Luminous Windscreen Wiper!
«طرف» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عَيْنٌ مَطْروُفة: چشمى كه در اثر برخورد با چيزى اشك بريزد.»
+ «شب زنده داری»
وقتی که دید راننده بعلت بارش باران یا برف، روی شیشه جلو کم میشه اینجا وقتشه که با کمک برف پاک کن، شب زنده داری کنه و موانع حسادت و تمناها رو کنار بزنه تا در دل این طوفان حوادث فتنه ها، با دید باز مسیر حرکتشو ببینه و تابلوهای راهنما رو ببینه و بدقت و با دید خوب رانندگی کنه چون چاره ای جز رانندگی در زندگی روزمره دنیا نداره و توقف از ادامه مسیر ممکن نیست و انگاری ما مجبوریم در هر شرایط سختی، به رانندگی خودمون ادامه بدیم و لذا نیاز به برف پاک کن دانا داریم که موانع دید سر راه ما رو کنار بزنه و به ما نور بصیرت عنایت کنه و به ما علم بده تا بتونیم مسیر حرکتمونو بخوبی انتخاب کنیم و خطرات سر راه رو ببینیم و از کنارشون رد بشیم. چه مثال زیبایی است برف پاک کن برای توضیح واژۀ «طرف» و این آیۀ زیبا که: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرينَ (114)»
«عَيْنٌ مَطْروُفة»
برفپاککن نورانی! وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ!
+ «قصر»: قاصرات الطرف
+ «تحفة»
+ «هدیة»
+ «قبض و بسط – ازدیاد علم و یقین»:
« إِنَّ لَنَا فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ وَفْدَةً إِلَى رَبِّنَا فَلَا نَنْزِلُ إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَطْرَفٍ »
+ «طرف – عَيْنٌ مَطْروُفة»
طرف البصر : تحرّك
+ «سلم»
[طرف – کرم] :
کتاب فقه اللغه : الطِّرفُ من الخيل: بمنزلة الكريم من الرجال
« طَرَفُ القومِ : رئيسهم » :
«طرف» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است که یادآوری معالم ربانی آنها، قلب تاریک ما را مکررا تازه و روشن می کند!
+ «بداء»
زیباترین مثال: برف پاک کن و شیشه شوی شیشه جلوی ماشین!
عَيْنٌ مَطْروُفة : چشمى كه در اثر برخورد با چيزى اشك بريزد !
« طَرَفَتْ عينُهُ : إذا أصبتها بشيء فدمعت »
نقش پلک و اشک ریزش در دفع عامل مزاحم دید چیست ؟!
اگر بصیرت قلب دچار اشکال و شبهه شود و تاریک گردد این معالم ربانی است که یادش مثل شیشه شور و برف پاک کن ماشین، این کثیفی قلب را از روی شیشه مقابل دید راننده برطرف می کند و دید راننده را دوباره «نو» می کند و این ویژگی در معنای واژه «طرف» متعلق به کار و نقشی است که معالم ربانی با قلب ما انجام می دهد.
پس در جاده زندگی مدام شیشه جلوی دید ما کثیف می شود و نیاز به تمیز کردن دارد و اینجاست که برف پاک کن و شیشه شور اهمیت خود را علی الخصوص در موقع بارندگی که گل و لای ماشین جلویی مدام شیشه را کثیف می کند و مانع دید راننده می شود، نشان میدهد.
مفهوم نو و تازگی در این واژه اشاره به تاثیر کلام نورانی دارد که قلب را آن به آن با نگاهش تازه می کند و مَثَل صاحبان نور مَثَل پلک است ««فِي طَرْفَةِ عَيْن» در يك چشم به هم زدن، در يك لحظه » !!! مثال برف پاک کن شیشه جلوی ماشین.
راننده با تجربه میدونه که توی هوای بارانی که زمین کثیف شده، توی جاده چقدر نیازمند برف پاک کن صحیح و سالم هست! مدام شیشه جلوی ماشین کثیف میشه و لازمه با برف پاک کن، این کثیفی کنار زده بشه! این مثال زیبا قصه دنیای قلب ماست که مدام در دل شرایط، نا آرام می شویم و نیازمند یادآوری معالم ربانی هستیم که همچون برف پاک کن، قلب ما را روشن و تمیز نماید و دوباره دست ما را، که افتاده ایم، بگیرد و بلند نماید. صاحبان نور این کار را به «طرفة العینی» انجام می دهند و مثل حرکت سریع برف پاک کن، کثیفی را از روی مسیر دید چشم کنار می زنند.
به این دید تازه، عرب «طرف» می گوید.
نقش پلک برای چشم چقدر حائز اهمیت است؟!
عرب به لطیفه و گفتار نو «طُرفة» میگوید:
« الطُّرْفَة- گوشه چشم،- ج طُرَف: لطيفه، گفتار نو و دلپسند »
طرفه، نام و کلام زیبای تاثیر گذار صاحبان نور است و این کلام دلپسند و دل نشین، عامل روشنایی قلب است.
+ «بداء»
اللغة:
و الطرف مصدر طرفت عين فلان إذا نظرت و هو أن ينظر ثم يغمض
و الطرف العين أيضا
طرف : چشم، نگاه كردن و بستن چشم.
[قصر – صرح – طرف]
+ «قرر – قواریر»
+ «مَرَد»:
اگر اقرار به معالم ربانی داشته باشی « قَوارِيرَ »، مَثَل تو مَثَل اهل یقینی همچون خانم بلقیس خواهد شد که نورش یعنی جناب سلیمان ع به او اجازه ورود در بیت علمی آل محمد ع و استفاده از این علم را داد تا عیب حسدش نمایان و برای همیشه درمان و ازاله گردد.
« قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِيرَ » ،
واژه قَوارِيرَ در مقالۀ «قرر – قرّ» نشان می دهد تنها راه خلاصی و نجات از دام حسد فقط اقرار به فضل علوم ربانی است کانه با این سقف ممتاز برای خود راه دسترسی به بی نهایت علم آل محمد ع را فراهم نموده ای!
« قيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ كَشَفَتْ عَنْ ساقَيْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَواريرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسي وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ (44) »
این صرح، ویژگی زیبای دیگری نیز برایش بیان شده که «ممرد» است یعنی از حب هر لیدر سوء، عاری است و اصلا موی زائد حسد در این اهل یقینی همچون بلقیس، دیگر مشاهده نمی شود:
« المرَدُ نَقَاءُ الخدَّين من الشعر »
گر چه قبلا از او صفات طینتی مذموم می دیدی (پرستش خورشید) اما الان به برکت معالم ربانی اش به حدی رسیده که حسد با یاد معالم ربانی از دنیای قلبش برطرف شده است.
+ «بداء»:
[سورة الرعد (13): الآيات 41 الى 43]
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسابِ (41)
[طرف – قبض و بسط] :
مثال زیبا :
مثال دید راننده در جاده مه آلود!
بیمار با علائمی مبهم مراجعه میکنه و مختصری شرح حال میده! و فورا میگه، تشخیص بیماری من چیست ؟
جواب اینه که فعلا دید ما نسبت به بیماری شما شبیه دید ضعیف راننده است که در جادهای مه آلود گیر کرده و رانندگی میکنه و خیلی یواش داره راه میره حتی بعضی جاها اینقدر سخته میشه که توقف میکنه ، لذا برای این بیمار، آزمایش می نویسیم تا انجام بده و دید ما نسبت به بیماری اون بره بالا ! اینجوری میشه سریعتر رانندگی کرد وگرنه ممکن نیست، پس بصیرت و بینایی قلب عامل تعیین مسیر درست و سرعت حرکت در صراط مستقیم آل محمد ع است و اهل شک نابینا چگونه می تواند راننده ماشینی باشد که در مه غلیظ گیر کرده و یک قدمی خود را نمی بیند و اگر بخواهد با سرعت صد کیلومتر در این مه حرکت کند، می شود حدس زد چه بلایی به سر خود و سرنشینانش خواهد آورد.
پس قلب سلیم و بینا جلوی پای خودش را، آنهم حد اکثر تا مختصری که مشکل خودش را حل کند خواهد دید، لذا هر کسی فقط باید جلوی پای خودش را نگاه کند.
چه مثال زیبایی بود این مثال رانندگی در مه!
قبض و بسط خیلی مبحث مهمی است و این قبیل مثالها به درد این بحث می خوره.
مثال بعدی همین طرز آموزش و درمان بیماری ها بر اساس روش پزشکی روز دنیاست!
میگن فعلا داروی چویس متفورمینه، و بعدا اینجور و اونجور، اما یه روزی داروی دیگه ای مرسوم بوده! ما تابع اینیم که ببینیم امروز قانون چه درمانی رو درست میدونه، همونو اجرا کنیم گر چه برامون یقینه که دید دور نداریم و ممکنه فردا یهو مسیر درمان صدو هشتاد درجه عوض بشه !
قصه قلب اهل یقین و صاحبان نور و تبعیت «عبد از رب» یا «امة از عبد» همینه!
رب از عبد تبعیت میخواد و عبد هم باید عبودیت کنه و خواسته غیر منطقی و نامعقول دانستن و معلوم بودن کیلومترها دور رو بذاره کنار ! الآن دستور چیه، اجراش کنیم، بعدا دستور همون موقع خودشو داره که باید اجرا بشه، گرچه با یک ثانیه قبل دستور کاملا متفاوت و مخالف باشه.
چرا در نظام درمان تابع این جبر هستیم اما نمی فهمیم درستش در فهم امر الله نیز همین قبض و بسطی است که فعلا قلبمون متوجه اون میشه و همینو اجرا باید کرد تا قدم بعدی مشخص بشه و مثل مسابقاتی که پاکت سوال بعدی زمانی باز و خوانده می شود که سوال قبلی رو درست جواب داده باشی و تا با قبض و بسط، یکی یکی قدمهاتو جای سفت نذاری و نری جلو مشکل حل نمیشه و اینجوری نیست که مثل روز، تا کیلومترها معلوم باشه و بتونی گازشو بگیری و بری!
مثال جاده مه آلود در شب تاریک چه زیباست.
مِه آلود : مُظلِم، يَعتريه الضَّباب
مه بامدادی : اَلضُّبَاب، اَلشُّبُّورَة
مه رقيق : ضُبَابٌ شَفَّاف
[مَا حَرَّضَ اللَّهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِينَ بِالصَّلَاةِ … تَسْكِيناً لِأَطْرَافِهِمْ] :
عامل آرامش «تَسْكِيناً»، نور درون قلب «طرف» است.
مفهوم واژه صلی، یعنی اتباع از همین نور قلب است.
طرف، همان گرایش و اتباع قلب از نور است:
نَهْجُ الْبَلَاغَةِ،
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
فِي ذَمِّ التَّكَبُّرِ وَ مِنْ ذَلِكَ مَا حَرَّضَ اللَّهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِينَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ مُجَاهَدَةِ الصِّيَامِ فِي الْأَيَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ تَسْكِيناً لِأَطْرَافِهِمْ وَ تَخَشُّعاً لِأَبْصَارِهِمْ وَ تَذْلِيلًا لِنُفُوسِهِمْ وَ تَخْفِيضاً لِقُلُوبِهِمْ وَ إِذْهَاباً لِلْخُيَلَاءِ عَنْهُمْ وَ لِمَا فِي ذَلِكَ مِنْ تَعْفِيرِ عَتَاقِ الْوُجُوهِ بِالتُّرَابِ تَوَاضُعاً وَ إِلْصَاقِ كَرَائِمِ الْجَوَارِحِ بِالْأَرْضِ تَصَاغُراً وَ لُحُوقِ الْبُطُونِ بِالْمُتُونِ مِنَ الصِّيَامِ تَذَلُّلًا .
مشتقات ریشۀ «طرف» در آیات قرآن:
لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خائِبينَ (127)
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرينَ (114)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَريعُ الْحِسابِ (41)
مُهْطِعينَ مُقْنِعي رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ (43)
فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى (130)
بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ (44)
قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريمٌ (40)
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عينٌ (48)
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ (52)
وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعينَ مِنَ الذُّلِّ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍّ وَ قالَ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْليهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمينَ في عَذابٍ مُقيمٍ (45)
فيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ (56)