دکتر محمد شعبانی راد

حسود از قبول حقیقت طفره میره! وَ مَنْ‏ يَعْشُ‏ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ!

Avoiding duties and responsibilities!

«عشو» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«عشواء الليل: ظلمته»
«التعاشي: التجاهل»
«وَ مَنْ‏ يَعْشُ‏ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ»
یعنی قلبی که پشت به نور کرده!
+ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»
+ «طوععصی»

حسود از قبول حقیقت طفره میره!
وَ مَنْ‏ يَعْشُ‏ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ!
وَ جاؤُ أَباهُمْ‏ عِشاءً يَبْكُونَ!

پیوند معنایی آیه «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ» با «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ»
+ مفهوم “تاریکی”
تاریکی‌ای که هم در معنای لغوی «عشو» (تاریکی شب) وجود دارد و هم در زمان “عشاء” (شب) در آیه یوسف، و مهم‌تر از همه، تاریکی قلب و بصیرت که در هر دو مورد، ریشه در صفات ناپسندی چون حسادت و عدم پذیرش حقیقت دارد.
تاریکی قلب در تاریکی شب: روایت حسادت برادران یوسف
قبلا اشاره کردیم که این واژه، صرفاً به معنای شب‌کوری فیزیکی نیست، بلکه به کوری و تاریکی قلب و بصیرت اشاره دارد؛ حالتی که در آن فرد، از روی تعمد، لجاجت و حسادت، چشمان باطنش را بر نور حقیقت می‌بندد. این کوری، پیامدی شوم دارد:
«وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ» (زخرف: 36).
هرکس از یاد رحمان روی برگرداند، شیطانی را همدم او می‌کنیم که ملازم او خواهد بود.
این هم‌نشینی با شیطان، نه تنها تاریکی را تشدید می‌کند،
بلکه فرد را در مسیر گمراهی ثابت‌قدم‌تر می‌سازد.
برای روشن شدن عمق این مفهوم، می‌توانیم به یک صحنه ماندگار از داستان یوسف (ع) در قرآن کریم اشاره کنیم: «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ» (یوسف: 16). و شب‌هنگام (عشاء) با گریه نزد پدرشان آمدند. این آیه، نه تنها زمان (عشاء به معنای شب) را مشخص می‌کند که خود از نظر لغوی با ریشه «عشو» و تاریکی مرتبط است (همان‌طور که «عشواء الليل: ظلمته» اشاره شد)، بلکه به حالتی از تاریکی باطنی و قلبی در برادران یوسف دلالت دارد.
برادران یوسف، با قلبی آلوده به حسادت و دشمنی، نقشه‌ای شوم برای برادر بی‌گناه خود کشیدند. آن‌ها یوسف را به چاه افکندند و سپس در تاریکی شب، “عشاءً”، نزد پدر آمدند.
آمدنشان در این زمان، خود یک نماد است.
تاریکی شب، می‌تواند اشاره‌ای باشد به:
تاریکی و ظلمت نیت آن‌ها:
اعمالشان نه تنها در خفا و دور از چشم دیگران انجام شد،
بلکه از تاریکی قلب‌هایشان سرچشمه می‌گرفت.
پنهان کردن حقیقت:
همان‌طور که شب، اشیا را پنهان می‌کند،
آن‌ها نیز حقیقت عمل خود را با دروغ و فریب پنهان کردند.
“عشو” در عمل:
آن‌ها عملاً از “ذکر رحمان” که همان دستورات الهی و حقانیت رفتار با برادر نورانی بود، “عشو” کردند؛ یعنی چشم پوشیدند و خود را به نادانی زدند.
آن‌ها با وجود دانستن حقیقت (که یوسف بی‌گناه است)، از آن “طفره رفتند” و آن را نپذیرفتند.
گریستن دروغین آن‌ها نیز خود اوج این «عشو» و نپذیرفتن حقیقت است.
آن‌ها با اشک‌های تمساح، قصد داشتند باطن تاریک خود را از پدر بپوشانند و او را فریب دهند.
این رفتار، مصداق بارز “التعاشي: التجاهل” است؛ یعنی خود را به کوری زدن و حقیقت را نادیده گرفتن، حتی در برابر نور معرفت و ایمان پدر (یعقوب نبی).
برادران یوسف، به دلیل حسادت و قلب تاریکشان، از پذیرش حقیقت و “ذکر رحمان” (که همان رعایت حقوق معلم ربانی بود) “عشو” کردند. این رویگردانی آگاهانه از حقیقت، آن‌ها را به ورطه دروغ، خیانت و هم‌نشینی با “شیطان” (که در اینجا می‌تواند وسوسه و اراده شرورانه آن‌ها باشد) کشاند و پیامدهای آن، سال‌ها تاریکی و دوری از نور یوسف را برایشان رقم زد.
این داستان، به ما نشان می‌دهد که چگونه حسادت می‌تواند به کوری باطنی (عشو) منجر شود و این کوری، انسان را از مسیر حق و حقیقت دور سازد.

[عشو – قبض و بسط] :
[ غَداً – عِشاءً ] :
«اذا فاء الفي‏ء سمي عشية»:
فقه اللغة : ساعات النهار: الشروق‏، ثم‏ البكور، ثم‏ الغدو، ثم‏ الأضحى‏، ثم‏ الهاجرة، ثم‏ الظهيرة، ثم‏ الرَّوَاح‏، ثم‏ العصر، ثم‏ الأصيل‏، ثم‏ القصر، ثم‏ العَشِيّ‏ ثم‏ الغروب‏.
«وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ»:
«جاؤُ … عِشاءً »: یعنی با حالت قلبی پشت به نور و رو به تمنا نزد پدر خویش آمدند!
 برادرانی که با ویژگی «غَداً» رفتند: « أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ »
چی شد که «عشاءً» برگشتند؟!
این تحول در قلب برادران یوسف ع از نور به تاریکی بخاطر ظلمی بود که در حق برادر نمودند.

عشو: کور یا کم سو شدن چشم
فهو یخبط خبط عشواء: «خبط البعیر الارض بیدیه»
واژه «عشو» در معنای مذموم، نام لیدرهای سوء است!
در واقع لیدرهای سوء و فالوئرهایشان، چون پشت به نور کرده‌اند «
وَ مَنْ‏ يَعْشُ‏ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ»، تاریکی قلوبشان را فراگرفته، «عشواء الليل»، و قلبی که تاریکه، راهی به سوی آرامش نخواهد داشت. و تکلمات شیطان در این قلوب، غوغا میکند. «نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ!»
« وَ جاؤُ أَباهُمْ‏ عِشاءً يَبْكُونَ » با قلب تاریک (تجاهل: خودشو به نادانی میزنه) و بریده از نور، یعنی با قلبی شیطانی، نزد پدر آمدند و گریه دروغین آنها برای از دست دادن نور نبود.
حسود از قبول حقیقت طفره میره!
«escape mechanism»

مشتقات ریشۀ «عشو» در آیات قرآن:

قالَ رَبِّ اجْعَلْ لي‏ آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزاً وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثيراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِيِ‏ وَ الْإِبْكارِ (41)
وَ لا تَطْرُدِ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِ‏ يُريدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمينَ (52)
وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ (16)
وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِ‏ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً (28)
فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا (11)
لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فيها بُكْرَةً وَ عَشِيًّا (62)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (58)
وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حينَ تُظْهِرُونَ (18)
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِ‏ وَ الْإِشْراقِ (18)
إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِ‏ الصَّافِناتُ الْجِيادُ (31)
النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ (46)
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِ‏ وَ الْإِبْكارِ (55)
وَ مَنْ يَعْشُ‏ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ (36)
كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَها لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ عَشِيَّةً أَوْ ضُحاها (46)

حسود از قبول حقیقت طفره میره! وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ!
«عشو» در قرآن: از تاریکی شب تا کوری قلب در برابر ذکر رحمان
جهل خودخواسته: «عشو» و پیامدهای رویگردانی از نور الهی
قلب‌های تاریک: تحلیل واژه «عشو» در قرآن و ارتباط آن با حسادت و انکار حقیقت
رویگردانی از نور هدایت: بررسی معنای «عشو» و چرایی کوری دل در مواجهه با ذکر الهی
«عشو» در قرآن: از تاریکی لغوی تا کوری قلب در برابر نور هدایت

از فروغ حقیقت تا پرده‌های غفلت

در دریای بی‌کران واژگان قرآن کریم، هر کلمه همچون نگینی است که با تأمل در آن، حقایق عمیقی از ذات انسان و آفرینش هویدا می‌شود.
«عشو» (عشی/عشو)، یکی از این واژگان پرمعناست که در آیه شریفه «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ» (زخرف: 36) به مفهومی عمیق‌تر از معنای لغوی خود اشاره دارد.
این مقاله بر آن است تا با بررسی ریشه‌های لغوی و کاربردهای قرآنی «عشو»، نشان دهد چگونه این واژه به ویژگی قلبی کسانی اشاره می‌کند که از روی حسادت، خودخواهی یا تعمد، چشم بر نور هدایت الهی می‌بندند و در تاریکی جهل خود غرق می‌شوند.
به عبارتی، «عشو» در اینجا، نمادی از کوری باطن و نپذیرفتن آگاهانه حقیقت است.

