دکتر محمد شعبانی راد

قلب بی‌نقص، قلب نورانی!

Spotless heart, luminous heart!

«بقر» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«بَقَرْتُ‏ الشى‏ءَ: شَقَقْتُهُ»
«بَقَرْتُه: فَتَحْتُهُ و هو بَاقِرُ عِلْمٍ»
«تَبَقَّرَ فى العِلْمِ و المالِ: تَوَسَّعَ»

قلب بی‌نقص، قلب نورانی!
+ «ثوب – بازیافت نور قلب!»

+ «تفتیش!»

إِنَّها بَقَرَةٌ … مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها

داستان تکراری گاو بنی اسرائیل!

سوره‌ی بقرة : سوره‌ی صاحبان نور!
«
بَقَرَةٌ مُسَلَّمَةٌ»
قلبِ صاحبِ نوری که کاملا تسلیم تقدیرات ذات اقدس الهی است!
گاو بى‏‌نقص که هيچ لكه‌‏اى در آن نيست!
قلب بی‌نقصی که هیچ لکه‌ی حسادت و تمنایی در آن نیست!
قلبی که با نورش، مرده زنده میکنه!

[سورة البقرة (۲): الآيات ۶۷ الى ۷۱]
وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً
قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً
قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ (۶۷)
و هنگامى كه موسى به قوم خود گفت:
«خدا به شما فرمان مى‏‌دهد كه: ماده گاوى را سر ببريد»،
گفتند: «آيا ما را به ريشخند مى‏‌گيرى؟»
گفت: «پناه مى‏‌برم به خدا كه [مبادا] از جاهلان باشم.»
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ
قالَ إِنَّهُ يَقُولُ
إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ عَوانٌ بَيْنَ ذلِكَ
فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ (۶۸)
گفتند: «پروردگارت را براى ما بخوان، تا بر ما روشن سازد كه آن چگونه [گاوى‏] است؟»
گفت: «وى مى‏‌فرمايد:
آن ماده گاوى است نه پير و نه خردسال،
[بلكه‏] ميانسالى است بين اين دو.
پس آنچه را [بدان‏] مأموريد به جاى آريد.»
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها
قالَ إِنَّهُ يَقُولُ
إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ (۶۹)
گفتند: «از پروردگارت بخواه، تا بر ما روشن كند كه رنگش چگونه است؟»
گفت: «وى مى‌‏فرمايد:
آن ماده گاوى است زرد يكدست و خالص، كه رنگش بينندگان را شاد مى‌‏كند.»
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ
إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا
وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ (۷۰)
گفتند: «از پروردگارت بخواه، تا بر ما روشن گرداند كه آن چگونه [گاوى‏] باشد؟
زيرا [چگونگى‏] اين ماده گاو بر ما مشتبه شده،
و[لى با توضيحات بيشتر تو] ما ان شاء الله حتماً هدايت خواهيم شد.»
قالَ إِنَّهُ يَقُولُ
إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ
مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها
قالُوا
الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ
فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ (۷۱)
گفت: «وى مى‏‌فرمايد:
در حقيقت، آن ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند؛ و نه كشتزار را آبيارى كند؛
بى‏‌نقص است؛ و هيچ لكه‌‏اى در آن نيست.»
گفتند: «اينك سخن درست آوردى.»
پس آن را سر بريدند، و چيزى نمانده بود كه نكنند.

[سورة البقرة (۲): الآيات ۷۲ الى ۷۳]
وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِيها
وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ (۷۲)
و چون شخصى را كشتيد، و در باره او با يكديگر به ستيزه برخاستيد،
و حال آنكه خدا، آنچه را كتمان مى‏‌كرديد، آشكار گردانيد.
فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتى‏ وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (۷۳)
پس فرموديم: «پاره‌‏اى از آن [گاو سر بريده را] به آن [مقتول‏] بزنيد» [تا زنده شود].
اين گونه خدا مردگان را زنده مى‌‏كند، و آيات خود را به شما مى‏‌نماياند، باشد كه بينديشيد.

داستان تکراری حسادت!

دست قاتل حسود، حتما رو میشه!
دست تهمت زننده حسود حتما رو میشه!
«وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ»
«و خداوند آشکار می‌سازد آنچه را پنهان می‌کردید!»
ماه پشت ابر نمیمونه!
داستان ذبح بقرة، بارها و بارها تکرار شده و تکرار هم خواهد شد!

امام صادق علیه السلام:
إِنَّ رَجُلاً مِنْ خِيَارِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ عُلَمَائِهِمْ خَطَبَ اِمْرَأَةً مِنْهُمْ فَأَنْعَمَتْ لَهُ
وَ خَطَبَهَا اِبْنُ عَمٍّ لِذَلِكَ اَلرَّجُلِ وَ كَانَ فَاسِقاً رَدِيئاً فَلَمْ يُنْعِمُوا لَهُ 
فَحَسَدَ اِبْنُ عَمِّهِ اَلَّذِي أَنْعَمُوا لَهُ فَقَعَدَ لَهُ فَقَتَلَهُ غِيلَةً
ثُمَّ حَمَلَهُ إِلَى مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ يَا نَبِيَّ اَللَّهِ هَذَا اِبْنُ عَمِّي فَقَدْ قُتِلَ
فَقَالَ مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَنْ قَتَلَهُ
قَالَ لاَ أَدْرِي
وَ كَانَ اَلْقَتْلُ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ عَظِيماً جِدّاً
فَعَظُمَ ذَلِكَ عَلَى مُوسَى 
فَاجْتَمَعَ إِلَيْهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ فَقَالُوا مَا تَرَى يَا نَبِيَّ اَللَّهِ
وَ كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ رَجُلٌ لَهُ بَقَرَةٌ وَ كَانَ لَهُ اِبْنٌ بَارٌّ وَ كَانَ عِنْدَ اِبْنِهِ سِلْعَةٌ فَجَاءَ قَوْمٌ يَطْلُبُونَ سِلْعَتَهُ وَ كَانَ مِفْتَاحُ بَيْتِهِ تَحْتَ رَأْسِ أَبِيهِ وَ كَانَ نَائِماً وَ كَرِهَ اِبْنُهُ أَنْ يُنَبِّهَهُ وَ يُنَغِّصَ عَلَيْهِ نَوْمَهُ فَانْصَرَفَ اَلْقَوْمُ فَلَمْ يَشْتَرُوا سِلْعَتَهُ
فَلَمَّا اِنْتَبَهَ أَبُوهُ قَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ مَا ذَا صَنَعْتَ فِي سِلْعَتِكَ
قَالَ هِيَ قَائِمَةٌ لَمْ أَبِعْهَا لِأَنَّ اَلْمِفْتَاحَ كَانَ تَحْتَ رَأْسِكَ فَكَرِهْتُ أَنْ أُنَبِّهَكَ وَ أُنَغِّصَ عَلَيْكَ نَوْمَكَ
قَالَ لَهُ أَبُوهُ قَدْ جَعَلْتُ هَذِهِ اَلْبَقَرَةَ لَكَ عِوَضاً عَمَّا فَاتَكَ مِنْ رِبْحِ سِلْعَتِكَ
وَ شَكَرَ اَللَّهُ لاِبْنِهِ مَا فَعَلَ بِأَبِيهِ
وَ أَمَرَ مُوسَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنْ يَذْبَحُوا تِلْكَ اَلْبَقَرَةَ بِعَيْنِهَا
فَلَمَّا اِجْتَمَعُوا إِلَى مُوسَى وَ بَكَوْا وَ ضَجُّوا قَالَ لَهُمْ مُوسَى 
إِنَّ اَللّٰهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً 
فَتَعَجَّبُوا وَ قَالُوا أَ تَتَّخِذُنٰا هُزُواً  نَأْتِيكَ بِقَتِيلٍ فَتَقُولُ اِذْبَحُوا بَقَرَةً
فَقَالَ لَهُمْ مُوسَى أَعُوذُ بِاللّٰهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ اَلْجٰاهِلِينَ  
فَعَلِمُوا أَنَّهُمْ قَدْ أَخْطَئُوا فَقَالُوا اُدْعُ لَنٰا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنٰا مٰا هِيَ
قٰالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهٰا بَقَرَةٌ لاٰ فٰارِضٌ وَ لاٰ بِكْرٌ  
وَ اَلْفَارِضُ اَلَّتِي قَدْ ضَرَبَهَا اَلْفَحْلُ وَ لَمْ تَحْمِلْ وَ اَلْبِكْرُ اَلَّتِي لَمْ يَضْرِبْهَا اَلْفَحْلُ
فَقَالُوا اُدْعُ لَنٰا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنٰا مٰا لَوْنُهٰا
قٰالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهٰا بَقَرَةٌ صَفْرٰاءُ فٰاقِعٌ لَوْنُهٰا  أَيْ شَدِيدَةُ اَلصُّفْرَةِ تَسُرُّ اَلنّٰاظِرِينَ  إِلَيْهَا 
قٰالُوا اُدْعُ لَنٰا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنٰا مٰا هِيَ إِنَّ اَلْبَقَرَ تَشٰابَهَ عَلَيْنٰا وَ إِنّٰا إِنْ شٰاءَ اَللّٰهُ لَمُهْتَدُونَ `
قٰالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهٰا بَقَرَةٌ لاٰ ذَلُولٌ تُثِيرُ اَلْأَرْضَ  أَيْ لَمْ تَذَلَّلْ وَ لاٰ تَسْقِي اَلْحَرْثَ  أَيْ لاَ تَسْقِي اَلزَّرْعَ مُسَلَّمَةٌ لاٰ شِيَةَ فِيهٰا  أَيْ لاَ نُقْطَةَ فِيهَا إِلاَّ اَلصُّفْرَةُ 
قٰالُوا اَلْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ  هِيَ بَقَرَةُ فُلاَنٍ
فَذَهَبُوا لِيَشْتَرُوهَا
فَقَالَ لاَ أَبِيعُهَا إِلاَّ بِمِلْءِ جِلْدِهَا ذَهَباً فَرَجَعُوا إِلَى مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَخْبَرُوهُ
فَقَالَ لَهُمْ مُوسَى لاَ بُدَّ لَكُمْ مِنْ ذَبْحِهَا بِعَيْنِهَا فَاشْتَرَوْهَا بِمِلْءِ جِلْدِهَا ذَهَباً فَذَبَحُوهَا
ثُمَّ قَالُوا يَا نَبِيَّ اَللَّهِ مَا تَأْمُرُنَا
فَأَوْحَى اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيْهِ قُلْ لَهُمُ اِضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا وَ قُولُوا مَنْ قَتَلَكَ
فَأَخَذُوا اَلذَّنَبَ فَضَرَبُوهُ بِهِ وَ قَالُوا مَنْ قَتَلَكَ يَا فُلاَنُ
فَقَالَ فُلاَنُ بْنُ فُلاَنٍ اِبْنُ عَمِّيَ اَلَّذِي جَاءَ بِهِ
وَ هُوَ قَوْلُهُ: 
فَقُلْنٰا اِضْرِبُوهُ بِبَعْضِهٰا كَذٰلِكَ يُحْيِ اَللّٰهُ اَلْمَوْتىٰ وَ يُرِيكُمْ آيٰاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.

امام صادق عليه السّلام:
مردي از بني اسرائيل پسر عمويش را به جرم ازدواج با دختر دلخواه او كشت.
در آن روزگار قتل، جرمي بسيار سنگين شمرده مى‌شد
و از سويي نيز مردم نمي‌دانستند كه قاتل كيست‌؟
آنان از موسي كمك خواستند و موسي نيز به آنها گفت كه
«إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ يَأْمُرُكُمْ‌ أَنْ‌ تَذْبَحُوا بَقَرَةً‌؛ خداوند به شما دستور مى‌دهد كه ماده‌گاوي بكشيد»
بني اسرائيل گفتند:
«أَ تَتَّخِذُنٰا هُزُواً … أَعُوذُ بِاللّٰهِ‌ أَنْ‌ أَكُونَ‌ مِنَ‌ اَلْجٰاهِلِينَ‌؛ آيا ما را ريشخند مى‌كني‌؟
[موسى] گفت: به خدا پناه مى‌برم كه از نادانان باشم.»
سرانجام بني اسرائيل به كشتن گاو راضي شدند ولي به موسي گفتند:
«اُدْعُ‌ لَنٰا رَبَّكَ‌ يُبَيِّنْ‌ لَنٰا مٰا هِيَ‌ قٰالَ‌ إِنَّهُ‌ يَقُولُ‌ إِنَّهٰا بَقَرَةٌ‌ لاٰ فٰارِضٌ‌ وَ لاٰ بِكْرٌ؛
از پروردگارت بخواه كه ويژگي‌هاي آن گاو را براي ما روشن كند.
گفت: خداوند مى‌فرمايد: آن گاوي است كه نه پير است و نه جوان بلكه ميانسال است»
بني اسرائيل دوباره پرسيدند:
«اُدْعُ‌ لَنٰا رَبَّكَ‌ يُبَيِّنْ‌ لَنٰا مٰا لَوْنُهٰا قٰالَ‌ إِنَّهُ‌ يَقُولُ‌ إِنَّهٰا بَقَرَةٌ‌ صَفْرٰاءُ فٰاقِعٌ‌ لَوْنُهٰا تَسُرُّ اَلنّٰاظِرِينَ‌
گفتند: از پروردگارت بخواه براي ما روشن كند كه رنگ آن چيست‌؟
گفت كه خداوند مى‌فرمايد:
آن گاوي است كه رنگش زرد است كه بينندگان را شاد مى‌كند.»
بني اسرائيل لجوجانه ديگربار بهانه گرفتند و گفتند:
«قٰالُوا اُدْعُ‌ لَنٰا رَبَّكَ‌ يُبَيِّنْ‌ لَنٰا مٰا هِيَ‌ إِنَّ‌ اَلْبَقَرَ تَشٰابَهَ‌ عَلَيْنٰا وَ إِنّٰا إِنْ‌ شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لَمُهْتَدُونَ‌
قٰالَ‌ إِنَّهُ‌ يَقُولُ‌ إِنَّهٰا بَقَرَةٌ‌ لاٰ ذَلُولٌ‌ تُثِيرُ اَلْأَرْضَ‌ وَ لاٰ تَسْقِي اَلْحَرْثَ‌ مُسَلَّمَةٌ‌ لاٰ شِيَةَ‌ فِيهٰا
قٰالُوا اَلْآنَ‌ جِئْتَ‌ بِالْحَقِّ‌؛
از پروردگارت بخواه كه براي ما روشن كند كه آن گاو چگونه است كه بر ما مشتبه شده است
و ما اگر خدا بخواهد راه‌ياب خواهيم شد.
گفت: خداوند مى‌فرمايد:
آن گاوي است كه نه رام است كه زمين را شيار مى‌كند و نه كشت‌زار را آبياري مى‌كند.
تندرست و يكرنگ است.
گفتند: اينك سخن درست آوردي.»
اين گاو براي جواني بود كه به پدرش نيكى كرده بود و پدرش اين گاو را به او بخشيده بود.
گاو چنان گران بود كه بني اسرائيل ناچار شدند به اندازه گنجايش پوست گاو طلا بپردازند.
پس آنگاه گاو را قرباني كردند و بر بدن مقتول ماليدند
و ناگهان مقتول به سخن آمد و شهادت داد كه پسر عمويش او را كشته است.
همچنانكه خداوند فرموده:
فَقُلْنٰا اِضْرِبُوهُ بِبَعْضِهٰا كَذٰلِكَ يُحْيِ اَللّٰهُ اَلْمَوْتىٰ وَ يُرِيكُمْ آيٰاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.

امام حسن عسکری علیه السلام:
وَ إِذْ قٰالَ مُوسىٰ لِقَوْمِهِ
إِنَّ اَللّٰهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً  
إِنْ أَرَدْتُمُ اَلْوُقُوفَ عَلَى اَلْقَاتِلِ،
اگر می‌خواهید قاتل را بشناسید،
تَضْرِبُوا اَلْمَقْتُولَ بِبَعْضِهَا فَيَحْيَا،
تکّه‌ای از آن را بر مرد کشته‌شده بزنید تا زنده‌ شود
وَ يُخْبِرُ بِالْقَاتِلِ 
و شما را از قاتل خود باخبر کند.
قٰالُوا  – يَا مُوسَى – أَ تَتَّخِذُنٰا هُزُواً  سُخْرِيَّةً؟ 
گفتند: ای موسی (علیه السلام)، آیا ما را به مسخره گرفته‌ای؟
تَزْعُمُ أَنَّ اَللَّهَ أَمَرَنَا أَنْ نَذْبَحَ بَقَرَةً،
می‌پنداری خداوند به ما فرمان می‌دهد گاوی را سر ببریم
وَ نَأْخُذَ قِطْعَةً مِنَ اَلْمَيِّتِ،
و تکّه‌ای از آن را برداریم
وَ نَضْرِبَ بِهَا مَيِّتاً، 

و بر مرد کشته‌شده بزنیم
فَيَحْيَا أَحَدُ اَلْمَيِّتَيْنِ بِمُلاَقَاتِهِ بَعْضَ اَلْمَيِّتِ اَلْآخَرِ،

تا اینگونه یک مرده با برخورد به تکّه‌ای از بدن مرده‌ای دیگر زنده‌ شود؟
كَيْفَ يَكُونُ هَذَا؟!

چگونه این ممکن است»؟!
قَالَ مُوسَى (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): 

أَعُوذُ بِاللّٰهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ اَلْجٰاهِلِينَ.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی