Science is a luminous creature
that is offered to the heart!
«نثر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«نَثَرَ الحَبَّ: إذا بَذَرَ»
«نَثَرَتِ الشاةُ: طرحت من أنفها الأذى.»
«نَثَرَتِ الدابَّةَ: ستور عطسه زد.»
«الِانْتِثَارُ و الِاسْتِنْثَارُ بمعنى، و هو نثر ما في الأنف بالنفس،
و هو أبلغ من الاستنشاق لأنه إنما يكون بعده»
«نَثَرَ الدراهمَ و غيرها.»
«النِّثَار: آنچه از نُقل و سكّه پول و مانند آن كه در جشن عروسى بر سر مهمانان بپاشند.»
چه تشبیه زیبایی:
صاحبان نور، بر سر اهل نور، نقل و سکههای علمی فراوانی، در دل تقدیرات نثار میکنند!
+ «کفو»
نتیجه این جفت شدن، میشه تولید اعمال صالح نورانی ولدان مخلدون.
+ «مزن»: «مَزَنَ القِرْبَةَ: مشك را پر كرد.»
+ «سجر»
+ «نطفه ها»
لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً، نثار قلبهایی است که نورشونو باور دارند!
هَباءً مَنْثُوراً، نثار قلبهایی است که نورشونو باور ندارند!
[حدیث و مثال بسیار زیبا]:
«مَنِيٌّ كَمَنِيِّ الرِّجَالِ»
+ «سجر – فروزان»
«الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ: مَنِيٌّ كَمَنِيِّ الرِّجَالِ»
«فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها بِبَعْضِ الْبَقَرَةِ كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتى فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ كَمَا أَحْيَا الْمَيِّتَ بِمُلَاقَاةِ مَيِّتٍ آخَرَ لَهُ.
أَمَّا فِي الدُّنْيَا
فَيُلَاقِي مَاءُ الرَّجُلِ مَاءَ الْمَرْأَةِ- فَيُحْيِي اللَّهُ الَّذِي كَانَ فِي الْأَصْلَابِ وَ الْأَرْحَامِ حَيّاً.
وَ أَمَّا فِي الْآخِرَةِ
فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُنْزِلُ بَيْنَ نَفْخَتَيِ الصُّورِ بَعْدَ مَا يُنْفَخَ النَّفْخَةُ الْأُولَى مِنْ دُوَيْنِ السَّمَاءِ الدُّنْيَا مِنَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى [فِيهِ] وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ هِيَ مَنِيٌّ كَمَنِيِّ الرِّجَالِ، فَيَمْطُرُ ذَلِكَ عَلَى الْأَرْضِ فَيَلْقَى الْمَاءُ الْمَنِيُّ مَعَ الْأَمْوَاتِ الْبَالِيَةِ فَيَنْبُتُونَ مِنَ الْأَرْضِ وَ يُحْيَوْنَ.
ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:
وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ سَائِرَ آيَاتِهِ سِوَى هَذِهِ الدَّلَالاتِ عَلَى تَوْحِيدِهِ وَ نُبُوَّةِ مُوسَى ع نَبِيِّهِ، وَ فَضْلِ مُحَمَّدٍ ص عَلَى الْخَلَائِقِ سَيِّدِ إِمَائِهِ وَ عَبِيدِهِ، وَ تَبْيِينِهِ فَضْلَهُ وَ فَضْلَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ- عَلَى سَائِرِ خَلْقِ اللَّهِ أَجْمَعِينَ.»
إلقاء أشياء على صورة التفرّق
إلقاء شيء متفرّق
+ مفهوم زیبای «آشکار» … پراکندن و آشکار کردن نطفه های علمی آل محمد ع.
النَّثُورُ : الكثيرة الولد
النَّثِير : پخش و پراكنده.
النَّيْثُران [نثر] : بسيار سخنگو و آشكار كننده رازها.
«B.B.C»: مفهوم «Broadcasting»: بنگاه سخن پراکنی!
+ «ندای ابراهیم ع – دعوت – هلمّ».
«نثر» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که بذرهای مرغوب علمی را در دل شرایط تقدیرات، برای جفت و زوج و قرین خود، یعنی اهل یقین میپراکند «نثر الحبّ إذا بذر» مثل زارع که بذر مرغوب را مشت مشت در زمین حاصلخیزش میپراکند، تا این زمین حاصلخیز با اخذ این علوم آل محمد ع از صاحبان نور، این معالم را عمل نموده و رشد و نمو نماید، + «زکا»،
تا اعمال صالح بیشماری از این جفت نورانی حاصل گردد.
«إذا توضّأتَ فَانْتَثِرْ أو فَانْثُرْ»:
ای صاحب نور، وقتی نور علم به قلب تو عنایت شد، از این نور علم، به دوستان اهل یقینت نثار کن!
«من أحسن إلى رعيّته نثر اللّه سبحانه عليه جناح رحمته و أدخل في مغفرته.»
[زوج – نثر]:
[زوج «فَتَزَوَّجَ» – نثر «فَنَثَرَتِ … نِثَارِ الْجَنَّةِ»]:
«فَتَزَوَّجَ آدَمُ بِحَوَّاءَ عَلَى الطَّاعَةِ وَ الْتُّقَى وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ
فَنَثَرَتِ الْمَلَائِكَةُ عَلَيْهِمَا مِنْ نِثَارِ الْجَنَّةِ»
بعد از ازدواج تاویلی اهل یقین و صاحبان نور، حالا این ملائکه هستند که بر سر این زوج نورانی، از سکههای علوم بهشتی، مدام نثار میکنند «نَثَرَ الدراهمَ» و این باران علم بهشتی «لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً» بر سر این جفت، بقدری دیدنی است که خدا میداند. لذا از نثار علمی ملائکه «وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ» به این زوج زیبا، خُب معلومه که فرزندان عمل صالح زیادی متولد خواهد شد و دنیا پر از نور آرامش میگردد «النَّثُورُ: الكثيرة الولد». در واقع در سیر انتقال علم از آل محمد ع به صاحبان نور، این ملائکه هستند که نقش حاملین علم را برای صاحبان نور ایفاء میکنند «وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ» و در انشعاب بعدی، این صاحب نور است که این معالم نورانی را به حروف و کلمات ترجمه میکند و آنها را در اختیار اهل یقین قرار میدهد «وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ». انگاری نثار علمی از مافوق به مادون دائما در حال انجام است «وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ»! از آل محمد ع به صاحبان نور «عبدالله»، و از صاحبان نور به اهل یقین «امة الله».
+ «حیّ – مثقلة»: «نثار علم»
امام علی علیه السلام:
وَ عَنْ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص
أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا
قَالَ بَيِّنْهُ تَبْيِيناً وَ لَا تَنْثُرْهُ نَثْرَ الدَّقَلِ وَ لَا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ
قِفُوا عِنْدَ عَجَائِبِهِ وَ حَرِّكُوا بِهِ الْقُلُوبَ
وَ لَا يَكُونَنَّ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ.
[قبض و بسط – نثر]:
کسی که قبض و بسط قلبی رو میفهمه، زبان عالم بالا رو میفهمه!
عالم بالا هم با مدرکی که وجود داره، یعنی قرآن، معلوم میشه زبان ما رو میفهمن که با ما به زبان خودمون صحبت کردن! این مطلب اشاره ظریف و زیبا و قشنگی داره! یعنی وقتی تو یه شهر غریب، میبینی یکی به زبان خودت صحبت میکنه چه حالی میکنی؟! مثلا یه ترک زبان رو که فارسی بلد نیست رو در نظر بگیر اومده مشهد! از هر کسی آدرس حرم رو به زبان ترکی میپرسه، کسی جوابشو نمیده، چون متوجه نمیشه که او چی میخواد، حالا توی این گیر و دار، یکی که داره ماجرا رو نگاه میکنه، بیاد و به زبان ترکی باهاش حرف بزنه و آدرس حرم رو بهش بده! چه حالی بهش دست میده؟! (ورکلایف پیرزن روستایی بجنوردی)
وقتی ببینیم خدا داره به زبان ما با ما صحبت میکنه، همین حال باید به ما دست بده!
حالا ما عاشقش میشیم و براش اعمال صالح انجام میدیم، بعدا کم کم میگه، فلانی نمیخوای به زبان ما آشنا بشی؟! میگیم مگه زبان شما چجوری؟ همین عربی مگه زبان شما نبود که با ما صحبت کردید و این کتاب قرآن با این اعجاز بزرگ، مگه زبان شما نیست؟ میگه، این زبان عربی و همه زبانهای دنیا برای ما فرقی نمیکنه! اما قلب شما رو جوری ساختیم که زبانی بسیار با ارزش رو میفهمه، اگه گناه نکنین و به نور ولایت عمل کنین! میگم اون دیگه چه زبانی است و از چند حرف تشکیل شده؟! مثل عربی 28 حرف یا مثل فارسی 32 حرف؟ میگه نه، فقط دو حرف: نور و ظلمت [یعتبر بالنور و الظلام] … کم کم داره داستان جالب میشه! دیگه نه با زبان داخل دهان و نه با لهجه فارسی یا غیره، بلکه با زبان قلب و با دو حرف تاریک و روشن، با خالق خودت ارتباط کلامی برقرار میکنی، در واقع نیاز نیست که اصلا تو چیزی بگی یا به زبان بیاوری، چون هر چی تو ذهنت بگذره، بدون کم و کاست اون میدونه و میفهمه و نیاز به گفتن نیست. [رویت – ریا] فقط تو باید هر چی اون میگه رو بشنوی و بفهمی و این قلب است که توانایی شنیدن و فهمیدن امر مافوق را دارد و این میشه همون مقام و منصب نور ولایت آل محمد ع بر قلبها! پس زبان اهل یقین، قبض و بسط نور است.
پس با قلب همه کار میکنن و عجیب چیزیه این قلب!
مشتقات ریشۀ «نثر» در آیات قرآن:
وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً (23)
وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً (19)
وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ (2)