ریشه‌های لغوی «عشو»: تاریکی، نقصان دید و جهل
برای درک بهتر معنای «عشو» در سیاق قرآنی، ابتدا به ریشه‌های لغوی آن بازمی‌گردیم.
در فرهنگ‌های لغت عربی، مشتقات ریشه «عشو» با مفاهیمی نظیر تاریکی، ضعف دید و شب‌کوری گره خورده‌اند.
تعابیر رایجی چون:
«عشواء الليل: ظلمته» (تاریکی شب):
این مفهوم به ظلمت و عدم وضوح اشاره دارد.
در واقع، «عشواء» به شتری گفته می‌شود که در شب، ضعیف می‌بیند و در مسیری نامشخص گام برمی‌دارد، که خود نمادی از سردرگمی و عدم بصیرت است. + «همج رعاع» + «ذئب»
«التعاشي: التجاهل» (تجاهل کردن، نادیده گرفتن):
این بعد لغوی، بُعد ارادی و خودخواسته «عشو» را آشکار می‌کند.
«تعاشي» به معنای وانمود کردن به ندیدن یا خود را به کوری زدن است،
حتی اگر توانایی دیدن وجود داشته باشد.
این ریشه‌های لغوی، بستری محکم برای فهم کاربرد قرآنی «عشو» فراهم می‌آورند؛
جایی که «عشو» به کوری‌ای اشاره دارد که نه ناشی از ضعف طبیعی چشم، بلکه نتیجه انتخابی آگاهانه و تعمدی است.
این همان ویژگی قلبی است که فرد را از دیدن حقیقت محروم می‌کند.
«عشو» در قرآن: کوری قلب در برابر نور هدایت
با در نظر گرفتن ریشه‌های لغوی، اکنون می‌توانیم به آیه شریفه «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ» بپردازیم. در اینجا، «عشو» نه به معنای نابینایی فیزیکی، بلکه به معنای «رویگردانی»، «نادیده گرفتن عامدانه» و «کوری قلب» نسبت به «ذکرالرحمن» است.
ذکر رحمان شامل آیات الهی، پیامبران، اوصیا و هر آنچه که از جانب خداوند برای هدایت انسان نازل شده است، می‌شود.
این آیه به وضوح به کسانی اشاره دارد که:
از روی حسادت، لجاجت یا تکبر، حاضر نیستند نور حقیقت را که توسط «معلم ربانی» ارائه می‌شود، بپذیرند. آن‌ها پشت به نور می‌کنند و خود را از آن محروم می‌سازند.
قلبشان به دلیل اعمال و نیات ناپسند، به تاریکی گراییده است.
این تاریکی قلبی، مانع از آن می‌شود که حقایق آشکار و نورانی را درک کنند.
به عبارتی، «عشو» در اینجا توصیف‌گر یک قلب «تاریک و جاهل نسبت به نور علم آنلاین» (یعنی نور هدایت و آگاهی در دسترس) است. این افراد، در حالی که امکان دیدن و درک کردن را دارند، خود را به کوری می‌زنند و مسیر تاریکی و گمراهی را انتخاب می‌کنند.
این انتخاب، پیامد شومی نیز به دنبال دارد:
«نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ»؛
یعنی خداوند شیطانی را همدم او قرار می‌دهد.
این همدمی، خود نمادی از تشدید تاریکی و گمراهی است، چرا که شخص با این انتخاب، خود را در فضایی قرار می‌دهد که شیطان بیش از پیش بر او مسلط شده و او را از مسیر حق دورتر می‌سازد.

واژه «عشو» در قرآن کریم، فراتر از یک حرکت یا حالت فیزیکی، به وضعیت روحی و قلبی انسان‌هایی اشاره دارد که با وجود دسترسی به نور حقیقت و ذکر الهی، از روی عمد و اختیار، چشم بر آن می‌بندند. این کوری قلبی، غالباً ریشه در صفات ناپسندی چون حسادت، لجاجت و انکار حقیقت دارد. فهم این واژه، ما را به این حقیقت رهنمون می‌سازد که هدایت، که عطیه الهی است، نیازمند پذیرش فعالانه و گشودگی قلب ماست. هر آنکس که تعمداً از این نور روی برگرداند، نه تنها خود را در تاریکی جهل غرق می‌کند، بلکه درهای وسوسه و گمراهی را نیز به روی خود می‌گشاید.
این واژه هشداری است برای همگان که همواره در پی نور هدایت باشند و از هرگونه تجاهل و تعاشي در برابر حقیقت دوری جویند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی