دکتر محمد شعبانی راد

در پِیِ نور باش! مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ!

Pursuing the Light!

«ردف» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«المرتدف و هو الّذى يركب خلف الراكب.
و كلّ شي‏ء تبع شيئا فهو ردفه»
+ «صلی – دومی نورت باش!»
+ «سفر انفرادی با نور!»
سفر انفرادی با نور، میشه نماز!
+ «فوض – همه چیزو بسپار به نور!»
+ «تبع»
+ «قفو»
+ مفهوم «بقیة الله»
+ «قدو : فالوئر – لیدر»
+ «تحت تکفّل نور باش! نور کفالت!»
+ «نورتو دائما دنبال کن! نور دائب!»
+ «نوری که باید تعقیبش کنی! نور، بهترین پاداش! نور، بهترین فرجام! هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً!»
«عُقْبَة : دو تركه بر پشت ستور سوار شدن»
«to ride a horse in tandem»:
دو نفره (دو ترکه یا دوپشته) سوار اسب شدن.
«الرَّدِيف: دو تركه سوار»
«قرب – نور یدک‌کش!»
+ «ولی – نور متوالی! الله ولیّ!»
«أرداف النجوم: تواليها»
«الرّدفان: الليل و النهار»
+ «التبع و التلو و الطاعة و اللحوق و الوفاق و التأخّر»
«أَرْدَفْتُهُ‏: حملته على‏ رِدْفِ‏ الفرس»
«الرِّدْف‏: پيرو و دنباله‌‏رو»
«مُرْدِفِينَ‏: جائين بعد، سپس‌آمدگان»
«ارْتَدَفَ‏هُ: بدنبال او رفت، او را بر ترك خود سوار كرد.»
«تَرَادَفَتِ الكلماتُ: آن كلمات با هم تشابه در معنى داشتند.»
کلمات مترادف!
یعنی كلماتى كه با هم معناى مساوى دارند و همسان یکدیگرند و جانشین هم می‌شوند!
«الرِّدَاف‏ من الدابَّة: كفل يا سُرين ستور»
«الرِّدْفُ‏: الكفل و العجز»

«pillion»: ترک، ترک سوار شدن.

«رِدْفُ‏ المرأة: عجيزتها»

«ثُمَّ أَرْدَفْتَ الْفَضْلَ فَضْلًا وَ الْجُودَ جُوداً وَ الْكَرَمَ كَرَماً
رَأْفَةً مِنْكَ وَ رَحْمَةً إِلَى أَنْ جَدَّدْتَ ذَلِكَ الْعَهْدَ لِي تَجْدِيداً بَعْدَ تَجْدِيدِكَ خَلْقِي
وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيّاً نَاسِياً سَاهِياً غَافِلًا»

وَ لَا يَشْقَى بِنِعْمَتِكَ شَقِيُّهُمْ إِلَّا … بَعْدَ تَرَادُفِ الْحُجَّةِ عَلَيْهِ

داستان تکراری اتمام حجت با اهل حسادت،
به سبب ارسال پی در پی صاحبان نور علم!

الصحيفة السجادية ؛ ص194
(9) وَ تَلَقَّيْتَ مَنْ عَصَاكَ بِالْحِلْمِ،
وَ أَمْهَلْتَ مَنْ قَصَدَ لِنَفْسِهِ بِالظُّلْمِ،
تَسْتَنْظِرُهُمْ بِأَنَاتِكَ إِلَى الْإِنَابَةِ،
وَ تَتْرُكُ مُعَاجَلَتَهُمْ إِلَى التَّوْبَةِ لِكَيْلَا يَهْلِكَ عَلَيْكَ هَالِكُهُمْ،
وَ لَا يَشْقَى بِنِعْمَتِكَ شَقِيُّهُمْ إِلَّا عَنْ طُولِ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِ،
وَ بَعْدَ تَرَادُفِ الْحُجَّةِ عَلَيْهِ،
كَرَماً مِنْ عَفْوِكَ يَا كَرِيمُ،
وَ عَائِدَةً مِنْ عَطْفِكَ يَا حَلِيمُ.
و كسيكه معصيت و نافرمانى تو كرده با او بحلم و بردبارى (شتاب نكردن در كيفر او) رفتار نموده‌‏اى،
و كسى را كه (بر اثر گناهانى كه مرتكب شده) بخود قصد ستم نموده مهلت داده‏‌اى،
تو ايشان را به مداراى خود مهلت ميدهى تا هنگام رجوع و بازگشتن،
و در مؤاخذه و كيفر ايشان شتاب نميكنى تا هنگام توبه
براى اينكه هلاك شونده ايشان بر خلاف رضاى تو هلاك نشود،
و بدبختشان بوسيله نعمت تو بدبخت نگردد (مستوجب عذاب نشود) مگر پس از بسيارى عذر داشتن و پس از پى در پى حجّت و برهان بر او
(چنانكه در قرآن كريم «س 4 ى 165» فرموده:
رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً
يعنى پيغمبران را فرستاديم كه «نيكان را» مژده دهند و «بدكاران را» بترسانند تا پس از فرستادن پيغمبران مردم را بر خدا حجّت و برهانى نباشد «باينكه كسى ما را براه حقّ دعوت نكرد و ما هم نميدانستيم» و خدا تواناى درستكار است.)
و اين اتمام حجّت از روى كرم و بخششى است از عفو و گذشت تو اى بخشنده بزرگوار،
و سودى است از مهربانى تو اى بردبار (كسيكه در كيفر شتاب نميكنى).

مشتقات ریشۀ «ردف» در آیات قرآن:

إِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَ‏ (9)
قُلْ عَسى‏ أَنْ يَكُونَ رَدِفَ‏ لَكُمْ بَعْضُ الَّذي تَسْتَعْجِلُونَ (72)
تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ (7)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی