The Light We Need to See!
The Light at the End of Ourselves!
The light inside our hearts!
May this divine light assist in alleviating the worries of our hearts!
«طمن – طمئن» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«المُطْمَئِنّ مِنَ الأَرض: گودال»
با نور، من مطمئن هستم!
با نور اطمینان، من مطمئن هستم!
آرامش، آرامش خیال، دلآسودگی، «security»
با نور، خیالت راحت باشه! خاطر جمع باش! أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ!
الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ!
+ «ثبت» : تثبیت نفس، ثبات قدم.
+ «فوائد آموختن زبان اهل بهشت»:
«اعتماد به نفس»
اعتماد – اطمینان – اعتقاد – صمیمیت – رازگویی – خودرایی – خودسری
«طمن»
اعتماد به نفس ممدوح، در واقع اعتماد به نفس مطمئنه است نه اعتماد به نفس اماره.
نفس مطمئنه با نور ولایت، شده مطمئن!
و نفس اماره با استعمال حسد، مشغول اِعمال سیئات است.
+ [خمص – ضمر – طمن] :
« خمص: الضمر و التطامن » : شکم خالی : گودال مطمئن!
«طَمْأَنَ ظَهْرَهُ : پشتش را خم كرد – طَأْمَنَ ظهره إذا حناه : خم شد.» :
مفهوم مقعر مثل گودال.
«گودال آرامش» :
مفهوم زیبای تعادل پایدار!
+ کور – مور
+ «جبی – یجبی الیه ثمرات کل شیء»
+ ژیروسکوپ و فرفره … [کور – مور]
+ طواف اهل یقین بدور محور ثابتی بنام معالم ربانی صاحبان نور ایجاد حالت تعادل قلبی می نماید در هر شرایط سختی از آیات و حوادث و تقدیرات.
پس قلب اهل یقین با یاد معالم ربانی به حالت تعادل و آرامش می رسد.
این میشه مفهوم زیبای اطمینان قلبی اهل یقین.
«اطمینان» : نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
[طمن – حقق] :
حُقُ الطّیب، نقطه تعادل و پایداری است که اهل یقین با یاد معالم ربانی در دل شرایط قرار میگیرند.
+ «بیمه»
+ ذلل – روض – دکک – نوق – عبد – سهل – سطح
گودال آرامش! گودال اعتقادی! چاله اعتقادی! چاله آرامش!
المُطْمَئِنّ مِنَ الأَرض: دره گود و مطمئن.
گودترین نقطه که آب اونجا جمع میشه و آرام میگیره، عرب به این نقطه گود میگه «مطمئن»!
در واقع این نقطه مطمئن که آرامش رو در پی داره همون یقین به معالم ربانی است که تنها بینشی که صاحبان نور، آموزگار آن هستند، راه دسترسی بشر را به صلح و امنیت و آرامش جهانی نشان میدهد.
« طَمْأَنَ ظَهْرَهُ: طامَنَه أي حَنَاهُ »
… فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَامِنُ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ
هوای نفس نا آرام و سرکش « طِمَاحِكَ » برای رسیدن به آرامش « يُطَامِنُ » نیاز به یک عقل وصل به نور عامد دارد تا در صورت متوجه شدن تحرکات هوای نفس برای ایجاد تاریکی و نا آرامی قلب ، سریع با یک فن مناسب با آن حرکت هوای نفس ، مقابله نماید و فوران نفس را به آرامش تبدیل نماید . یکی از این فنون که در این حدیث به آن اشاره شده ، توجه به این نکته است که قدرت و توان هوای نفس در مقایسه با عقل وصل به نورِ علم آل محمد ع هیچ است:
« فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللَّهِ فَوْقَكَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ »
لذا با اقرار به فضل معالم ربانی، عیب حسد هوای نفس را مهار می نماید .
« فإنه كان ينصب نفسه و جسده لي
فكان حقا علي أن أعوضه من ذلك الراحة و الطمأنينة
و أن أبوئه بتواضعه لي و بصالح عمله من الجنة
مقعدا أو مَكاناً عَلِيًّا »
+ «معوذتین»
عاقل با غلبه بر هوای نفس و به تبع آن بر جسم خود « فإنه كان ينصب نفسه و جسده لي » ، آل محمد ع را مضطر به توجه نوری به عقل و قلب او می کند و لذا آرامش و طمانینه که همان نگاه آل محمد ع است به قلب شخص حاکم میشود « فكان حقا علي أن أعوضه من ذلك الراحة و الطمأنينة ».
[ذکر – اطمینان] :
فقط یاد معالم ربانی است که قلب ناآرام را به آرامش می رساند و این آیه خیلی زیباست :
« الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ »
به چه کسی باید اطمینان نمود ؟!
با یاد چه کسی قلب به وضعیت تعادل می رسد ؟!
امام علی علیه السلام:
فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللَّهِ فَوْقَكَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ
به بزرگی سلطنت خداوند که فوق توست و قدرتی که بر تو دارد و تو را بر خودت آن قدرت و توانایی نیست نظر کن،
فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَامِنُ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ
که این نظر کبر و غرورت را می نشاند،
وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ
[عجب و فوران هوای نفس]
و تندی و شدت را از تو بازمی دارد،
وَ يَفِيءُ إِلَيْكَ مَا عَزَبَ مِنْ عَقْلِكَ
[عقل مغلوب هوای نفس، مجددا بر هوای نفس غالب می شود]
و عقلِ از دست رفته را به تو بازمی گرداند.
[طمن – قبض و بسط]:
اهل یقین به خودشون مطمئن هستند! اهل شک اطمینان ندارند!
[طمن – حسد] :
حسود به خودش اطمینان نداره! راضی به تقدیراتش نیست! حسود همیشه میخواد یکی دیگه باشه ! نمیخواد خودش باشه !
خودت با یاد معالم ربانی میتونی نورانی بشی و بهترین باشی !
پس با یاد معالم ربانی، خودت باش!
چشمت بدنبال نعمتهایی که خدای مهربان برای دیگران تقدیر کرده، اما برای تو تقدیر نکرده، نباشه!
[طمن – وفق] :
نور آرامش یاد معالم ربانی در قلب اهل یقین همون نقطه شروع موفقیت اهل یقین برای عمل به نور ولایت علمی آل محمد ع در دل شرایط آیات و تقدیرات می باشد.
+ «معوذتین»:
شیطان میخواد مدام بهت بگه: نمیتونی!
تو حرفشو قطع کن و بگو من با یاد معالم ربانی میتونم از دلخواههای بیارزشی که تو تایید و پیشنهاد میکنی بگذرم و بشم مدرک با ارزشی در اثبات حقانیت معالم ربانی صاحبان نور خودم.
هر گذشت از دلخواه و تولید نور آرامش عمل صالح مدرکی است با ارزش، برای گواهی حقانیت معالم ربانی!
+ «و شهد شاهد من أهلها»
اعتماد به نفس حسود، نه!
اعتماد و اطمینان به قلبی که با نور یاد معالم ربانی روشن شده! آری!
فرقشو فقط قلبی که نور و ظلمت می فهمه ، میدونه !
[طمن – شک] :
اهل یقین با یاد معالم ربانی در دل شرایط تقدیرات، خودشو برای عمل به این علوم نورانی، کوچک میکنه تا بتونه مهربانی کنه و میدونه که موفق میشه.
اهل شک خیال میکنن بزرگ هستند «کبر»!
برای همینه که شیطان گفت: «انا خیر منه»
با عمل صالحی که قلبت بهش گواهی میده که نورانی شده، با خیال راحت از پل صراط میگذری و به بهشت میرسی و هر جا موندی، با اعمال صالحی که با یاد معالم ربانی تولید کردی، مسیر رو مجددا رفو و ترمیم کن و برو جلو و عبور کن و از مفازه بگذر و به فوز برس!
+ «پس اندازهای اخروی»
[اطمینان صد درصد به معالم ربانی داشته باش]:
اینکه چرا گاهی اوقات، یاد معالم ربانی جواب نمیده، گیر سر همینه که صد در صد به این علوم نورانی باور نداریم!
حالا ببینیم که چند درصد بی اعتمادی به معالم ربانی در قلب است!
+ «راضیة مرضیة»
[طمن – قبض و بسط] :
اهل یقین، اهل اطمینان!
چون با قلبش نور موفقیت رو می بینه!
نوری که برای مورچه دانا مرئی است اما برای بقیه مورچه ها نامرئی است!
داستان تکراری سلیمان ع و وادی نمل و مورچۀ دانا!
اهل یقین هم با قلبش نور مرئی علم و حکمت آل محمد ع رو می بینه که اینجور به خودش مطمئنه و میدونه موفق میشه و لذا «مشرفون علی الآخرة» است.
اطمینان، نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست!
[طمن – اخو] :
راز اطمینان و موفقیت اهل یقین در اینه که مدام دارن در پمپ بنزین معالم ربانی، باک ماشین قلبشونو پر میکنن! در ملک و در ملکوت!
+ «ایتونی باخ لکم من ابیکم.»
انگاری حضرت یوسف ع به برادران خود می گوید این دفعه باک ماشینتونو پر کردم به شرط اینکه دفعه بعدی با دست پر نزد من بیایید و از نظر من دست پر اومدن یعنی بنیامین با ارزش رو که مثل شما حسود و بی ارزش نیست رو با خودتون بیارید تا باز هم در دل شرایط کمکتون کنم.
در واقع با عمل صالح یعنی با عمل به اعتقادی که بنیامین داره!
اهل یقین باید بدانند استمرار نور یاد معالم ربانی مشروط به استفاده درست از فرصتهای آیات است.
وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُوني بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبيكُمْ أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلينَ (59)
فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ في رَحْلِ أَخيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ (70)
[طمن – جلب] :
اهل یقین اطمینان دارد که با یاد معالم ربانی ، از موانع آیات می گذرد، ان شاء الله تعالی.
[آرامش خاطر] :
[تعادل – آرامش خاطر] :
[ندای ابراهیم ع – ندای آرامش خاطر برای اهل یقین] :
اطمینان:
«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي»:
زیبایی واژه طمن را در این آیات باید جستجو نمود!
قلب اهل یقین در دل شرایط آیات به نور یاد معالم ربانی روشن می شود و اینجاست که اطمینان حاصل می شود و از اینجا این قلب، این عبد، نور رب خود را دیده و رو به او نموده و بسوی او برمیگردد و این رضایت به نور ولایت برای او مرضیّة به ثواب می شود و خود را در جمع دوستان نورانی آل محمد ع می یابد و مطمئن است که از این بهشت ملکوتی به آن روضه رضوان آل محمد ع منتقل خواهد شد ان شاء الله تعالی.
این آیه در هر آیت و تقدیر پیش آمده، باید برای اهل یقین تکرار شود و تکرار آیاتی و رسلی باعث تولید محصول نورانی عمل صالح برای اهل یقین می گردد.
با این نوسانات قلب، اهل یقین مدام برای خود نور آرامش تولید و ذخیره مینماید.
آرامش و طمأنينه- عوض- سختى و رياضت:
کتاب النور المبين في قصص الأنبياء و المرسلين صفحه 65
قال إن إدريس أول من خاط الثياب و لبسها و كان من كان قبله يلبسون الجلود
و كانت الملائكة في زمان إدريس يصافحون الناس و يسلمون عليهم و يكلمونهم و يجالسونهم و ذلك لصلاح الزمان و أهله فلم يزل الناس على ذلك حتى كان زمن نوح و قومه
ثم انقطع ذلك و كان من أمره مع ملك الموت ما كان حتى دخل الجنة
فقال له ربه إن إدريس إنما حاجك فحجك بوحيي و أنا الذي هيأت له دخول الجنة
ادريس اوّلين كسى بود كه لباس دوخت و آن را پوشيد
و قبل از او مردم پوست حيوانات را به تن مىكشيدند
و ملائكه در زمان ادريس با مردم مصافحه مىكردند و بر آنها درود مىفرستادند و با ايشان صحبت و همنشينى داشتند و اين به جهت شايستگى و صلاح اهل آن زمان بود و مردم بر همين منوال بودند تا آنكه زمان نوح (ع) و قوم او فرا رسيد و بعد از آن اين ارتباط ملائكه قطع شد،
و در ادامه همنشينى ادريس با ملك الموت مىگويد:
ادريس وارد بهشت شد و بعد از محاجّهاى كه او با ملك الموت نمود خداوند به ملك الموت وحى كرد:
فإنه كان ينصب نفسه و جسده لي
فكان حقا علي أن أعوضه من ذلك الراحة و الطمأنينة
و أن أبوئه بتواضعه لي و بصالح عمله من الجنة
مقعدا أو مَكاناً عَلِيًّا
عاقل با غلبه بر هوای نفس و به تبع آن بر جسم خود « فإنه كان ينصب نفسه و جسده لي » ، آل محمد ع را مضطر به توجه نوری به عقل و قلب خود می کند و لذا آرامش و طمانینه که همان نگاه آل محمد ع است به قلب شخص حاکم می شود.
« فكان حقا علي أن أعوضه من ذلك الراحة و الطمأنينة».
چون سختى و رياضتى را كه ادريس به نفس خود مىداد مشاهده كردم،
بر من واجب است كه به عوض آن سختى و رياضت، آرامش و طمأنينه را به او ببخشم
و در مقابل آن تواضعى كه در برابر من داشت و اعمال صالحى كه بجا مىآورد،
جايگاه و موقعيّتى والا در بهشت به او اعطا مىكنم.
[اطمینان به کالای بی ارزش دنیا؟! – الطُّمَأْنِينَةِ إِلَى الدُّنْيَا] :
و روي أن أمير المؤمنين ع قال في أثناء خطبة خطبها بعد فتح البصرة بأيام حَاكِياً عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَوْلَهُ يَا عَلِيُّ إِنَّكَ بَاقٍ بَعْدِي وَ مُبْتَلًى بِأُمَّتِي وَ مُخَاصَمٌ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ
فَأَعْدِدْ لِلْخُصُومَةِ جَوَاباً
فَقُلْتُ بِأَبِي وَ أُمِّي أَنْتَ بَيِّنْ لِي مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِي أُبْتَلَى بِهَا وَ عَلَى مَا أُجَاهِدُ بَعْدَكَ؟
فَقَالَ لِي إِنَّكَ سَتُقَاتِلُ بَعْدِي النَّاكِثَةَ وَ الْقَاسِطَةَ وَ الْمَارِقَةَ وَ جَلَاهُمْ وَ سَمَّاهُمْ رَجُلًا رَجُلًا وَ تُجَاهِدُ مِنْ أُمَّتِي كُلَّ مَنْ خَالَفَ الْقُرْآنَ وَ سُنَّتِي مِمَّنْ يَعْمَلُ فِي الدِّينِ بِالرَّأْيِ وَ لَا رَأْيَ فِي الدِّينِ إِنَّمَا هُوَ أَمْرُ الرَّبِّ وَ نَهْيُهُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهُ فَأَرْشِدْنِي إِلَى الْفَلْجِ عِنْدَ الْخُصُومَةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
فَقَالَ نَعَمْ إِذَا كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ فَاقْتَصِرْ عَلَى الْهُدَى إِذَا قَوْمُكَ عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى وَ عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ فَتَأَوَّلُوهُ بِرَأْيِهِمْ بِتَتَبُّعِ الْحُجَجِ مِنَ الْقُرْآنِ لِمُشْتَهَيَاتِ الْأَشْيَاءِ الطَّارِيَةِ عِنْدَ الطُّمَأْنِينَةِ إِلَى الدُّنْيَا
فَاعْطِفْ أَنْتَ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ وَ إِذَا قَوْمُكَ حَرَّفُوا الْكَلِمَةَ عَنْ مَوَاضِعِهِ عِنْدَ الْأَهْوَالِ السَّاهِيَةِ وَ الْأُمَرَاءِ الطَّامِحَةِ وَ الْقَادَةِ النَّاكِثَةِ وَ الْفِرْقَةِ الْقَاسِطَةِ وَ الْأُخْرَى الْمَارِقَةِ أَهْلِ الْإِفْكِ الْمُرْدِي وَ الْهَوَى الْمُطْغِي وَ الشُّبْهَةِ الخالفة [الْحَالِقَةِ] فَلَا تَنْكُلَنَّ عَنْ فَضْلِ الْعَاقِبَةِ فَ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِين.
روايت شده كه حضرت أمير عليه السّلام چند روزى پس از فتح بصره ضمن ايراد خطبهاى از قول رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله حكايت و نقل فرمود:
«اى علىّ، تو بعد از من در دنيا باقى بوده و از جانب امّت من مبتلى و گرفتار خواهى شد، و روز قيامت در پيشگاه خداوند متعال با دشمنان و مخالفين خود در مورد محاكمه و مخاصمه واقع مىشوى، پس براى روز محاكمه و در مقابل مخالفين، جواب و حجّت خود را آماده كن»،
من عرض كردم: اى رسول خدا، پدر و مادرم به فدايت، براى چه و روى چه من مبتلى خواهم شد؟
و آن فتنه كه موجب گرفتارى من خواهد شد چيست؟
و بر چه اساسى من مجاهده خواهم كرد؟
پس رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود:
تو بعد از من با ناكثين و قاسطين و مارقين مقاتله و مجاهده مىكنى،
و همه آنان را يكايك معرّفى فرمود.
سپس افزود: تو بعد از من با كسانى مجاهده و مبارزه خواهى كرد كه با قرآن و سنّت من مخالفت نموده و در دين خدا با رأى و نظر ناقص خود عمل مىكنند،
در صورتى كه رأى و نظر در دين نيست، و احكام الهى را نمىشود موافق رأى و طبق نظر شخصى تفسير و بيان كرد. بلكه دين عبارت است از اوامر و نواهى و فرمودههاى پروردگار متعال.
عرض كردم: اى رسول خدا،
مرا هدايت كن براهى كه در روز قيامت به هنگام محاكمه و مخاصمه با مخالفين حاكم و پيروز گردم.
فرمود: بسيار خوب، وقتى پس از من با تو مخالفت و دشمنى كردند تو از صراط مستقيم منحرف مشو، و هر گاه ديدى كه آنان راه هدايت و حقيقت را از سر هوا و ميل خود برگردانيده و قرآن و كلمات خدا را به رأى و فكر خود رجوع مىدهند، تو در راه حقّ استقامت ورزيده و فكر و نظر خود را تابع قرآن مجيد قرار بده، زيرا ايشان به زندگى دنيا اتّكاء نموده، و متشابهات امور را گرفته و در مقام تأييد و اثبات آنها به آيات قرآن متمسّك مىشوند، و چون ديدى كه مردم كلمات و فرمودههاى خدا را از موارد و مواضع خود منحرف ساخته و از تمايلات نفسانى خود پيروى نموده و اشخاص خودخواه و پريشانحال و تجاوزكار و منحرف و دروغگو و هواپرست و مفسدهجو به سر كار آمده و مقام امارت و رياست را حيازت كردند، البتّه از راه تقوا بيرون نرفته، و حسن عاقبت را در نظر بگير چرا كه عاقبت از آن پرهيزگاران است.
امام باقر عليه السّلام:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْطَى الْمُؤْمِنَ الْبَدَنَ الصَّحِيحَ وَ اللِّسَانَ الْفَصِيحَ وَ الْقَلْبَ الصَّرِيحَ
خداوند متعال به مؤمن بدنى تندرست، و زبانى فصيح و دلى روشن عطا فرموده است،
وَ كَلَّفَ كُلَّ عُضْوٍ مِنْهَا طَاعَةً لِذَاتِهِ وَ لِنَبِيِّهِ وَ لِخُلَفَائِهِ
و براى هر يك از اعضاء او براى خود و پيامبرش و جانشينانش اطاعت و فرمان بردارى قرار داده است.
فَمِنَ الْبَدَنِ الْخِدْمَةُ لَهُ وَ لَهُمْ
بدنش براى خداوند و آنها خدمت مىكند،
وَ مِنَ اللِّسَانِ الشَّهَادَةُ بِهِ وَ بِهِمْ
زبانش براى خدا و آنها شهادت مىدهد،
وَ مِنَ الْقَلْبِ الطُّمَأْنِينَةُ بِذِكْرِهِ وَ بِذِكْرِهِمْ
قلبش با ذكر خدا و آنها به آرامش می رسد،
فَمَنْ شَهِدَ بِاللِّسَانِ وَ اطْمَأَنَّ بِالْجَنَانِ وَ خَدَمَ بِالْأَرْكَانِ أَنْزَلَهُ اللَّهُ الْجِنَان
هر كس با زبان شهادت دهد و در دل خود آرامش داشته باشد، و با اركان و جوارح خود كار كند خداوند او را وارد بهشت مىسازد.
امام باقر علیه السلام:
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ
خَدَمْتُ سَيِّدَ الْأَنَامِ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ع ثَمَانِيَ عَشْرَةَ سَنَةً
فَلَمَّا أَرَدْتُ الْخُرُوجَ وَدَّعْتُهُ فَقُلْتُ لَهُ أَفِدْنِي فَقَالَ بَعْدَ ثَمَانِيَ عَشْرَةَ سَنَةً يَا جَابِرُ قُلْتُ نَعَمْ
إِنَّكُمْ بَحْرٌ لَا يُنْزَفُ وَ لَا يُبْلَغُ قَعْرُهُ
قَالَ يَا جَابِرُ بَلِّغْ شِيعَتِي عَنِّي السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لَا قَرَابَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يُتَقَرَّبُ إِلَيْهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ لَهُ يَا جَابِرُ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ أَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِيُّنَا وَ مَنْ عَصَى اللَّهَ لَمْ يَنْفَعْهُ حُبُّنَا
يَا جَابِرُ مَنْ هَذَا الَّذِي سَأَلَ اللَّهَ فَلَمْ يُعْطِهِ أَوْ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكْفِهِ أَوْ وَثِقَ بِهِ فَلَمْ يُنْجِهِ
يَا جَابِرُ أَنْزِلِ الدُّنْيَا مِنْكَ كَمَنْزِلٍ نَزَلْتَهُ تُرِيدُ التَّحَوُّلَ وَ هَلِ الدُّنْيَا إِلَّا دَابَّةٌ رَكِبْتَهَا فِي مَنَامِكَ فَاسْتَيْقَظْتَ وَ أَنْتَ عَلَى فِرَاشِكَ غَيْرَ رَاكِبٍ وَ لَا أَحَدٌ يَعْبَأُ بِهَا أَوْ كَثَوْبٍ لَبِسْتَهُ أَوْ كَجَارِيَةٍ وَطِئْتَهَا
يَا جَابِرُ الدُّنْيَا عِنْدَ ذَوِي الْأَلْبَابِ كَفَيْءِ الظِّلَالِ
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِعْزَازٌ لِأَهْلِ دَعْوَتِهِ
الصَّلَاةُ بَيْتُ الْإِخْلَاصِ وَ تَنْزِيهٌ عَنِ الْكِبْرِ
وَ الزَّكَاةُ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ
وَ الصِّيَامُ وَ الْحَجُّ تَسْكِينُ الْقُلُوبِ
الْقِصَاصُ وَ الْحُدُودُ حِقْنُ الدِّمَاءِ
وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ نِظَامُ الدِّينِ
وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ.
مشتقات ریشۀ «طمن» در آیات قرآن:
وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَ قَلْبي قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (260)
وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرى لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ (126)
فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً (103)
قالُوا نُريدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَ قُلُوبُنا وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا وَ نَكُونَ عَلَيْها مِنَ الشَّاهِدينَ (113)
وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرى وَ لِتَطْمَئِنَ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (10)
إِنَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ (7)
الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ (28)
مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌ بِالْإيمانِ وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ (106)
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (112)
قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً (95)
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ (11)
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (27)