Oh, the hideous face of the envious in the fire!
«کلح» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«كلوح: در اصل ظاهر شدن دندانهاست در وقت عبوسى، مانند سرهاى بريان شدۀ گوسفندان»
«كلوح برگشتن دو لب است ببالا و پائين تا دندانها آشكار شود.»
«grin displaced lips»: پوزخند معنا دار اهل حسادت در آتش جهنم!
«دهرٌ كالح: أي شديد»: چه شرایطی پیش اومده که اینجوری این علائم آشکار شده؟
آتش حسادت این بلا رو بر سر حسودی که تکذیب آیات کرده، آورده!
+ مفهوم «آشکار»
یعنی بالاخره یک روز آشکار میشه که حسادت چه بلایی بر سر اهلش آورده!
آشکار شدن زشتی حسادت!
و قد كلَح كُلوحاً، و أكلَحَه الأمرُ
الكالحُ: الذي قد قَلَصَت شَفَتُه عن أسنانه
نحو ما ترى من رؤوس الغَنم إذا بَرَزت الأسنانُ و تشمَّرَتِ الشِّفاه.
تهذیب اللغة، جلد 4، صفحه 63
و دهرٌ كالح: أي شديد.
شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، جلد 9، صفحه 5885
شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، جلد 9، صفحه 5885
كلوح در اصل ظاهر شدن دندانهاست در وقت عبوسى (مانند سرهاى بريان شدۀ گوسفندان).
در مجمع فرموده: كلوح برگشتن دو لب است ببالا و پائين تا دندانها آشكار شود پس كالح اسم فاعل از آنست.
قاموس قرآن، جلد 6، صفحه 135
قاموس قرآن، جلد 6، صفحه 136
مجمع البحرين، جلد 2، صفحه 408
و اَلْكُلُوحُ: تكشر في عبوس،
و منه كَلَحَ الرجل كلوحا و كَلاَحاً.
مجمع البحرين، جلد 2، صفحه 408
مشتقات ریشۀ «کلح» در آیات قرآن:
[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۱۰۱ الى ۱۱۰]
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيها كالِحُونَ (۱۰۴)
آتش چهره آنها را مىسوزاند، و آنان در آنجا ترشرويند.