Protagonist and Antagonist!
«سلف» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«رَجُلٌ سَلِفٌ: مرد پيشكسوت»
«protagonist and antagonist»:
شخصیت قهرمان اصلی داستان و نقطۀ مقابل و هماورد او میشه شخصیت ضدقهرمان!
+ « آیات؛ خلف عدل یا سلف صالح؟!»
سلف:
«سلافة الخمر»
«سُلَافُ العَصيرِ»
وقوع شيء و تحقّقه في الزمان الماضي
و المضيّ: هو تجاوز جريان عن الحال الى ما تقدّم،
و النظر فيه الى زمان أو زمانيّ يفرض فيه جريان، و هو في مقابل الاستقبال.
السَّلِيفُ: الطَّرِيقُ
اللغة:
و السلوف التقدم يقال سلف يسلف سلوفا
و منه الأمم السالفة أي الماضية
و السالفة أعلى العنق
و الإسلاف الإعطاء قبل الاستحقاق يقال أسلفته إسلافا،
و سلافة الخمر صفوها لأنه أول ما يخرج من عصيرها
[سلف – خلف]:
اللغة:
… السلف المتقدم على غيره قبل مجيء وقته
و منه السلف في البيع
و السلف نقيض الخلف
سلف بمعنى چيز گذشته است كه پيش از هنگام آمدنش تقدّم يافته باشد،
و سلف در بيع هم از اينگونه است،
و سلف نقيض خلف است.
[سلم – سلف]:
السلم: في البيع مثل السلف وزنا و معنى،
أسلمت اليه بمعنى أسلفت أيضا.
پیشکسوتان نورانی! سلف صالح! فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرينَ!
رَجُلٌ سَلِفٌ: مرد پيشكسوت
سُلَافةُ كُلِّ شيءٍ عَصَرْتَهُ : آغاز هر چيزى است.
سُلَافة الخمر: تفاله باقيمانده از عصاره خمر.
+ «بقیة الله»
سَالِفَةُ الفَرَسِ : جلوى گردن اسب.
سالَفَهُ في الأَمر: در آن كار با وى برابر شد،
سالَفَهُ في الأَرْضِ: با وى در مسافرت همراه شد.
سلف نام صاحب نور است که خلفی است بعینه مثل سلف، لذا همان آثار علمی که در سلف است، در خلف نیز باید باشد، تا این خلف، سلفی باشد برای اتباع مخاطبینش و اتباع از او بمنزله اتباع از آل محمد ع است.
اصلاح و تربیت، الگوی زنده «حی و حاضر!» میخواهد تا این الگو در صورتی که منافعطلبان حسود بخواهند به نام او، به کام خود برسند، از خود دفاع نماید!
«کتاب الله و عترتی»: کتاب بیعترت از خود چگونه دفاع خواهد نمود؟!
کتاب بیعترت، مستمسک خوبی است برای به شبهه انداختن کسانی که عمدا یا سهوا راه را از بیراهه نتوانند و یا نخواهند تشخیص بدهند. کتاب بیمعلم چه بدرد می خورد و معلمی که از دنیا رفته چگونه از مواضع خود دفاع نماید، لذا اثبات حجت خدا آنهم از نوع زندهاش برای همه کار دشواری نیست!
سلف پیش غذاست نه خود غذا « السلفة: المعجّل من الطعام قبل الغذاء ».
در بحث ناسخ و منسوخ داریم «الطاعة لواحد منا و المودة للجمیع» در واقع تمام امامان و اهل بیت ع و صحابه و بزرگان و همه گذشتگان با اعتقاد صحیح، همه را دوست داریم، اما اطاعت از امام حی زنده بر ما واجب است و استناد به اسلاف و نیاکان نوعی بتپرستی برای فرار از انجام وظیفه است و نوعی ادعای ربوبیت است و شخصی که به سلف صالح استناد میکند و از خلف عدل اتباع نمیکند، بینش یهود در قلب دارد و دست خدا را بسته میداند از اینکه در هر زمان با ولیّ خود، قادر به اصلاح و تربیت بندگانش باشد و اینها چون دست خدا را بسته می دانند لذا با رای و نظر خود این امر را به دست میگیرند و رای و نظر آنها، دلخواههای آنهاست و چون این دلخواه و تمنا با استناد به مرجعی که زنده نیست و قدرت دفاع از خود را ندارد برای آنها کار را راحت میکند و عین بتپرستی است.
چون آن گزینهای که مرضی ذات اقدس الهی است گم شده!!! و اولی برای تبعیت از او دیده نمی شود هر کسی ادعای اولی بودن می کند چه با رای اکثریت باشد چه با استناد به گذشتگان خوب و صالح باشد و چه …. هر ایده و نظری که از عالَم بالا برای عبودیت صحیح بنده تنظیم نشده باشد، این عقیده تحمیلی از پایین به بالا محکوم به شکست است و بالاخره یک روزی صدای بطلانش در خواهد آمد و در واقع دین اسلام عقیده صحیحی است از مافوق به مادون، نه بر مبنای اجبار، بلکه شخص اختیارا با عقل خود صحت تبعیت از این عقیده را بدون تقلید کورکورانه از غیر این مجرا، میفهمد و میپذیرد و اطاعت میکند.
لذا تفرقه در هر زمانی و ظهور هر فرقه با نام و پرچم جدیدی خبر از گمشدهای میدهد که بی او، همه مدعیاند، و با اوست که دست هر مدعی دروغگو رو میشود و همه نسبت به او شک دارند و دروغ میگویند و راه دسترسی به آرامش در هر زمان، منتخبی است از عالَم بالا که قلوب سالم به صحت گفتار و رفتار او معترفند و اهل یقین با نور دل، او را میشناسند:
«وَ إِنَّمَا عَرَفُوا نُوحاً (علیه السلام) بِالْعِلْمِ الَّذِی عِنْدَهُمْ:
و جز این نیست که نوح (علیه السلام) را به واسطه علمی شناختند که نزد ایشان بود.»
و اهل شک که دنبال منافع مادی دنیایی هستند او را منکر شده و خود را شمارۀ 1 معرفی مینمایند،
لذا اهل حسادت باید بدانند که دخول در دین با تقلید از رجالی که مدعی 1 بودن دارند اما ارتباط قلبی با علم آل محمد ع ندارند، این دخول در دین، عین خروج از دین خداست و معیار دین در هر زمان چیزی نیست که منتخب ما باشد که موسی ع پیامبر خدا بود و همه منتخبینش توزرد از آب درآمدند لذا انتخاب بقیه که جای خود دارد، پس هر عاقلی با عقل خدادادی خود باید منتخب آل محمد ع را درک نماید و سپس در طاعت و اطاعت او باشد و تمام مصیبتها از زمانی شروع شد (داستان تکراری سقیفه)، که منتخب مردم بر منتخب رسول خدا ص اولویت داده شد و اکثریت مردم، خودشان این مصیبت بزرگ را رقم زدند و اینک تبعات دوری از منتخب عالم بالا سروصدایش درآمده و از هر سری صدایی به گوش می رسد. و قویترین صداهای شبههناک از کسانی است که مدتی طولانی، علم آل محمد ع را با قلبی سوراخ و شک نسبت به صاحب نور خود کسب نمودهاند و حالا که رابطۀ ملکی گسسته است، خود را از هر کسی بالاتر و بهتر و صاحب نظرتر میبینند و مدعی میشوند.
[مثل سلف خوب – مثل سلف بد]:
« فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرينَ (56)
وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (57)
إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِي إِسْرائِيلَ (59)»
[سلف – عمل صالح] :
« فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ
… كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ (24)
بخوريد و بنوشيد، گواراتان باد، به [پاداش] آنچه در روزهاى گذشته انجام داديد.
هَنِيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ گوارا باد بر شما به آنچه مقدّم داشتيد از اعمال صالحتان.
فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ در روزهاى گذشته. يعنى روزهاى دنيا. »
[قصه اصحاب یمین]:
در واقع هر کس باید به اعمال صالحی که در دل شرایط با یاد معالم ربانی انجام داده و برای خود پس انداز نموده است افتخار نموده و دل خوش دارد و این اعمال صالح او «سلف» او هستند و سلف نباید به این معنا تعبیر شود که ملاک و میزان در هر زمان افراد صالح قبل از ما هستند بلکه ما تمام بندگان صالح خدا را دوست داریم اما اطاعت از میزان حیّ در هر زمان بر همه واجب است . «الطاعة لواحد منا و المودة للجمیع».
***
اسلاف = امم ماضیة: اینقدر اومدنو رفتنو به هلاکت رسیدن که اصلا نمیشه شمردشون !!!
« قَوْلُهُ وَ كَمْ أَهْلَكْنا الْآيَةَ قَالَ أَهْلَكَ اللَّهُ مِنَ الْأُمَمِ مَا لَا يُحْصَوْنَ »
اینجاست که امام صادق ع به زیبایی هر چه تمام تر فرموده اند:
« عَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَمَا وَجَدْتُمْ آيَةً نَجَا بِهَا مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ فَاعْمَلُوا بِهِ
وَ مَا وَجَدْتُمُوهُ مِمَّا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ فَاجْتَنِبُوهُ »
معنیش برای ما این میشه که بر شما باد به اطاعت از معالم ربانی صاحبان نور که قرآن را برایتان خیلی راحت بیان نمود و در این بیانات قصه اهل شک و یقین نسبت به نور زمان خودشان را واضح توضیح داد که سرنوشت اهل شک هر زمان به کجا رسید و اهل یقین چه شدند، لذا تاسی به اسلاف اگر از اهل شک باشند که هلاکت به بار خواهد آورد مثل آنها که هلاک شدند و اما تاسی به اهل یقین از اسلاف این نتیجه را دارد که آنها هم در زمان خود به معالم ربانی خود یقین داشتند لذا با یقین به معالم ربانی زمان خود، انگاری به اسلاف صالح خودمان که به معالم ربانی زمان خودشان یقین داشتند تاسی مینماییم و این درست است.
پس واژه «سلف» باید خوب فهمیده شود و جهات مختلف آن بررسی گردد.
دنبال تبعیت از اسلاف قبلی نباش! معرفت به نور زمان خودت داشته باش تا از این دام بزرگ نجات یابی که خیلی ها بر مسیر حق بودند اما در مقطعی توقف کردند و از شناخت مسیر نورانی خود باز ماندند و حسد چشمشان را از شناخت نور، کور نمود لذا با توقف بر صاحب نور قبلی، «سلفی» شدند!
ما نسبت به صاحبان نور قبلی و پیشکسوت خود «سلف»، مودت داریم اما اطاعت از صاحب نور حی زمان خود، یعنی مهدی آل محمد ع، بر ما واجب است و علت اینکه بعضیها تاسی به صاحبان نور قبلی مینمایند، برای فرار از اقرار به فضل نور صاحب العصر و الزمان، یعنی حضرت مهدی علیه السلام، که حی و حاضر است، میباشد!
لذا رسول خدا ص فرمودند:
«طُوبَى لِمَنْ … اتَّبَعَ الْأَخْيَارَ مِنْ عِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي»
در واقع یعنی در هر زمان برای اتمام حجت با مردم آن زمانه منتخبی از عترت رسول خدا ص حی و حاضر در بین خود آنهاست که تبعیت از او بمنزله تبعیت از آل محمد ع است «اخذ» و رسول خدا ص نفرمودند که مردم تمام زمانه های بعدی در اطاعت از ولی، به من رسول خدا ص پس از رحلتم تاسی نمایید! اگر قرار به تاسی از اسلاف بود، کدام سلف بالاتر و بهتر از خود رسول خدا ص است ؟!
اما خود رسول خدا ص فرمودند که وظیفه، تاسی از عترت من است که تاسی از آیات است.
«کتاب الله و عترتی» – «آیاتی و رسلی»
علی ع فرمودند:
«فَكُونُوا كَالسَّابِقِينَ قَبْلَكُمْ وَ الْمَاضِينَ أَمَامَكُمْ قَوَّضُوا مِنَ الدُّنْيَا تَقْوِيضَ الرَّاحِلِ وَ طَوَوْهَا طَيَّ الْمَنَازِلِ» یعنی همونجور که اسلاف صالح، با یاد معالم ربانی صاحبان نور حی و حاضر خویش، دل از گناه بریدند، شما هم همینطور عمل کنید، اول نور زمان خود را بشناسید و حالا با تبعیت از او «صلی – دومی نور خودت باش»، عمل صالح را برای خود ذخیره نمایید و این اعمال صالح ذخیره شده با یاد معالم ربانی اسلاف صالح شما نیز خواهد بود ان شاء الله تعالی.
[عبرت از آثار اسلاف! چه ممدوح و چه مذموم!]:
وقتی چشمت به آثار اسلاف و پیشینیان می افته «آثَارِ كِسْرَى» …
علی ع فرمودند این آیه را بخوان و بفهم که اینقدر آدمها آمدند و رفتندو نفهمیدند که با نور خود چه ها که نکردند! اصل معصیت عدم اقرار به فضل معالم ربانی است لذا حاصل این معصیت اتلاف دین و دنیاست «حاصل المعاصی التلف»
« … آثَارِ كِسْرَى وَ هُوَ يَتَمَثَّلُ بِقَوْلِ ابْنِ يَعْفُرَ التَّمِيمِيِ
جَرَتِ الرِّيَاحُ عَلَى مَكَانِ دِيَارِهِمْ
فَكَأَنَّمَا كَانُوا عَلَى مِيعَادٍ
فَقَالَ عَلِيٌّ ع
أَ فَلَا قُلْتَ كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِينَ فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ
إِنَّ هَؤُلَاءِ كَانُوا وَارِثِينَ فَأَصْبَحُوا مَوْرُوثِينَ إِنَّ هَؤُلَاءِ لَمْ يَشْكُرُوا النِّعْمَةَ فَسُلِبُوا دُنْيَاهُمْ بِالْمَعْصِيَةِ إِيَّاكَ وَ كُفْرَ النِّعَمِ لَا تَحُلَّ بِكُمُ النِّقَمُ »
[سلف صالح – خلف صالح]:
مبادا برای فرار از اقرار به فضل خلف صالح، متمسک به سلف صالح شوند و با این شبهه تو را گول بزنند!
این شعر در کتاب تاج العروس آمده:
«بَادُوا فلم تَكُ أَولاهُمْ كآخِرِهِمْ و هَلْ يُثَمَّرُ أَفلاحٌ بأَفْلاحِ»
أَي قَلَّمَا يُعْقِبُ السَّلفُ الصالحُ إِلّا الخَلَفَ الصّالِحَ.
***
در واقع استناد به اسلاف برای کدامیک از این 73 فرقه از امت رسول خدا ص جایز است؟
اصلا چه کسی قدرت تشخیص و تمایز این افراد را در هر زمان دارد؟
وقتی از 73 فرقه 13 فرقه ادعای دوستی آل محمد ع را دارند چگونه می توان به اشتباه نیفتاد؟!
اسلاف صالح متبعین صاحبان نور زمان خود بودند و ما هم باید خلف صالح باشیم با اتباع خود از صاحب نور حی و حاضر زمان خود یعنی مهدی آل محمد ع، و اینجوری در جمع اسلاف صالح عاقبت به خیر خواهیم شد، ان شاء الله تعالی.
اینجا باید به «مقدمه زیبای کتاب کمال الدین» مراجعه نمود تا مفاهیم واژههای خلف – خلیفه – خلف عدل و این قبیل واژههای زیبا تفهیم شود و دست عدهای که مثلا دنبال سلف صالح هستند، رو شود، که میبایست از خلف عدل صالح تبعیت مینمودند!
[اتِّبَاعُهُ … وَلَايَةُ الْمَاضِينَ: سلفیها!]:
قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ كَيْفَ يَقْدِرُ عَلَى الدُّنُوِّ مِنَ الْحَوْضِ وَ لَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهِ غَيْرُهُ؟
فَقَالَ وَرِعَ عَنْ أَشْيَاءَ قَبِيحَةٍ وَ كَفَّ عَنْ شَتْمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ إِذَا ذُكِرْنَا وَ تَرَكَ أَشْيَاءَ اجْتَرَى عَلَيْهَا غَيْرُهُ وَ لَيْسَ ذَلِكَ لِحُبِّنَا وَ لَا لِهَوًى مِنْهُ لَنَا وَ لَكِنَّ ذَلِكَ لِشِدَّةِ اجْتِهَادِهِ فِي عِبَادَتِهِ وَ تَدَيُّنِهِ وَ لِمَا قَدْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِهِ عَنْ ذِكْرِ النَّاسِ فَأَمَّا قَلْبُهُ فَمُنَافِقٌ وَ دِينُهُ النَّصْبُ وَ اتِّبَاعُهُ أَهْلَ النَّصْبِ وَ وَلَايَةُ الْمَاضِينَ وَ تَقَدُّمُهُ [تَقْدِيمُهُ] لَهُمَا عَلَى كُلِّ أَحَدٍ.
+ «آیات؛ خلف عدل یا سلف صالح ؟!»
[خلف عدل جایگزین سلف صالح]:
[اطاعت از خلف عدل یا سلف صالح؟! «أُولِي الْأَمْرِ» کدامست؟!]:
در پاسخ به سلفیها این قسمت از حدیث بسیار زیباست:
«وَ لَوْ لَا مَا يُحِبُّ اللَّهُ مِنْ تَمَامِ النِّعْمَةِ مِنَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ لَمَا رَأَيْتُمْ لِي خَطّاً وَ لَا سَمِعْتُمْ مِنِّي حَرْفاً مِنْ بَعْدِ مُضِيِّ الْمَاضِي ع»
در واقع وقتی دوران امامی به پایان می رسد و دوران امام جدیدی آغاز می شود، اینکه شخصی این توفیق را داشته باشد تا بدون وقفه همچنان از این منبع نور آرامش الهی بهرهمند گردد مشمول رحمت و محبت عالم بالا قرار گرفته و اینگونه با آشنایی با معالم ربانی زمان خود نعمت برایش تمام و کمال می گردد و دیگر نیازی نیست به شبهه بیفتد و اشتباه سلفیها را در پیروی از اسلاف صالح در پیش بگیرد، چرا که خلف عدل جایگزین سلف صالح گردیده است.
در واقع بزرگترین آیت در هر زمان صاحب نور است که جانشین سلف صالح میشود «مِنْ بَعْدِ مَنْ سَلَفَ …» و کلام او و جزوات علمی او که مقتبس از آل محمد ع است برای ما حکم خط و حرف آل محمد ع را دارد «مِنِّي خَطّاً وَ حَرْفاً»، «وَ أَيُّ آيَةٍ أَعْظَمُ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمِينِهِ فِي بِلَادِهِ وَ شَهِيدِهِ عَلَى عِبَادِهِ مِنْ بَعْدِ مَنْ سَلَفَ مِنْ آبَائِهِ الْأَوَّلِينَ النَّبِيِّينَ وَ آبَائِهِ الْآخِرِينَ الْوَصِيِّينَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ»
اطاعت از سلف صالح طاعة اولوا الامر نیست بلکه اطاعت از خلف عدل در هر زمان طاعة اولوامری است که بمنزله اطاعت از سلف صالح (یعنی ائمة علیهم السلام قبل از حضرت مهدی علیه السلام) و اطاعت از خداست « فَقَدْ أَمَرَكُمُ اللَّهُ بِطَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ وَ طَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ »
تکذیب خلف عدل ، معادل تکذیب سلف صالح و آیات و رسل و خداست، و تکذیب خلف عدل و تایید سلف صالح، بزرگترین دروغ در عالم، برای فرار از عبودیت و ادعای ربوبیت است!
«الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا = الَّذِينَ كَذَّبُوا فِي أَوْصِيَائِهِمْ».
در واقع این یاد خلف عدل است که بمنزله یاد سلف صالح می باشد:
«فِي قَوْلِهِ ذِكْراً رَسُولًا النَّبِيُّ ذِكْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ ذِكْرٌ مِنْ مُحَمَّدٍ كَمَا قَالَ وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ»
لذا قلب با یاد معالم ربانی به نور آرامش می رسد چون یاد معالم ربانی صاحبان نور، یاد آل محمد ع و یاد آل محمد ع یاد خداست، لذا «ذکر الله» برای ما عملا در دل شرایط یعنی یاد آوری معالم و کردار صاحبان نور که نحوه صحیح زندگی بر مبنای الگوی آل محمد ع را آموخته است.
+ مقالۀ «فرهنگ آل محمد ع – ثقف»
+ «ذکرالله»
[اختلاف حاصل جدل در آیت]:
در همه امتها می بینیم که بعد از سلف صالح چه اختلافات بزرگی شکل می گیرد و خصومتها به اوج خود می رسد و با ولی خدا به مجادله و مخاصمه بر می خیزند و در مقالۀ توهم دینداری مفصل گفته شد که در این کشمکش خیال می کنند که خود بر حقاند و صاحبان نور برباطل!
در کتاب ارزشمند تفسیر قمی چه اشارات زیبایی به این آیات شده است:
«قَوْلُهُ ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ ع قَوْلُهُ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ هُمْ أَصْحَابُ الْأَنْبِيَاءِ الَّذِينَ تَحَزَّبُوا وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ يَعْنِي يَقْتُلُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ أَيْ خَاصَمُوا لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَ أَيْ يُبْطِلُوهُ وَ يَدْفَعُوهُ» و این داستان تکراری هزاربارۀ تاریخ است.
«وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ يَعْنِي يَقْتُلُوهُ»
«سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق»
+ «سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ ع»
+ «و در قصه معراج: لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا»
+ «و در سوره غافر: وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ»،
قطعا اگر به نور یقین نداشته باشی، آیات تو را از پای در خواهند آورد.
صاحب نور فقط یک مبلغ است و بس! مطلبی صحیح را به گوش اهلش میرساند و دوران تبلیغش که منقضی شد، میرود حالا این تو هستی که با آیات تنها میمانی! اگر مجهز به «نور یاد معالم ربانی» بوده باشی که زهی سعادت، اما اگر شک قلبیات نسبت به نورت موجب شده باشد تا تمام علوم نورانی را به هدر داده باشی، دیگر علمی برایت باقی نمیماند تا اسباب آرامش قلب ناآرامت گردد.
[آیات محکم – آیات متشابه]:
جز تبعیت از نور، هر اقدام دیگری اشتباه محض است!
«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع
فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ
وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ قَالَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ
فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ
وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ هُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ ع»
[مسرف – مشرک]:
چه بگیم مسرف و مشرک نسبت به آیات و چه بگیم مسرف و مشرک نسبت به نور، فرقی نمیکنه چون «آیاتی و رسلی» – «کتاب الله و عترتی» مثل دو ریل موازی راه آهن (مثال دو انگشت مبارک سبابه امام صادق ع کنار یکدیگر) هستند و فهم قرآن باید با این معلم صورت بگیرد ان شاء الله تعالی.
«وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى كَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع»
[ چه سوال زیبایی: «مَنِ الْوَلِيُّ يَا نَبِيَّ اللَّهِ؟»]:
«مَنِ الْوَلِيُّ يَا نَبِيَّ اللَّهِ؟
قَالَ وَلِيُّكُمْ فِي هَذَا الزَّمَانِ عَلِيٌّ وَ مِنْ بَعْدِهِ وَصِيُّهُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ عَالِمٌ يَحْتَجُّ اللَّهُ بِهِ.»
رسول خدا ص جواب این سوال رو که نکیر و منکر در قبر از ما می پرسند رو اینجوری داده اند که ولی خدا در هر زمان، امام ع است و با معالم ماخوذ از ایشان حجت برای اطرافیانش تمام میشود.
« عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَيْشٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً ع يَقُولُ
إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أُدْخِلَ حُفْرَتَهُ أَتَاهُ مَلَكَانِ اسْمُهُمَا مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ
فَأَوَّلُ مَنْ يَسْأَلَانِهِ عَنْ رَبِّهِ ثُمَّ عَنْ نَبِيِّهِ ثُمَّ عَنْ وَلِيِّهِ
فَإِنْ أَجَابَ نَجَا وَ إِنْ عَجَزَ عَذَّبَاهُ
فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ
مَا لِمَنْ عَرَفَ رَبَّهُ وَ نَبِيَّهُ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلِيَّهُ ؟
فَقَالَ مُذَبْذَبٌ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا ذَلِكَ لَا سَبِيلَ لَهُ
وَ قَدْ قِيلَ لِلنَّبِيِّ ص مَنِ الْوَلِيُّ يَا نَبِيَّ اللَّهِ ؟
قَالَ وَلِيُّكُمْ فِي هَذَا الزَّمَانِ عَلِيٌّ وَ مِنْ بَعْدِهِ وَصِيُّهُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ عَالِمٌ يَحْتَجُّ اللَّهُ بِهِ لِئَلَّا يَكُونَ كَمَا قَالَ الضُّلَّالُ قَبْلَهُمْ حِينَ فَارَقَتْهُمْ أَنْبِيَاؤُهُمْ رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى تَمَامُ ضَلَالَتِهِمْ جَهَالَتُهُمْ بِالْآيَاتِ وَ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى وَ إِنَّمَا كَانَ تَرَبُّصُهُمْ أَنْ قَالُوا نَحْنُ فِي سَعَةٍ عَنْ مَعْرِفَةِ الْأَوْصِيَاءِ حَتَّى نَعْرِفَ إِمَاماً فَعَيَّرَهُمُ اللَّهُ بِذَلِكَ وَ الْأَوْصِيَاءُ هُمْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ وُقُوفٌ عَلَيْهِ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ لِأَنَّهُمْ عُرَفَاءُ اللَّهِ عَرَّفَهُمْ عَلَيْهِمْ عِنْدَ أَخْذِ الْمَوَاثِيقِ عَلَيْهِمْ وَ وَصَفَهُمْ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ جَلَّ وَ عَزَّ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ هُمُ الشُّهَدَاءُ عَلَى أَوْلِيَائِهِمْ وَ النَّبِيُّ الشَّهِيدُ عَلَيْهِمْ أَخَذَ لَهُمْ مَوَاثِيقَ الْعِبَادِ بِالطَّاعَةِ وَ أَخَذَ النَّبِيُّ ص عَلَيْهِمُ الْمَوَاثِيقَ بِالطَّاعَةِ فَجَرَتْ نُبُوَّتُهُ عَلَيْهِمْ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثاً.»
[شک به عالم ربانی نداشته باش ، اقرار به فضلش بنما!]:
«وَ الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً فَقَالَ هَذِهِ فِيكُمْ إِذَا ذَكَرْتُمْ فَضْلَنَا لَمْ تَشُكُّوا»
اگه وقتی چشمت به نورت افتاد و گوش به معالمش دادی و قلبا ذره ای شک نسبت به این معلم و علومش به دلت راه ندادی و یقین کردی که چشمه ای از منبع لا یتناهی علم آل محمد ع برای توست و از علومش نوشیدی و اقرار به فضلش نمودی، بدان تو متذکر آیاتی « ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ » و با یاد معالم ربانی فن رسیدن به نور آرامش قلب را آموخته ای! عبارت « لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً » خیلی زیباست یعنی کورکورانه این مطالب را به تقلید از این و آن نمی گویی بلکه خودت قلبا به این نور رسیده ای !!!
[انکار معالم ربانی – ظلم به آیات – خسران]
« فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ قَالَ بِالْأَئِمَّةِ يَجْحَدُون »
[چه ارزشی برای معالم ربانی «آیات» قائلی؟ نور چند میارزه؟!]:
یوسف ع رو با چند درهم معاوضه می کنی؟ رسول خدا ص رو با چند تا گردو معاوضه می کنی ؟!!!
مفت معالم ربانی رو بدست آوردی! مواظب باش مفت از دستش ندی!
+ «ثمن – ثَمَناً قَليلاً»
« وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي الْمُنَزَّلَةِ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ إِمَامَةِ عَلِيٍّ ع وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ عِتْرَتِهِ ثَمَناً قَلِيلًا بِأَنْ تَجْحَدُوا نُبُوَّةَ النَّبِيِّ ص وَ إِمَامَةَ الْإِمَامِ ع تَعْتَاضُوا مِنْهَا عَرَضَ الدُّنْيَا فَإِنَّ ذَلِكَ وَ إِنْ كَثُرَ فَإِلَى نَفَادٍ أَوْ خَسَارٍ وَ بَوَارٍ »
[« فَالَّذِينَ آمَنُوا – الَّذِينَ سَعَوْا »] :
مخاطبین نسبت به معالم ربانی دو دسته میشن:
یک عده قلیل ایمان میارن و با یاد او عمل صالح انجام میدن ، ولی اکثرا اهل شک نسبت به اون هستن و خیلی تلاش میکنن تا نور خدا رو با فوت کردن خاموش کنن اما زهی خیال باطل اونا کوچکتر و عاجزتر ازون هستن که بتونن نور رو از بین ببرن!
« فَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ قَالَ أُولَئِكَ آلُ مُحَمَّدٍ ع
وَ الَّذِينَ سَعَوْا فِي قَطْعِ مَوَدَّةِ آلِ مُحَمَّدٍ مُعاجِزِينَ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ قَالَ هِيَ الْأَرْبَعَةُ نَفَرٍ يَعْنِي التَّيْمِيَّ وَ الْعَدِيَّ وَ الْأُمَوِيَّيْنِ »
[حسود به معالم ربانی شک داره !!! – ریشه شک حسد است !!!] :
« أَنَّ حُسَّادَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ شَكَوْا فِي مَقَالَةِ النَّبِيِّ ص فِي فَضَائِلِ عَلِيٍّ ع
فَنَزَلَ فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ يَعْنِي فِي عَلِيٍ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ يَعْنِي أَهْلَ الْكِتَابِ عَمَّا فِي كُتُبِهِمْ مِنْ ذِكْرِ وَصِيِّ مُحَمَّدٍ فَإِنَّكُمْ تَجِدُونَ ذَلِكَ فِي كُتُبِهِمْ مَذْكُوراً
ثُمَّ قَالَ
لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخاسِرِينَ
يَعْنِي بِالْآيَاتِ هَاهُنَا الْأَوْصِيَاءَ الْمُتَقَدِّمِينَ وَ الْمُتَأَخِّرِينَ.»
اگه وارد باشی ، هزار اسم مترادف نور رو در کتاب خدا، ذکر شده میبینی:
« فَإِنَّكُمْ تَجِدُونَ ذَلِكَ فِي كُتُبِهِمْ مَذْكُوراً »!
***
[معالم ربانی «أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ» نیست!]:
اهل شک با چه جراتی صاحب نور را دروغگو خطاب می کنند؟!
همینکه بگویند این اعتقادات پوسیده پیرزنهای روستایی صد سال پیش است برای عاقل کفایت می کند که بفهمد این گوینده با زبان خود دارد می گوید من از جمله افرادی هستم که نظرم در مورد عالم ربانی این است « أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ » .
« وَ قَوْلُهُ تَعَالَى وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ بِوَصِيِّكَ يَا مُحَمَّدُ قَوْلُهُ تَعَالَى إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ قَالَ يَعْنِي تَكْذِيبَهُمْ بِالْقَائِمِ ع إِذْ يَقُولُونَ لَهُ لَسْنَا نَعْرِفُكَ وَ لَسْتَ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ع كَمَا قَالَ الْمُشْرِكُونَ لِمُحَمَّدٍ ص »
[مجالست با منکرین معالم ربانی صاحبان نور – مجالست اهل المعاصی]:
با کسانی که به معالم ربانی نور خود شک دارند و اونو قبول نداشته و سلفی گری (الْوَاقِفَةُ) رو بهانه میکنند، نباید نشست و برخاست کنیم «لَا تُجَالِسْهُمْ» + «لَا تُقَاعِدْهُ»، گرچه با آنها هم اعتقاد هم نباشیم «وَ أَنَا مُخَالِفٌ لَهُمْ»، و ضمنا هر کسی میخواد باشه باشه «كَائِناً مَنْ كَانَ»!
این دستور اکید مولای ما امام رضا ع است و نص آیه و حدیثش نیز این است:
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَاصِمٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ
يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَاصِمٍ بَلَغَنِي أَنَّكَ تُجَالِسُ الْوَاقِفَةَ
قُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ أُجَالِسُهُمْ وَ أَنَا مُخَالِفٌ لَهُمْ
قَالَ لَا تُجَالِسْهُمْ
فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ يَعْنِي بِالْآيَاتِ الْأَوْصِيَاءَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِهَا الْوَاقِفَةُ.»
محمّد بن عاصم گفت: حضرت رضا عليه السّلام بمن فرمود:
شنيدهام تو با واقفى مذهبان مينشينى.
عرض كردم: آرى فدايت شوم، من با آنها نشست و برخاست دارم ولى مخالف عقيده آنهايم.
فرمود: با آنها منشين.
خداوند در اين آيه ميفرمايد:
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ
منظور از آيات در اين آيه جانشينان پيامبر است كه واقفه منكر آنهايند.
+ «مجالست اهل المعاصی»
[بلا استثناء « كَائِناً مَنْ كَانَ » با احدی از اهل معاصی مجالست نکن]:
« وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في جَهَنَّمَ جَميعاً (140)
… إِنَّمَا عَنَى بِهَذَا أَنْ إِذَا سَمِعْتُمُ الرَّجُلَ يَجْحَدُ الْحَقَّ وَ يُكَذِّبُ بِهِ وَ يَقَعُ فِي الْأَئِمَّةِ فَقُمْ مِنْ عِنْدِهِ وَ لَا تُقَاعِدْهُ كَائِناً مَنْ كَانَ» عبارت «كَائِناً مَنْ كَانَ» خیلی مهمه، یعنی مجالست با این قبیل اهل معاصی که دارن با برق سه فاز شوخی میکنن اصلا جایز نیست و استثناء هم ندارد و هر کی میخواد باشه باشه فورا پاشو از پیشش برو «فَقُمْ مِنْ عِنْدِهِ».
[سطوت و سخط اهل شک نسبت به اهل یقین]:
حسد! حسد! حسد!
اهل حسادت اصلا چشم دیدن نور رو ندارن !!!
فقط اینکه خدای مهربان نمیذاره، وگرنه اهل شک بدشون نمیاد به اهل یقین و صاحبان نور هم، تو دهنی بزنن « سَطَا الفرس على الرّمكة » !!!
« يَكادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آياتِنا »
وقتیکه اهل حسادت نسبت به رسول خدا ص و آل محمد ع اینجوری هستن، بقیه که جای خود دارند، لذا وقتی قصه اقرار به فضل معالم ربانی پیش بیاد، حسادت اهل شک « غَيْظاً وَ غَضَباً وَ حَسَداً » جوری گل میکنه که میخوان حتی اگه لازم باشه برای قتل رسول خدا ص قصه « لَيْلَةَ الْعَقَبَةِ » را تکرار نمایند! خدا لعنتشان کند.
« عَنْ أَبِيهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آياتِنا الْآيَةَ
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۷۱ الى ۷۵]
قَالَ كَانَ الْقَوْمُ إِذَا نَزَلَتْ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ فِيهَا فَرْضُ طَاعَتِهِ أَوْ فَضِيلَةٌ فِيهِ أَوْ فِي أَهْلِهِ سَخِطُوا ذَلِكَ وَ كَرِهُوا حَتَّى هَمُّوا بِهِ وَ أَرَادُوا بِهِ الْعَظِيمَ وَ أَرَادُوا بِرَسُولِ اللَّهِ ص أَيْضاً لَيْلَةَ الْعَقَبَةِ غَيْظاً وَ غَضَباً وَ حَسَداً حَتَّى نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ »
[قرض – سلف] :
+ « اسْتَسْلَفَ المالَ : پول قرض كرد، وام گرفت. العرب تسمي القرض سَلَفاً » چرا ؟
شاید چون قرض گرفتن نیاز به پیشینه خوب داره !
رسول خدا ص به یهودی فرمودند : مگه من از دوران کودکی در بین شما به محمد امین معروف نبودم ؟! « إِنِّي لَأَمِينُ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ وَ لَوِ ائْتَمَنْتَنِي عَلَى شَيْءٍ لَأَدَّيْتُهُ إِلَيْكَ » اشاره به اینکه اهل یقین «اول من اسلم» و «بادی الرای» هستند و بدون مقدمه و بدون مشورت با دو تا بزرگتر، صرفا با فهم قلبی خودشان، به صاحب نورشان اعتماد می کنند!
+ «بادی الرای»
اهل شک با اندیشه یهودی خودش، دودوتا میکنه، میگه شما نه شتری دارید و نه گوسفندی!
آهی در بساط نداری که من به اون امیدوار باشم چجوری به شما قرض بدم ؟! اهل شک کور هستند و نور مقدس را در دل شرایط آیات نمی بینند، لذا بقول خودشان ریسک نمیکنند و معالم ربانی را استعمال نمیکنند و مادامیکه اندیشه و رفتار و معالم ربانی با میزان و معیار تمناهای آنها جور در بیاید، هستند و قبول دارند، اما همینکه دوران رفق با آنها تمام می شود و قرار است که دست از گناه بکشند لذا آنها از درب خروج اضطراری نفاق خود می گریزند ! پس اهل شک اهل ریسک نیستند و به آل محمد ع قرض نمی دهند و بازار نور ولایت و تولید عمل صالح را رونق و رواج نمی دهند اما تا دلت بخواهد در رسیدن به معصیت و گناه ، پا هستند !!! لذا صاحب نور خوب می داند که نباید چشم امید به تولید عمل صالح ، از اهل شک داشته باشد و این اهل یقین هستند که چشم و چراغ امید آل محمد ع هستند تا با عمل به معالم ربانی، مروج فرهنگ آل محمد ع باشند.
پس اهل یقین قدر خویش بدانند که کوچکترین گذشت از دلخواهها نزد آل محمد ع به قیمت بهشت خریداری می شود. لذا قدر فرصت ها را دانسته و مدام به کسب امتیاز مشغولند.
امام سجاد ع در دعای چهارم صحیفه سجادیه به شوخی به خداوند عرض می کند بار الها مبادا اینایی که دارن نون به قرضت میدن و بازارتو گرم میکنن و کارتو راه میندازن رو، مبادا اینارو فراموش کنی! به یادشون باش «اللَّهُمَّ … فَاذْكُرْهُمْ» !!!
+ «ترویج»
عَنْ أَحَدِهِمَا ع:
فِي قَوْلِ اللَّهِ
لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ
قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَ بِهِ ضَيْفُهُ
فَاسْتَسْلَفَ مِنْ يَهُودِيٍّ فَقَالَ الْيَهُودِيُّ وَ اللَّهِ يَا مُحَمَّدُ لَا ثَاغِيَةَ وَ لَا رَاغِيَةَ فَعَلَى مَا أَسْلِفُهُ
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّي لَأَمِينُ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ وَ لَوِ ائْتَمَنْتَنِي عَلَى شَيْءٍ لَأَدَّيْتُهُ إِلَيْكَ قَالَ فَبَعَثَ بِدَرَقَةٍ لَهُ فَرَهَنَهَا عِنْدَهُ فَنَزَلَتْ عَلَيْهِ وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا .
بيان: الثاغية الغنم و الراغية الناقة و الدرقة بالتحريك الترس إذا كان من جلود ليس فيه خشب.
حماد از يكى از اصحاب نقل كرد از امام باقر يا صادق عليهما السلام كه در باره آيه لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ گفت براى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مهمانى رسيد. از مردى يهودى مقدارى قرض خواست. يهودى گفت به خدا قسم يا محمد صلى الله عليه و آله نه گوسفند و نه شترى قرض مىدهم به اميد كدام درآمد؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود من امين خدا در آسمان و زمين اويم اگر مرا امين بر چيزى قرار دهى به تو بر مىگردانم بعد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سپرى را به گروگان برايش فرستاد اين آيه از همان جهت نازل شد وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا.
[أَبْشِرْ بِالسَّلَفِ الصَّالِحِ]:
حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مِنْكُمْ وَ اللَّهِ يُقْبَلُ وَ لَكُمْ وَ اللَّهِ يُغْفَرُ إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَغْتَبِطَ وَ يَرَى السُّرُورَ وَ قُرَّةَ الْعَيْنِ إِلَّا أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ
ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ وَ احْتُضِرَ حَضَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِيٌّ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ ع فَيَدْنُو مِنْهُ عَلِيٌّ ع فَيَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ هَذَا كَانَ يُحِبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَأَحِبَّهُ وَ يَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّ هَذَا كَانَ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ وَ يَقُولُ جَبْرَئِيلُ لِمَلَكِ الْمَوْتِ إِنَّ هَذَا كَانَ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ وَ ارْفُقْ بِهِ فَيَدْنُو مِنْهُ مَلَكُ الْمَوْتِ فَيَقُولُ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَخَذْتَ فَكَاكَ رَقَبَتِكَ أَخَذْتَ أَمَانَ بَرَاءَتِكَ تَمَسَّكْتَ بِالْعِصْمَةِ الْكُبْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا قَالَ فَيُوَفِّقُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَقُولُ نَعَمْ فَيَقُولُ وَ مَا ذَاكَ فَيَقُولُ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَيَقُولُ صَدَقْتَ أَمَّا الَّذِي كُنْتَ تَحْذَرُهُ فَقَدْ آمَنَكَ اللَّهُ عَنْهُ وَ أَمَّا الَّذِي كُنْتَ تَرْجُوهُ فَقَدْ أَدْرَكْتَهُ أَبْشِرْ بِالسَّلَفِ الصَّالِحِ مُرَافَقَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ ع ثُمَّ يَسُلُّ نَفْسَهُ سَلًّا رَفِيقاً ثُمَّ يُنْزَلُ بِكَفَنِهِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ حَنُوطِهِ مِنَ الْجَنَّةِ بِمِسْكٍ أَذْفَرَ فَيُكَفَّنُ بِذَلِكَ الْكَفَنِ وَ يُحَنَّطُ بِذَلِكَ الْحَنُوطِ ثُمَّ يُكْسَى حُلَّةً صَفْرَاءَ مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ فَإِذَا وُضِعَ فِي قَبْرِهِ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ يَدْخُلُ عَلَيْهِ مِنْ رَوْحِهَا وَ رَيْحَانِهَا ثُمَّ يُفْسَحُ لَهُ عَنْ أَمَامِهِ مَسِيرَةَ شَهْرٍ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ يَسَارِهِ
ثُمَّ يُقَالُ لَهُ نَمْ نَوْمَةَ الْعَرُوسِ عَلَى فِرَاشِهَا أَبْشِرْ بِرَوْحٍ وَ رَيْحَانٍ وَ جَنَّةِ نَعِيمٍ وَ رَبٍّ غَيْرِ غَضْبَانَ ثُمَّ يَزُورُ آلَ مُحَمَّدٍ فِي جِنَانِ رَضْوَى فَيَأْكُلُ مَعَهُمْ مِنْ طَعَامِهِمْ وَ يَشْرَبُ مَعَهُمْ مِنْ شَرَابِهِمْ وَ يَتَحَدَّثُ مَعَهُمْ فِي مَجَالِسِهِمْ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ
فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا بَعَثَهُمُ اللَّهُ
فَأَقْبَلُوا مَعَهُ يُلَبُّونَ زُمَراً زُمَراً فَعِنْدَ ذَلِكَ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ وَ يَضْمَحِلُّ الْمُحِلُّونَ وَ قَلِيلٌ مَا يَكُونُونَ هَلَكَتِ الْمَحَاضِيرُ وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ ع أَنْتَ أَخِي وَ مِيعَادُ مَا بَيْنِي وَ بَيْنَكَ وَادِي السَّلَامِ
قَالَ وَ إِذَا احْتُضِرَ الْكَافِرُ حَضَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِيٌّ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ ع فَيَدْنُو مِنْهُ عَلِيٌّ ع فَيَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ هَذَا كَانَ يُبْغِضُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَأَبْغِضْهُ وَ يَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّ هَذَا كَانَ يُبْغِضُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ فَأَبْغِضْهُ وَ يَقُولُ جَبْرَئِيلُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ إِنَّ هَذَا كَانَ يُبْغِضُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ فَأَبْغِضْهُ وَ أَعْنِفْ عَلَيْهِ فَيَدْنُو مِنْهُ مَلَكُ الْمَوْتِ فَيَقُولُ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَخَذْتَ فَكَاكَ رِهَانِكَ أَخَذْتَ أَمَانَ بَرَاءَتِكَ مِنَ النَّارِ تَمَسَّكْتَ بِالْعِصْمَةِ الْكُبْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَيَقُولُ لَا فَيَقُولُ أَبْشِرْ يَا عَدُوَّ اللَّهِ بِسَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَذَابِهِ وَ النَّارِ أَمَّا الَّذِي كُنْتَ تَحْذَرُهُ فَقَدْ نَزَلَ بِكَ ثُمَّ يَسُلُّ نَفْسَهُ سَلًّا عَنِيفاً ثُمَّ يُوَكِّلُ بِرُوحِهِ ثَلَاثَمِائَةِ شَيْطَانٍ كُلُّهُمْ يَبْزُقُ فِي وَجْهِهِ وَ يَتَأَذَّى بِرُوحِهِ
فَإِذَا وُضِعَ فِي قَبْرِهِ فُتِحَ لَهُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ النَّارِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِ مِنْ قَيْحِهَا وَ لَهَبِهَا.
مشتقات ریشۀ «سلف» در آیات قرآن:
الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ كَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ (275)
وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبيلاً (22)
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُكُمُ اللاَّتي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ وَ رَبائِبُكُمُ اللاَّتي في حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللاَّتي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحيماً (23)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعامُ مَساكينَ أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً لِيَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ (95)
قُلْ لِلَّذينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلينَ (38)
هُنالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (30)
فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرينَ (56)
كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ (24)