُولُ:
كَانَ فِيمَا أَعْطَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الْأَلْوَاحِ الْأُوَلِ
اشْكُرْ لِي وَ لِوَالِدَيْكَ أَقِيكَ الْمَتَالِفَ وَ أُنْسِي لَكَ فِي عُمُرِكَ وَ أُحْيِكَ حَيَاةً طَيِّبَةً وَ أَقْلِبْكَ إِلَى خَيْرٍ مِنْهَا.

[عیش – حق – ولایة – نور – حکمت]:
«تفسير القمي‏
أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ‏
قَالَ جَاهِلًا عَنِ الْحَقِّ وَ الْوَلَايَةِ
فَهَدَيْنَاهُ إِلَيْهَا وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ‏
قَالَ النُّورُ الْوَلَايَةُ 
كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها
يَعْنِي فِي وَلَايَةِ غَيْرِ الْأَئِمَّةِ ع
كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ‏ .»

عیش الملائکة:
«وَ عَيْشُهُمْ مِنْ نَسِيمِ الْعَرْشِ»:
عیش فقط عیش و لذت علمی با یاد معالم ربانی در دل شرایط تقدیرات!
وَ عَيْشُهُمْ مِنْ نَسِيمِ الْعَرْشِ وَ تَلَذُّذُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْعُلُومِ‏
خَلَقَهُمُ اللَّهُ بِقُدْرَتِهِ أَنْوَاراً وَ أَرْوَاحاً كَمَا شَاءَ وَ أَرَادَ.

فهمیدن ارزاق نورانی علم،
یعنی فهم قبض و بسط نور قلب،
رزق و روزیِ چه کسانی میشه؟!

[عیش – فهم]:
+ «فهم»
[رُزِقُوا فَهْماً وَ عِلْماً]:
« قَالَ النَّبِيُّ ص:
مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مَمَاتِي وَ يَسْكُنَ جَنَّةَ عَدْنٍ الَّتِي غَرَسَهَا رَبِّي
فَلْيُوَالِ عَلِيّاً مِنْ بَعْدِي وَ لْيُوَالِ وَلِيَّهُ وَ لْيَقْتَدِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِي‏
فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِي خُلِقُوا مِنْ طِينَتِي رُزِقُوا فَهْماً وَ عِلْماً 
وَيْلٌ لِلْمُكَذِّبِينَ بِفَضْلِهِمْ مِنْ أُمَّتِي الْقَاطِعِينَ فِيهِمْ صِلَتِي‏ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي. »

[سعادت و شقاوت – عیش]:
[الْمَرْكَبُ السَّوْءُ – الْمَرْكَبُ الْهَنِي‏ءُ]:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
مِنْ شَقَاءِ الْعَيْشِ‏ الْمَرْكَبُ السَّوْءُ.
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ الْمَرْكَبُ الْهَنِي‏ءُ.

[عیش – حسن خلق]:
«وَ لَا عَيْشَ أَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ»

[بذل نعمت – منع نعمت]:
ماموریت خطرناک صاحبان نور، برطرف نمودن حاجات علمی مخاطبین است!
«کربلا»
وقتی که «کسری» پادشاه ایران، در این حدیث میگه:
اگه در خونمو روی اونها ببندم، پس کی دست اونا رو بگیره؛
دیگه تکلیف معلومه!
وَ قَالَ ع‏:
إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً اخْتَصَّهُمْ بِالنِّعَمِ يُقِرُّهَا فِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا لِلنَّاسِ
فَإِذَا مَنَعُوهَا حَوَّلَهَا مِنْهُمْ إِلَى غَيْرِهِمْ
وَ كَانَ كِسْرَى قَدْ فَتَحَ بَابَهُ وَ سَهَّلَ جَنَابَهُ وَ رَفَعَ حِجَابَهُ وَ بَسَطَ إِذْنَهُ لِكُلِّ وَاصِلٍ إِلَيْهِ
فَقَالَ لَهُ رَسُولُ مَلِكِ الرُّومِ
لَقَدْ أَقْدَرْتَ عَلَيْكَ عَدُوَّكَ بِفَتْحِكَ الْبَابَ وَ رَفْعِكَ الْحِجَابَ
فَقَالَ
إِنَّمَا أَتَحَصَّنُ مِنْ عَدُوِّي بِعَدْلِي
وَ إِنَّمَا أَنْصَبْتُ هَذَا الْمَنْصِبَ وَ جَلَسْتُ هَذَا الْمَجْلِسَ لِقَضَاءِ الْحَاجَاتِ وَ دَفْعِ الظُّلَامَاتِ
فَإِذَا لَمْ تَتَّصِلِ الرَّعِيَّةُ إِلَيَّ فَمَتَى أَقْضِي حَاجَتَهُ وَ أَكْشِفُ ظُلَامَتَهُ.
و فرمود:
راستى خدا را بنده‏‌هاست كه به نعمت خود اختصاص داده و آن را برایشان پايدار دارد تا بمردم ببخشندش، و چون دريغش دارند بديگرانش منتقل كند،
كسرى را عادت بود كه در بارگاهش را گشاده ميداشت و آستانش را دسترس مينمود و پرده بالا ميزد و به هر كه نزدش مى‌‏آمد اجازه ورود ميداد
و ايلچى پادشاه روم به او گفت
تو با باز داشتن در بارگاهت و بالا زدن پرده، دشمنت را بر خود توانا ميكنى،
پاسخش داد كه 
من در دژ عدالتم از دشمنم محفوظم 
و همانا من در اين مقام وادار شدم و در اين مسند نشستم براى برآوردن حاجات و دفع ستم‏ها
و چون دست رعيت بمن نرسد، از كجا نيازش بر آرم و ستمش را بسر آرم
.

[در حدیث معراج … عیش – فهم قبض و بسط قلبی] :
… يَا أَحْمَدُ
هَلْ تَدْرِي أَيُّ عَيْشٍ أَهْنَأُ وَ أَيُّ حَيَاةٍ أَبْقَى؟
قَالَ اللَّهُمَّ لَا
قَالَ أَمَّا الْعَيْشُ الْهَنِي‏ءُ
فَهُوَ الَّذِي لَا يَفْتُرُ صَاحِبُهُ‏ عَنْ ذِكْرِي وَ لَا يَنْسَى نِعْمَتِي وَ لَا يَجْهَلُ حَقِّي يَطْلُبُ رِضَايَ فِي لَيْلِهِ وَ نَهَارِهِ
وَ أَمَّا الْحَيَاةُ الْبَاقِيَةُ
فَهِيَ الَّتِي يَعْمَلُ لِنَفْسِهِ حَتَّى تَهُونَ عَلَيْهِ الدُّنْيَا وَ تَصْغُرَ فِي عَيْنِهِ وَ تَعْظُمَ الْآخِرَةُ عِنْدَهُ وَ يُؤْثِرَ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ وَ يَبْتَغِيَ مَرْضَاتِي وَ يُعَظِّمَ حَقَّ عَظَمَتِي وَ يَذْكُرَ عِلْمِي بِهِ وَ يُرَاقِبَنِي بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ عِنْدَ كُلِّ سَيِّئَةٍ أَوْ مَعْصِيَةٍ وَ يُنَقِّيَ قَلْبَهُ عَنْ كُلِّ مَا أَكْرَهُ وَ يُبْغِضَ الشَّيْطَانَ وَ وَسَاوِسَهُ وَ لَا يَجْعَلَ لِإِبْلِيسَ عَلَى قَلْبِهِ سُلْطَاناً وَ سَبِيلًا فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ أَسْكَنْتُ قَلْبَهُ حُبّاً حَتَّى أَجْعَلَ قَلْبَهُ لِي وَ فَرَاغَهُ وَ اشْتِغَالَهُ وَ هَمَّهُ وَ حَدِيثَهُ مِنَ النِّعْمَةِ الَّتِي أَنْعَمْتُ بِهَا عَلَى أَهْلِ مَحَبَّتِي مِنْ خَلْقِي وَ أَفْتَحُ عَيْنَ قَلْبِهِ وَ سَمْعِهِ حَتَّى يَسْمَعَ بِقَلْبِهِ وَ يَنْظُرَ بِقَلْبِهِ إِلَى جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ أُضِيقُ عَلَيْهِ الدُّنْيَا وَ أُبْغِضُ الدُّنْيَا وَ أُبْغِضُ إِلَيْهِ مَا فِيهَا مِنَ اللَّذَّاتِ وَ أُحَذِّرُهُ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا كَمَا يُحَذِّرُ الرَّاعِي غَنَمَهُ مِنْ مَرَاتِعِ الْهَلَكَةِ فَإِذَا كَانَ هَكَذَا يَفِرُّ مِنَ النَّاسِ فِرَاراً وَ يَنْقُلُ مِنْ دَارِ الْفَنَاءِ إِلَى دَارِ الْبَقَاءِ وَ مِنْ دَارِ الشَّيْطَانِ إِلَى دَارِ الرَّحْمَنِ
يَا أَحْمَدُ
وَ لَأُزَيِّنَنَّهُ بِالْهَيْبَةِ وَ الْعَظَمَةِ
فَهَذَا هُوَ الْعَيْشُ الْهَنِي‏ءُ وَ الْحَيَاةُ الْبَاقِيَةُ 
وَ هَذَا مَقَامُ الرَّاضِينَ
فَمَنْ عَمِلَ بِرِضَايَ أُلْزِمُهُ ثَلَاثَ خِصَالٍ
أُعَرِّفُهُ شُكْراً لَا يُخَالِطُهُ الْجَهْلُ وَ ذِكْراً لَا يُخَالِطُهُ النِّسْيَانُ وَ مَحَبَّةً لَا يُؤْثِرُ عَلَى مَحَبَّتِي مَحَبَّةَ الْمَخْلُوقِينَ فَإِذَا أَحَبَّنِي أَحْبَبْتُهُ وَ أَفْتَحُ عَيْنَ قَلْبِهِ إِلَى جَلَالِي وَ لَا أُخْفِي عَلَيْهِ خَاصَّةَ خَلْقِي‏ وَ أُنَاجِيهِ فِي ظُلَمِ اللَّيْلِ وَ نُورِ النَّهَارِ حَتَّى يَنْقَطِعَ حَدِيثُهُ مَعَ الْمَخْلُوقِينَ‏ وَ مُجَالَسَتُهُ مَعَهُمْ وَ أُسْمِعُهُ كَلَامِي وَ كَلَامَ مَلَائِكَتِي وَ أُعَرِّفُهُ السِّرَّ الَّذِي سَتَرْتُهُ عَنْ خَلْقِي وَ أُلْبِسُهُ الْحَيَاءَ حَتَّى يَسْتَحْيِيَ مِنْهُ الْخَلْقُ كُلُّهُمْ وَ يَمْشِي عَلَى الْأَرْضِ مَغْفُوراً لَهُ وَ أَجْعَلُ قَلْبَهُ وَاعِياً وَ بَصِيراً وَ لَا أُخْفِي عَلَيْهِ شَيْئاً مِنْ جَنَّةٍ وَ لَا نَارٍ وَ أُعَرِّفُهُ مَا يَمُرُّ عَلَى النَّاسِ فِي يَوْمِ الْقِيَامَةِ مِنَ الْهَوْلِ وَ الشِّدَّةِ وَ مَا أُحَاسِبُ الْأَغْنِيَاءَ وَ الْفُقَرَاءَ وَ الْجُهَّالَ وَ الْعُلَمَاءَ وَ أُنَوِّمُهُ فِي قَبْرِهِ وَ أُنْزِلُ عَلَيْهِ مُنْكَراً وَ نَكِيراً حَتَّى يَسْأَلَاهُ وَ لَا يَرَى غَمْرَةَ الْمَوْتِ وَ ظُلْمَةَ الْقَبْرِ وَ اللَّحْدِ وَ هَوْلَ الْمُطَّلَعِ‏ ثُمَّ أَنْصِبُ لَهُ مِيزَانَهُ وَ أَنْشُرُ دِيوَانَهُ ثُمَّ أَضَعُ كِتَابَهُ فِي يَمِينِهِ فَيَقْرَؤُهُ مَنْشُوراً
ثُمَّ لَا أَجْعَلُ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ تَرْجُمَاناً 
فَهَذِهِ صِفَاتُ الْمُحِبِّينَ.
+ «ترجمه»

[عیش – قساوت قلب – عقوبت قلب]:
وَ قَالَ ع‏
إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِي الْقُلُوبِ وَ الْأَبْدَانِ
ضَنْكٌ فِي الْمَعِيشَةِ وَ وَهْنٌ فِي الْعِبَادَةِ
وَ مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَةٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ.
+ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»

[ایام البیض – عقوبت – معصیت « بِذَنْبٍ وَاحِدٍ حَوَّلْتَ بَيَاضَهُ سَوَاداً » – عیش – صوم]:
اهل یقین میدونه حاصل المعاصی التلف است و وقتی قلبش تاریک میشه میدونه عقوبت شده و یه جایی رو اشتباهی رفته، لذا بدنبال چاره‌ای برای برگشت به نور قبلی است، انگاری میخواد ایام البیض براش ایجاد بشه لذا قصه آدم ع رو باید تکرار کنه یعنی با انجام مناسک حج جبران مافات کنه و راهش «صوم» است یعنی اندیشه ای که استعمالش قلب اونو تاریک کرده رو باید کنار بذاره و فقط چشم به نور علوم ربانی داشته باشه و این حدیث زیبا اینو بخوبی بیان میکنه …
عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَيْشٍ قَالَ:
سَأَلْتُ ابْنَ مَسْعُودٍ عَنْ أَيَّامِ الْبِيضِ مَا سَبَبُهَا وَ كَيْفَ سَمِعْتَ
قَالَ سَمِعْتُ النَّبِيَّ ص يَقُولُ
إِنَّ آدَمَ لَمَّا عَصَى رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَادَاهُ مُنَادٍ مِنْ لَدُنِ الْعَرْشِ يَا آدَمُ اخْرُجْ مِنْ جِوَارِي فَإِنَّهُ لَا يُجَاوِرُنِي أَحَدٌ عَصَانِي فَبَكَى وَ بَكَتِ الْمَلَائِكَةُ فَبَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ جَبْرَئِيلَ فَأَهْبَطَهُ إِلَى الْأَرْضِ مُسْوَدّاً فَلَمَّا رَأَتْهُ الْمَلَائِكَةُ ضَجَّتْ وَ بَكَتْ وَ انْتَحَبَتْ وَ قَالَتْ
يَا رَبِّ خَلْقاً خَلَقْتَهُ‏ وَ نَفَخْتَ فِيهِ مِنْ رُوْحِكَ وَ أَسْجَدْتَ لَهُ مَلَائِكَتَكَ 
بِذَنْبٍ وَاحِدٍ حَوَّلْتَ بَيَاضَهُ سَوَاداً
فَنَادَى مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ صُمْ لِرَبِّكَ الْيَوْمَ فَصَامَ فَوَافَقَ يَوْمَ الثَّالِثَ عَشَرَ مِنَ الشَّهْرِ فَذَهَبَ ثُلُثُ السَّوَادِ ثُمَّ نُودِيَ يَوْمَ الرَّابِعَ عَشَرَ أَنْ صُمْ لِرَبِّكَ الْيَوْمَ فَصَامَ فَذَهَبَ ثُلُثُ السَّوَادِ ثُمَّ نُودِيَ فِي يَوْمِ خَمْسَةَ عَشَرَ بِالصِّيَامِ فَصَامَ وَ قَدْ ذَهَبَ السَّوَادُ كُلُّهُ
فَسُمِّيَتْ أَيَّامَ الْبِيضِ لِلَّذِي رَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ عَلَى آدَمَ مِنْ بَيَاضِهِ
ثُمَّ نَادَى مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَا آدَمُ هَذِهِ الثَّلَاثَةُ أَيَّامٍ جَعَلْتُهَا لَكَ وَ لِوُلْدِكَ
مَنْ صَامَهَا فِي كُلِّ شَهْرٍ فَإِنَّمَا صَامَ الدَّهْرَ.

[عقوبتِ به خود واگذاشته شدن!]:
«مَوْكُولَيْنِ إِلَى أَنْفُسِهِمَا فِي طَلَبِ الْمَعَاشِ»!
عقوبت از این بدتر که برای پیدا کردن عامل حیات و معاش و … به خودت موکول بشی «طاق» و به خودت واگذاشته بشی؟! اونوقت چه خاکی به سر خواهی نمود؟! اهل شک حسود که دستشونو از توی دست صاحب نورشون در میارن، از اینجا به بعد به خودشون واگذاشته میشن و موکول به نفس معیوب و بیمار خودشون میشن … کامل این حدیث چقدر زیباست!

عیش:
انگاری وقتی قلب، نور ولایت رو حس میکنه، تازه معنای عیش رو میفهمه!
«عَيَّشَهُ: او را برانگيخت تا زندگى كند.»
زندگی و حیات طیبه جز به سبب نور ولایت ممکن نخواهد بود و عیش میشه نور یاد معالم ربانی در دل شرایط تقدیرات که در جوف نار آیت، میاد و از تو دستگیری میکنه و اینجوری از معنای اسم عیش بهره‌مند میشی.
«وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً» چرا؟
با توجه به مثال ساعت آفتابی:
وقتی روز میشه، نور خورشید به شاخص صفحه قلب اهل یقین می‌تابه و سایه اون شاخص، زمان صحیح رو به اهل یقین نشون میده و اهل یقین با استعمال اندیشه و معالم ربانی، علم و نیرو و انگیزۀ لازم برای حیات و زندگی خوب رو پیدا میکنه و اینجوری از معنای اسم عیش بهره‌مند میشه!
پس برای اهل یقین عیش نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
+ «وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ»
برای اهل شک حسود، داستان «فَإِنَّ لَهُ‏ مَعِيشَةً ضَنْكاً» است.
کافی است رابطه قلبی با عامل حیات که نور علم آل محمد ع است قطع شود در این صورت پایان عیش رقم می خورد و دیگه قلب در ظلمت فرو می‌رود و معیشة ضنکا میشه همین.
هر کسی جونش به یه چیزی بنده!
«المُتَعَيِّشُ‏: ذو البُلْغة من العَيْشِ. يقال: إِنهم‏ ليَتَعَيّشُون‏ إِذا كانت لهم بُلْغةٌ من العَيْش.»
عیش اهل یقین نور یاد معالم ربانی در دل شرایط است،
لذا اهل یقین جونشون به جون علوم ربانی وصله!
«و يقال: عَيْش‏ بني فلان اللبَنُ إِذا كانوا يَعِيشون به»:
عیش یه عده شیر است چون زندگی و امرار معاششون از طریق همین شیر و گاوداری و فروش لبنیات است لذا جونشون به شیر بنده!
عیش بعض ها کشاورزی و غلات و گندمه و از این طریق امرار معاش می کنن
«عَيْشُ‏ آل فلان الخُبز و الحَبّ»، « و ربما سمَّوا الخبز عَيْشاً»
عده ای هم نخلستان دارن و از فروش خرما ارتزاق میکنن «عَيْشُهم‏ التمْرُ».
و العَيْش‏: الطعام؛ يمانية.
و العَيْش‏: المَطْعم و المَشْرب و ما تكون به الحياة.
خلاصه اون چیزی که «ما تكون به الحياة» هست برای هر کسی یه چیزیه!
هر کسی با یه چیزی خوشحاله «العائشُ‏: ذو الحالة الحسَنة» و این مفهوم واژه عیش برای هر کسی یه مصداقی داره! مهم اینه حواست باشه عیش یه چیز بی‌ارزش نباشه که ضرر می‌کنی.
عیش همیشه باید شیء با ارزشی باشه که خدا اونو توی قلبت خلق میکنه و از سایه اون توی قلبت خوب و بد همه چیزو میتونی بفهمی و رضا و سخط عالَم بالا رو حس می‌کنی و این قلب سلیم، قلبی است شبیه ساعت آفتابی که شاخص وسط اون همون تمثال نورانی صاحبان نور است که در ملکوت قلبت ایستاده و سایه زیبای او، تو را دلالت به مسیر درست میکنه و این همون هدایت تکوینی است که از درون، دستتو می‌گیره و نیازی به غیر آل محمد ع برای فهم خوب و بد زندگیت نداری.
پس عیش نام و معنای زیبایی است که بیشتر باید به آن توجه کنیم و با این مفهوم، حالا آیات قرآن رو که در آن این واژه بکار رفته رو تکرار کنیم و بخوانیم.

[طور – عیش]:
کتاب التحقیق این مفهوم رو برای این واژه استنباط میکنه:
«كيفيّة تطوّرات في إدامة الحياة»
در واقع با تابش نور خورشید آل محمد ع به ساعت آفتابی قلب اهل یقین و چرخش سایه او در این قلب سلیم روز به روز کیفیت زندگی نورانی اهل یقین بهتر می شود و اینگونه به حیات خود ادامه می دهد تا در همین دنیا به حیات طیبه برسد و قلّۀ جاودانگی را قبل از موت دنیایی خود، فتح نماید ان شاء الله تعالی.
+ «طور»: «طَوَّرَ الشي‏ءَ: آن چيز را از گونه‌‏اى به گونه‌‏اى بهتر درآورد.»
اهل یقین با سنگین کردن ترازوی اعمال صالح خود که همانا استعمال اندیشه و معالم ربانی در دل شرایط است از عیش دنیایی و اخروی بهره‌مند می‌شوند:
«فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَهُوَ فِي‏ عِيشَةٍ راضِيَةٍ»
«فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ‏ …. فَهُوَ فِي‏ عِيشَةٍ راضِيَةٍ فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ»
حالت رضا اینجا زیباست یعنی اهل یقینی که به حالت رضا رسیده «فَهُوَ فِي‏ عِيشَةٍ راضِيَةٍ» یعنی عیش را پسندیده، یعنی اندیشه و معالم ربانی را پسندیده که آن را علیرغم میل باطنی خود (علیرغم عیب درونی خود یعنی حسد و تمناهای خود) داره استعمالش میکنه و عمل به نور ولایت می‌نماید.
« وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً – وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ‏ » : معایشی که بعنوان امکانات دنیایی در ارض برای اهل یقین تدارک دیده شده، وجود و ظهور علوم ربانی در ملک و ملکوت است که اهل یقین از سایه علمی صاحبان نور خود بهره‌مند می‌شود.
« وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ‏ مَعِيشَةً ضَنْكاً » این دنیای قلب اهل شک حسود است.
« وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ‏ مَعِيشَتَها » این هم داستان دنیای قلب اهل شک حسود است.
«نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ‏ مَعِيشَتَهُمْ‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا»:
برای اهل شک و یقین در دنیا تقسیم بندی نحوه آشنایی با صاحبان نور به دست آل محمد ع است.

مشتقات ریشۀ «عیش» در آیات قرآن:

وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فيها مَعايِشَ‏ قَليلاً ما تَشْكُرُونَ (10)
وَ جَعَلْنا لَكُمْ فيها مَعايِشَ‏ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقينَ (20)
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏ (124)
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَليلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثينَ (58)
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32)
فَهُوَ في‏ عيشَةٍ راضِيَةٍ (21)
وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً (11)
فَهُوَ في‏ عيشَةٍ راضِيَةٍ (7)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی