Nothing Wrong With The Light!
«حمد» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الحَمدُ: نَقيضُ الذَّمِّ»
«حمد – ذمّ»
مشتقات این ریشه، 86 بار در قرآن تکرار شده است.
حرف نداره، اصلا جای مذمت نداره!
هیچ عیب و ایرادی نداره!
بینظیر و بیمانند است!
با همین نور، ربوبیت و اصلاح و تربیت صورت میگیره!
پس باید هیچ عیب و نقصی نداشته باشه!
اهل نور، نور خدا را گرامی میدارد!
«ثنا – گرامیداشت»
+ «ثوی»
حسود، نور خدا را مذمّت میکند!
«عَاقِبَةُ الْكَذِبِ الذَّمُّ»
«فَلَا يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ»
این نور، حرف نداره!
الحمد، النّور الولایة!
نور بدون ساید افکت!
«أَحْمَدَهُ: آشكار و هويدا شد كه او شايسته ستايش است.»
+ مفهوم زیبای «آشکار – ظهر» که از هزار واژۀ مترادف «نور» استنباط میشود.
انگاری زمانی که اهل یقین با استعمال معالم ربانی صاحبان نور، تولید نور آرامش عمل صالح میکنه و این عمل صالح آشکار میشه، به نوعی ثابت میکنه که علم آل محمد ع حرف نداره! جای ذم نداره! بلکه حمد داره! و عملا اسامی حمد و احمد و محمد و حمید و حامد و محمود و … را معنا میکند.
«أَحْمَدَ: كارى كرد كه مايه ستايش او شد.»
«أَحْمَدَ الشيءُ: آن چيز مورد ستايش قرار گرفت.»
«أَحْمَدَ الشيءَ: آن چيز را ستوده يافت.»
«أَحْمَدَهُ: از كار و تصرفات او راضى و خورسند شد،
آشكار و هويدا شد كه او شايسته ستايش است.»
+ «و شهد شاهد من أهلها»
هستند عدهای اهل یقین، ولو اندک، که شهادت میدهند در عمل، که علوم ربانی برای آنها تولید نور آرامش نموده است و اینو در اعمال و رفتار و گفتارشان آشکار میکنند.
+ «عرض – مانکن با عرضه!»
+ «عدل»: «وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً»
آیا هست کسی که نمیخواد به خوشی زندگی کنه؟!
ببین همه دوست دارن خوش باشن و خوش زندگی کنن، اما راهشو بلد نیستن!
و راهش همینه که داریم راجع به اون صحبت می کنیم!
راهی که خیلیها با اون آشنایی ندارند!
همه باید با قلبشون زبان نور رو یاد بگیرند تا بتونن مشکلات زندگی خودشونو حل کنند!
انگاری جوینده علم در جستجوی این است که در میان مردم به خوشی زندگی نماید، یعنی عاش فی الناس حمیدا!
حمد نورانی! نور حمد! «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»
+ «ارجعی الی ربّک»
الف و لام اول الحمد، نکرهای را معرفه کرده!
کدوم حمد؟ الحمد!
یعنی همون حمدی و همون نوری که ما باید بشناسیمش!
اون اندیشه نورانی چیست که اگه استعمال بشه، نور آرامشی تولید میکنه که هیچ حرفی توش نیست و هیچ ذمی توش نیست و آشکارا حمد است؟!
پس الحمد یعنی معالم ربانی صاحبان نوری که لله رب العالمین هستند، یعنی انتخاب این گزینهها با ما نیست و با رای ما نیست بلکه لله است! یعنی همان نور ولایت و آیات محکم موید اندیشه آنها که انتخابشان لله است نه للناس!
ما فقط باید قلبمونو سالم نگه داریم که بتونیم این انوار نورانی مقدس محمد و آل محمد ع رو بشناسیم «معرفة الامام بالنورانیة»
پس مواظب سلامت چشمان قلبت باش!
آیا شایسته نیست که در هر جایی، از صاحبان نور خود که راه بهشت را به ما نشان میدهند، با کسب علم از آنها، معنی نور ولایت را بفهمیم و با عمل به این اوامر نورانی و الطاف غیر قابل وصف آل محمد ع، مشمول رحمت الهی گردیم؟! در واقع با حمد و ثنا و گرامیداشت مقام و منزلت نور خود، بهرهمندیمان را از نعمت نور ولایت نشان دهیم و البته جا دارد که هر چه در اوصاف بزرگی و عظمت و مجد و کرم این نور سخن بگوییم باز هم کم است و این واقعیتی است که بر خیلی از قلوب (اهل شک) سنگینی میکند اما قلب سلیم و رام و خالی از حسد (اهل یقین) با استشمام بوی این نور خوش، شوق پرواز به دلش میافتد و بالهایش را به علامت آمادگی برای انجام دستورات مافوقش باز میکند «صفّ»، و انگاری خود را در حضور نور آل محمد ع میبیند!
+ «دلو – سلسله مراتب نورانی!»
حمد ما از صاحبان نور نشاندهنده حمد ما از همه مقامات مافوق علمی ما میباشد که:
«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»
به همین مطلب مهم اشاره دارد که حمد نور، حمد خداست!
«فالحمد للشيء دلالة على أنه محسن و الذم للشيء دلالة على أنه مسيء»
یعنی فهم واژه حمد توام با فهم واژه ذم است!
«دلو» + «ابوابا اربعة»:
اقرار به فضل معالم ربانی صاحبان نور (باب چهارم)!
این معالم ربانی برای ما ذرهای عیب و نقص ندارد و با تبعیت علمی از آن، عیوب و نقص قلبی خود را که جای مذمت دارد (استعمال عیب حسد) بمرور برطرف و درناژ نموده و رشد و کمال مییابیم، ان شاء الله تعالی.
لذا دنیا فرصتی شد (کربلا) برای اینکه بوسیله معالم ربانی صاحبان نور یک بار دیگر با عظمت نور ولایت آشنا شویم و اینجوری با این فرصت دنیا (نعمت نوری که در دنیا با آن آشنا میشویم)، آخرت را بدست آوریم، پس حمد دنیا برای ما به این معناست که پلی برای رسیدن به آخرت و بهشت برای ماست. «وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ يَوْمَ الْقِيمَةِ».
لذا دنیای ما چیست؟
جواب: نور معالم ربانی صاحبان نور ما!
تمام سعی و تلاش در دنیا باید در جهت رضایت به تقدیرات ذات اقدس الهی باشد «آیاتی و رسلی»، که رضایت آل محمد ع، ما را مشمول رحمت خدای مهربان خواهد نمود.
از مافوقت به بزرگی یاد کن «و کبره تکبیرا»!
مافوق تو برای تو عاری از هر گونه عیب و شرایط مذمت است!
«يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا»
وقتی مشمول عنایت الهی شدی و با آشنایی با نور معالم ربانی به نور ولایت آل محمد ع معرفت پیدا نمودی، باید اجابت این نور را به باشکوهترین و بهترین نحو «وفد»، بعمل آوری «فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ» و بدانی آنچه از عظمت و شکوه این بینش و مبلّغ آن یاد کنی، در راستای حمد خدا گام برداشتهای و این به معنی ارادت به انوار نورانی مافوق میباشد (با عظمت یاد کردن از اسم و معنای نور).
لذا از عبارت «فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ» باید اقرار به فضل و تفوق علمی صاحبان نور بر خود بنماییم و به آنها حسد نورزیده و پیجوی مذمت آنها نباشیم و ادعای ربوبیت نکنیم تا عملا با قبول باب چهارم «ابوابا اربعة» خود را مشمول بهرهمندی از چتر حمایتی «ثمانیۀ احرف» بنماییم!
يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً (52)
روزى كه شما را فرا مىخواند، پس در حالى كه او را ستايش مىكنيد اجابتش مىنماييد و مىپنداريد كه جز اندكى [در دنيا] نماندهايد.
پس الآن باید به علوم ربانی اهل البیت ع معرفت کامل پیدا کنیم و از آنها به بزرگی یاد کنیم و اقرار نماییم که بواقع این علوم و آموزندگانش، انتخابی درست از سوی آل محمد ع برای تفسیر و فهماندن نور علم ولایت برای ما میباشد. نباید صبر کنیم و زمانی از عظمت این علوم باخبر شویم که دیگر کار از کار گذشته باشد.
علامت بازتاب عظمت نور قلبی آنها از قلب ما در دنیا این است که عملا در بین الشرینها (دوراهیهای سخت زندگی) عامل به نور ولایت شده باشیم، ان شاء الله، و اینگونه قلبا وصل به نور خواهیم گشت و همیشه از انوار هدایت الهی بهرهمند خواهیم گشت.
جناب شیخ حسن طبرسی رحمت الله علیه در تفسیر شریفشان در تفسیر معنای «فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ» زیبا آوردهاند و اشاره نمودهاند که تا مهلت باقی است، پی به عظمت نور خود ببرید و از آن در قلبتان به بزرگی و عظمت، بهرهمندی علمی دائمی داشته باشید!
+ «خیمه و بیت»
شان واقعی ما حمد مافوقه!
«إِنَّمَا الشَّأْنُ أَنْ تَكُونَ الصَّلَاةُ فُعِلَتْ بِقَلْبٍ نَقِيٍّ»
«يَا كُمَيْلُ لَا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ وَ نَسَبَهُمْ إِلَى الْفِسْقِ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
[اول، معالم ربانی صاحبان نور!]:
اصلا عبادت با شناخت علوم ربانی شروع میشود «أَوَّلُ عِبَادَةِ اللَّهِ مَعْرِفَتُهُ»!
[اولین چیزی که قلب ما باید بهش معرفت پیدا کنه، نور حمد است!
«أَنِّي أَحْمَدُ إِلَيْكَ اللَّهَ … »]:
وَ إِنَّ أَوَّلَ مَا أَبْدَؤُكَ بِهِ فِي ذَلِكَ وَ آخِرَهُ أَنِّي أَحْمَدُ إِلَيْكَ اللَّهَ إِلَهِي وَ إِلَهَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ رَبِّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ كَمَا يَجِبُ وَ يَنْبَغِي لَهُ وَ نَسْأَلُهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ ص- وَ عَلَى أَنْبِيَاءِ اللَّهِ بِجَمِيعِ صَلَاةِ مَنْ صَلَّى عَلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ وَ أَنْ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْنَا بِمَا وَفَّقَنَا لَهُ مِنْ مَسْأَلَتِهِ بِالاسْتِجَابَةِ لَنَا فَإِنَّ بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ.
و همانا اول چيزى كه در اين وصيت آغاز ميكنم براى تو و آخر آن اين است كه ستايش ميكنم خدائى را كه خداى تو و پيشينيان و آيندگان است و پرورش دهندۀ آسمانها و زمينها است آنسان كه او اهلش هست و همانسان كه براى او سزاوار است و از آن خدا مىخواهم كه بر محمّد پيامبر و بزرگ ما و بر پيامبران خدا درود فرستد و نعمتش را بر ما تمام كند به آنچه كه يارى كرده ما را در خواهش از او به فراهم كردن اسباب براى ما زيرا به نعمت و بخشش او اسباب شايستگى تمام مىشود.
[حمد – تقابل دو بینش «الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ – الْعَاقِبَةُ لِلْأَغْنِيَاءِ»]:
+ «ثمانیۀ احرف»
کسی که معتقد شد خدا مافوق همه چیزه باید حالا سر حرفش باشه و امتحان پس بده،
قصه این مرد بنی اسرائیلی این حدیث ما هم همینه که خیلی جالب و شنیدنی است:
اعتقاد این مرد این بوده
«يُكْثِرُ أَنْ يَقُولَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»
اعتقادی که ما 24 ساعت داریم میگیم اما در عمل ببینیم مثل این مرد هستیم یا خدای ناکرده نیستیم!
شیطان از این اعتقاد متنفره و مترصد صاحبان این اعتقاده که یه جوری حالشونو بگیره، البته اولش خدا هم اجازه میده شیطان یک کمی جولان بده، چون هم مهلت این کار رو داره و هم امتحانی باشه برای جدا سازی معار از مستقر، چون هر دو زبانا میگن یا الله! خلاصه مرد بنی اسرائیلی با یک گزینۀ شیطانصفت، سر اعتقادشون، قصه تقابل دو بینش پیش میاد، و دو بار در امتحان سخت، ظاهرا نعمتاشو از دست میده، اما سر قولش هست و در مرتبه سوم، نه تنها سر هوای نفس شیطانیشو موفق میشه با کمک آل محمد ع و با کسب علم و اعتقاد از صاحبان نور بِبُره، بلکه ایوبوار راه برگشت نعمتهای از دست رفته رو عملا به همه نشون میده تا درس عبرتی برای معارین و مستقرین بشه که این بینش که آل محمد ع بر همه چیز تفوق و برتری دارن و عاقبت کار غلبه حق بر باطل و فرج خواهد بود واقعیتی انکار ناپذیر است و هر کس مدعی این بینش شود باید امتحان سختی بدهد «کربلا» و ممکن است دست چپ و راستش را هم ظاهرا بدهد اما سرش که محل این اعتقاد است از دست نخواهد رفت و چون قلب که محل این اعتقاد است بر تن امیر است حتما جان سالم، جسم معیوب را تعمیر و ترمیم خواهد نمود .
پس قصه «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» برای ما زمانی به بار خواهد نشست که قلبا به برتری علمی و فضیلت معالم ربانی که درس نور ولایت است را اقرار داشته باشیم و عملا این اقرار را در آیات تلاوت شده برای خود (در دل شرایط) با قبول ذلت کوچک نشان دهیم.
چقدر به این معالم ربانی و این اعتقادات یقین داریم؟
و اگر قرار باشد دو دست خود را برای آن فدا نماییم آیا باز هم بر سر این اعتقاد و جانفشانی برایش و آرمانهایش که تحقق ولایت آل محمد ع میباشد، هستیم یا در خواهیم رفت؟!
مصداق قلم شدن دو دست برای هر کس، یک امتحان کربلاست که خود شخص بهتر می داند.
و این اصلا خواست خداست که «و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و بشر الصابرین … الذین اذا اصابتهم مصیبۀ قالوا انا لله و انا الیه راجعون و الحمد لله رب العالمین و العاقبۀ لاهل التقوی و الیقین به صاحبان نور منا اهل البیت ع» که باب چهارم است!
قطع شدن دو دست برای مرد بنی اسرائیل، یا کفاره معاصی شد که قبلا با استعمال حسد انجام داده بود و یا مربوط به درجات بالای عالم ذر اوست!
و همینگونه است در مورد تلفهای زندگی روزمره ما «حاصل المعاصی التلف» که هر چه با اعتقاد باطل کسب شود، برای مستقرینی که خواهان الحاق به نور آل محمد ع از باب معالم ربانی هستند باید در کوره فتنۀ حوادث، ناخالصیهای قلب خویش بزدایند و طلای ناب خالص اطاعت از مافوق را پیشکش این صاحبان نور الهی نمایند و با تمام وجود پای این مطلب را امضاء نمایند.
آیات عرضه شده در امتحانات برای ما متناسب با حسد ما نسبت به نور تنظیم شده است و فرج ما که همان خلاصی از دام حسد قلبی است با اقرار به فضیلت علمی صاحبان نور در قلب ما بستگی دارد و هر وقت قلبا هیچ ذرهای از حسد نسبت به معالم ربانی در قلب ما پیدا نشد، فرج آن زمان است!
و او که حسد، چشم دلش را از همان ابتدای آشناییش با معالم ربانی کور کرده بود و هیچگاه قلبا به این علوم نورانی ملحق نشد، نه به فرج رسید بلکه با اشتباه مرگبارش به درک واصل گردید. البته قطعا مهلت زیادی به اهل حسادت در دل شرایط داده شده بوده که بخواهد و بتواند دست از حسد خود نسبت به معالم ربانی بردارد، اما کو که معار، مستقر شود «فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ في الذر الأول قال لا يؤمنون في الدنيا- بما كذبوا في الذر الأول-».
ایمان به خدا در ایمان و باور به معالم ربانی معلوم میشود!
اگر بینش آل محمد ع را در عالم ذر قلبا پذیرفته باشی، در دنیا این بینش را از دهان صاحبان نور که میشنوی، یادت میآید و میپذیری و تو گویی گمشده خود را پیدا نمودهای «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَحَيْثُمَا وَجَدَ أَحَدُكُمْ ضَالَّتَهُ فَلْيَأْخُذْهَا» و معالم ربانی صاحبان نور همان حکمتی است که نور ولایت را برای ما واضح و روشن و بدون هیچ شائبهای مثل روز روشن مینماید.
پس قلب ما با ذکر شریف «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» یکپارچه مدح عظمت معالم ربانی صاحبان نور از آل محمد ع میکند. انگاری ما تازه یادمون اومده که باید از عظمت و بزرگی چه نوری و چه بینشی دائما یاد کنیم و این بینش را بکار ببندیم.
از آل محمد ع توفیق این وظیفه مهم را برای دوستداران حقیقیاش خواهانیم، ان شاء الله تعالی.
+ «کلمۀ الله هی العلیا» نیز معنای برتری هشت حرف را [اعتقاد لا اله الا الله] بر آنچه خلق شده دارد!
چه حدیث قشنگی است این حدیث مرد بنی اسراییلی!
«كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ رَجُلٌ يُكْثِرُ أَنْ يَقُولَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ فَغَاظَ إِبْلِيسَ ذَلِكَ فَبَعَثَ إِلَيْهِ شَيْطَاناً فَقَالَ قُلِ الْعَاقِبَةُ لِلْأَغْنِيَاءِ فَجَاءَهُ فَقَالَ ذَلِكَ فَتَحَاكَمَا إِلَى أَوَّلِ مَنْ يَطْلُعُ عَلَيْهِمَا عَلَى قَطْعِ يَدِ الَّذِي يَحْكُمُ عَلَيْهِ فَلَقِيَا شَخْصاً فَأَخْبَرَاهُ بِحَالِهِمَا فَقَالَ الْعَاقِبَةُ لِلْأَغْنِيَاءِ فَرَجَعَ وَ هُوَ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يَقُولُ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ فَقَالَ لَهُ تَعُودُ أَيْضاً فَقَالَ نَعَمْ عَلَى يَدِيَ الْأُخْرَى فَخَرَجَا فَطَلَعَ الْآخَرُ فَحَكَمَ عَلَيْهِ أَيْضاً فَقُطِعَتْ يَدُهُ الْأُخْرَى وَ عَادَ أَيْضاً يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يَقُولُ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ فَقَالَ لَهُ تُحَاكِمُنِي عَلَى ضَرْبِ الْعُنُقِ فَقَالَ نَعَمْ فَخَرَجَا فَرَأَيَا مِثَالًا فَوَقَفَا عَلَيْهِ فَقَالَ إِنِّي كُنْتُ حَاكَمْتُ هَذَا وَ قَصَّا عَلَيْهِ قِصَّتَهُمَا قَالَ فَمَسَحَ يَدَيْهِ فَعَادَتَا ثُمَّ ضَرَبَ عُنُقَ ذَلِكَ الْخَبِيثِ وَ قَالَ هَكَذَا الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين.»
در بنى اسرائيل مردى بود كه خيلى زياد ميگفت:
حمد و سپاس براى خدا و پايان نيك براى اهل تقوى است.
ابليس از عمل اين شخص بخشم آمد و يكى از عمال خود را بنزد او فرستاد و باو گفت در برابر شعار و گفتار آن شخص بگويد «العاقبة للأغنياء» پايان نيك براى ثروتمندان است و او آمد و چنين كرد [تقابل دو بینش]
اين دو (عامل ابليس و آن شخص) قرار گذاشتند كه اول كسى را که برخورد ميكنند حاكم و داور نمايند و هر يك محكوم شدند دستش بريده شود. جريان منازعه را به اولين شخصى كه ملاقات كردند گفتند آن شخص بر عليه اين مؤمن قضاوت كرد و گفت العاقبة للأغنياء در نتيجه دست آن مؤمن بريده شد و برگشت، ولى از شعار و گفتار خود دست بر نداشت! شيطان گفت باز هم حرفت را تكرار ميكنى؟ جواب داد آرى حاضرم براى بريدن دست ديگرم.
و حركت كردند و به اولين شخص براى داورى برخورد نمودند اتفاقا اين بار هم بر عليه او قضاوت شد و دست ديگرش هم بريده شد ولى در عين حال باز هم از گفتار حق خود دست برنداشت
شيطان گفت حاضری كه قرار محاكمه ما به گردنزدن و كشتن باشد؟ مرد مؤمن گفت آرى آمادهام
حركت كردند به اولين شخصى كه برخورد كردند پس از شرح جريان اين بار بر عليه آن شيطان و بنفع اين مؤمن قضاوت شده و آن قاضى و داور دستهاى آن مؤمن را وصل كرده و از خدا شفاى او را خواست و دستها سالم و بحالت اوليه برگشت سپس گردن آن پليد را زد و او را كشت، پس از آن اين چنين پايان نيك براى اهل تقوى مىشود (البته پس از استقامت و تحمل شدائد به پيروزى و نابودى دشمن ميرسد).
[حمد(خلاف الذمّ) ≠ ذمّ ]:
وَ اكْسِبُوا الْحَمْدَ بِالنُّجْحِ وَ لَا تَكْتَسِبُوا بِالْمَطْلِ ذَمّاً.
ذمّ: [عیب – نقص – …]
و إن من شيء إلّا يسبّح بحمده.
تمام تقدیرات گواه است [آیه فطور] بر عیوب ما و بیعیبی ذات اقدس الهی [يسبّح بحمده] که ابزار نور ولایت را برای نجات ما از دام عیوب قرار داده است.
عَاقِبَةُ الْكَذِبِ الذَّمُّ
[کذب – ذمّ]
فَلَا يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ
[ذمّ – حمد]:
اهل شک و حسد، اهل سرزنش به خاطر شک نسبت به معالم ربانی هستند.
اهل نور یقین اهل ستایش و اقرار به فضل معالم ربانی هستند.
«فَذَمَّهَا رِجَالٌ غَدَاةَ النَّدَامَةِ وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ يَوْمَ الْقِيمَةِ»
«فالحمد للشيء دلالة على أنه محسن و الذم للشيء دلالة على أنه مسيء»:
کانه وقتی یکی رو ستایش می کنی داری میگی اون خوبه و کارش درسته
و وقتی کسی رو مذمت می کنی میگی کارش ایراد داره و ناقصه.
این مفهوم رو باید از واژه حمد و ذم بدانیم.
[سورة آلعمران (3): آية 161]
وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (161)
و هيچ پيامبرى را نَسِزَد كه خيانت ورزد، و هر كس خيانت ورزد، روز قيامت با آنچه در آن خيانت كرده بيايد؛ آنگاه به هر كس [پاداش] آنچه كسب كرده، به تمامى داده مىشود، و بر آنان ستم نرود.
[حمد – ذمّ] + [غلّ – معالم ربانی صاحبان نور]:
صاحبان نور، خیانت در کارشان نیست!
«وَ بَرَّأَ نَبِيَّهُ ع مِنَ الْخِيَانَةِ» و این آیه و احادیث این باب با این مطلب باید مطالعه شود:
… اینکه این در همه زمانها اتفاق افتاده که صاحبان نور را به چیزی متهم مینمودند تا راهی برای مذمت او بیابند (حمد – ذمّ) و این مطلب در مقالههای افک و افتراء و دیگر واژههای وابسته و مترادف حسد، کامل آمده است و این آیه، جواب تمام این دروغهای بی سرو ته میباشد که در ماموریت انجام شده توسط صاحبان نور، هیچ نقص و عیبی که بتوان با گروکشی آن، آنها را مورد مذمت قرار داد وجود ندارد که «وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ» پس این آیه مهم باید در مقالههای حمد و ذمّ بیاید و مطلب را کامل نماید.
«أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ يَوْمَ بَدْرٍ إِلَى أَنَّهُ أَخَذَ لِنَفْسِهِ مِنَ الْمَغْنَمِ قَطِيفَةً حَمْرَاءَ حَتَّى أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَطِيفَةِ وَ بَرَّأَ نَبِيَّهُ ع مِنَ الْخِيَانَةِ وَ أَنْزَلَ بِذَلِكَ فِي كِتَابِهِ وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ».
بَيْتُ الْحَمْدِ!
امام صادق علیه السلام:
عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ
إِنَّ لِصَاحِبِ الْأَمْرِ بَيْتاً يُقَالُ لَهُ بَيْتُ الْحَمْدِ
فِيهِ سِرَاجٌ يَزْهَرُ مُنْذُ يَوْمَ وُلِدَ إِلَى يَوْمِ يَقُومُ بِالسَّيْفِ لَا يُطْفَى.
نور الولایة، ذرّهای نقص نداره! شک نکن!
حسود هر جوری شده میخواد به کار خدا عیب و ایراد بگیره!
رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم:
فناداني ربي جل جلاله: يا محمد.
قلت: لبيك يا ربي و إلهي و سيدي؟
قال: سبقت رحمتي غضبي لك و لذريتك،
أنت صفوتي من خلقي، و أنت أميني و حبيبي و رسولي،
و عزتي و جلالي لو لقيني جميع خلقي
يشكون فيك طرفة عين أو ينقصونك أو ينقصون صفوتي من ذريتك
لأدخلتهم ناري و لا أبالي.
امام علی علیه السلام:
و الله لا يكون الامام إماماً حتى يحيي الموتى،
أو ينزل من السماء مطراً،
أو يأتي بما يشاكل ذلك مما يعجز عنه غيره،
و فيكم من يعلم أني الآية الباقية، و الكلمة التامة، و الحجة البالغة.
امام صادق علیه السلام:
قولوا في حقنا ما استطعتم
فإن البحر لا ينزف، و سر الغيب لا يعرف، و كلمة الله لا توصف،
و من قال لم و بم و مم فقد كفر.