Scientific Preparation!
«ابب» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«أب إلى سيفه فاستله:
مبادرت به شمشيرش نموده و آن را از غلاف كشيد.»
«أَبَ لسيفه: إذا تهيأ لسلّه،
شمشيرش را براى كشيدن از غلاف آماده كرده.»
[∞=1+1]
برای هر سوال یک جواب نورانی در چراگاه بیانتهای علم وجود داره،
و قلبِ وصلِ به نور، همیشه آمادۀ دریافت اُکُلِ دائمِ نورانیِ خویش است.
به این چراگاه علمی آماده، میگن: ابّاً
«وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا»
«و ميوه و چراگاه»
اهل نور به یاد صاحب نورش میافته «أب إلى سيفه» و با یاد او دلش قوت میگیره و اینجوری شمشیر علم را از نیام و غلاف بیرون میکشه و تاریکی هوای نفس حسود خودشو سر میبره!
«اقدام علمی – قیام علمی»
کتاب التحقیق مفهوم «التهيّؤ» رو برای این واژه آورده،
+ «استندبای»،
کانه اهل نور با یاد صاحبان نور، خودشونو آماده میکنن برای حسادتنکردن و گذشت از دلخواهها.
انگاری با اخذ نور علم از چراگاه علمی صاحبان نور، آمادگی خوبی برای پشت کردن به تمناها پیدا خواهی نمود و اینجوری و با این آمادگی قلبی، میتونی جواب بدی دیگرانو با خوبی بدی، ان شاء الله تعالی.
«وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا»
چراگاه علمی «أَبًّا» اهل نور یقین، علوم ربانی و آیات محکمی است
که در تایید اندیشه صاحبان نور برایشان نازل میشود!
اللغة:
و الأب المرعى من الحشيش و سائر النبات الذي ترعاه الأنعام و الدواب
و يقال أب إلى سيفه فاستله أي بدر إليه وهب إليه فيكون كبدور المرعى بالخروج.
و الأب: چراگاه از علوفه و گياه و ساير روئيدنى است كه آن را حيوانات و چهار پايان چرا ميكنند.
و گفته ميشود: آب الى سيفه فاستله، يعنى مبادرت به شمشيرش نموده و آن را از غلاف كشيد.
پس مبادرت آن مانند مبادرت چراگاه است بخروج و بيرون رفتن.
[سورة عبس (۸۰): الآيات ۲۴ الى ۴۲]
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ (۲۴)
پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد،
أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا (۲۵)
كه ما آب را به صورت بارشى فرو ريختيم؛
ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا (۲۶)
آنگاه زمين را با شكافتنى [لازم] شكافتيم؛
فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا (۲۷)
پس در آن، دانه رويانيديم.
وَ عِنَباً وَ قَضْباً (۲۸)
و انگور و سبزى،
وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلاً (۲۹)
و زيتون و درخت خرما،
وَ حَدائِقَ غُلْباً (۳۰)
و باغهاى انبوه،
وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا (۳۱)
و ميوه و چراگاه،
مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ (۳۲)
[تا وسيله] استفاده شما و دامهايتان باشد.
فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ (۳۳)
پس چون فرياد گوشخراش دررسد؛
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ (۳۴)
روزى كه آدمى از برادرش،
وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ (۳۵)
و از مادرش و پدرش.
وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ (۳۶)
و از همسرش و پسرانش مىگريزد،
لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ (۳۷)
در آن روز، هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مىدارد.
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ (۳۸)
در آن روز، چهرههايى درخشانند،
ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ (۳۹)
خندان [و] شادانند.
وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ (۴۰)
و در آن روز، چهرههايى است كه بر آنها غبار نشسته،
تَرْهَقُها قَتَرَةٌ (۴۱)
[و] آنها را تاريكى پوشانده است؛
أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ (۴۲)
آنان همان كافران بدكارند.