دکتر محمد شعبانی راد

نور محکم و نیرومند! ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ!

Strong Light!

«متن» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الْمَتْنَانِ‏: مكتنفا الصّلب»
«حبل‏ مَتِينٌ‏»

متن:
نور محکم و نیرومند! ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ!
دو تا گوشت راستۀ دو طرف ستون فقرات «الْمَتْنَانِ» مثل دو تا طناب محکم و قوی، قامتی استوار رو شکل میدهند.
الْمَتْنَانِ‏: مكتنفا الصّلب،
اين واژه كه بصورت تثنيه يعنى «متنان» بكار ميرود
دو قسمت بر آمده پشت و كمر است كه مهره‏‌ها را در ميان گرفته،
و به شبّه‏ الْمَتْنُ‏ من الأرض،
و به همين شباهت، قسمت بر آمده‏ پشت زمين را هم «مَتْن‏ زمين» گويند.
و مَتَنْتُهُ‏: ضربت متنه،
مَتَنْتُهُ‏ : به پشتش زدم.
و مَتُنَ‏: قَوِيَ متنُهُ، فصار متينا،
مَتُنَ : پشتش قوى است و مَتِين‏ است
و منه قيل: حبل‏ مَتِينٌ‏،
و از اين معنى عبارات «حبل متين» است.
و قوله تعالى:
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ.
عقل متین:
عقل متین گولت نزنه! داشتن عقل متین به تنهایی شرط نیست!
عقل باید با کمک نورش، بر هوای نفسش غالب باشد!
« … فَإِذَا وَجَدْتُمْ عَقْلَهُ مَتِيناً
فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّكُمْ
حَتَّى تَنْظُرُوا
أَ مَعَ هَوَاهُ يَكُونُ عَلَى عَقْلِهِ
أَوْ يَكُونُ مَعَ عَقْلِهِ عَلَى هَوَاهُ … »
هُوَ … الْمَتينُ
[أَنَا … الْحَبْلُ الْمَتِينُ]
متین، استوار، پایدار، باثبات، بادوام، با قوام، راسخ، مطمئن، مستقر، مستحکم، محکم، نیرومند:
(ثبتت، رساخة، أساخ، صلد، أطمأن، استقر، قويم، تحقيق، وثيقا، المحكم، التأكيد، أبرم، المتقن، جدد، الحق، رباطة، أرسى، راكد، المشيّد) ، متین ، …
اللغة:
و المتين القوي و الشديد
و أصله من المتن و هو اللحم الغليظ الذي عن جانب الصلب و هما متنان‏
متن‏:
متن (متین) نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است.
«وَ أَنَا حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ»
«إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ ‏فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ»
[متن – رفق]:
این اندیشه قابل اجراء و استفاده نیست جز با فهم نور ولایت!
این میشه مفهوم زیبای این حدیث بی نظیر:
«إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ‏»
راه کاربردی نمودن این اندیشه «فَأَوْغِلُوا فِيهِ» فقط با عمل به نور ولایت «بِرِفْقٍ» ممکن خواهد بود.
و رفق نیز یکی دیگر از هزاران نام زیبای معالم ربانی است.
هر چیزی رو باید از راهش وارد بشی، تا قابل استفاده بشه! تا کاربردی بشه! تا بشه بدرد بخور!
دین خدا فقط با فهم نور ولایت میشه کاربردی و قابل استفاده و بدرد بخور!
اگر ما با قلبمون این نور و ظلمت رو نفهمیم، هرگز دین خدا رو نفهمیدیم و نمیتونیم از این دین استفاده کنیم و عملا کاربردی برای ما نخواهد داشت و مشکلی حل نخواهد شد.
+ «نور ولایت شاهکار خلقت»
بدون فهم نور ولایت نزدیک شده به قلب، نمیشه شیرین دینداری کرد و حتما هر روش زندگی بدون فهم نور ولایت با شکست مواجه خواهد شد.
رفق نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست، در واقع رفق یکی از معانی زیبای نور ولایت است، یعنی همه قلوب بعلت داشتن عیب حسد مثل دست شکسته می مانند که برای جوش خوردن نیاز به رفیقی بنام آتل دارند، لذا آتل خود را به دست شکسته نزدیک می کند [نور ولایت] و در حالیکه میداند این دست شکسته است، هیچی بهش نمیگه و سرکوفتش نمی زنه و بهش مهلت میده تا از فرصتی که براش ایجاد کرده یعنی همین نور نزدیک شده، بهره بگیره و عیب خودشو بشناسه و اونو بذاره کنار و با نور ولایت خودشو آروم کنه و این کارها مستلزم زمان است و حوصله، و این هنر معالم ربانی صاحبان نور است که با رفق، همین کارها رو انجام میده.
اینکه «إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ» و در ادامه «فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ » یعنی قبله نامرئی، قابل دسترسی نیست جز با رونمودن به قبله مرئی یعنی نور ولایت علمی صاحبان علوم نورانی آشکار شده، که رفق، اینجا برای ما یعنی معالم ربانی که از صاحبان نور آموخته‌ایم، لذا گذشت از دلخواه و ایجاد آرامش و خلق مهربانی، جز با عمل به نور ولایت ممکن نخواهد بود.
مثال زیبای رسول خدا ص اینجا کار رو ساده میکنه و فهم حدیث را راحت می نماید.
مثال اسب‌سوار و اسبش!
اسب‌سوار حرفه‌ای و مسلط به این هنر، با اسبش رفق می ورزد یعنی جوری با اسبش مدارا می کند که هم بموقع برای آب و علف دادن به اسبش می ایستد و هم بموقع به راه خودش ادامه می دهد و به مقصد می رسد، اما اسب‌سوار ناوارد عجول با زدن ضربه بیش از حد به اسب باعث می شود هم اسب خسته شود و از بین برود و بمیرد، هم خودش به مقصد نرسد و این نتیجه نداشتن شرح صدر و رفق با «آیاتی» است، لذا نحوه برخورد با «آیاتی» را، «رسلی» توضیح می‌دهند که همانا رفق و مدارا است تا در دوران مهلت قرار گرفته‌اند و این را هم خود ولیّ خدا بهتر می‌داند چه کسی تا کی و چگونه باید مهلت داده شود.

«وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ»:
اصلا رابطه عبد و رب، با کراهت نمیشه! باید خودت بخوای! باید عاشق باشی!

بَابُ الِاقْتِصَادِ فِي الْعِبَادَةِ
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏

إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ
وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ
فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِ‏ الَّذِي لَا سَفَراً قَطَعَ وَ لَا ظَهْراً أَبْقَى‏.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود:
همانا اين دين، استوار است. پس با ملايمت در آن وارد شويد
و عبادت خدا را بر بندگان خدا تحميل نكنيد كه در آن صورت، به سوارِ درمانده‌‏اى مى‏‌مانيد كه نه سفرى را پيموده و نه مَركبى [با نشاط] به جا گذاشته است.
لغت:
الايغال: السير الشديد و الامعان في السير
و الوغول الدخول في الشي‏ء
يعنى سيروا في الدين برفق و ابلغوا الغاية القصوى منه بالرفق لا على التهافت و الخرق
و لا تحملوا على أنفسكم و لا تكلفوها ما لا تطيق فتعجز و تترك الدين و العمل.

المنبت: بفتح الموحدة بعد النون و تشديد المثناة من فوق،
يقال للرجل إذا انقطع به في سفرة و عطبت راحلته: قد انبتّ، من البتّ بمعنى القطع فهو مطاوع بتّ.

الظهر: المركب، يريد أنّه بقى في طريقه عاجزا عن مقصده لم يقض وطره و قد أعطب مركبه.

بحار الأنوار ج‏74 ؛ ص23
… يَا أَحْمَدُ أَبْغِضِ الدُّنْيَا وَ أَهْلَهَا وَ أَحِبَّ الْآخِرَةَ وَ أَهْلَهَا
قَالَ يَا رَبِّ
وَ مَنْ أَهْلُ الدُّنْيَا وَ مَنْ أَهْلُ الْآخِرَةِ؟

قَالَ
أَهْلُ الدُّنْيَا مَنْ كَثُرَ أَكْلُهُ وَ ضِحْكُهُ وَ نَوْمُهُ وَ غَضَبُهُ قَلِيلُ الرِّضَا لَا يَعْتَذِرُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْهِ وَ لَا يَقْبَلُ مَعْذِرَةَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَيْهِ كَسْلَانُ عِنْدَ الطَّاعَةِ شُجَاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِيَةِ أَمَلُهُ بَعِيدٌ وَ أَجَلُهُ قَرِيبٌ لَا يُحَاسِبُ نَفْسَهُ قَلِيلُ الْمَنْفَعَةِ كَثِيرُ الْكَلَامِ قَلِيلُ الْخَوْفِ كَثِيرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطَّعَامِ

وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا لَا يَشْكُرُونَ عِنْدَ الرَّخَاءِ وَ لَا يَصْبِرُونَ عِنْدَ الْبَلَاءِ كَثِيرُ النَّاسِ عِنْدَهُمْ قَلِيلٌ يَحْمَدُونَ أَنْفُسَهُمْ بِمَا لَا يَفْعَلُونَ وَ يَدْعُونَ بِمَا لَيْسَ لَهُمْ وَ يَتَكَلَّمُونَ بِمَا يَتَمَنَّوْنَ وَ يَذْكُرُونَ مَسَاوِيَ النَّاسِ وَ يُخْفُونَ حَسَنَاتِهِمْ
اى احمد!
دشمن بدار دنيا و مردمانش را، دوست بدار آخرت و اهلش را،
عرض كرد پروردگار من
اهل دنيا كيانند و اهل آخرت كيست؟
فرمود:
اهل دنيا كسى است كه خنده‌‏اش بسيار، خوردن و خوابيدن و خشمش فراوان است، راضى بودنش اندك، از كسى كه به او بدى كرده پوزش طلب نميكند. پوزش كسى را كه پوزش مى‌‏طلبد نمى‌‏پذيرد، هنگام بندگى كسل، گاه نافرمانى دلير، آرزويش دور، مرگش نزديك، حساب نفسش را نمى‌‏كند، فايده‏‌اش اندك، حرفش بسيار. بيمش اندك، هنگام غذا خنده‏‌اش زياد، و همانا مردمان دنيا هنگام راحتى سپاسگزارى نميكنند، در وقت بلا صبر و شكيبائى ندارند، بسيار در پيش‏ آنان اندك است خود را در كردارى كه انجام نداده‏‌اند ستايش ميكنند، چيزى را كه برايشان نيست ادعا مينمايند، سخن از آرزوها گويند، مساوات مردم را خاطرنشان كنند، نيكوئيهاى آنان را سبك شمرند،
قَالَ يَا رَبِّ
هَلْ يَكُونُ سِوَى هَذَا الْعَيْبِ فِي أَهْلِ الدُّنْيَا

قَالَ‏ يَا أَحْمَدُ
إِنَّ عَيْبَ أَهْلِ الدُّنْيَا كَثِيرٌ فِيهِمُ الْجَهْلُ وَ الْحُمْقُ- لَا يَتَوَاضَعُونَ لِمَنْ يَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ وَ هُمْ عِنْدَ أَنْفُسِهِمْ عُقَلَاءُ وَ عِنْدَ الْعَارِفِينَ حَمْقَاءُ:

يَا أَحْمَدُ
إِنَّ أَهْلَ الْخَيْرِ وَ أَهْلَ الْآخِرَةِ
رَقِيقَةٌ وُجُوهُهُمْ كَثِيرٌ حَيَاؤُهُمْ قَلِيلٌ حُمْقُهُمْ كَثِيرٌ نَفْعُهُمْ قَلِيلٌ مَكْرُهُمْ النَّاسُ مِنْهُمْ فِي رَاحَةٍ وَ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي تَعَبٍ كَلَامُهُمْ مَوْزُونٌ مُحَاسِبِينَ لِأَنْفُسِهِمْ مُتْعِبِينَ لَهَا تَنَامُ أَعْيُنُهُمْ وَ لَا تَنَامُ قُلُوبُهُمْ أَعْيُنُهُمْ بَاكِيَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاكِرَةٌ إِذَا كُتِبَ النَّاسُ مِنَ الْغَافِلِينَ كُتِبُوا مِنَ الذَّاكِرِينَ فِي أَوَّلِ النِّعْمَةِ يَحْمَدُونَ وَ فِي آخِرِهَا يَشْكُرُونَ دُعَاؤُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَرْفُوعٌ وَ كَلَامُهُمْ مَسْمُوعٌ تَفْرَحُ الْمَلَائِكَةُ بِهِمْ يَدُورُ دُعَاؤُهُمْ تَحْتَ الْحُجُبِ يُحِبُّ الرَّبُّ أَنْ يَسْمَعَ كَلَامَهُمْ كَمَا تُحِبُّ الْوَالِدَةُ وَلَدَهَا وَ لَا يَشْغَلُهُمْ عَنِ اللَّهِ شَيْ‏ءٌ طَرْفَةَ عَيْنٍ وَ لَا يُرِيدُونَ كَثْرَةَ الطَّعَامِ وَ لَا كَثْرَةَ الْكَلَامِ وَ لَا كَثْرَةَ اللِّبَاسِ النَّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتَى وَ اللَّهُ عِنْدَهُمْ حَيٌّ قَيُّومٌ كَرِيمٌ يَدْعُونَ الْمُدْبِرِينَ كَرَماً وَ يُرِيدُونَ الْمُقْبِلِينَ تَلَطُّفاً قَدْ صَارَتِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَهُمْ وَاحِدَةً يَمُوتُ النَّاسُ مَرَّةً وَ يَمُوتُ أَحَدُهُمْ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً مِنْ مُجَاهَدَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ مُخَالَفَةِ هَوَاهُمْ وَ الشَّيْطَانُ الَّذِي يَجْرِي فِي عُرُوقِهِمْ وَ لَوْ تَحَرَّكَتْ رِيحٌ لَزَعْزَعَتْهُمْ وَ إِنْ قَامُوا بَيْنَ يَدَيَ‏ كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ‏  لَا أَرَى فِي قَلْبِهِمْ شُغُلًا لِمَخْلُوقٍ فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُحْيِيَنَّهُمْ حَيَاةً طَيِّبَةً إِذَا فَارَقَتْ أَرْوَاحُهُمْ مِنْ جَسَدِهِمْ- لَا أُسَلِّطُ عَلَيْهِمْ مَلَكَ الْمَوْتِ وَ لَا يَلِي قَبْضَ رُوحِهِمْ غَيْرِي وَ لَأَفْتَحَنَّ لِرُوحِهِمْ أَبْوَابَ السَّمَاءِ كُلَّهَا وَ لَأَرْفَعَنَّ الْحُجُبَ كُلَّهَا دُونِي وَ لَآمُرَنَّ الْجِنَانَ فَلْتُزَيَّنَنَّ وَ الْحُورَ الْعِينَ فَلْتُزَفَّنَ‏ وَ الْمَلَائِكَةَ فَلْتُصَلِّيَنَ‏ وَ الْأَشْجَارَ فَلْتُثْمِرَنَّ وَ ثِمَارَ الْجَنَّةِ فَلْتُدْلِيَنَ‏ وَ لَآمُرَنَّ رِيحاً مِنَ الرِّيَاحِ الَّتِي تَحْتَ الْعَرْشِ فَلْتَحْمِلَنَّ جِبَالًا مِنَ الْكَافُورِ وَ الْمِسْكِ الْأَذْفَرِ فَلْتَصِيرَنَّ وَقُوداً مِنْ غَيْرِ النَّارِ فَلْتَدْخُلَنَّ بِهِ وَ لَا يَكُونُ بَيْنِي وَ بَيْنَ رُوحِهِ سِتْرٌ فَأَقُولُ لَهُ عِنْدَ قَبْضِ رُوحِهِ مَرْحَباً وَ أَهْلًا بِقُدُومِكَ عَلَيَّ اصْعَدْ بِالْكَرَامَةِ وَ الْبُشْرَى وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ- وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ خالِدِينَ فِيها أَبَداً إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ‏ فَلَوْ رَأَيْتَ الْمَلَائِكَةَ كَيْفَ يَأْخُذُ بِهَا وَاحِدٌ وَ يُعْطِيهَا الْآخَرُ.

عرض كرد پروردگار من آيا جز اينها عيبى در اهل دنيا ميباشد؟
فرمود:
اى احمد!
همانا عيب اهل دنيا فراوانست، در آنان جهل و نادانيست،
براى كسى كه از او چيزى آموخته‌‏اند فروتنى نمى‌‏كنند،
ايشان در پيش خودشان خردمندانند، در نزد عارفان احمقان.
اى احمد!
همانا اهل نيكى و آخرت چهره‏‌هايشان شرمگين، حياشان بسيار، نادانيشان كم، فايده‏‌شان فراوان، نيرنگشان اندك، مردم از آنان در آسايشند، اما آنان از مردم در ناراحتى، سخنشان سنگين، حسابگر نفسهاى خود باشند، و خود را در زحمت اندازند، ديدگانشان در خواب، دلهايشان بيدار است، ديدگانشان گريان، دلهايشان بياد خدا آنگاه كه مردم از غافلان باشند اينان در زمرۀ يادكنندگان خدا نوشته شوند، در ابتداى هر نعمت سپاسگزارى و در پايانش ستايش كنند،
دعايشان در پيشگاه خدا بلند شده، سخنشان شنيده شده فرشتگان بواسطۀ آنان شادمانند، دعايشان در زير حجابها مى‏‌چرخد.

پروردگار دوست دارد كه سخنشان را بشنود آنچنان كه مادر فرزندش را دوست ميدارد، چيزى آنان را يك چشم بهم زدن از خدا غافل نميكند، نه زياد ميخورند و نه بسيار حرف ميزنند و نه لباس فراوان را اراده دارند، مردم در پيش آنان مردگانند، خدا در نزد ايشان زنده و بى‌‏همتاست، پشت‏‌كنندگان را از روى كرم ميخوانند، رو آورندگان را ارادۀ مهربانى مى‌‏كنند، دنيا و آخرت در نزدشان يكى شده، مردم يك بار مى‌‏ميرند و يكى از آنان روزى هفتاد مرتبه ميميرد از جنگيدن با نفسها و مخالفت كردن با هوايشان و شيطانى كه در رگهاى آنان در حركت است، اگر بادى را بحركت در آورد به جنبش در آورد ايشان را، اگر در برابر من بايستند گويا ايشان بنائى محكم و به همديگر پيوسته‌‏اند، نمى‌‏بينم در دلهايشان سرگرمى از آفريدگان، سوگند به عزتم كه آنان را زنده كنم زندگى گوارا، هر گاه روح از پيكرشان جدا شود فرشتۀ مرگ را بر آنان مسلط نمى‏‌كنم.
كسى متصدى قبض روحشان جز من نميشود، براى روحشان تمام درهاى آسمان را بگشايم، تمام پرده‏‌ها را از نظرشان بر طرف كنم، فرمان دهم بهشت را كه زينت و آرايش كنند، حوريان به همسرى‌‏شان در آورده شود، فرشتگان درود بر آنان فرستند، درختان ميوه‏‌شان دهند، ميوه‏‌هاى بهشت به سويشان فرستاده شود، همانا فرمان دهم بادى را كه در زير عرش است تا كوههاى مشك اذفر و كافور برايشان آورد، برافروخته مى‌‏شوند بدون آتش.
سپس داخل آن ميشوند،
ميان من و روح او فاصله‌‏اى نيست،
بدو هنگام قبض روحش ميگويم:
مرحبا اهلا به آمدن تو بسوى ما،
بالا بيا با كرامت و مژده و رحمت و بهشت،
بهشتهائيست براى آنان،
در آن بهشت نعمتهاى هميشگى است،
در آن بهشت جاويدانند هميشه،
همانا در پيشگاه خدا پاداشى بزرگ است
پس اگر ببينى فرشتگان را چگونه آنها را ميگيرند و به ديگرى مى‌‏بخشند.

مشتقات ریشۀ «متن» در آیات قرآن:

وَ أُمْلي‏ لَهُمْ إِنَّ كَيْدي مَتينٌ‏ (183)
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ‏ (58)
وَ أُمْلي‏ لَهُمْ إِنَّ كَيْدي مَتينٌ‏ (45)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی