Luminous Union!
Luminous Uniformity!
«لحم» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«لَحْمَةُ الثَّوْبِ: پارچه منسوج»
+ «قرب»
+ «ولی»
+ «وصل»
+ «قلبی که به نور گره خورده! گره نورانی! سِراجاً مُنيراً!»
ثوب مُلْحَمٌ: إذا تداخل سداه، و يسمّى ذلك الغزل لُحْمَةٌ تشبيها بلحمة البازي،
جامه ابريشمى را هم « ثوب مُلْحَمْ » گويند.
چنانكه تار و پود ابريشمى را نيز بهمان شباهت – لُحْمَة – نامند.
قلبی که به نورش جوش خورده! فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً!
قلبی که تحت تاثیر نورش قرار گرفته «وقع» و در نورش ذوب شده و به نورش جوش خورده و با نورش یکی شده و به نورش پیوندی محکم و ناگسستنی خورده! قلبی که به نورش لحیم شده! قلبی که با نورش یکی شده! مثل دو قطعه فلز که به هم لحیم میشن و جوش میخورن و یکتیکه میشن!
لحیم کردن!
لَحَمَ الأَمْرَ: آنرا محكم كرد.
لَحَمَ الصّائغُ الفِضَّةَ : زرگر نقره را لحيم كرد.
معالم ربانی صاحبان نور همان صنعت و صنعتگرانی دانا هستند که قلب اهل نور یقین را به علوم نورانی آل محمد ع میچسباند! قرب! نزدیکی! زوج! و …
این میشه بهرهمندی از معنای واژه نور ولایت به سبب یادآوری معالم ربانی در دل شرایط تقدیراتی که انگاری اسمش میشه لحیمکاری آیات!
در هر آیت و تقدیر عرضه شده، باید یه جوش محکم دیگه بخوریم تا یقینمون، نورانیتش، روز بروز بره بالا و بالاتر.
+ «حُبّ – چسب»
این واژه لحم رو اونایی که بافندگی و نساجی بلدن خوب می فهمن.
واژه جبی و مجتبی رو اونایی که سرامیک کار هستند خوب می فهمن.
خلاصه برای هر شغلی واژهای زیبا متناسب با فهم اون شغل اومده تا نور ولایت رو به زبان شغلی خودش بفهمونه!
واژۀ ملک، برای نانوایی و آشپزها.
سعی کردیم واژهها رو با تصاویری زیبا مفهوم کنیم تا نور ولایت رو بخوبی بیان کرده باشیم، تا متوجه شویم که نور ولایت چقدر فهمش، اگه خوب دقت کنیم ساده و راحت است و چقدر سخت و مشکل است اگه از راهش برای فهمش وارد نشیم و راه فهم نور ولایت با تمام واژهها، وجود علوم نورانی مقدس آل محمد ع است، در ملک و در ملکوت.
مفهوم تداخُل: «تَلَاحُمُ الناس: تداخُلُهم بعضِهم في بعض»
«حَبْلٌ مُلاحَمٌ: شديدُ الفَتل»
لحم در معنای مذموم میشه لحم الخنزیر:
اشاره به اینکه گوشت خوک (اعتقاد لیدرهای سوء) در وجود اهل شک حسود، متراکم و روی هم انباشه می شود.
لحم در معنای ممدوح میشه لحم طیر:
گوشت طیر (معالم ربانی صاحبان نور) در وجود اهل نور یقین داخل و متراکم می شود.
کشتیگیرها میگن: چه گوشت چِقِر و توی هم و متداخل در هم و … داره!
مفهوم ممدوح واژه لحم میگه معالم ربانی در وجود اهل نور یقین اینجوری محکم جوش خورده،
و در معنای مذموم واژۀ لحم میگه اندیشه لیدرهای سوء در وجود اهل شک حسود اینجوری جوش خورده!
+ «و اشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم»
یعنی به شدت وجودشون اینجوری شکل گرفته!
انگاری هیچکدوم به این راحتی اینهمه گوشتها و اعتقاداتی که روی هم تلمبار کردنو از دست نمیدن !
یعنی دست از اعتقادات خودشون بر نمی دارن.
لحم یعنی اعتقاد در گوشت و پوست و استخوانشان رسوخ کرده.
در تار و پود قلبشان رسوخ کرده « لَحْمَةُ الثَّوْبِ ».
می بینیم که در این واژه مفهوم قرب و نزدیکی و نور ولایت و هزار واژه مترادف دیگه وجود دارد.
« لَحْمَةُ الثَّوْبِ : يُنْسَجُ عَرْضاً»
«اللُّحْمَةُ : القَرابَةُ»
«الْوَلَاءُ لُحمَةٌ كَلُحْمَةِ النَّسَبِ: أَي قَرَابَةٌ كَقَرَابَةِ النَّسَبِ»
«texture» : بافت ، شالوده ، بافته ، تار و پود ، پارچه منسوج.
∞=1+1
«تار + پود» میشه پارچه نورانی منسوج عمل صالحی که از ضیافت و اجتماع معالم ربانی صاحبان نور و اهل نور یقین در دل شرایط حاصل میشود.
انگاری گوشت (لحم) بمرور روی بدن بافته می شود و روی هم انباشته می شود و به هم جوش میخورد و اسکلت استخوانی بدن را به هم جوش میدهد و بخاطر این ویژگی که در این فرآیند وجود دارد عرب واژه لحم را استفاده می کند تا اشاره ای به این موضوع داشته باشد که معالم ربانی نیز در وجود اهل یقین بمرور بافته و انباشته می شود.
+ «یاقوت سرخ»
در واقع تار و پود، اشاره به پایه و اساس و بنیان چیزی دارد. رگ و پی همان تار و پود است.
تار و پود «آیاتی و رسلی» در قلب سلیم اهل یقین دارن مدام پارچه منسوج اعمال صالح را روز به روز بیشتر و بیشتر می بافند و این فرش نورانی راه را برای اهل یقین هنگام ورود به بهشت نورانی و آسان می نماید، ان شاء الله تعالی.
+ «قلب من، قبر من! قبر من، قلب من!»
پیچ و تاب آیاتی و رسلی میشه همون قصه تکراری کربلا.
به این پیچ و تاب و تغییر شکلی که آیات در وجود ما ایجاد می کنن تا عیوب دفع بشه و نورانی بشیم این فرآیند نور ولایت مفهوم اللُّحمة دارد.
پس اینکه به این راحتی ها هم بدن گوشت بگیره و در نور ولایت چاق و چلّه بشیم نیست!
باید تحمل آیات زیادی نمود که همان عبارت عبد مومن امتحن الله قلبه للایمان در دل شرایط همین است. خلاصه خیلی باید چلونده بشیم!
+ «عبثت الاقط»
هر واژهای میخواد از دیدگاه خودش نور ولایت رو به ما بفهمونه که داستان چیه واقعا.
این هم داستانهای تکراری «لَحْمَ الْخِنْزيرِ – لَحْمِ طَيْرٍ» است.
مشتقات ریشۀ «لحم» در آیات قرآن:
إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (173)
أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ (259)
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (3)
قُلْ لا أَجِدُ في ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحيمٌ (145)
وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (14)
إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (115)
لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنينَ (37)
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ (14)
وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ فيهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (12)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ (12)
وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ (22)
وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ (21)