Pairing your heart with the Light!
«زکو» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«يقال في لعب الجوز:
خَسَا أم زكا، فَخَسَا فردٌ، و زكا زوج»
+ «خسأ»
«فرد: یعنی تک افتاده! فرد افتاده! دور افتاده! تنهاست! زوج نداره! این میشه خسا، این میشه حسادت!
زوج: یعنی دوتان! جفتن! نزدیک همن! تنها نیستن! این میشه زکا، این میشه نور ولایت»
+ «ذلل – فاسلکی سبل ربک ذللا»
قلبی که با نورش جفت و جوره! تزکیة الله!
+ «صلی»
+ «ثنی»
+ «نور اوّل»: دومی نور اولت باش!
+ «حرز – احراز هویت»
+ «خلل – ادغام – میکس»
+ «زوج»
+ «زوی»
+ «ایم – و انکحوا الایامی»
+ «ولی»: مفهوم زیبای «نزدیک»!
+ «خسا ام زکا»: طاق یا جفت! نزدیک در مقابل دور!
+ «شفع – وتر»: «وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ: يعنى: قسم به جفت و تك»
+ «پیوند عبد و ربّ»
+ «عبد الله و امة الله»
+ «فَلَها رَبٌّ»: «وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها رَبٌّ يَغْفِرُ لَهَا».
+ «رابطه عبودیت و ربوبیت»
+ «از خودمان شروع کنیم: تزکیه نفس»
راه دسترسی به آرامش و شادی، تخریب دیگران نیست!
جُفتگيری – جفت یابی:
تَزاوج
+ «زوج»
علی ع میفرمایند:
«وَ إِلَيَّ تَزْوِيجُ أَهْلِ الْجَنَّةِ»
«أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ»
« رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ»
«فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى»
«وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ»
«وَ خَلَقْناكُمْ أَزْواجاً»
«اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ»
+ «زوج»
+ «قرن – قرین»
مفهوم جفت و زوج مد نظر است!
+ «بیع – بیعت»: به این جفت شدن اهل نور با صاحبان نور، بیعت میگویند!
پس مفهوم بیعت یعنی اینکه اهل نور یقین با توجه به قابلیت و ارزش علمی که از آثار علوم ربانی صاحبان نور، با قلبش میبیند و میفهمد و این علوم را منبع حیات خویش میداند «حیّ»، لذا به دور این علوم میچرخد «عکف – طوف» و با این معالم ربانی، داد و ستد میکند، یعنی علم را از خدای مهربان میگیرد «دلو»، و به آن عمل میکند و ماحصل این اجتماع علم و عمل، تولید نور آرامش عمل صالح است که این فرآیند جفت شدن و بیعت اهل یقین و صاحبان نور، نور آفرینی- «کار آفرین»- میکند و آفرینندگان نور آرامش، اهل خلود خواهند بود، ان شاء الله تعالی. پس بیعت، در عمل، مفهوم بسیار زیبایی دارد، یعنی اهل یقین با استعمال اندیشه صاحب نورش، کانه دست او را در دل شرایط میگیرد و میفشارد و بیعت میکند و حاصل این بیعت، اعمال صالح است و اینکه به واژه «کار آفرینی» تشبیه شد و مثال زده شد بسیار زیباست «آفرینگویان نورآفرین!»، چون واقعا کارآفرینان کسانی هستند که یه جوری خلاقیت درونی دارند! چیزی را ابتداء به ساکن و بدون اینکه از کسی الگو برداری و تقلید نموده باشند، تولید و ایجاد میکنند و این نوآوری و پدیده بودن کارشان، موید این است که تنها نیستند بلکه با لنگه و جفت علمی خود بیعت نموده و این حاصل این بیعت است.
[مثال زیبای: يك لنگه کفش – يك جفت کفش]:
مثلا دو لنگه کفش با هم یک جفت میشوند.
«يك زوج كفش [يك جفت کفش] – الخفَّین و النّعلَین»
«اشْتَرَيْتُ زَوْجَي نعالٍ: يك جفت كفش خريدم.»
و این مفهوم در واژه جفت و زوج برای واژه «زکو» مد نظر است!
آیا یک لنگه کفش به تنهایی ارزشی دارد؟!
این یک جفت کفش است که با هم کار راه میاندازد!
اهل یقین + یادآوری معالم ربانی، مثل دو لنگه کفشاند! «یک لنگه: علم، یک لنگه: عمل»
که هر یک لنگه، به تنهایی برای تولید عمل صالح ناکافی خواهد بود، لذا اهل یقین باید با قلب سلیمش بگردد و لنگه خودش را پیدا کند!
به این جفت شدن دو لنگه، میگن «زکا»!
پس معنای زیبایی در واژۀ زکو وجود دارد و با این مثالها بخوبی میشه فهمید که اهل شک حسود، هرکدوم مثل یه لنگه کفش بیارزش هستند.
[مثال زیبای امام صادق ع برای فهم واژه: زوج و فرد – جفت و طاق – لنگه «صرع» …]:
« … لَوْ رَأَيْتَ فَرْداً مِنْ مِصْرَاعَيْنِ فِيهِ كَلُّوبٌ أَ كُنْتَ تَتَوَهَّمُ أَنَّهُ جُعِلَ كَذَلِكَ بِلَا مَعْنًى؟!
بَلْ كُنْتَ تَعْلَمُ ضَرُورَةً أَنَّهُ مَصْنُوعٌ يَلْقَى فَرْداً آخَرَ فَيُبْرِزُهُ لِيَكُونَ فِي اجْتِمَاعِهِمَا ضَرْبٌ مِنَ الْمَصْلَحَةِ …
اگر كُلونى بر يكى از دو لنگه در ديدى، آيا مىپندارى كه آن، بيهوده نصب شده است؟
بلكه به ضرورت مىدانى كه آن را ساختهاند تا با لنگه ديگر، كنار هم آيد «جفت شوند» و مصلحت (بستن در) را نتيجه دهد.»
+ «صرع»:
اهل شکی که با یاد نور خودش جفت نشده باشه، تک میافته و طاق است و او را صرعی میبینی «فَتَرَى الْقَوْمَ فِيها صَرْعى» مثل یک بیمار صرعی که غش کرده و تنها افتاده!
«المِصْرَاع من الشّعر: نيم بيت از شعر».
+ «فرد»: فرد – صرع – لنگه – طاق.
+ «وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ»:
خدایا منو با وارث علمیام جفت کن!
+ «ارث»
+ «وصی»
+ «خصف»: «خَصَفَ النعلَ: لنگه كفش را بر روى جفت آن قرار داد و بست.»
+ «وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ»
+ «طفق»: «طفق: لزم»
+ «عدل»: «العَدَل: برابر كردن دو لنگه عدل (بار)»:
پس عدالت زمانی برقرار میشود که دو لنگه «اهل یقین و معالم ربانی» با هم در دل شرایط جفت و جور شود.
+ «صفق – صَفَقَ الطّائرُ بِجَناحَيْهِ: پرنده بالهاى خود را به يكديگر زد.»
«الصَّفْق- الصِّفْق: لنگۀ درب»
+ «شطر: ناقة شَطُورٌ، شَطَرْتُ شاتِي، و نَاقَتِي، أي حلَبْتُ شَطْراً و تَرَكْت شَطْراً»
«شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» نام زیبای دیگری برای نور است.
+ «طرح»: «اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً: تبعيد یوسف ع: یعنی این جفت «اهل یقین – معالم ربانی» را از هم جدا کنید و با تبعید یوسف ع، اهل یقین را طاق کنید تا نتوانند تولید عمل صالح نماید!
زکو: pairing
عالم و عامل، با هم جفت شدند: «paired»
چه به هم میان!
اهل یقین با معالم ربانی خودش جفت میشه، اما اهل شک همیشه طاق میماند!
اهل یقین با نشان دادن لیاقت خود در دل شرایط که چگونه با استعمال اندیشه جفت خود یعنی معالم ربانی تولید عمل صالح میکند از معنای نام زیبای «زکا» بهرهمند میشود (میگن او دیگه جفتشو پیدا کرده، همش با هم میپرن!) و حالا با اخذ علم از جفت نورانی و عالم و مافوق و نطفهگذار خود، تزکیه نفس نموده و رشد و نمو لازم در مسیر کسب علوم آل محمد ع را خواهد داشت، ان شاء الله تعالی.
شنیدی میگن تنهایی فقط زیبنده خداست یعنی طاق بودن و فرد بودن و واحد و یگانه بودن فقط مختص ذات اقدس الهی است «توحید» و او – اعوذ بالله – برای دانستن یا … نیاز به جفت ندارد! اما بندگان صالح خدا برای دانستن با گزینهای که خود خدا معرفی مینماید جفت میشوند و این پیوند مبارک عامل نجات بنده و رسیدن به خودکفایی توام با وابستگی با یادآوری معالم ربانی میشود اما اهل شک حسود که میگن ید الله مغلوله، کانه خودشونو عین خود خدا طاق فرض میکنن، میگن خدا دیگه نخواسته ما برای کارامون جفت داشته باشیم و خودمون فرداً هر کاری کردیم کردیم! و اینو میگن تا دستشون برای ارتکاب گناه باز باشه! چون دست از بیماری شک نسبت به جفت و مافوق علمی خودشون بر نمیدارن لذا هرگز طعم شیرین و نورانی داشتن جفت را نخواهند چشید و در تنهایی کشنده، حیران و سرگردان خواهند ماند.
اهل یقینی که قلبش به جفتش پیوند خورده آرامشی داره که نمیتونه وصفش کنه، او دیگه اهل ریاء نخواهد بود، چون این جفت نورانی را رویت کرده و براش فرقی نمیکنه بخواد توسط دیگران دیده بشه یا نه و صد البته خواستار عزلت و دیده نشدن توسط غیر آل محمد ع است الا اینکه آل محمد ع از او بخواهند بعنوان مروج اندیشه آل محمد ع دیده شود! «ماموریت کربلای صاحبان نور و اهل یقین او در هر زمان برای إتمام حجت با اهل شک حسود.
+ «زوج»
+ «نکح»
+ «قرب، وصل، لحق و …» تمام واژه هایی که نامهای زیبای مترادف نور الولایة هستند مفهوم جفت برای اهل یقین دارند انگاری چه خوب قلب اهل یقین با یاد معالم ربانی در دل آیات، جفت و جور شده!
[يزكو – يليق – يناسب – يَلْبَقُ]:
زكأت الناقة بولدها!
زَكَأَتِ النَّاقَةُ بِوَلدِها حِينَ ترْمِي بهِ عِنْدَ الطَّلْقِ
اثبات لیاقت و شایستگی و اخذ نشان افتخار.
و اینجوری مفهوم رشد و نمو برکت و فراوانی، از این واژه استخراج میشود.
ایتاء الزکاة: اعطای نشان لیاقت!
زکو – برند
[نَفْس زَكِيَّةً – تزکیه نفس]:
«نَفْس زَكِيَّةً»: نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین با استعمال این معالم ربانی، تزکیه نفس نموده و از آل محمد ع نشان افتخار و لیاقت کسب میکنند و با متولد نمودن (تولید) بیعیب و نقص عمل صالح از معنای اسم زکو و تزکیه نفس و نفس زکیه و ایتاء زکات بنحو احسن بهرهمند میشوند.
زَكَا الزّرع!
زَكَا الزّرع يَزْكُو: إذا حصل منه نموّ و بركة،
وقتى است كه از كشت و زراعت فزونى و بركت حاصل شود.
أَزكَى الزرعُ: كشت نمو كرد.
زَكَا الزرعُ: گياه روئيد.
زَكَتِ الأَرْضُ: زمين پر بركت شد.
ارْضٌ زَكِيَّة: زمين خوب و پر بركت.
زَكَا الرَّجُلُ: آن مرد از نعمت فراخ برخوردار شد، نيكو شد، پاكيزه و پيراسته شد.
لیاقت و شایستگی بزرگ شدن و آقا شدن داشتن!
«زکاة»: نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین در شرایط، با استعمال اندیشه آنها و تولید عمل صالح، انگاری موجب فزونی و برکت و بازارگرمی و کارراهاندازی برای خدا میشوند، انگاری به خدا قرض میدهند «قرض»! و باعث رونق و ترویج اندیشه آل محمد ع میشوند.
به این میگن «سخاوت»!
+ «بخل»: بخیل موقع عمل به این علوم که پیش میاد، بُخل میورزه و از تمنّای خودش دل نمیکنه!
وقتی اهل یقین با استعمال اندیشه و معالم ربانی تولید نور آرامش برای خود و دیگران میکند در واقع آنها «زَكَا الزّرع» نمودهاند «ترویج اندیشه آل محمد ع»، پس «زَكَو» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور برای اهل یقین است که با معنا کردن این نام، و تسلیم نسبت به این اندیشه، در دل شرایط ناآرامی و سختیها «لِلَّهِ فِي السَّرَّاءِ نِعْمَةُ التَّفَضُّلِ وَ فِي الضَّرَّاءِ نِعْمَةُ التَّطَهُّرِ»، موجبات نمو و برکت و آرامش را برای خود و دیگران فراهم مینمایند.
یکی دیگر از نامهای زیبای صاحبان نور برای اهل یقین «زَكَو» است.
در دعای «اللهم زكّ نفسي» در واقع از آل محمد ع میخواهیم به ما توفیق استعمال معالم ربانی را در دل شرایط عنایت بفرمایند، ان شاء الله تعالی.
+ «زك [ذَكِ] قَلْبَكَ بِالْأَدَبِ كَمَا تُذَكَّى النَّارُ بِالْحَطَب»
+ «ادب»:
اینجا منظور «ادب الله» است که همان آیات عرضه شده در دل شرایط است که زمینه عمل به نور ولایت و استعمال معالم ربانی را فراهم مینماید.
+ «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ خَلْقَهُ أَرَادَ أَنْ يَكُونُوا عَلَى آدَابٍ رَفِيعَةٍ وَ أَخْلَاقٍ شَرِيفَة».
[زكىّ الرّائحة]:
بوی خوشی که تو رو به سمت خودش میکشه تا با اون جفت بشی!
+ «عرف»
میبینیم که این واژهها چقدر، تو در تو، بهم اتصال معنایی زیبایی پیدا میکنند! «حبک»
[لیق – زکو]:
میگن این کار در شأن تو نبود!
این کار در شأن و شئونات تو نیست که انجامش بدی!
بَدِه برای تو که این کار رو انجام بدی!
تو کجا و این کارها؟!
در واژه تزکیه این مفهوم باید استنباط بشه و شفافسازی و زلال بشه که منظور از تزکیۀ نفس و ایتاء الزکاة اینه که اهل یقین با استعمال اندیشه معالم ربانی، دل از گناه میکنه «پشت به تمنّا»، و خودشو انگاری لایق نور علم و حکمت آل محمد ع میکنه! این لیاقت و شایستگی رو پیدا کردن و این لیاقت و شایستگی رو نشان دادن به آل محمد ع که میتونین روی من بعنوان یکی از مروّجین اندیشه خودتون حساب کنین «مانکن با عرضه»، مفهومی است که در واژه زکو باید بدست بیاید.
خطاطها لیقه رو خیلی خوب میشناسن!
+ «لیق و لیقه»
شايستگی و لیاقت:
«لاقَتِ الدَّوَاةُ: مركب به ليقه دوات چسبيد.»
لیقه اول سفید رنگ و زیباست! وقتی درون جوهر و دوات سیاه قرار میگیرد تیره میگردد و از این نظر به این نخ ابریشمی سفید رنگ که خاصیتش اینه که خیلی خوب باضافۀ دوات سیاه میشه، کانه لایق سیاهی دوات است، لیقه میگویند!
«زکو» + مفهوم زیبای «رفق» و «وفق»
رجل لَبِقٌ، و يقال لَبِيقٌ، و هو الرفيق بكل عمل،
و امرأة لَبِيقَةٌ أي لطيفة رفيقة ظريفة، يَلْبَقُ بها كلُّ ثوب.
و هذا الأمر يَلْبَقُ بك أي يزكو بك و يوافقك.
و ثريد مُلَبَّقٌ أي شديد التثريد، ملين.
[يزكو – يليق – يناسب – يَلْبَقُ] :
[لا يزكو – لا يليق – لا يناسب] :
هو أمر لا يزكو بفلان، أى لا يليق به.
هذا أمر لا يَلِيقُ بك أن تفعل كذا أي لا يناسب.
هذا الأمر يَلْبَقُ بك أي يزكو بك و يوافقك.
+ «لیق»
«ليق»: يقال هذا أمر لا يَلِيقُ بك أن تفعل كذا أي لا يناسب و نحوه.
و أَلَاقُوهُ بأنفسهم أي ألزقوه.
«هو أمر لا يزكو بفلان، أى لا يليق به»:
میگه این لباس بهت نمیاد! در شأن تو نیست!
این زن در شأن خانواده ما نیست و بَدِه برای ما که با اونا ازدواج کنیم!
و یا شنیدی میگن:
اِ … چقدر این عروس و داماد بهم میان!
«الزكا: الزوج و هو الشفع»
+ «شفع»
«زَكَأَها: أي نَكَحَها»
+ «نکح»
انگاری خدا خوب در و تخته رو به هم جور کرده!
انگاری خدا اینو برای اون خلق کرده!
خود خودشه! همینه! دنبال همین میگشتم!
این گزینه پازل ناقص منو جور میکنه و خوبم جور میکنه!
چقدر این لباس بهت میاد، اینقدر خوش اندام و زیباست «امرأة لَبِيقَةٌ أي لطيفة رفيقة ظريفة» که هر لباسی بپوشه بهش میاد: «يَلْبَقُ بها كلُّ ثوب».
بهبه! بهبه! بهبه! چقدر زیباست مفهوم واژه «زکو»:
اهل یقین وقتی با یادآوری معالم ربانی جفت میشه، هر کاری بکنه زیباست و همه چیز بهش میاد!
اینها مفهوم اصلی واژه «زکو» هستند یعنی اهل یقین اهل ایتاء زکات هستند و اهل تزکیه هستند یعنی با استعمال معالم ربانی و تولید نور عمل صالح، عملا لیاقت خودشونو برای ترویج اندیشه آل محمد ع ثابت می کنند و مثل لیقه جوهر علم و حکمت آل محمد ع را به خود میکشند و به نور علم آل محمد ع میچسبند و چقدر این لیقه و اون جوهر به هم میان!
انگاری خدا این اهل یقین و اون صاحب نور رو خوب جفت و جور کرده!
چه زوج اعتقادی زیبایی!
نطفه نورانی علم و رحم اعتقادی سالم!
خوب معلومه بچه زیبا و نورانی عمل صالح تولید خواهد شد و این وصلت و چسبندگی لیاقت میخواهد که اهل یقین در هر فرصت بدست آمده این لیاقت را بخوبی نشان داده و کسب امتیاز مینمایند.
پس زکو مفهوم لیاقت و شایستگی میدهد و ایتاء زکات یعنی نشان لیاقت گرفتن از مافوق و با افتخار بر سینه چسباندن!
فرمانده لشکر پس از پیروزی در نبرد با افتخار میایستد تا پادشاه مملکت لوح افتخار و لیاقت را بر سینه او بچسباند و این لحظه، لحظه بسیار باشکوهی برای این سرباز جانفدای آل محمد ع است.
[دسو – زکو]:
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (9) وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (10)»
اهل شک اهل دسیسهاند و اهل یقین اهل تزکیة!
اهل شک خواهان طاق بودن و جفت نبودن با معالم ربانی در دل شرایط هستند!
اما اهل یقین توفیق جفت شدن با معالم ربانی و به سبب کسب نور علم و حکمت از این جفت نورانی خود رشد و نمو مینمایند.
دسیسه کردن، دأب اهل شک است.
«یریدون لیطفوا نور الله بافواههم»
تا رابطه اهل یقین را با معالم ربانی قطع نمایند!
دسیسه برای جدایی این زوج موفق، ناکامل خواهد ماند، ان شاء الله تعالی «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها».
+ «اتی – ایتاء: سَيْلٌ أَتَاوِيّ»:
سيل مهيب و بزرگ كه جلوى آنرا نتوان گرفت.
المجيء بسهولة و بجريان طبيعيّ.
یعنی این نشان لیاقت و افتخاری که از مافوق یعنی آل محمد ع به سینه مادون مینشیند، عطائی است که از بالا به پایین عنایت میشود، نه اینکه خود شخص به خودش نشان افتخار بده یا با جمع کردن آرای دیگران به این نشان افتخار برسه: «فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ – أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ».
این یک عنایت الهی است و نمیشه جلوشو بگیری و براحتی به اهل یقین با یادآوری معالم ربانی این نشان افتخار داده میشود و این اخذ نشان افتخار از دست صاحبان نور همان ایتاء الزکاة در دل شرایط و فرصت آیات است انگاری هر فرصت برای کسب یک نشان افتخار و ثبت در پرونده اعمال میباشد.
مبادا این فرصتها از دست برود.
«يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ» + «يتقارضان الثناء»:
اهل شک حسود، نشان افتخار را خودشان به خودشان تقدیم میکنند!
هی نون به قرض هم میدن و خودشون به خودشون نشان افتخار و لیاقت میدن!
واقعا مضحک و خنده داره!
«تاویل همجنس گرایی قوم لوط»!
«رجل زكأة: حاضر النقد كثيره»:
کسی که لیاقت خودشو برای انجام کاری بارها ثابت کرده و میشه به اون اعتماد نمود.
«الزكأة: الموسر» – «المُوسِر [يسر]: ثروتمند، پولدار»
دیدی به قیافه طرف که نگاه میکنه میگه از سر و وضعش معلوم میشه که آدم پول داریه!
اهل یقین در واژه «زکو» با گرفتن نشان لیاقت تحمل آیات در دل شرایط سخت، انگاری از سر و وضعشون میشه فهمید که اهل بهشت هستند، در ذخایر اعمال صالح خود بسیار ثروتمند و صاحب آبرو و نورانیت قلب هستند! مفهوم اخذ نشان لیاقت و افتخار برای واژه زکو زیباست.
«زكأت الناقة بولدها: إذا رمت به عند رجليها»
نشون داد که اینکاره است!
خوب از آب در آورد!
با این غذایی که درست کرده ثابت کرد آشپز خیلی ماهریه!
با انجام این اعمال صالح به همه ثابت کرد که او دیگه اون گنهکار سابق که در داد و ستد، نور ولایت رو بده و گناه رو بستاند نیست، بلکه هرگز نور ولایت رو دیگه با گناه عوض نمیکنه، ببین این اعمال صالحش همه نشان از لیاقت و شایستگی اوست که با یاد معالم ربانی اینجوری گل کاشته!
مفهوم «تنحية ما ليس بحقّ و إخراجه عن المتن السالم»
التزكية: تنحية ما يلزم تنحيته و إخراجه.
با قطع، نشان لیاقت وصل را میگیرد!
با پشت کردن به تمنّا، شاهد قبلۀ نورانی خود میشود!
+ «صبر و شکر»
تزکیه اهل یقین یعنی جوری از هر اندیشه غیر آل محمد ع مایوس میشه «فلما استیاسوا منه»، «قطع»، که این رو آل محمد ع از او میپذیرند و به نشان افتخار وصل نور آل محمد ع نائل میگردد «خلصوا نجیا» و این معنای زیبای زکو و تزکیه است.
اینقدر مسلط و خوب و حرفهای این کار را انجام داد که به همه ثابت شد اینکاره است و عملا اعتماد همه رو به خودش جلب کرد، انگاری از همه نشان افتخار و لیاقت گرفت و همه قبولش دارن!
+ «رمی»
«زكأت الناقة بولدها: إذا رمت به عند رجليها»:
شتر ماده هنگام زایمان بچهاش جوری حرفهای زایمان میکنه و خودش بچهاش را هنگام زایمان که اصطلاحا کُرّه میاندازد، بین دو پایش نگه میدارد که تحسین همه رو بر مینگیزد و همه اذعان میکنن که چقدر در این کار مسلط است و نشان تایید و افتخار و لیاقت از همه می گیرد!
اینجا عرب به این شتر ماده میگه «زكأت الناقة بولدها» بارک الله به این بچه بدنیا آوردنت! احسنت!
از همین اولش با این زایمان خوب که اصلا به بچه آسیبی نرسید، نشون دادی چه مادر قابلی هستی!
اهل یقینی که بخوبی با استعمال اندیشه و معالم ربانی در دل شرایط تولید عمل صالح میکنند کانه به آل محمد ع نشون میدن چقدر شاگردان لایق و خوبی برای صاحبان نور خود هستند لذا اخذ این نشان افتخار و لیاقت با واژه «ایتاء الزکاة» عنوان می شود.
در مسابقات تیر اندازی با کمان به محض اینکه شرکت کننده هدف را نشانه میرود و تیر را «رمی» میاندازد وقتی اَد میزنه وسط هدف، اونم نه یکی نه دو تا، بلکه همه تیرهاشو میزنه وسط هدف، میگن چه تیرانداز ماهر و لایقی! بیاید و نشان افتخار از مسئول برگزاری مسابقات اخذ نماید.
این مفهوم «زکو» است.
حالا مفهوم زیبای این آیات معلوم میشه:
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها
وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى
واقعا کسی که میزنه به هدف و لیاقتشو ثابت میکنه و نشان افتخار منا اهل البیت ع رو به سینه میچسبونه، خوب معلومه به فلاح و رستگاری رسیده!
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً
بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا
واقعا اگه این نعمت باد آورده نبود و ما مشمول فضل آل محمد ع به برکت آموزش نور ولایت توسط صاحبان نور نمیشدیم، هرگز این همه لطف و عنایت مشمول حال ما نمیشد!
«زَكَأَهُ مائة درهم: نقده إياها»:
اینقدر کارشو خوب انجام داد که درجا دستمزدشو نقد کرد و این اثبات نشان لیاقت برای این شخص ماهر در کار است.
دیدی یه نفر اینقدر کارشو خوب انجام میده که بیاختیار همه براش بلند میشن و دست میزنند یعنی همونجا نتیجه کارشو نقد کرده!
اهل یقین به محض استعمال اندیشه و معالم ربانی در دل شرایط و تولید نور عمل صالح چنان قلبش روشن به نور علم آل محمد ع میشه که إحساس میکنه توجه نورانی اونها رو به خودش نقد کرده!
تو گویی عالَم بالا برای این اهل یقینی که به این خوبی بچه عمل صالح رو بیعیب و نقص بدنیا آورده همه به افتخارش بلند شدن و دارن براش دست می زنند!
این مفهوم واژه زکات است.
در واقع میشه گفت: همه دارن میگن واقعا این شخص لیاقتشو داشت! حقّشه «زَكَأَ بالحَقِّ»! خیلی کارش درسته! بایدم اینجوری مورد توجه آل محمد ع قرار بگیره!
«زَكَأَ بالحَقِّ. و إِنَّهُ لَزُكَأَةٌ: إِذا كان حَسَنَ القَضاءِ» حق به حقدار رسید!
«أتَيْتُه فازْدَكَأْتُ حَقّي منه: أي أخَذْتُه»: حقمو ازش گرفتم!
«زَكَأتُ إلى فلان، في معنى لجأتُ إليه»:
انگاری وقتی نشان افتخار میگیری و لیاقت خودتو ثابت میکنی دیگه حالا همه مجبورند کار ساختمانیشونو فقط به فلان آقای مهندس بدهند! «زَكَأتُ: لجأتُ»
«زَكَأ إليه: استند»:
اینقدر دقیق و مطمئن مدرک جمع میکنه که میشه به مدارک اون استناد کرد!
برای خودش یک رفرنس علمیه! منبع مراجعه همه شده! حرف، حرف اونه! «المَزْكأُ: الملجأُ»
وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ
وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ
وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ
لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ
اینکه أقامه صلات و ایتاء زکات اینقدر با هم اومده یعنی وقتی کار اهل بیت ع رو راه انداختی «أقامه صلاة» و بازار اونا رو گرم کردی «انفاق» و نون به قرض اونا دادی «قرض»، خُب معلومه از اونا نشان افتخار نورانی عمل به نور ولایت رو در قلب و سینهات خواهی گرفت، ان شاء الله تعالی.
همۀ این واژهها یک چیزه! هزار واژه، مترادف نور ولایت هستند.
وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ
وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ
وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً وَ كانَ تَقِيًّا
أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها
ذلِكُمْ أَزْكى لَكُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ
يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ
جوز بازی!!!
«و يقال في لعب الجوز: خَسَا أم زكا، فَخَسَا فردٌ، و زكا زوج »
طاق یا جفت؟!
اگه جفت بیاری میگن «زکا»!
اگه فرد بیاری میگن «خسا»!
رابطه «زکو» – «وَ آتُوا الزَّكاةَ» – با اطاعت از مافوق «صلی»
«لا تقبل الصلاة إلا بالزكاة»:
اهل یقین عملا با استعمال اندیشه و معالم ربانی در دل شرایط عرضه آیات «زکو» نشان میدهند که واقعا «مصلی» اندیشه آل محمد ع هستند.
پس با زکات، صلاة قبول می شود، یعنی همین.
+ مفهوم ترویج در تمام واژههای مترادف نور الولایة:
انفاق فی سبیل الله، أقامه صلاة، ایتاء زکات، قرض الحسنة، تلاوت آیات، تعلیم کتاب، تعلیم حکمت، و …
«زکاة» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین در شرایط، با استعمال اندیشه و معالم ربانی و تولید عمل صالح در واقع موجب فزونی و برکت و بازار گرمی و کارراه اندازی و رونق و ترویج اندیشه آل محمد ع میشود.
[قطع مقدمه وصل]: + [نار مقدمه نور]:
تمام واژههایی که مفهوم قطع رابطه با حسد در آنها وجود دارد مثل قرض و قصّ و صبر و صوم …. همه و همه مقدمهای است برای وصل به اندیشه آل محمد ع.
یعنی تا ناخن حسد با ناخنگیر گرفته نشود وصل به نور آل محمد ع صورت نخواهد گرفت پس در اون حدیث که ایمان نصفش صبر است و نصفش شکر یعنی نصف کار قطع از اندیشه غیر آل محمد ع است و نصف دیگرش وصل به اندیشه و معالم ربانی و مهم اینکه این قطع و وصل هر دو باید با یاد معالم ربانی اهل البیت ع صورت بگیرد.
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک.
اهل شک میخوان بدون قطع رابطه با حسد، به نور وصل بشوند! و این نمیشه! و خدا زرنگتر از بندگانش خواهد بود!
+ «نفق»:
اهل یقین اهل انفاق و اهل شک اهل نفاق!
اهل یقین اهل انفاق است یعنی قطع رابطه با تمام راههای انحرافی، یعنی تمناها نموده است و فقط یک راه پیش رو دارد و آنهم استعمال اندیشه آل محمد ع است.
اما اهل نفاق اهل باقی گذاردن راه انحرافی و خروجی اضطراری برای روزی که پیش بینی کرده!
در واقع دست از تمناها برنداشته است!
[قرض – مافوق – ادعای ربوبیت] :
در آیه «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» آیا قرض دادن به مافوق معنی دارد؟!
خدا و آل محمد ع و رشته نورانی تاریخ که مافوق علمی ما هستند از ما قرض نمیخواهند بلکه از ما تبعیت از نور مافوق میخواهند و این برای راحتی کار خود ماست.
پس معنی آیه در واقع این است که آیا کسی هست که با اتباع از معالم ربانی در واقع حاجت خدا به بنده از خلقت را برآورده کند؟!
یعنی ادعای ربوبیت نکند و از مافوق تبعیت نماید؟!
ادعای اولی نکند! دومی نور خود باشد!
خیلیها با بینش شیطان موافقند که «انا خیر منه: یعنی عجب و کبر» و خود را مافوق میدانند و مدعی ربوبیت میشوند.
در آیه «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ» در واقع این سه فعل امر «أَقِيمُوا … آتُوا … أَقْرِضُوا» به معنی اطاعت از مافوق میباشند.
یعنی دومی باش و از اول خودت اطاعت کن!
[الماعون = الولایۀ = الزکاۀ] :
عن علىّ (ع):
الماعون الزكاة.
عامل پاکی قلب «الزكاة» از شر حسد، نور ولایت است!
+ «معن»
+ «وری – درناژ حسادت»
«قَلْباً زَكِيّاً»:
مبادا فکر کنیم که علم زیاد کسب کردن هنره!
ببین ممکنه اصلا بشه بلای جونت!
+ «عجب»
امام سجاد ع در قسمتی از دعای خویش می فرمایند بارالها به من علم زیاد عنایت بفرما اما این علم زیاد به نفع من باشد نه اینکه اسباب درد سر شود!
چجوری علم زیاد اسباب دردسر میشه؟
اگه ته ظرف قلبت سوراخ شک داشته باشی، علم زیاد توی قلبت ریخته میشه اما چیزی برات نمیمونه و دستگیرت نمیشه، چون یقین و باور نسبت به معالم ربانی نداری، لذا این شک یه روزی ضربه فنیات میکند! باید قلب سلیم داشته باشی کما اینکه در اول همین دعا قبل از علم زیاد، اول عقل کامل و قلب زکیّ، درخواست میشود!
قلب زکی، قلبی است بدون سوراخ شک!
قلب زکی قلبی است جفت شده با نور یاد معالم ربانی!
[«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي … عِلْماً كَثِيراً … وَ اجْعَلْ ذَلِكَ كُلَّهُ لِي وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ»]:
« اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي عَقْلًا كَامِلًا وَ عَزْماً ثَاقِباً وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً زَكِيّاً وَ عِلْماً كَثِيراً وَ أَدَباً بَارِعاً
وَ اجْعَلْ ذَلِكَ كُلَّهُ لِي وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ»
[ربو – زکو] :
این آیه رابطه واژه «ربا» و «زکات» رو آورده:
+ «ربو»
«وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ
وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ»
اهل شک چون قلبشون به نور معالم ربانی پیوند نخورده و لذا یقین به این اعتقاد و آخرت و صاحبان نور و … ندارند و چشمشون فقط همین دنیا رو می بینه لذا تمام تلاش خودشونو برای زیاد کردن موجودی خودشون در همین دنیا «تمناها» میکنند که میشه ربا و اونم عندالناس نه عند الله.
اما اهل یقین، با یقینی که نسبت به معالم ربانی و این اعتقاد و آخرت دارند خواهان آرامش قلب در دنیا با یادآوری این معالم ربانی هستند که این امر نیاز به تزکیه «زکاة» جان و تن دارد و این تزکیه اعتقادی و جسمی هر دو با معالم ربانی صورت می گیرد و نتیجه ای که دارد ازدیاد درجات یقین و نور قلب عند الله است نه عندالناس، بر عکس اون چیزی که اهل شک خواهان عندالناس بودناند تا عند الله!
[زکات – بخل – مار]:
امام باقر علیه السلام:
« عَنْ يُوسُفَ الطَّاطَرِيِّ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ يَقُولُ وَ ذَكَرَ الزَّكَاةَ
فَقَالَ الَّذِي يَمْنَعُ الزَّكَاةَ يُحَوِّلُ اللَّهُ مَالَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ شُجَاعاً مِنْ نَارٍ لَهُ ريمتان [زَبِيبَتَانِ] فَيُطَوِّقُهُ إِيَّاهُ
ثُمَّ يُقَالُ لَهُ الْزَمْهُ كَمَا لَزِمَكَ فِي الدُّنْيَا
وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ الْآيَةَ.»
[سورة آلعمران (3): آية 180]
وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (180)
و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده، بخل مىورزند، هرگز تصور نكنند كه آن [بخل] براى آنان خوب است، بلكه برايشان بد است. به زودى آنچه كه به آن بخل ورزيدهاند، روز قيامت طوق گردنشان مىشود. ميراث آسمانها و زمين از آنِ خداست، و خدا به آنچه مىكنيد آگاه است.
[زکو – عجب] :
اهل عجب همان اهل شک حسود هستند و خودشان را پاک میشمارند!
اینکه کسی بخواد پاک بشه این فقط راهش اینه خدا اونو پاک کنه و این کار از کسی دیگر بر نمی آید و خدا هم با عرضه آیات پاکت میکنه و قبلا توسط معالم ربانی راه انجام وظیفه درست هنگام عرضه آیات رو بهت یاد میده.
اما اهل شک این مسیر صحیح پاک شدن رو یعنی عمل به نور ولایت، یعنی استعمال اندیشه معالم ربانی در دل شرایط رو قبول ندارند «جفت نشدند»، و فقط خودشان را قبول دارند «طاق» و نظرات خودشان را عامل پاک شدن می دانند.
راه پاک شدن اینه که سلما لرجل باشی و خودتو به دست آیات بسپاری!
آیاتی که در تایید اندیشه صاحبان نور، مدام دست از سرت بر نمیداره و یکریز داری با اونا دست و پنجه نرم می کنی و تا دم مرگ باید بدون وقفه عامل به نور ولایت باشی تا راه پاکی را طی نموده باشی.
از ترکیب دو واژه و بحث عجب و زکو این مطلب باید بررسی بشه که این خداست که راه پاک نمودن ما را نشان می دهد و تمام آیات قرآن در این زمینه را باید مرور نمود ان شاء الله تعالی.
+ واژههای «زکو» در آیات قرآن.
مثلا معنی آیه «وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ» یعنی اهل یقینی که دارند برای پاک شدن از شر عجب خودشون، اندیشه صاحبان نور را در دل شرایط استعمال میکنند.
«أَيُّها أَزْكى طَعاماً»:
یعنی استعمال کدام اندیشه تولید نور آرامش قلبی میکند؟
«رجلا فیه شرکاء متشاکسون یا رجلا سلما لرجل»
«وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ»:
یعنی جز با استعمال اندیشه صاحبان نور «صلی»، نمیتونی توقع «زکو» داشته باشی.
«پس خودتان را پاك مشماريد … بلكه خداست كه هر كه را بخواهد پاك مىگرداند.»
یعنی حالت عجب را کنار بگذارید.
+ «عجب»
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا.
هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ
فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى.
[جلای قلب با آیاتی «تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ» و رسلی «اسْتِغْفَارِ» ] :
وَ قَالَ ص :
إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأٌ كَصَدَإِ النُّحَاسِ فَاجْلُوهَا بِالاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ
یعنی با استعمال اندیشه و معالم ربانی در دل شرایط عرضه آیات، می توان از نور علم آل محمد ع بهرهمند شد و قلب منور به نور فروزان یادآوری معالم ربانی می گردد، ان شاء الله تعالی.
پس آیات مدام عرضه می شوند کانه مدام داریم به آیات قرآن و تلاوت آیات قرآن گوش فرا می دهیم اگر گوش شنوایی باشد!
[تزکیه – حج] :
«زکو» و «حجّ» هر دو نامهای زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنها برای اهل یقین هستند، با این توضیح حالا این حدیث زیبا را بخوان:
… خدا به این دلیل، صاحبان نور رو قرار داده تا اهل یقین نسبت به این تاویل حجّ رو مورد استقبال گرم خودش قرار بده ! «عِلَّةُ الْحَجِّ الْوِفَادَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
«الوِفَادَة: اكْرَمَ وِفَادَتَهُ: از او به گرمى استقبال كرد.»
+ «وفد»
… خدا برای این، صاحبان نور رو قرار داده تا برای اهل یقین «طَلَبُ الزِّيَادَةِ» نماید.
+ «زید»
… خدا برای این، صاحبان نور رو قرار داده تا برای اهل یقین …
با همین روش حدیث رو بخوان و ادامه بده …
این همه آثار که در این حدیث زیبا برای حج گفته شده، در واقع برای مسمّای حج گفته شده که وجود صاحبان نور برای اهلش در هر زمان است وگرنه اینقدر همه ساله در انجام حج برای زائران مشکلات پیش اومده که خدا میدونه! ضمنا خود خدا اصلا نیاز به این مراسم و تشریفات نداره «لَمْ يَفْرِضْ عَلَيْكُمْ لِحَاجَةٍ مِنْهُ إِلَيْهِ»! همش برای عاقبت به خیری ماست «بَلْ رَحْمَةً مِنْهُ إِلَيْكُمْ».
« عَنِ الرِّضَا ع :
عِلَّةُ الْحَجِّ الْوِفَادَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ طَلَبُ الزِّيَادَةِ
وَ الْخُرُوجُ مِنْ كُلِّ مَا اقْتَرَفَ
وَ لِيَكُونَ تَائِباً مِمَّا مَضَى مُسْتَأْنِفاً لِمَا يَسْتَقْبِلُ
وَ مَا فِيهِ مِنِ اسْتِخْرَاجِ الْأَمْوَالِ وَ تَعَبِ الْأَبْدَانِ وَ حَظْرِهَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ
وَ التَّقَرُّبُ فِي الْعِبَادَةِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ الْخُضُوعُ وَ الِاسْتِكَانَةُ
وَ الذُّلُّ شَاخِصاً فِي الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ
وَ الْأَمْنِ وَ الْخَوْفِ ثَابِتاً فِي ذَلِكَ دَائِماً
وَ مَا فِي ذَلِكَ لِجَمِيعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ وَ الرَّغْبَةِ وَ الرَّهْبَةِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ مِنْهُ تَرْكُ قَسَاوَةِ الْقَلْبِ وَ خَسَاسَةِ الْأَنْفُسِ وَ نِسْيَانِ الذِّكْرِ وَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ وَ الْأَمَلِ وَ تَجْدِيدُ الْحُقُوقِ وَ حَظْرُ الْأَنْفُسِ عَنِ الْفَسَادِ وَ مَنْفَعَةُ مَنْ فِي الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَنْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مِمَّنْ يَحُجُّ وَ مِمَّنْ لَا يَحُجُّ مِنْ تَاجِرٍ وَ جَالِبٍ وَ بَائِعٍ وَ مُشْتَرٍ وَ كَاتِبٍ وَ مِسْكِينٍ وَ قَضَاءُ حَوَائِجِ أَهْلِ الْأَطْرَافِ وَ الْمَوَاضِعِ الْمُمْكِنِ لَهُمُ الِاجْتِمَاعُ فِيهَا كَذَلِكَ لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَ عِلَّةُ فَرْضِ الْحَجِّ مَرَّةً وَاحِدَةً لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَضَعَ الْفَرَائِضَ عَلَى أَدْنَى الْقَوْمِ قُوَّةً فَمِنْ تِلْكَ الْفَرَائِضِ الْحَجُّ الْمَفْرُوضُ وَاحِدٌ ثُمَّ رَغَّبَ أَهْلَ الْقُوَّةِ عَلَى قَدْرِ طَاقَتِهِمْ.»
+ « عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِسْمَاعِيلَ النَّيْسَابُورِيِّ أَنَّ الْعَالِمَ كَتَبَ إِلَيْهِ يَعْنِي الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ ع
أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَنِّهِ وَ رَحْمَتِهِ لَمَّا فَرَضَ عَلَيْكُمُ الْفَرَائِضَ لَمْ يَفْرِضْ عَلَيْكُمْ لِحَاجَةٍ مِنْهُ إِلَيْهِ بَلْ رَحْمَةً مِنْهُ إِلَيْكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لِيَمِيزَ … الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ لِيَبْتَلِيَ … ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ لِتَتَسَابَقُوا إِلَى رَحْمَتِهِ وَ لِتَتَفَاضَلَ مَنَازِلُكُمْ فِي جَنَّتِهِ فَفَرَضَ عَلَيْكُمُ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمَ وَ الْوَلَايَةَ وَ جَعَلَ لَكُمْ بَاباً لِتَفْتَحُوا بِهِ أَبْوَابَ الْفَرَائِضِ وَ مِفْتَاحاً إِلَى سَبِيلِهِ وَ لَوْ لَا مُحَمَّدٌ وَ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ وُلْدِهِ كُنْتُمْ حَيَارَى كَالْبَهَائِمِ لَا تَعْرِفُونَ فَرْضاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَ هَلْ يَدْخُلُ قَرْيَةً إِلَّا مِنْ بَابِهَا فَلَمَّا مَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ بِإِقَامَةِ الْأَوْلِيَاءِ بَعْدَ نَبِيِّكُمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ لِأَوْلِيَائِهِ حُقُوقاً أَمَرَكُمْ بِأَدَائِهَا لِيَحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَ أَمْوَالِكُمْ وَ مَأْكَلِكُمْ وَ مَشْرَبِكُمْ وَ يُعَرِّفَكُمْ بِذَلِكَ الْبَرَكَةَ وَ النَّمَاءَ وَ الثَّرْوَةَ وَ لِيَعْلَمَ مَنْ يُطِيعُهُ مِنْكُمْ بِالْغَيْبِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى فَاعْلَمُوا أَنَّ مَنْ بَخِلَ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَيْهِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَاعْمَلُوا مِنْ بَعْدُ مَا شِئْتُمْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.»
[التزكية بالحسنات]:
تزکیه با نور ولایت!
تزکیه یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت.
«دَاوِ بِالْحَسَنَاتِ مَا بَطَنَ»:
از این اندیشهای که صاحبان نور یاد میدهند، نزد خداوند چیز دیگه ای بالاتر وجود نداره!
«مَا أَكْرَمْتُ خَلِيقَةً بِمِثْلِ دِينِي»
اهل یقین با استعمال این معالم ربانی در دل شرایط، بیماریهای قلبی خود را مداوا میکنند، پس طبیب نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
اینکه «مَا أَكْرَمْتُ خَلِيقَةً بِمِثْلِ دِينِي» این اندیشه، خلیقة نامیده شده!
+ مثال نرم افزار و سخت افزار!
اندیشه، مثلش همون نرم افزار است!
از این نرم افزار که خدا برای همه نوشته و توسط صاحبان نور آموزش داده میشه، دیگه بالاتر و بهتر نداریم که با این روش، زندگی آرام، خلق میشه.
امام صادق علیه السلام:
« عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَى عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع
يَا عِيسَى
مَا أَكْرَمْتُ خَلِيقَةً بِمِثْلِ دِينِي وَ لَا أَنْعَمْتُ عَلَيْهَا بِمِثْلِ رَحْمَتِي
اغْسِلْ بِالْمَاءِ مِنْكَ مَا ظَهَرَ وَ دَاوِ بِالْحَسَنَاتِ مَا بَطَنَ
فَإِنَّكَ إِلَيَّ رَاجِعٌ فَشَمِّرْ فَكُلُّ مَا هُوَ آتٍ قَرِيبٌ وَ أَسْمِعْنِي مِنْكَ صَوْتاً حَزِيناً »
«الْعِلَلُ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ»:
آیت ممکنه بیماریی باشه که به اون مبتلا شدی!
لذا با استعمال معالم ربانی که به ما یاد میده «الْعِلَلُ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ» متوجه میشی که این همه درد که داری میکشی آثار عیب خودته و سبب تزکیه و پاکی گذشته ناجور توست لذا قلبت آروم میشه و تحمل درد ناشی از این بیماری برای تو ساده و شیرین میشه.
پس وقتی میگیم با یاد معالم ربانی قلبت به نور نگاه او روشن میشه همینه که یهو به قلبت این اندیشه رو مثلا «الْعِلَلُ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ» رو یادآوری میکنه و دلت آروم میشه و از درد و رنج بیماری، دیگه شکایتی نمی کنی!
[زکو – ولی] :
التزكية بالولاية
«وَ جَعَلَ … مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ … تَزْكِيَةً لَنَا»
در این قسمت از این حدیث زیبا و طولانی به صراحت اشاره به نور ولایت آل محمد ع شده که عامل تزکیه قلوب بیمار هستند:
«وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ
طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا».
+ « عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ أَنَّهُ قَالَ:
بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى سَبْعِ دَعَائِمَ
الْوَلَايَةِ وَ هِيَ أَفْضَلُهَا وَ بِهَا وَ بِالْوَلِيِّ يُوصَلُ إِلَى مَعْرِفَتِهَا
وَ الطَّهَارَةِ وَ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ. »
+ « عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ص أَنَّهُ قَالَ:
قَالَ أَبِي رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَوْماً لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ
يَا جَابِرُ
هَلْ فَرَضَ اللَّهُ الزَّكَاةَ عَلَى مُشْرِكٍ؟
قَالَ لَا إِنَّمَا فَرَضَهَا عَلَى الْمُسْلِمِينَ
قُلْتُ أَنَا لَهُ فَأَيْنَ أَنْتَ مِنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ
قَالَ جَابِرٌ كَأَنِّي وَ اللَّهِ مَا قَرَأْتُهَا وَ إِنَّهَا لَفِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ فَنَزَلَتْ فِيمَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص
وَ أَعْطَى زَكَاتَهُ مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ دُونَهُ.»
[صدق – زکو]:
[حَقِيقَةُ الصِّدْقِ يَقْتَضِي تَزْكِيَةَ اللَّهِ تَعَالَى لِعَبْدِهِ]:
واقعیتش اینه که اگه این صداقت مقبول عالم بالا باشه علامتش اعطای نشان افتخار و لیاقت نور یاد معالم ربانی در قلب سلیم اهل یقین است.
اگه قلبا صادق باشی، گول شیطان رو هم که از روی سادگی بخوری، آخرش این نور صدق دستتو میگیره و نجاتت میده!
اما شیطان که کاذب و دروغگو بود، آخر و عاقبت شومی در انتظارشه!
امام صادق علیه السلام:
الصِّدْقُ نُورٌ مُتَشَعْشَعٌ فِي عَالَمِهِ كَالشَّمْسِ يَسْتَضِيءُ بِهَا كُلُّ شَيْءٍ بِمَعْنَاهَا مِنْ غَيْرِ نُقْصَانٍ يَقَعُ عَلَى مَعْنَاهَا
وَ الصَّادِقُ حَقّاً هُوَ الَّذِي يُصَدِّقُ كُلَّ كَاذِبٍ بِحَقِيقَةِ صِدْقِ مَا لَدَيْهِ
وَ هُوَ الْمَعْنَى الَّذِي لَا يَسَعُ مَعَهُ سِوَاهُ أَوْ ضِدُّهُ مِثْلُ آدَمَ عَلَى نَبِيِّنَا وَ آلِهِ وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ صَدَّقَ إِبْلِيسَ فِي كَذِبِهِ حِينَ أَقْسَمَ لَهُ كَاذِباً لِعَدَمِ مَا بِهِ مِنَ الْكَذِبِ فِي آدَمَ
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى
وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً لِأَنَّ إِبْلِيسَ أَبْدَعَ شَيْئاً كَانَ أَوَّلَ مَنْ أَبْدَعَهُ وَ هُوَ غَيْرُ مَعْهُودٍ ظَاهِراً وَ بَاطِناً
فَخَسِرَ هُوَ بِكَذِبِهِ عَلَى مَعْنًى لَمْ يَنْتَفِعْ بِهِ مِنْ صِدْقِ آدَمَ ع عَلَى بَقَاءِ الْأَبَدِ
وَ أَفَادَ آدَمُ ع بِتَصْدِيقِهِ كَذِبَهُ بِشَهَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِنَفْيِ عَزْمِهِ عَمَّا يُضَادُّ عَهْدَهُ فِي الْحَقِيقَةِ عَلَى مَعْنًى لَمْ يَنْتَقِصْ مِنِ اصْطِفَائِهِ بِكَذِبِهِ شَيْئاً
فَالصِّدْقُ صِفَةُ الصَّادِقِ
وَ حَقِيقَةُ الصِّدْقِ يَقْتَضِي تَزْكِيَةَ اللَّهِ تَعَالَى لِعَبْدِهِ
كَمَا ذَكَرَ عَنْ صِدْقِ عِيسَى ع فِي الْقِيَامَةِ بِسَبَبِ مَا أَشَارَ إِلَيْهِ مِنْ صِدْقِهِ
وَ هُوَ بَرَاءَةُ الصَّادِقِينَ مِنْ رِجَالِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص
فَقَالَ تَعَالَى هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ
وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع
الصِّدْقُ سَيْفُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ سَمَائِهِ أَيْنَمَا هَوَى بِهِ يَقُدُّهُ
فَإِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَ صَادِقٌ أَنْتَ أَمْ كَاذِبٌ
فَانْظُرْ فِي صِدْقِ مَعْنَاكَ وَ عَقْدِ دَعْوَاكَ
وَ عَيِّرْهُمَا بِقِسْطَاسٍ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى كَأَنَّكَ فِي الْقِيَامَةِ
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُ
فَإِذَا اعْتَدَلَ مَعْنَاكَ بِغَوْرِ دَعْوَاكَ ثَبَتَ لَكَ الصِّدْقُ
وَ أَدْنَى حَدِّ الصِّدْقِ أَنْ لَا يُخَالِفَ اللِّسَانُ الْقَلْبَ وَ لَا الْقَلْبُ اللِّسَانَ
وَ مَثَلُ الصَّادِقِ الْمَوْصُوفِ بِمَا ذَكَرْنَا كَمَثَلِ النَّازِعِ لِرُوحِهِ إِنْ لَمْ يَنْزِعْ فَمَا ذَا يَصْنَع.
صدق و راستى نورى است كه شعاعش تا هر جا برود آن محيط را روشن ميكند مانند خورشيد كه هر چه را فرا گيرد روشن ميسازد و كوچكترين نقص و كمبودى در خورشيد نيست و ماهيت او روشنى است.
و صادق و راستگوى حقيقى از جهت حقيقت صدق خود هر كس را تصديق نموده و راستگو ميداند و جز راستى و حقيقتباورى ندارد.
مانند حضرت آدم كه دروغ ابليس را كه سوگند هم خورد راست دانست و باور كرد چون در آدم ماهيت كذب نبود و سابقۀ دروغ را نداشت و دروغى نديده بود.
كه در قرآن فرمود
وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً
عزم و تصميمى بر خلاف پيمان و بر ضد صدق (دروغ) نداشت.
و شيطان اولين كسى بود كه ابداع كذب و ابتداء بدروغ نمود و براى آدم چه در ظاهر و چه در باطن دروغى از كسى مشاهده نشده بود و شيطان خود زيان و خسرانش را ديد و از صدق آدم براى بقاء ابدى سودى نبرد
ولى آدم از جهت صفاء و صدقش و از جهت نداشتن تصميم بر ضد پيمان و از لحاظ پاىبندى بعهد خويش و تصديق و راست دانستن ابليس نه تنها ضررى نكرد بلكه براى دست يافتن بمقام اصطفاء و برگزيدگى بهرهمند شد و نقصانى در او راه نيافت.
بنا بر اين صدق و صفاء و راستى، صفت و حالت و ماهيت راستان است
و حقيقت صدق اقتضا دارد و موجب مىشود كه خداوند بندۀ صادق خود را تزكيه و پاك گرداند.
همچنان كه در باره عيسى بن مريم صحنۀ قيامتش را بازگو كرده و با اشارۀ بصدق و راستى او آئينه پاكى ساخته و پاكى راستگويان از امت پيغمبر اكرم گوشزد نموده و فرموده
هٰذٰا يَوْمُ يَنْفَعُ اَلصّٰادِقِينَ صِدْقُهُمْ
روز قيامت روزى است كه صادقان و راستان از صدق خود بهرهمند ميشوند
و امير مؤمنان عليه السّلام فرمود:
صدق و راستى شمشير خدائى است در روى زمين و در آسمان كه به هرجا فرود آيد ميبرد و قطع ميكند و اگر ميخواهى بدانى كه از راستان هستى يا نه؟ بآن نيت و قلب خود بنگر و بعمق ادعا و حرفهاى خودت دقت كن و ادعا و اظهارات خود را با همان ميزانى كه خداوند در قيامت بر پا ميدارد «وَ اَلْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ اَلْحَقُّ» بسنج و ميزانگيرى كن.
اگر نيت و مقصود تو با ادعا و اظهاراتت تعادل و توافق دارد، معلوم مىشود صادق و راست هستى
و كمترين حد صدق و راستى اين است كه زبان با دل و دل با زبان مخالف نباشد
و مثل و داستان صادق و راستگو البته با اين حد صدق و راستى اين است كه زبان با دل و دل با زبان مخالف نباشد
و مثل و داستان صادق و راستگو البته با اين حد و توصيفى كه گفته شد نظير كسى است كه در حال احتضار و نزع روان باشد كه او چارهاى جز نزع روح ندارد
(شايد منظور اين است كه چنين شخصى جز صدق و راستى نميتواند و دروغ گفتن براى او امكان ندارد چون راستگوئى مانند طبيعت ثانوى و ماهيت مخصوصى براى او شده است كه بهيچ قيمتى دروغ نميگويد.)
مَنْ كَانَ اقْتَدَى بِمُحِقٍّ فَهُوَ زَكِيٌ
کسی که از صاحب حقّی پیروی کرد، پذیرفته و پاک شد!
«زکو» + «قدو»
اهل یقین با اقتدا به نور خود و استعمال این اندیشۀ نورانی در دل شرایط به حقیقت دین رسیدهاند لذا نشان لیاقت «زکیّ» از آل محمد ع را دریافت میکنند و این نشان را با قلب خودشان متوجه میشوند! و نیازی به تایید و مُهر دیگران پای این مدرک نیست!
+ «بادی الرای»:
اقلا با یکی دوتا ریش سفید قبل از اینکه ریش و قیچی رو کلا بدی دست نور اوّل، مشورت میکردی! ضرری که نداشت!
این جمله احمقانه اهل شک به اهل یقینی است که «اول من اسلم» و «اول المومنین» و «بادی الرای» است میگویند!
امام صادق علیه السلام:
لَا يَصِحُّ الِاقْتِدَاءُ إِلَّا بِصِحَّةِ قِسْمَةِ الْأَرْوَاحِ فِي الْأَزَلِ وَ امْتِزَاجِ نُورِ الْوَقْتِ بِنُورِ الْأَزَلِيِّ
اقتدا همان ارتباط روحها در ازل و متّصلشدن نورِ الآن به نور ازل است.
وَ لَيْسَ الِاقْتِدَاءُ بِالتَّوَسُّمِ بِحَرَكَاتِ الظَّاهِرَةِ وَ النَّسَبِ إِلَى أَوْلِيَاءِ الدِّينِ مِنَ الْحُكَمَاءِ وَ الْأَئِمَّةِ
اقتدا این نیست که با اعمال ظاهری نام آنها را برای خود برگزینیم و خود را به اولیاء دین از دانشمندان و امامان منتسب کنیم (به زور خود را به آنها وصل کنیم درحالیکه ارواح ما با آنها نسبتی ندارد)
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ
[ياد كن] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مىخوانيم.
أَيْ مَنْ كَانَ اقْتَدَى بِمُحِقٍّ فَهُوَ زَكِيٌّ
یعنی کسی که از صاحب حقّی پیروی کرد؛ پذیرفته و پاک شد.
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى
فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ
پس آن گاه كه در صور دميده شود، [ديگر] آن روز ميانشان نسبت خويشاوندى وجود ندارد، و از [حال] يكديگر نمىپرسند.
وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع
الْأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ وَ مَا تَنَاكَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ
ارواح چون سپاه و لشکرند، اگر یکدیگر را بشناسند الفت میگیرند و اگر نشناسند اختلاف میکنند.
وَ قِيلَ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ مَنْ أَدَّبَكَ؟
فَقَالَ أَدَّبَنِي رَبِّي فِي نَفْسِي
مرا پروردگارم از نفس خودم و در باطن تربیت نموده است،
فَمَا اسْتَحْسَنْتُ مِنْ أُولِي الْأَلْبَابِ وَ الْبَصِيرَةِ تَبِعْتُهُمْ بِهِ وَ اسْتَعْمَلْتُهُ وَ مَا اسْتَقْبَحْتُهُ مِنَ الْجُهَّالِ اجْتَنَبْتُهُ وَ تَرَكْتُهُ مستقرا [مُسْتَنْفِراً] فَأَوْصَلَنِي ذَلِكَ إِلَى كُنُوزِ الْعِلْمِ
پس آنچه را که از صاحبان خرد و بصیرت دیده و پسندیدم؛ آن را به کار بستم، و هرچه از مردم نادان مشاهده کرده و قبیح شمردم؛ از آن پرهیز کرده و نفرت نشان دادم، و این روش مرا به کنزهای علم و گنجهای معرفت رسانید.
وَ لَا طَرِيقَ لِلْأَكْيَاسِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَسْلَمَ مِنَ الِاقْتِدَاءِ لِأَنَّهُ الْمَنْهَجُ الْأَوْضَحُ وَ الْمَقْصَدُ الْأَصَحُّ
برای اشخاص مؤمن و زیرک و فهمیده راهی سالمتر و بهتر از اقتداکردن [به افراد برجسته و با معرفت] نیست، زیرا پیروی نمودن از چنین افرادی، طریق روشن و راه کاملاً صحیحی است.
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَعَزِّ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ ص
أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ
اينان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است؛ پس به هدايت آنان اقتدا كن.
وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ
ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً
سپس به تو وحى كرديم كه: از آيين ابراهيم حقگراى پيروى كن.
فَلَوْ كَانَ لِدِينِ اللَّهِ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلَكٌ أَقُومُ مِنَ الِاقْتِدَاءِ لَنَدَبَ أَنْبِيَاءَهُ وَ أَوْلِيَاءَهُ إِلَيْهِ
و اگر برای دین خدا راهی مستقیمتر و بهتر و محکمتر از اقتدا بود؛ حتماً اولیاء و انبیاء به آن راه دعوت میشدند؛
قَالَ النَّبِيُّ ص:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرماید:
فِي الْقُلُوبِ نُورٌ لَا يُضِيءُ إِلَّا مِنِ اتِّبَاعِ الْحَقِّ وَ قَصْدِ السَّبِيلِ
وَ هُوَ مِنْ نُورِ الْأَنْبِيَاءِ مُوَدَّعٌ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِين.
در قلوب مؤمنین نوری پنهان است
که جز با پیروی حق و سلوک در صراط مستقیم روشن و آشکار نمیشود
و آن شعاعی از نور انبیا است که در دلهای مؤمنین جا داده شده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
فِي الْقُلُوبِ نُورٌ لَا يُضِيءُ إِلَّا مِنِ اتِّبَاعِ الْحَقِّ وَ قَصْدِ السَّبِيلِ
وَ هُوَ مِنْ نُورِ الْأَنْبِيَاءِ مُوَدَّعٌ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِين.
در قلوب مؤمنین نوری پنهان است،
که جز با پیروی حق و سلوک در صراط مستقیم، روشن و آشکار نمیشود،
و آن شعاعی از نور انبیا است که در دلهای مؤمنین جا داده شده است.
مشتقات ریشۀ «زکو» در آیات قرآن:
وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ (43)
وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ (83)
وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ (110)
رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (129)
كَما أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (151)
إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (174)
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السَّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (177)
وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا تَراضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكُمْ أَزْكى لَكُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (232)
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (277)
إِنَّ الَّذينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (77)
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ (164)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً (49)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ قيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَريقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَريبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لا تُظْلَمُونَ فَتيلاً (77)
لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً (162)
وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقيباً وَ قالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ (12)
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55)
وَ اكْتُبْ لَنا في هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ قالَ عَذابي أُصيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذينَ هُمْ بِآياتِنا يُؤْمِنُونَ (156)
فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (5)
فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (11)
إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدينَ (18)
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (71)
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (103)
وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَسائَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً (19)
فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً (74)
فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً (81)
وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً وَ كانَ تَقِيًّا (13)
قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا (19)
وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا (31)
وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا (55)
جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى (76)
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدينَ (73)
الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (41)
وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَ في هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصيرُ (78)
وَ الَّذينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ (4)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (21)
فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ (28)
قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ (30)
رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (37)
وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (56)
الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (3)
وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا في أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُريدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ (39)
الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (4)
وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً (33)
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى إِنَّما تُنْذِرُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصيرُ (18)
الَّذينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ (7)
الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ في بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى (32)
أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (13)
هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ (2)
إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذينَ مَعَكَ وَ اللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (20)
فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلى أَنْ تَزَكَّى (18)
وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى (3)
وَ ما عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى (7)
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى (14)
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (9)
الَّذي يُؤْتي مالَهُ يَتَزَكَّى (18)
وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَةِ (5)