دکتر محمد شعبانی راد

این نور، حرف نداره! نور حمد! الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ!

Nothing Wrong With The Light!

«حمد» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الحَمدُ: نَقيضُ الذَّمِّ»
«حمد – ذمّ»
مشتقات این ریشه، ۸۶ بار در قرآن تکرار شده است.
حرف نداره، اصلا جای مذمت نداره!
هیچ عیب و ایرادی نداره!
بی‌نظیر و بی‌مانند است!
با همین نور، ربوبیت و اصلاح و تربیت صورت میگیره!
پس باید هیچ عیب و نقصی نداشته باشه!
اهل نور، نور خدا را گرامی میدارد!
«ثنا – گرامیداشت»
+ «ثوی»
حسود، نور خدا را مذمّت میکند!
«عَاقِبَةُ الْكَذِبِ الذَّمُّ»
«فَلَا يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ»

این نور، حرف نداره!

الحمد، النّور الولایة!
نور بدون ساید افکت!

«أَحْمَدَهُ: آشكار و هويدا شد كه او شايسته ستايش است.»
+ مفهوم زیبای «آشکار – ظهر» که از هزار واژۀ مترادف «نور» استنباط می‌شود.
انگاری زمانی که اهل یقین با استعمال معالم ربانی صاحبان نور، تولید نور آرامش عمل صالح میکنه و این عمل صالح آشکار میشه، به نوعی ثابت میکنه که علم آل محمد ع حرف نداره! جای ذم نداره! بلکه حمد داره! و عملا اسامی حمد و احمد و محمد و حمید و حامد و محمود و … را معنا می‌کند.
«أَحْمَدَ: كارى كرد كه مايه ستايش او شد.»
«أَحْمَدَ الشي‏ءُ: آن چيز مورد ستايش قرار گرفت.»
«أَحْمَدَ الشي‏ءَ: آن چيز را ستوده يافت.»
«أَحْمَدَهُ: از كار و تصرفات او راضى و خورسند شد،
آشكار و هويدا شد كه او شايسته ستايش است.»
+ «و شهد شاهد من أهلها»
هستند عده‌ای اهل یقین، ولو اندک، که شهادت می‌دهند در عمل، که علوم ربانی برای آنها تولید نور آرامش نموده است و اینو در اعمال و رفتار و گفتارشان آشکار می‌کنند.
+ «عرض – مانکن با عرضه!»

+ «عدل»: «وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً»
آیا هست کسی که نمیخواد به خوشی زندگی کنه؟!
ببین همه دوست دارن خوش باشن و خوش زندگی کنن، اما راهشو بلد نیستن!
و راهش همینه که داریم راجع به اون صحبت می کنیم!
راهی که خیلی‌ها با اون آشنایی ندارند!
همه باید با قلبشون زبان نور رو یاد بگیرند تا بتونن مشکلات زندگی خودشونو حل کنند!
انگاری جوینده علم در جستجوی این است که در میان مردم به خوشی زندگی نماید، یعنی عاش فی الناس حمیدا!

حمد نورانی! نور حمد! «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»
+ «ارجعی الی ربّک»
الف و لام اول الحمد، نکره‌ای را معرفه کرده!
کدوم حمد؟ الحمد!
یعنی همون حمدی و همون نوری که ما باید بشناسیمش!
اون اندیشه نورانی چیست که اگه استعمال بشه، نور آرامشی تولید میکنه که هیچ حرفی توش نیست و هیچ ذمی توش نیست و آشکارا حمد است؟!
پس الحمد یعنی معالم ربانی صاحبان نوری که لله رب العالمین هستند، یعنی انتخاب این گزینه‌ها با ما نیست و با رای ما نیست بلکه لله است! یعنی همان نور ولایت و آیات محکم موید اندیشه آنها که انتخابشان لله است نه للناس!
ما فقط باید قلبمونو سالم نگه داریم که بتونیم این انوار نورانی مقدس محمد و آل محمد ع رو بشناسیم «معرفة الامام بالنورانیة»
پس مواظب سلامت چشمان قلبت باش!

آیا شایسته نیست که در هر جایی، از صاحبان نور خود که راه بهشت را به ما نشان می‌دهند، با کسب علم از آنها، معنی نور ولایت را بفهمیم و با عمل به این اوامر نورانی و الطاف غیر قابل وصف آل محمد ع، مشمول رحمت الهی گردیم؟! در واقع با حمد و ثنا و گرامیداشت مقام و منزلت نور خود، بهره‌مندی‌مان را از نعمت نور ولایت نشان دهیم و البته جا دارد که هر چه در اوصاف بزرگی و عظمت و مجد و کرم این نور سخن بگوییم باز هم کم است و این واقعیتی است که بر خیلی از قلوب (اهل شک) سنگینی می‌کند اما قلب سلیم و رام و خالی از حسد (اهل یقین) با استشمام بوی این نور خوش، شوق پرواز به دلش می‌افتد و بالهایش را به علامت آمادگی برای انجام دستورات مافوقش باز می‌کند «صفّ»، و انگاری خود را در حضور نور آل محمد ع می‌بیند!

+ «دلو – سلسله مراتب نورانی!»
حمد ما از صاحبان نور نشاندهنده حمد ما از همه مقامات مافوق علمی ما می‌باشد که:
«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»
به همین مطلب مهم اشاره دارد که حمد نور، حمد خداست!
«فالحمد للشي‏ء دلالة على أنه محسن و الذم للشي‏ء دلالة على أنه مسي‏ء»
یعنی فهم واژه حمد توام با فهم واژه ذم است!

«دلو» + «ابوابا اربعة»:
اقرار به فضل معالم ربانی صاحبان نور (باب چهارم)!
این معالم ربانی برای ما ذره‌ای عیب و نقص ندارد و با تبعیت علمی از آن، عیوب و نقص قلبی خود را که جای مذمت دارد (استعمال عیب حسد) بمرور برطرف و درناژ نموده و رشد و کمال می‌یابیم، ان شاء الله تعالی.

لذا دنیا فرصتی شد (کربلا) برای اینکه بوسیله معالم ربانی صاحبان نور یک بار دیگر با عظمت نور ولایت آشنا شویم و اینجوری با این فرصت دنیا (نعمت نوری که در دنیا با آن آشنا می‌شویم)، آخرت را بدست آوریم، پس حمد دنیا برای ما به این معناست که پلی برای رسیدن به آخرت و بهشت برای ماست. «وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ يَوْمَ الْقِيمَةِ».
لذا دنیای ما چیست؟
جواب: نور معالم ربانی صاحبان نور ما!
تمام سعی و تلاش در دنیا باید در جهت رضایت به تقدیرات ذات اقدس الهی باشد «آیاتی و رسلی»، که رضایت آل محمد ع، ما را مشمول رحمت خدای مهربان خواهد نمود.

از مافوقت به بزرگی یاد کن «و کبره تکبیرا»!
مافوق تو برای تو عاری از هر گونه عیب و شرایط مذمت است!
«يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا»
وقتی مشمول عنایت الهی شدی و با آشنایی با نور معالم ربانی به نور ولایت آل محمد ع معرفت پیدا نمودی، باید اجابت این نور را به باشکوه‌ترین و بهترین نحو «وفد»، بعمل آوری «فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ» و بدانی آنچه از عظمت و شکوه این بینش و مبلّغ آن یاد کنی، در راستای حمد خدا گام برداشته‌ای و این به معنی ارادت به انوار نورانی مافوق می‌باشد (با عظمت یاد کردن از اسم و معنای نور).
لذا از عبارت «فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ» باید اقرار به فضل و تفوق علمی صاحبان نور بر خود بنماییم و به آنها حسد نورزیده و پیجوی مذمت آنها نباشیم و ادعای ربوبیت نکنیم تا عملا با قبول باب چهارم «ابوابا اربعة» خود را مشمول بهره‌مندی از چتر حمایتی «ثمانیۀ احرف» بنماییم!
يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً (۵۲) 
روزى كه شما را فرا مى‌‏خواند، پس در حالى كه او را ستايش مى‏‌كنيد اجابتش مى‏‌نماييد و مى‌‏پنداريد كه جز اندكى [در دنيا] نمانده‏‌ايد.

پس الآن باید به علوم ربانی اهل البیت ع معرفت کامل پیدا کنیم و از آنها به بزرگی یاد کنیم و اقرار نماییم که بواقع این علوم و آموزندگانش، انتخابی درست از سوی آل محمد ع برای تفسیر و فهماندن نور علم ولایت برای ما می‌باشد. نباید صبر کنیم و زمانی از عظمت این علوم باخبر شویم که دیگر کار از کار گذشته باشد.
علامت بازتاب عظمت نور قلبی آنها از قلب ما در دنیا این است که عملا در بین الشرین‌ها (دوراهی‌های سخت زندگی) عامل به نور ولایت شده باشیم، ان شاء الله، و اینگونه قلبا وصل به نور خواهیم گشت و همیشه از انوار هدایت الهی بهره‌مند خواهیم گشت.

جناب شیخ حسن طبرسی رحمت الله علیه در تفسیر شریفشان در تفسیر معنای «فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ» زیبا آورده‌اند و اشاره نموده‌اند که تا مهلت باقی است، پی به عظمت نور خود ببرید و از آن در قلبتان به بزرگی و عظمت، بهره‌مندی علمی دائمی داشته باشید!
+ «خیمه و بیت»

شان واقعی ما حمد مافوقه!
«إِنَّمَا الشَّأْنُ أَنْ تَكُونَ الصَّلَاةُ فُعِلَتْ بِقَلْبٍ نَقِيٍّ»
«يَا كُمَيْلُ لَا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ‏ وَ نَسَبَهُمْ إِلَى الْفِسْقِ‏ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ‏»

[اول، معالم ربانی صاحبان نور!]:
اصلا عبادت با شناخت علوم ربانی شروع می‌شود «أَوَّلُ عِبَادَةِ اللَّهِ مَعْرِفَتُهُ»!

[اولین چیزی که قلب ما باید بهش معرفت پیدا کنه، نور حمد است!
«أَنِّي أَحْمَدُ إِلَيْكَ اللَّهَ … »]:
وَ إِنَّ أَوَّلَ مَا أَبْدَؤُكَ بِهِ فِي ذَلِكَ وَ آخِرَهُ أَنِّي أَحْمَدُ إِلَيْكَ اللَّهَ إِلَهِي وَ إِلَهَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ رَبِّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ كَمَا يَجِبُ وَ يَنْبَغِي لَهُ وَ نَسْأَلُهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ ص- وَ عَلَى أَنْبِيَاءِ اللَّهِ بِجَمِيعِ صَلَاةِ مَنْ صَلَّى عَلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ وَ أَنْ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْنَا بِمَا وَفَّقَنَا لَهُ مِنْ مَسْأَلَتِهِ بِالاسْتِجَابَةِ لَنَا فَإِنَّ بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ.
و همانا اول چيزى كه در اين وصيت آغاز ميكنم براى تو و آخر آن اين است كه ستايش ميكنم خدائى را كه خداى تو و پيشينيان و آيندگان است و پرورش دهندۀ آسمانها و زمينها است آن‌سان كه او اهلش هست و همان‌سان كه براى او سزاوار است و از آن خدا مى‌‏خواهم كه بر محمّد پيامبر و بزرگ ما و بر پيامبران خدا درود فرستد و نعمتش را بر ما تمام كند به آنچه كه يارى كرده ما را در خواهش از او به فراهم كردن اسباب براى ما زيرا به نعمت و بخشش او اسباب شايستگى تمام مى‌‏شود.

[حمد – تقابل دو بینش «الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏ – الْعَاقِبَةُ لِلْأَغْنِيَاءِ»]:
+ «ثمانیۀ احرف»
کسی که معتقد شد خدا مافوق همه چیزه باید حالا سر حرفش باشه و امتحان پس بده،
قصه این مرد بنی اسرائیلی این حدیث ما هم همینه که خیلی جالب و شنیدنی است:
اعتقاد این مرد این بوده
«يُكْثِرُ أَنْ يَقُولَ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»
اعتقادی که ما ۲۴ ساعت داریم میگیم اما در عمل ببینیم مثل این مرد هستیم یا خدای ناکرده نیستیم!
شیطان از این اعتقاد متنفره و مترصد صاحبان این اعتقاده که یه جوری حالشونو بگیره، البته اولش خدا هم اجازه میده شیطان یک کمی جولان بده، چون هم مهلت این کار رو داره و هم امتحانی باشه برای جدا سازی معار از مستقر، چون هر دو زبانا میگن یا الله! خلاصه مرد بنی اسرائیلی با یک گزینۀ شیطان‌صفت، سر اعتقادشون، قصه تقابل دو بینش پیش میاد، و دو بار در امتحان سخت، ظاهرا نعمتاشو از دست میده، اما سر قولش هست و در مرتبه سوم، نه تنها سر هوای نفس شیطانیشو موفق میشه با کمک آل محمد ع و با کسب علم و اعتقاد از صاحبان نور بِبُره، بلکه ایوب‌وار راه برگشت نعمتهای از دست رفته رو عملا به همه نشون میده تا درس عبرتی برای معارین و مستقرین بشه که این بینش که آل محمد ع بر همه چیز تفوق و برتری دارن و عاقبت کار غلبه حق بر باطل و فرج خواهد بود واقعیتی انکار ناپذیر است و هر کس مدعی این بینش شود باید امتحان سختی بدهد «کربلا» و ممکن است دست چپ و راستش را هم ظاهرا بدهد اما سرش که محل این اعتقاد است از دست نخواهد رفت و چون قلب که محل این اعتقاد است بر تن امیر است حتما جان سالم، جسم معیوب را تعمیر و ترمیم خواهد نمود .
پس قصه «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» برای ما زمانی به بار خواهد نشست که قلبا به برتری علمی و فضیلت معالم ربانی که درس نور ولایت است را اقرار داشته باشیم و عملا این اقرار را در آیات تلاوت شده برای خود (در دل شرایط) با قبول ذلت کوچک نشان دهیم.
چقدر به این معالم ربانی و این اعتقادات یقین داریم؟
و اگر قرار باشد دو دست خود را برای آن فدا نماییم آیا باز هم بر سر این اعتقاد و جان‌فشانی برایش و آرمانهایش که تحقق ولایت آل محمد ع می‌باشد، هستیم یا در خواهیم رفت؟!
مصداق قلم شدن دو دست برای هر کس، یک امتحان کربلاست که خود شخص بهتر می داند.
و این اصلا خواست خداست که «و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و بشر الصابرین … الذین اذا اصابتهم مصیبۀ قالوا انا لله و انا الیه راجعون و الحمد لله رب العالمین و العاقبۀ لاهل التقوی و الیقین به صاحبان نور منا اهل البیت ع» که باب چهارم است!
قطع شدن دو دست برای مرد بنی اسرائیل، یا کفاره معاصی شد که قبلا با استعمال حسد انجام داده بود و یا مربوط به درجات بالای عالم ذر اوست!
و همینگونه است در مورد تلفهای زندگی روزمره ما «حاصل المعاصی التلف» که هر چه با اعتقاد باطل کسب شود، برای مستقرینی که خواهان الحاق به نور آل محمد ع از باب معالم ربانی هستند باید در کوره فتنۀ حوادث، ناخالصی‌های قلب خویش بزدایند و طلای ناب خالص اطاعت از مافوق را پیش‌کش این صاحبان نور الهی نمایند و با تمام وجود پای این مطلب را امضاء نمایند.
آیات عرضه شده در امتحانات برای ما متناسب با حسد ما نسبت به نور تنظیم شده است و فرج ما که همان خلاصی از دام حسد قلبی است با اقرار به فضیلت علمی صاحبان نور در قلب ما بستگی دارد و هر وقت قلبا هیچ ذره‌ای از حسد نسبت به معالم ربانی در قلب ما پیدا نشد، فرج آن زمان است!
و او که حسد، چشم دلش را از همان ابتدای آشناییش با معالم ربانی کور کرده بود و هیچگاه قلبا به این علوم نورانی ملحق نشد، نه به فرج رسید بلکه با اشتباه مرگبارش به درک واصل گردید. البته قطعا مهلت زیادی به اهل حسادت در دل شرایط داده شده بوده که بخواهد و بتواند دست از حسد خود نسبت به معالم ربانی بردارد، اما کو که معار، مستقر شود «فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ‏ في الذر الأول قال لا يؤمنون في الدنيا- بما كذبوا في الذر الأول-».
ایمان به خدا در ایمان و باور به معالم ربانی معلوم می‌شود!
اگر بینش آل محمد ع را در عالم ذر قلبا پذیرفته باشی، در دنیا این بینش را از دهان صاحبان نور که می‌شنوی، یادت می‌آید و می‌پذیری و تو گویی گم‌شده خود را پیدا نموده‌ای «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَحَيْثُمَا وَجَدَ أَحَدُكُمْ ضَالَّتَهُ فَلْيَأْخُذْهَا» و معالم ربانی صاحبان نور همان حکمتی است که نور ولایت را برای ما واضح و روشن و بدون هیچ شائبه‌ای مثل روز روشن می‌نماید.
پس قلب ما با ذکر شریف «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» یکپارچه مدح عظمت معالم ربانی صاحبان نور از آل محمد ع می‌کند. انگاری ما تازه یادمون اومده که باید از عظمت و بزرگی چه نوری و چه بینشی دائما یاد کنیم و این بینش را بکار ببندیم.
از آل محمد ع توفیق این وظیفه مهم را برای دوست‌داران حقیقی‌اش خواهانیم، ان شاء الله تعالی.
+ «کلمۀ الله هی العلیا» نیز معنای برتری هشت حرف را [اعتقاد لا اله الا الله] بر آنچه خلق شده دارد!
چه حدیث قشنگی است این حدیث مرد بنی اسراییلی!
«كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ رَجُلٌ يُكْثِرُ أَنْ يَقُولَ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏ فَغَاظَ إِبْلِيسَ ذَلِكَ فَبَعَثَ إِلَيْهِ شَيْطَاناً فَقَالَ قُلِ الْعَاقِبَةُ لِلْأَغْنِيَاءِ فَجَاءَهُ فَقَالَ ذَلِكَ فَتَحَاكَمَا إِلَى أَوَّلِ مَنْ يَطْلُعُ عَلَيْهِمَا عَلَى قَطْعِ يَدِ الَّذِي يَحْكُمُ عَلَيْهِ فَلَقِيَا شَخْصاً فَأَخْبَرَاهُ بِحَالِهِمَا فَقَالَ الْعَاقِبَةُ لِلْأَغْنِيَاءِ فَرَجَعَ وَ هُوَ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يَقُولُ‏ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏ فَقَالَ لَهُ تَعُودُ أَيْضاً فَقَالَ نَعَمْ عَلَى يَدِيَ الْأُخْرَى فَخَرَجَا فَطَلَعَ الْآخَرُ فَحَكَمَ عَلَيْهِ أَيْضاً فَقُطِعَتْ يَدُهُ الْأُخْرَى وَ عَادَ أَيْضاً يَحْمَدُ اللَّهَ‏ وَ يَقُولُ‏ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏ فَقَالَ لَهُ تُحَاكِمُنِي عَلَى ضَرْبِ الْعُنُقِ فَقَالَ نَعَمْ فَخَرَجَا فَرَأَيَا مِثَالًا فَوَقَفَا عَلَيْهِ فَقَالَ إِنِّي كُنْتُ حَاكَمْتُ هَذَا وَ قَصَّا عَلَيْهِ قِصَّتَهُمَا قَالَ فَمَسَحَ يَدَيْهِ فَعَادَتَا ثُمَّ ضَرَبَ عُنُقَ ذَلِكَ الْخَبِيثِ وَ قَالَ هَكَذَا الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين‏.»
در بنى اسرائيل مردى بود كه خيلى زياد ميگفت:
حمد و سپاس براى خدا و پايان نيك براى اهل تقوى است.
ابليس از عمل اين شخص بخشم آمد و يكى از عمال خود را بنزد او فرستاد و باو گفت در برابر شعار و گفتار آن شخص بگويد «العاقبة للأغنياء» پايان نيك براى ثروتمندان است و او آمد و چنين كرد   [تقابل دو بینش]
اين دو (عامل ابليس و آن شخص) قرار گذاشتند كه اول كسى را که برخورد ميكنند حاكم و داور نمايند و هر يك محكوم شدند دستش بريده شود. جريان منازعه را به اولين شخصى كه ملاقات كردند گفتند آن‏ شخص بر عليه اين مؤمن قضاوت كرد و گفت العاقبة للأغنياء در نتيجه دست آن مؤمن بريده شد و برگشت، ولى از شعار و گفتار خود دست بر نداشت! شيطان گفت باز هم حرفت را تكرار ميكنى؟ جواب داد آرى حاضرم براى بريدن دست ديگرم.
و حركت كردند و به اولين شخص براى داورى برخورد نمودند اتفاقا اين بار هم بر عليه او قضاوت شد و دست ديگرش هم بريده شد ولى در عين حال باز هم از گفتار حق خود دست برنداشت
شيطان گفت حاضری كه قرار محاكمه ما به گردن‌زدن و كشتن باشد؟ مرد مؤمن گفت آرى آماده‌‏ام
حركت كردند به اولين شخصى كه برخورد كردند پس از شرح جريان اين بار بر عليه آن شيطان و بنفع اين مؤمن قضاوت شده و آن قاضى و داور دستهاى آن مؤمن را وصل كرده و از خدا شفاى او را خواست و دستها سالم و بحالت اوليه برگشت سپس گردن آن پليد را زد و او را كشت، پس از آن اين چنين پايان نيك براى اهل تقوى مى‌‏شود (البته پس از استقامت و تحمل شدائد به پيروزى و نابودى دشمن ميرسد).

[حمد(خلاف الذمّ) ≠ ذمّ ]:
وَ اكْسِبُوا الْحَمْدَ بِالنُّجْحِ وَ لَا تَكْتَسِبُوا بِالْمَطْلِ ذَمّاً.
ذمّ: [عیب – نقص – …]
و إن من شي‏ء إلّا يسبّح بحمده.
تمام تقدیرات گواه است [آیه فطور] بر عیوب ما و بی‌عیبی ذات اقدس الهی [يسبّح بحمده] که ابزار نور ولایت را برای نجات ما از دام عیوب قرار داده است.
عَاقِبَةُ الْكَذِبِ الذَّمُّ
[کذب – ذمّ]
فَلَا يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ

[ذمّ – حمد]:
اهل شک و حسد، اهل سرزنش به خاطر شک نسبت به معالم ربانی هستند.
اهل نور یقین اهل ستایش و اقرار به فضل معالم ربانی هستند.
«فَذَمَّهَا رِجَالٌ غَدَاةَ النَّدَامَةِ وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ يَوْمَ الْقِيمَةِ»

«فالحمد للشي‏ء دلالة على أنه محسن و الذم للشي‏ء دلالة على أنه مسي‏ء»:
کانه وقتی یکی رو ستایش می کنی داری میگی اون خوبه و کارش درسته
و وقتی کسی رو مذمت می کنی میگی کارش ایراد داره و ناقصه.
این مفهوم رو باید از واژه حمد و ذم بدانیم.

[سورة آل‌‏عمران (۳): آية ۱۶۱]
وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (۱۶۱)
و هيچ پيامبرى را نَسِزَد كه خيانت ورزد، و هر كس خيانت ورزد، روز قيامت با آنچه در آن خيانت كرده بيايد؛ آنگاه به هر كس [پاداش‏] آنچه كسب كرده، به تمامى داده مى‌‏شود، و بر آنان ستم نرود.

[حمد – ذمّ] + [غلّ – معالم ربانی صاحبان نور]:
صاحبان نور، خیانت در کارشان نیست!
«وَ بَرَّأَ نَبِيَّهُ ع مِنَ الْخِيَانَةِ» و این آیه و احادیث این باب با این مطلب باید مطالعه شود:
… اینکه این در همه زمانها اتفاق افتاده که صاحبان نور را به چیزی متهم می‌نمودند تا راهی برای مذمت او بیابند (حمد – ذمّ) و این مطلب در مقاله‌های افک و افتراء و دیگر واژه‌های وابسته و مترادف حسد، کامل آمده است و این آیه، جواب تمام این دروغهای بی سرو ته می‌باشد که در ماموریت انجام شده توسط صاحبان نور، هیچ نقص و عیبی که بتوان با گروکشی آن، آنها را مورد مذمت قرار داد وجود ندارد که «وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ» پس این آیه مهم باید در مقاله‌های حمد و ذمّ بیاید و مطلب را کامل نماید.
«أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ يَوْمَ بَدْرٍ إِلَى أَنَّهُ أَخَذَ لِنَفْسِهِ مِنَ الْمَغْنَمِ قَطِيفَةً حَمْرَاءَ حَتَّى أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَطِيفَةِ وَ بَرَّأَ نَبِيَّهُ ع مِنَ الْخِيَانَةِ وَ أَنْزَلَ بِذَلِكَ فِي كِتَابِهِ‏ وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ».

بَيْتُ الْحَمْدِ!

امام صادق علیه السلام:
عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏
إِنَّ لِصَاحِبِ الْأَمْرِ بَيْتاً يُقَالُ لَهُ بَيْتُ الْحَمْدِ
فِيهِ سِرَاجٌ يَزْهَرُ مُنْذُ يَوْمَ وُلِدَ إِلَى يَوْمِ يَقُومُ بِالسَّيْفِ لَا يُطْفَى.

نور الولایة، ذرّه‌ای نقص نداره! شک نکن!
حسود هر جوری شده میخواد به کار خدا عیب و ایراد بگیره!

رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم:
فناداني ربي جل جلاله: يا محمد.
قلت: لبيك يا ربي و إلهي و سيدي؟
قال: سبقت رحمتي غضبي لك و لذريتك،
أنت صفوتي من خلقي، و أنت أميني و حبيبي و رسولي،
و عزتي و جلالي لو لقيني جميع خلقي
يشكون فيك طرفة عين أو ينقصونك أو ينقصون صفوتي من ذريتك
لأدخلتهم ناري و لا أبالي.

امام علی علیه السلام:
و الله لا يكون الامام إماماً حتى يحيي الموتى،
أو ينزل من السماء مطراً،
أو يأتي بما يشاكل ذلك مما يعجز عنه غيره،
و فيكم من يعلم أني الآية الباقية، و الكلمة التامة، و الحجة البالغة.

امام صادق علیه السلام:
قولوا في حقنا ما استطعتم
فإن البحر لا ينزف، و سر الغيب لا يعرف، و كلمة الله لا توصف،
و من قال لم و بم و مم فقد كفر.

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏
الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيْنَا رَبُّ الْعَالَمِينَ

عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ:
جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الرِّضَا ع فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ‏
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏
مَا تَفْسِيرُهُ؟
فَقَالَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنِ الْبَاقِرِ عَنْ زَيْنِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏
مَا تَفْسِيرُهُ؟
فَقَالَ
الْحَمْدُ لِلَّهِ هُوَ أَنْ عَرَّفَ‏ عِبَادَهُ بَعْضَ نِعَمِهِ عَلَيْهِمْ جَمْلًا
إِذْ لَا يَقْدِرُونَ عَلَى مَعْرِفَةِ جَمِيعِهَا بِالتَّفْصِيلِ
لِأَنَّهَا أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَى أَوْ تُعْرَفَ
فَقَالَ لَهُمْ قُولُوا
الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيْنَا رَبُّ الْعَالَمِينَ
وَ هُمُ الْجَمَاعَاتُ‏ مِنْ كُلِّ مَخْلُوقٍ مِنَ الْجَمَادَاتِ وَ الْحَيَوَانَاتِ
فَأَمَّا الْحَيَوَانَاتُ فَهُوَ يَقْلِبُهَا فِي قُدْرَتِهِ وَ يَغْذُوهَا مِنْ رِزْقِهِ وَ يُحَوِّطُهَا بِكَنَفِهِ وَ يُدَبِّرُ كُلًّا مِنْهَا بِمَصْلَحَتِهِ
وَ أَمَّا الْجَمَادَاتُ فَهُوَ يُمْسِكُهَا بِقُدْرَتِهِ يُمْسِكُ الْمُتَّصِلَ مِنْهَا أَنْ يَتَهَافَتَ وَ يُمْسِكُ الْمُتَهَافِتَ مِنْهَا أَنْ يَتَلَاصَقَ‏ وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ‏ وَ يُمْسِكُ الْأَرْضَ أَنْ تَنْخَسِفَ إِلَّا بِأَمْرِهِ
إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ رَءُوفٌ رَحِيمٌ‏

قَالَ ع
وَ رَبُّ الْعَالَمِينَ مَالِكُهُمْ وَ خَالِقُهُمْ وَ سَائِقُ أَرْزَاقِهِمْ إِلَيْهِمْ مِنْ حَيْثُ يَعْلَمُونَ وَ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ
فَالرِّزْقُ مَقْسُومٌ‏ وَ هُوَ يَأْتِي ابْنَ آدَمَ عَلَى أَيِّ سِيرَةٍ سَارَهَا مِنَ الدُّنْيَا لَيْسَ تَقْوَى مُتَّقٍ بِزَائِدِهِ وَ لَا فُجُورُ فَاجِرٍ بِنَاقِصِهِ وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ سِتْرٌ وَ هُوَ طَالِبُهُ وَ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ يَفِرُّ مِنْ رِزْقِهِ لَطَلَبَهُ رِزْقُهُ كَمَا يَطْلُبُهُ الْمَوْتُ
فَقَالَ‏ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ قُولُوا
الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيْنَا وَ ذَكَرَنَا بِهِ مِنْ خَيْرٍ فِي كُتُبِ الْأَوَّلِينَ قَبْلَ أَنْ نَكُونَ
فَفِي هَذَا إِيجَابٌ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ عَلَى شِيعَتِهِمْ أَنْ يَشْكُرُوهُ بِمَا فَضَّلَهُمْ‏
وَ ذَلِكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لَمَّا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ وَ اصْطَفَاهُ نَجِيّاً وَ فَلَقَ لَهُ الْبَحْرَ وَ نَجَّى بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَعْطَاهُ التَّوْرَاةَ وَ الْأَلْوَاحَ رَأَى مَكَانَهُ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ يَا رَبِّ لَقَدْ أَكْرَمْتَنِي بِكَرَامَةٍ لَمْ تُكْرِمْ بِهَا أَحَداً قَبْلِي
فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ يَا مُوسَى أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مُحَمَّداً ص أَفْضَلُ عِنْدِي مِنْ جَمِيعِ مَلَائِكَتِي وَ جَمِيعِ خَلْقِي قَالَ مُوسَى يَا رَبِّ فَإِنْ كَانَ مُحَمَّدٌ أَكْرَمَ‏ عِنْدَكَ مِنْ جَمِيعِ خَلْقِكَ فَهَلْ فِي آلِ الْأَنْبِيَاءِ أَكْرَمُ مِنْ آلِي
قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ يَا مُوسَى أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ فَضْلَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَى جَمِيعِ آلِ النَّبِيِّينَ كَفَضْلِ مُحَمَّدٍ عَلَى جَمِيعِ الْمُرْسَلِينَ
فَقَالَ مُوسَى يَا رَبِّ فَإِنْ كَانَ آلُ مُحَمَّدٍ كَذَلِكَ فَهَلْ فِي أُمَمِ الْأَنْبِيَاءِ أَفْضَلُ عِنْدَكَ مِنْ أُمَّتِي ظَلَّلْتَ عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَ أَنْزَلْتَ عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى وَ فَلَقْتَ لَهُمُ الْبَحْرَ
فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ يَا مُوسَى أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ فَضْلَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ عَلَى جَمِيعِ الْأُمَمِ كَفَضْلِهِ‏ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِي
فَقَالَ مُوسَى يَا رَبِّ لَيْتَنِي كُنْتُ أَرَاهُمْ
فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا مُوسَى إِنَّكَ لَنْ تَرَاهُمْ فَلَيْسَ هَذَا أَوَانَ ظُهُورِهِمْ وَ لَكِنْ سَوْفَ تَرَاهُمْ فِي الْجِنَانِ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ الْفِرْدَوْسِ بِحَضْرَةِ مُحَمَّدٍ فِي نَعِيمِهَا يَتَقَلَّبُونَ وَ فِي خَيْرَاتِهِ يَتَبَحْبَحُونَ‏
أَ فَتُحِبُّ أَنْ أُسْمِعَكَ كَلَامَهُمْ
فَقَالَ نَعَمْ إِلَهِي
قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ قُمْ بَيْنَ يَدَيَّ وَ اشْدُدْ مِئْزَرَكَ قِيَامَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ بَيْنَ يَدَيِ الْمَلِكِ الْجَلِيلِ
فَفَعَلَ ذَلِكَ مُوسَى ع
فَنَادَى رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ يَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ فَأَجَابُوهُ كُلُّهُمْ وَ هُمْ فِي أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ
لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ‏ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ‏
قَالَ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تِلْكَ الْإِجَابَةَ شِعَارَ الْحَجِّ
ثُمَّ نَادَى رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ يَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ إِنَّ رَحْمَتِي سَبَقَتْ غَضَبِي وَ عَفْوِي قَبْلَ عِقَابِي‏ فَقَدِ اسْتَجَبْتُ لَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَدْعُونِي وَ أَعْطَيْتُكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَسْأَلُونِي مَنْ لَقِيَنِي مِنْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ صَادِقٌ فِي أَقْوَالِهِ مُحِقٌّ فِي أَفْعَالِهِ وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخُوهُ وَ وَصِيُّهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَلِيُّهُ وَ يُلْتَزَمُ طَاعَتُهُ كَمَا يُلْتَزَمُ طَاعَةُ مُحَمَّدٍ
وَ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُ الْمُصْطَفَيْنَ الْمُطَهَّرِينَ الْمُبَانِينَ بِعَجَائِبِ آيَاتِ اللَّهِ وَ دَلَائِلِ حُجَجِ اللَّهِ مِنْ بَعْدِهِمَا أَوْلِيَاؤُهُ أَدْخَلْتُهُ جَنَّتِي‏ وَ إِنْ كَانَتْ ذُنُوبُهُ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ
قَالَ فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيَّنَا مُحَمَّداً ص قَالَ يَا مُحَمَّدُ وَ مَا كُنْتَ بِجَانِبِ‏ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا أُمَّتَكَ بِهَذِهِ الْكَرَامَةِ
ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُحَمَّدٍ ص قُلِ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ عَلَى مَا اخْتَصَّنِي بِهِ مِنْ هَذِهِ الْفَضِيلَةِ
وَ قَالَ لِأُمَّتِهِ قُولُوا أَنْتُمْ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ عَلَى مَا اخْتَصَّنَا بِهِ مِنْ هَذِهِ الْفَضَائِلِ‏
.
از حضرت امام حسن عسكرى از آباء گرام خود فرمود:
مردى خدمت حضرت رضا عليه السّلام رسيد عرضكرد يا ابن رسول اللَّه مرا از تفسير آيه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ مطلع فرما
فرمود پدرم از جدم از حضرت باقر از زين العابدين از پدرش نقل كرد كه مردى خدمت امير المؤمنين عليه السّلام رسيد عرضكرد تفسير الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ را برايم بگو.
فرمود:
الحمد للَّه اينست كه خداوند به بندگان خود بعضى از نعمت‏هايش را معرفى نموده نه تمام آنها را به تفصيل زيرا آنها بيش از حد شمارش و شناخت هستند
بآنها فرموده بگوئيد الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ ستايش خدا را بر نعمتهائى كه بما ارزانى داشته پروردگار جهانيان و عالمين عبارت است از تمام گروه‏هاى مخلوقات از جمادات و حيوانات.
اما حيوانات را ميچرخاند در قدرت خود و از روزى خويش بآنها ميخوراند و در اختيار خويش آنها را نگه ميدارد و تدبير امور آنها را بمصلحت خود مى‏‌نمايد.
اما جمادات را بقدرت خود نگه ميدارد. آنهائى كه متصل بهم هستند از ريخت و ريز نگه ميدارد و آنها كه از هم پاشيده و جدايند از اتّصال نگه ميدارد
آسمان را جلوگيرى ميكند كه بر زمين فرود آيد مگر با اجازه‌‏اش
و زمين را نگه ميدارد از فرو ريختن مگر بامرش
خداوند نسبت به بندگان خود رؤف و رحيم است.
فرمود:
رب العالمين يعنى مالك و خالق و سوق دهنده روزى بسوى آنها از جاهائى كه ميدانند و از جاهائى كه نميدانند پس روزى قسمت شده و به فرزند آدم داده مى‌‏شود به هر نحوى از امور دنيا نه تقواى پرهيزكار سبب افزايش روزى مى‌‏شود و نه تبهكارى تبهكار موجب نقصان آن ميگردد بين او و روزى يك پرده‏‌ايست و آن در جستجوى صاحب خويش است اگر يكى از شما از روزى خود فرار كند روزى او را ميجويد مانند مرگ كه صاحبش را ميجويد،
خداوند فرمود بگوئيد
الحمد للَّه على ما انعم علينا
ستايش خدا را بر نعمتهائى كه بما ارزانى داشته
و ما را ياد كرده به نيكى در كتاب‏هاى پيشينيان قبل از اينكه وجود داشته باشيم.
در اين مطلب الزامى است براى محمّد و آل محمّد و شيعيان آنها كه سپاسگزارى كنند او را بواسطه فضيلتى كه به ايشان بخشيده چون پيامبر اكرم فرمود وقتى خداوند موسى بن عمران را مبعوث كرد و او را برگزيده دريا را برايش شكافت و بنى اسرائيل را نجات بخشيد و به او تورات و الواح را داد خود را داراى قرب و منزلت نزد خدا ديد.
عرض كرد پروردگارا مرا چنان گرامى داشته‌‏اى كه احدى را قبل از من اين قدر گرامى نداشته‏‌اى
خداوند فرمود اى موسى مگر نميدانى كه محمّد در نزد من از تمام ملائكه و همه خلق بهتر است.
موسى گفت خدايا اگر محمّد گرامى‌‏تر است نزد تو از تمام جهانيان آيا در ميان آل پيامبران گرامى‌‏تر از آل من وجود دارد.
خدا فرمود موسى مگر نميدانى كه برترى آل محمّد بر تمام آل پيامبران مانند فضيلت محمّد است بر پيامبران
موسى گفت خدايا اگر آل محمّد چنين هستند پس آيا ميان امت‏هاى انبياء برتر از امت من هستند؟ سايه بر سر آنها افكندى و شير خشت و مرغ بريان بر آنها نازل كردى و دريا را بر آنها شكافتى
خداوند فرمود موسى نميدانى كه فضل امت محمّد بر تمام امت‏ها مانند فضل محمّد است بر تمام خلق.
موسى گفت
كاش آنها را ميديدم.
خداوند به او وحى كرد كه تو آنها را نخواهى ديد حالا موقع ظهور آنها نيست ولى در آينده در بهشت آنها را خواهى ديد در جنات عدن و فردوس در حضور محمّد غرق در نعمت‏ها و تكيه بر جايگاههاى لذت بخش آن زده‏‌اند.
آيا دوست دارى صداى سخن آنها را بشنوى؟
عرض كرد آرى پروردگارا.
فرمود بايست و كمربند خود را محكم ببند مانند ايستادن يك بنده ذليل در مقابل فرمانرواى جليل.
موسى اين كارها را انجام داد
خداوند ندا داد اى امت محمّد
همه جواب او را دادند در حالى كه در اصلاب پدران و ارحام مادران خود بودند
«لبيك اللهم لبيك لا شريك لك لبيك ان الحمد و النعمة لك و الملك لا شريك لك»
خداوند همين جواب را شعار حج قرار داد.
سپس خطاب كرد:
اى امت محمّد رحمت من بر غضبم سبقت گرفته و عفوم قبل از عقاب و كيفر من است
پيش از آنكه مرا بخوانيد دعاى شما را مستجاب كرده‌‏ام
و قبل از اينكه بخواهيد به شما عطا كرده‏‌ام
هر كه مرا با گواهى‏
لا اله الا اللَّه وحده لا شريك له و محمّد عبده و رسوله‏
با اينكه در ادعاى خود صادق و در كردار موافق باشد
و گواهى دهد به اينكه على بن ابى طالب برادر و وصى او پس از درگذشت پيامبر است و ولى اوست و اطاعت او را مانند اطاعت پيامبر لازم‏ شمارد
و گواهى دهد كه اولياى برگزيده پاك سرشت كه آراسته با آيات شگفت‏‌انگيز خدايند و داراى دليل‏هاى حجت خدايند پس از محمّد و على جانشينان و اولياء اويند كسى كه چنين گواهى را بدهد داخل بهشتم ميكنم گر چه گناهش به اندازه كف دريا باشد.
فرمود
وقتى خداوند پيامبر ما محمّد مصطفى را مبعوث كرد فرمود
اى محمّد نبودى در طور وقتى امت تو را خوانديم با اين كرامت
سپس خداوند فرمود اى محمّد بگو
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ بر اين امتيازات كه به من بخشيده‏‌اى
و به امت او فرمود بگوئيد
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ بواسطه اين فضائل كه بما بخشيده‌‏اى.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی