دکتر محمد شعبانی راد

حسود متمرّد، از نورش سرپیچی میکنه! مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ!

Rebelling Against The Light! 🕓
A jealous person rebels against his light!
Jealousy is an emotion that arises when someone feels threatened by the possibility of losing something they value (such as a relationship, possession, or status) to another person.
It often stems from insecurity or fear of inadequacy.

شورش علیه نور!
حسود در برابر نور خود شورش می‌کند!
حسادت احساسی است که زمانی ایجاد می‌شود که فردی احساس می‌کند که احتمال از دست دادن چیزی که برایش ارزش دارد (تمنّاها)، (مانند رابطه، مالکیت یا موقعیت) در خطر است.
حسادت خبر از ناامنی یعنی پشت به نور بودن میدهد.
حسادت خبر از ترس و بی‌کفایتی رو به تاریکی بودن، میدهد.

«مرد» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«شجرٌ أَمْرَدُ: إذا تعرّى من الورق»
این عکس + مقالۀ «نصب و تناصیب»، به زیبای مفهوم تمرد رو میرسونه!

«مرد: نفس متمرّد»
شجرٌ أَمْرَدُ: إذا تعرّى من الورق
شجرة مَرْدَاء: إذا سقط ورقها و ظهرت عيدانها
ابن الأَعرابي: المَرَدُ نَقاءُ الخدين من الشعر و نَقاء الغُصْن من الوَرَق.
مرد کوسه (بی ریش)
«کوسج»: «thin-bearded man»
«مرد» یکی از هزار واژه مترادف حسادت است.
قلبی که نورش ساقط شده (قبض نور شده)، قلب اهل شک و حسادت نسبت به معالم ربانی در دل شرایط تقدیرات است.
عاقل از تن دادن به خواسته‌های هوای نفسش سرپیچی «تمرّد» می‌کند و خود را سرگرم به انتخاب پوچ هوای نفس که حب دنیاست نمی‌کند، لذا «أهل الجنة جُرْدٌ مُرْدٌ».
اما حسود منافق و معار «مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ»، از تبعیت از معالم ربانی تمرد می‌نماید.
+ « شَيْطاناً مَريداً – شَيْطانٍ مَريدٍ – شَيْطانٍ مارِدٍ »
+ «لوی – سرپیچی»
+ «ندّ»
حسود متمرّد، از نورش سرپیچی میکنه! مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ!
« تَجريدِ الشَّي‏ء من قِشْرِه أو ما يعلوه من شَعَرِه.»
+ فیلم زیبای مستند نیلوفر مرداب که پوشش حسادتشو، دست نورانی برمیداره،
و اونوقت این قلب، نورانی و شکوفا میشه! ممرّد میشه!

این همه میگن مقابله به مثل ممنوع ! به همه احسان کن ! حتی اونیکه بهت بدی کرده !
اهل شک از این دستور و خواسته مافوق، تمرد و سرپیچی می کنند!
مثل سربازی که نمیخواد دیگه حرف فرماندهشو گوش کنه!
+ «طوع – عصی»
تَمَرَّدَ : أَقْبَلَ و عَتا.
+ «عتو»:
«انحراف از استاندارد نورانی! قلب عاتی! قلب تاریک! وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ!»
تأْويلُ‏ المُرُود أَن يبلغ الغاية التي تخرج من جملة ما عليه ذلك الصِّنْف.
کتاب لغت التحقیق:
مفهوم «تجريد شي‏ء عمّا من شأنه أن يتلبّس به مادّيّا أو معنويّا»
+ «جرد»
اهل شک حسود، از چیزی جدا شدند که می‌بایست تا آخر باهاش میبودند!
این میشه جرد، میشه مرد، میشه سرپیچی و عصیان،
و این جرم شیطان و شیطان‌صفتان حسودی بنام معارین است!
مَرَدَ الغصنَ: پوست شاخه درخت را كند، شاخه را كند.
مرد – جرد – فرغ – سرگرمی
اللغة
… و المرد أصله الملاسة و منه‏ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ أي مملس
و الأمرد الذي لا شعر على وجهه
و المرداء الرملة التي لا تنبت شيئا
و قيل أصله الظهور
و المارد الذي ظهر شره
و شجرة مرداء إذا تساقط ورقها فظهرت عيدانها
و رجل أمرد لظهور مكان الشعر منه
و مرد الرجل يمرد مرودا إذا عتا و خرج من الطاعة واعيا خبثا
و منه‏ شَيْطانٍ مارِدٍ و مَرِيدٍ
و في المثل تمرد مارد و عز الأبلق و هما حصنان.
مرد (در مردوا) : اصل آن بمعناى چيز صاف است،
و از اين رو به جوانى كه مو در صورت ندارد «امرد» گويند،
و برخى گفته‌‏اند: بمعناى ظهور است.
و مارد بكسى گويند كه شرّ و بدى او ظاهر گردد.
و «مرد الرجل» يعنى سركشى كرد و از فرمان سرپيچى نمود.

+ [قرر + قواریر + صرح – قصر]:
اگر اقرار به معالم ربانی داشته باشی «قَوارِيرَ»، مَثَل تو مَثَل اهل یقینی همچون بلقیس خواهد شد که صاحب نورش یعنی سلیمان ع به او اجازه دخول و ورود در بیت علم آل محمد ع و استفاده از این علوم را داد، تا عیب حسدش نمایان شده و برای همیشه درمان و ازاله گردد.
«قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِيرَ»
واژه قَوارِيرَ در پوشه «قرر – قرّ» نشان می‌دهد تنها راه خلاصی و نجات از دام حسد، فقط اقرار به فضل معالم ربانی است کانه با این سقف ممتاز، برای خود راه دسترسی به بی‌نهایت علم آل محمد ع را فراهم نموده‌ای!

« قيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ كَشَفَتْ عَنْ ساقَيْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَواريرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسي‏ وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ (44) »
این واژۀ صرح ویژگی زیبای دیگری نیز برایش بیان شده که «ممرد» است یعنی از حب هر لیدر سوء (یعنی عیب حسد) عاری است و اصلا موی زائد حسد در این اهل یقینی همچون بلقیس دیگر مشاهده نمی شود « المرَدُ نَقَاءُ الخدَّين من الشعر »
گر چه قبلا از او صفات طینتی مذموم می‌دیدی (پرستش خورشید)، اما الان به برکت معالم ربانی، به حدی رسیده که عیب حسد او با یاد معالم ربانی، از دنیای قلبش برطرف شده است (غیر فعال شدن حسد – درناژ حسادت).

مشتقات ریشۀ «مرد» در آیات قرآن:

إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطاناً مَريداً (117)
وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى‏ عَذابٍ عَظيمٍ (101)
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَريدٍ (3)
قيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ كَشَفَتْ عَنْ ساقَيْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَواريرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسي‏ وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ (44)
وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ (7)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی