دکتر محمد شعبانی راد

انتقال و سرایت مخفیانۀ نور! اسری بعبده لیلا!

Secret transmission and spread of the light!

«سری» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الأَمْراضُ‏ السَّارية»
+ «شیع»
«سرأت الجرادة: ألقَتْ بيضَها.»
«سَرَأَتِ الجرادةُ أو السمكةُ أو الضبَّة: ملخ يا ماهي يا سوسمار تخم‌ريزى كرد.»
+ «طوی»
+ «مکن: أَمْكَنَتِ الجَرَادَةُ: ملخ تخم نهاد.»

انتقال و سرایت مخفیانۀ نور! اسری بعبده لیلا!
مثل سرماخوردگی ویروسی که وقتی مبتلا میشی نمیدونی از کی گرفتی!
بیماری ویروسی مسری و مخفیانه!

نور ولایت فرایند انتقال مخفیانه است!
سیر علمی مخفیانه!
نور ولایت مثل فرایند تخم‌گذاری ملخ، مخفیانه است! «السِّرْءُ: للجراد»
هزار واژه مترادف نور ولایت، این مفهوم رو می‌رسونند.
«فقه اللغة: فصل في البيض: البَيْضُ‏: للطائر. المِكْنُ‏: للضبِّ.
+ «مکن»، المازِنُ‏: لِلنَّمْلِ. + «مزن»
الصَّؤَابُ‏: للقمل،
«السِّرْءُ: للجراد»:
فیلم مستند زیبای تخم ریزی ملخ که مخفیانه تخمهاشو داخل خاک میریزه!

«الأَمْراضُ‏ السَّارية: بيماريهاى واگيردار»:
نور ولایت فرایند «سرایت» است!
مثل سرایت مخفیانه یک بیماری مسری ویروسی از یکی به دیگری!
با این تخم‌گذاری و تخم‌پراکنی، سرایت میکنه و منتشر میشه و زیاد میشه و تکثیر نسل پیدا میکنه «همانند سازی».
+ «متاستاز – سَرَى‏ الْجُرْحُ إِلَى النَّفْسِ».
تسرّی دادن نور ولایت به قلب اهل یقین، میشه فرایند نور ولایت با واژه سری!
+ «رسل»: ولایت فرایند ارسال است!
+ «ترانسفر»
«transmission»: «انتقال, ارسال, مخابره, عبور, سرایت, فرا فرستی»:
انگاری یه پیامی انتقال داده میشه، ارسال میشه، مخابره میشه «خبر»، درز میکنه، عبور میکنه، سرایت میکنه، فرو فرستاده میشه، انزال میشه، و …
مثل بیماری‌های ویروسی واگیردار که از یکی به دیگران سرایت میکنه و یهو اپیدمی میشه و همه رو میگیره، مثل اپیدمی آنفلوآنزا و کرونا:
«السِّروة: دويْبَّة، يقال أرض‏ مسرُوّة، من‏ السِّروة إذا كثُرت بالأرض»
پس مفهوم تکثیر نیز در واژۀ «سری» هست.
+ «کثر – کوثر»
مثل انتشار یک پیامک از یک گوشی به هزاران گوشی دیگر «ارث: sharing process».
بخاطر همین ویژگی، مفهوم بخشندگی و سخاوت نیز در این واژه وجود دارد.

«سَرَا- سَرْواً و سَرَاوَةً و سَرًا و سَرًى‏ و سَرَاءً [سرو]: آن مرد داراى مروت و بخشندگى‏ شد.»
«السَّرْو- [سرو]: بزرگوارى، بخشندگى و جوانمردى»
«سُرِّيَ‏ القومُ: بزرگ و مهتر آن قوم كشته شد.»
«سُرِّيَ‏ عَنه الهَمُّ: اندوه از او برطرف شد.»
«السَّرِيّ‏- ج‏ سُرًى‏ و سُرَاة و سَرَاة و أَسْرِيَاء و سُرَوَاء [سرو]: مهتر و بخشنده و بزرگوار، جوانمرد و بخشنده، هر چيز خوب و نيكو.»

«وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» + «انا انزلناه فی لیلة القدر»
اشاره به فرایند همانندسازی و انتقال مخفیانه معالم ربانی به قلب اهل یقین در فضای روحانی و ملکوتی قلب دارد.
این سری و سرایت و این سیر که همان سیر علمی و انتقال علمی و سرایت نور علم از صاحبان نور به قلب اهل یقین است و فرایندی است که هزار واژه میخوان این عملیات و پروسه و فرایند رو به ما یاد بدهند و آموزش بدهند که نور ولایت یعنی باردار شدن زنبور ماده از زنبور نر و تخمگذاری زنبور ماده و تولید مثل زنبور طی این فرایند، که همه و همه دارن به ما فرایند نور ولایت رو یاد میدن که یه همچین داستانی برای اهل نور یقین هنگام مواجهه با آیات (شرایط سخت زندگی) پیش میاد یعنی وقتی با تقدیرات به ظاهر تلخ روبرو میشی باید از مطالب علمی که قبلا از صاحبان نور یاد گرفتی، به یادت بیاد و بهش عمل کنی و ایجاد نور آرامش کنی و این میشه همون فرایند اخذ نطفه علمی در مرحله مونث از نور و سپس دادن نطفۀ علمی به طرف مقابل در مرحله مذکر که نتیجه آن این میشه که آرامش ایجاد میشه و راه برای قرض نور و جذب یتیم بداخلاق به جمع اهل نور ولایت باز میشه و اونم عملا طعم شیرین نور ولایت رو می‌چشه و می‌فهمه که راه درست زندگی اینه و همه باید با عمل به نور ولایت، برسند به اون امنیت و آرامش و صلحی «دار هدنة»، که باید در جهان برقرار باشه، ان شاء الله تعالی.

«السُّرَى‏: سَيْرُ اللَّيْلِ»
«سَرَيْتُ اللَّيْلَ: قَطَعْتَهُ بِالسَّيْرِ»
«السرى: يلاحظ فيه مفهوم السير و السرّ» «سیر سرّی!»
«سرى الجرح في النفس معناه دام ألمه حتّى حدث منه الموت.»
«السريّة: قطعة من الجيش ، لأنّها تسري في خفية»

در این واژه معنی مافوق هم وجود دارد: «السريّ الرئيس – سراة الطريق: وسطه و معظمه»
« سرو الرجل: إذا شرف و سراة الفرس: أعلى متنه»
کتاب التحقيق‏:
أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة:
هو سير بلا تظاهر و إعلان و جهر بل بالسرّ و الخفاء، مادّيّا أو معنويّا.»
«سری: سير بالسرّ»
+ «روان»
+ «جستجو»

[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۱ الى ۳]
سُبْحانَ الَّذي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ (۱)

مفهوم این آیه زیبا با توجه به کلمه «أَسْرى‏» و مفهوم نور ولایت و بخشندگی در این واژه، خیلی زیباست.
انگاری وقتی قلب با نورش جفت و قرین می شود «فرایند نور الولایة»، این نور علم ولایت از صاحب نور به قلب اهل یقین سرایت می‌کند، لذا اهل نور مشمول بخشندگی بی‌حد و اندازه صاحبان نور در ملک و ملکوت می گردد.
«الَّذي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ»
اینجا هم نور ولایت رو داره با معنای ∞=1+1 میفهمونه!
همون رابطۀ عبد و ربّ است!
یعنی بین عبد و ربّ، فرآیند نور ولایت با واژه «اسری» اومده، یعنی این اتصال نورانی و قلبی، اهل یقین رو مشمول سخاوت علمی اهل البیت ع در ملکوت قلبش میکنه، بطوریکه نمیشه این همه معالم علمی که عنایت میشه رو جمع و جورش کرد! این ظرف کوچک قلب ما کجا و این باران شدید و زیبای بهاری کجا! چقدرشو میشه جمع کرد؟ فقط می‌فهمی که قلبت زیر این بارش باران رحمت خدای مهربان، پاک و پاکیزه و شسته شده «قلب مطهر»!
به‌به! اینه سخاوت آل محمد ع وقتی اسم الله رو درست با قلبت پیدا کنی و معنا کنی!
رمز و برند نورانی، همین اثر رو داره!

+ «جوز – سلک – سیر – سری – فوز – عبر»

کتاب زیبای فقه اللغه:
«السَّيْرُ: عام. و السُّرَى‏ ليلًا خاص»

کسب علم از مافوق با یادآوری معالم ربانی در دل آیات، به اینصورت که دور از چشم همه است «قصو»! دائمی است، کم کم تو را به اوج می رساند «عرج» و نهایتا منحصر به فرد می‌شوی «وتر»، که در عین حال، با نورت جفت هستی و در سدرة المنتهای خودت، در بهشت نورانی آل محمد ع جاویدان هستی، ان شاء الله تعالی!

انگاری صاحبان نور، بدون اینکه احدی متوجه بشه، در خفا و شبانه (تاویلا) «سرى»، این عروج علمی «معراج» رو زیر نظر آل محمد ع، جوری انجام میدن [در واقع این نور به قلب تسرّی پیدا میکنه] که هیچکس، حتی خود شخص هم فکرشو نمی‌کنه و کاملا مخفی است. انگاری چون موضوع این داستان تکراری بسیار جدی و مهم و حساس است، یه همچین فرایندی داره!

مثال زیبا:
فکر کن با عده‌ای نشستی و در حال صحبت کردن هستین، اما یکی سرش تو لاک خودشه، داره با موبایلش ور میره، تو خبر نداری و غافلی از اینکه او از طریق وایفای و بی‌سیم، به اینترنت وصل شده و ظاهرا الآن کنار تو نشسته، اما داره مطالعه و کسب علم از اون سر دنیا میکنه و تو هم از همه جا بیخبری و اون داره جدیدترین معالم علمی رو دانلود میکنه و نصب میکنه و این نرم افزار جدید کاربردی رو بکار می‌بنده و کل این داستان اخذ معالم علمی از دید همگان پنهانه!
این یعنی مفهوم واژه «سرى»
[سیر سرّ!]
به این کسی که داره مخفیانه توی اینترنت دور میزنه باید گفت:
کجاها داری اینجور مخفیانه سیر می کنی؟!
به این کار میگن: «سرى»
این مثال فضای مجازی برای مبحث ایمان به غیب زیباست.

به انجام اینکار یعنی اخذ علمی از نور بطور مخفیانه، امر شده و دستور داده شده است
و فعل امر از واژه «سری» می شود «أَسْرِ»:
«فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ»
«وَ لَقَدْ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي»
«فَأَسْرِ بِعِبادِي لَيْلًا إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ‏»

«فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا»:
ابتدای داستان تکراری:
در ابتدا ظاهرا «مادون: تَحْتَكِ» بنظر می‌رسد، اما واقعا «مافوق: سَرِيًّا: منحصر به فرد، وتر» است.
«السريّ هذا من السرو، و أصله سريو، و هو بمعنى الشريف المرتفع الرفيع،
و هذا إشارة إلى أنّ الطفل الصغير الّذي لا يستطيع على جلب نفع و خير و لا على دفع ضرر و شرّ و هو تحت اختيار أمّه و تصرّفه و تربيته، قد جعله اللّه تعالى رفيعا عاليا فوق العالم المحسوس الظاهر.
… فمرجع النداء و الجواب الى أنّ هذا المخاض و الوضع ينتهي الى وجود طفل رفيع شريف فوق أفراد الناس، فيعلو ذكرها و يرفع مقامها و يخضع الناس في مقابل عظمة ولدها. »

[المسجد الأقصى – سدرة المنتهی]:
اخذ علم از ابتدا تا انتها که انتهایی جز سدرة المنتهی ندارد!
«فالمسجد الأقصى: مقام تحقّق حقّ الخضوع بكماله و حقيقة السجود بتمامها و نهاية مرتبة الفناء و منتهى درجة سقوط الأنانيّة، بحيث تنتفي فيه الحجب قاطبة من ظلمانيّة و نورانيّة»

[«بارَكْنا حَوْلَهُ»]:
آرامش رو فقط دور و پَرِ معالم ربانی و نورانی جستجو کن!
چون خدا اینجوری مقرر و مقدّر کرده که برکت و آرامش فقط با نور و پیرامون نور است:
«بارَكْنا حَوْلَهُ»

[سری – عبد]:
سُبْحانَ الَّذي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ‏ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ (1)
فَأَسْرِ بِعِبادي‏ لَيْلاً إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ (23)
وَ لَقَدْ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَسْرِ بِعِبادي‏ فَاضْرِبْ لَهُمْ طَريقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً لا تَخافُ دَرَكاً وَ لا تَخْشى‏ (77)
وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَسْرِ بِعِبادي‏ إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ (52)

مشتقات ریشۀ «سری» در آیات قرآن:

ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى‏ حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُريدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُريدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ (67)
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ في‏ أَيْديكُمْ مِنَ الْأَسْرى‏ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ في‏ قُلُوبِكُمْ خَيْراً يُؤْتِكُمْ خَيْراً مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ (70)
قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصيبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَريبٍ (81)
فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65)
سُبْحانَ الَّذي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ (1)
فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَني‏ قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا (24)
وَ لَقَدْ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَسْرِ بِعِبادي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَريقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً لا تَخافُ دَرَكاً وَ لا تَخْشى‏ (77)
وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَسْرِ بِعِبادي إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ (52)
فَأَسْرِ بِعِبادي لَيْلاً إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ (23)
وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ (4)

مقاله حسود میگه قبض و بسط دروغه …
ابو جهل بن هشام به همراه عده‌اى از قريش پيش ابو طالب رفتند و گفتند:
برادرزاده تو ما و خدايانمان را مى‌آزارد.
او را بخواه و به او بگو از خدايان ما دست بردارد تا ما هم كارى به خداى او نداشته باشيم.
ابو طالب در پى رسول خدا صلى الله عليه و آله فرستاد و او را فرا خواند.
وقتى داخل شد ديد در اتاق به غير از مشركان كسى نيست.
لذا فرمود:
سلام بر كسى كه از راه راست پيروى كند.
آنگاه نشست.
ابو طالب به آن حضرت اطلاع داد كه اين افراد به چه منظورى پيش او آمده‌اند.
پيامبر فرمود:
آيا اينان حاضرند كلمه‌اى بگويند كه برايشان بهتر از اين پيشنهاد آنهاست
و به وسيله آن سالار عرب‌ها شوند و گردن‌هايشان را خاضع كنن؟
ابو جهل گفت: آرى، آن كلمه چيست؟
پيامبر فرمود: بگوييد:
هيچ خدايى جز اللّه نيست.
امام باقر فرمود:
آنان دست‌هايشان را در گوش‌هاى خود كردند و سراسيمه بيرون رفتند و مى‌گفتند:
ما در آيين اخير (عيسوى) هم‌چنين چيزى نشنيده‌ايم.
اين دروغ بافى است.
اين جا بود كه خداوند درباره سخن ايشان اين آيه را نازل فرمود:
«ص. و القرآن ذى الذكر ـ تا جمله ـ الا اختلاق».

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی