SHARP-WITTED!
«نتق» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«امرأة نَاتِقٌ: إذا كثُر ولدُها.»
«زِنْدٌ نَاتِقٌ: وَارٍ، تشبيهاً بالمرأة النَّاتِق.»
قلب سلیم، امر و نهی ولی خدا رو خیلی زود میگیره!
قلب سلیم، معنی اخم و لبخند رو خیلی زود میگیره!
قلب سلیم، از تاریکی قلبش خیلی زود میگیره که اشتباه کرده! وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ!
اینکه خیلی زود میگیره و میفهمه و درک شنیداری و دیداری قلبش بالاست، خیلی نکتهسنج است، اینو واژۀ نتق به ما یاد میده!
(تیزفهم! شنیدی میگن فلانی خیلی تیزه!)
(«SHARP–WITTED»: تیزهوش)
عرب به خانمی که زود باردار میشه میگه «امرأة نَاتِقٌ»
یا به چوب خشکی که زود آتیش میگیره میگه «زِنْدٌ نَاتِقٌ».
امرأة نَاتِقٌ: إذا كثُر ولدُها.
زِنْدٌ نَاتِقٌ: وَارٍ، تشبيهاً بالمرأة النَّاتِق.
امرأة نَاتِقٌ!
امرأةٌ مِنْتاق!
«الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ نِتَاقُ الْكَعْبَةِ مِنْ فَوْقِهَا»
نَتَق جِرابَه: إذا صَبَّ ما فيه
الناتق: الرافع
الناتق: الفاتق
مهمترین ویژگی اهل نور اینه که از نظر درک و فهم علمی، خیلی زود میگیره!
این معنی از واژه «نتق» استنباط میشود، در واقع قلب سلیم، مانند زمین حاصلخیز و رحم سالمی است که بذرها و نطفههای علمی آل محمد ع را، روی هوا جذب میکند «نتق».
ضمیر « نَا » در عبارت « نَتَقْنَا » به آل محمد ع بر میگردد.
«نتقنا = رفعنا»
نور علم، عامل سیادت و تفوق و برتری و فضیلت هر قلبی است که به این علم عمل کند.
این امر مشروط به این است که در این قلب، سوراخ شک و حسادت نسبت به صاحبان و حاملان این علوم نورانی وجود نداشته باشد.
در مورد قصه بلعم باعورا داریم:
« وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ »
این جا هم آل محمد ع می فرمایند ما بلعم را به سبب «موسی ع» از علم زیادی بهرهمند نمودیم، اما او اهل یقین به نور خود نبود و موسی ع را بعنوان رسول الهی قبول و باور نداشت و بیماری شک، قلب او را سوراخ نموده بود و هر چه علم از موسی ع میشنید همه را به هدر میداد و نهایتا دل از گناه نکند « أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ »، اگر عاقل بود و دل به نورش میسپرد و نطفههای علمی او را بارور مینمود، قطعا نسلش منقرض نمیشد (تاویلا) + «بتر»، اما او با از بین بردن نطفههای علمی به سبب بیماری شک قلب خود «قطع دبر» نمود و از خلود در بهشت آل محمد ع که حاصل تولید عمل صالح با یاد معالم ربانی است محروم ماند.
[نتق – رفع]:
« وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعيلُ –
وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ –
إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ –
بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ –
وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا –
في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ –
إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ –
وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ – …..»
نَتَقَ الشيءَ: جَذَبَهُ و نَزَعَهُ حتى يسترخِيَ، كنَتْقِ عُرَى الحِمْل.
قال تعالى: وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ،
و منه استعير: امرأة نَاتِقٌ: إذا كثُر ولدُها،
و قيل: زِنْدٌ نَاتِقٌ: وَارٍ، تشبيهاً بالمرأة النَّاتِق.
جَذب شيء و زعزعته و قلعه من أصله
نتقت الغرب من البئر: جذبته.
نتق الدلو من البئر
النتق: الزعزعة و النفض
فرس ناتق
نتقت الجلد، أى سلخته.
وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ، أى زعزعناه و رفعناه
الجذب مع اهتزاز
الجذب و الحركة
میدونی قصه چیه؟ آل محمد ع با قلبهای نورانی چیکار میکنن؟
با دادن علوم خودشون به این قلوب، میل آنها را به تعلقات دنیایی و لذت گناه و تمناها، از بین میبرن این فضیلت چجوری بدست میاد؟
وقتی که نور علمی صاحبان نور بر سر این قلب سایه بیفکند «نتق»، موجب آرامشش خواهد شد و این دل کندن از گناه و رسیدن به مقام سیادت، از واژه زیبای «نتق» و آیه فوق العاده « وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ » قابل استنباط است!
[نتق – رفع]:
[نَتَقْنَا – رَفَعْنا]:
[وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ – وَ إِذْ … رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ – وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ]:
چقدر قشنگه این سه آیه رو کنار هم بگذاریم و بهش فکر کنیم.
وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (171)
وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (63)
وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثاقِهِمْ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً (154)
+ «طور – مافوق» و «رفع – مافوق»
[انتقاء از ریشه نقو است، نه از ریشه نتق، اما مفهوم رفع در هر دو واژه که از هزار واژگان مترادف نور الولایة هستند وجود دارد!]:
[نقو – نتق – اختیار – انتخاب]:
در واژه نقو و نتق هر دو مفهوم «رفع» وجود دارد ، تاثیر علم صاحبان نور بر قلب این است که با پاکی قلب از حسد، این قلب را منتخب نموده و برای ذخیره علوم آل محمد ع بالا میبرند (معراج علمی)!
در جریان هابیل و قابیل:
هابیل گذشت از دلخواههایش را آورده بود، اما قابیل عمل صالح نیاورده بود:
(عمل صالح، عملی است که گذشت از دلخواه با برند نورانی باشد.)
« وَ قَرَّبَ قَابِيلُ مِنْ زَرْعِهِ مَا لَمْ يُنَقَ »
الِانْتِقَاءُ: الاختيار.
اللَّهُمَ انق عَمَلِي: أي ارفع عملي عما يشوبه.
[سورة الأعراف (۷): آية ۱۷۱]
وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ
وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ
خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (۱۷۱)
و [ياد كن] هنگامى را كه كوه [طور] را بر فرازشان سايبانآسا، برافراشتيم،
و چنان پنداشتند كه [كوه] بر سرشان فرو خواهد افتاد.
[و گفتيم:] آنچه را كه به شما دادهايم به جد و جهد بگيريد،
و آنچه را در آن است به ياد داشته باشيد. شايد كه پرهيزگار شويد.