Luminous Station!
I Choose to Stay Here!
This is my permanent home address!
«حطط» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«المَحَطَّة: منزل و ايستگاه»
مفهوم «station»: ایستگاه، مرکز، جایگاه، مقام، موقعیت، جا، پاتوق (+ «وقت»)، محل استقرار، توقفگاه، پست معین، موضع، …
«بارانداز: dock»
«احْتَطَّ الحِمْلَ، حَطَّ الحِمْلَ: بار را از پشت ستور پائين آورد.»
«حَطَّ: به پايين فرود آمد.»
«حَطَّ رَحْلَهُ: اقامت كرد.»
«حَطَّ الرِّحَالَ: به آن مكان درآمد، اقامت گزيد.»
«المَحَطّ: منزل و جاى فرود آمدن، ايستگاه، محل وقف در جمله و نقطهاى كه در آن وضع مىشود.»
«المَحَطَّة: منزل و ايستگاه»
«مَحَطَّةُ قِطارِ السّكّة الحَديديّة: ايستگاه راه آهن»
«مَحَطَّةُ القِطارِ البَرقي: ايستگاه ترن برقى»
«مَحَطَّةُ الإِذاعة: ايستگاه راديو كه آنرا (مَحَطَّةُ الإِرسال) نيز گويند.»
«مَحَطَّة توليد الكهرباء: كارخانه توليد برق»
بارِ حسادتتو بذار زمین!
اینجا ایستگاه نورانی است!
اینجا اقامت میگزینیم!
اینجا منزلگاه ابدی خورشید است!
«حطط»: ایستگاه نورانی!
وقوف در عرفات!
جایی که باید بار سنگین و طاقتفرسای تمنّاهای حسدآلودتو بذاری زمین
«احْتَطَّ الحِمْلَ: بار را از روى ستور پائين آورد.»، «حَطَطْتُ الرَّحْلَ»
و سبکبال «جاريةٌ مَحْطوطة الْمتنين»، «الحَطوطُ: النجيبةُ السريعةُ»،
با نورت، سفر انفرادی خودتو ادامه بدهی و عامل به این دستورات نورانی بشی!
اینجا زمان و مکان آشنایی با صاحبان نور، در مُلک و در مَلکوت است!
و اینو واژه حطط به ما یاد میده.
حالا این واژهی زیبا و مقدس رو به زبان بیار و بگو: حطّة!
«وَ قُولُوا حِطَّةٌ»:
حطة نام زیبای صاحبان نور در هر زمان است «بَابُ حِطَّةِ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ ص».
وقتی میگی «حِطَّةٌ»، منظورت اینه:
«حُطَّ عنا أوزارَنا»:
خدایا، در دل شرایط عرضه آیت، قلب منو با علوم صاحبان نور،
که موجب ریزش گناهان و دفع سیئات و عیب حسد من خواهد شد، روشن بفرما،
ان شاء الله تعالی.
«درناژ دائمی حسادت!»
وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ
خداوندا! با نور ماه رمضان، حسادت قلب ما را بريز!
[سورة البقرة (۲): آية ۵۸]
وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ
فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً
وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً
وَ قُولُوا حِطَّةٌ
نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ (۵۸)
و [نيز به يادآريد] هنگامى را كه گفتيم:
«بدين شهر درآييد، و از هر كجاى آن خواستيد، فراوان بخوريد،
و سجدهكنان از در [بزرگ] درآييد، و بگوييد:
[خداوندا،] گناهان ما را بريز.
تا خطاهاى شما را ببخشاييم،
و [پاداش] نيكوكاران را خواهيم افزود.»
امام عسکری علیه السلام:
أَیْ قُولُوا إِنَّ سُجُودَنَا لِلَّهِ تَعْظِیماً لِمِثَالِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیٍّ (علیه السلام)
وَ اعْتِقَادُنَا لِوَلَایَتِهِمَا لِوَلَایَتِهِمَا حِطَّهًٌْ لِذُنُوبِنَا وَ مَحْوٌ لِسَیِّئَاتِنَا.
سجدهی ما برای خداوند
و به جهت بزرگداشت مقام محمّد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام است
و اعتقاد ما به ولایت آنها، مایهی مغفرت و آمرزش گناهان و محو بدیهایمان است.
امام باقر علیه السلام:
فِی قَوْلِهِمْ بَابُ اللَّهِ مَعْنَاهُ
أَنَّ اللَّهَ احْتَجَبَ عَنْ خَلْقِهِ بِنَبِیِّهِ وَ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ
وَ فَوَّضَ إِلَیْهِمْ مِنَ الْعِلْمِ مَا عَلِمَ احْتِیَاجَ الْخَلْقِ إِلَیْهِ
وَ لَمَّا اسْتَوْفَی النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) عَلَی عَلِیٍّ (علیه السلام) الْعُلُومَ وَ الْحِکْمَهًَْ قَالَ
أَنَا مَدِینَهًُْ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ (علیه السلام) بَابُهَا
وَ قَدْ أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَی خَلْقِهِ الِاسْتِکَانَهًَْ لِعَلِیٍّ (علیه السلام) بِقَوْلِهِ
ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ
أَیِ الَّذِینَ لَایَرْتَابُونَ فِی فَضْلِ الْبَابِ وَ عُلُوِّ قَدْرِهِ.
معنای «باب الله» این است که
خداوند، به واسطهی [حضور] پیامبرش و امامان (علیهم السلام) پس از او،
از بندگان خویش پوشیدهماند.
و تمام علومی که میدانست بندگان به آن نیاز دارند را به ایشان،
یعنی پیامبران و امامان (علیهم السلام) ارائه نمود.
هنگامیکه پیامبر صلی الله علیه و آله، آن علوم و حکمت را به علی (علیه السلام) سپرد، فرمود:
«من شهر علم و علی (علیه السلام) در آن است».
و خداوند بر بندگانش واجب کرده که در برابر علی (علیه السلام) خاضع و خاشع باشند؛
چرا که در قرآن میفرماید:
ادْخُلُواالْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ
یعنی کسانیکه در فضیلت و برتری این در،
یعنی امام علی (علیه السلام) و والامقامی آن شک نمیکنند.
وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۶۱ الى ۱۶۲]
وَ إِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّةٌ
وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئاتِكُمْ
سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ (۱۶۱)
و [ياد كن] هنگامى را كه بديشان گفته شد:
«در اين شهر سكونت گزينيد، و از آن -هر جا كه خواستيد- بخوريد، و بگوييد:
[خداوندا،] گناهان ما را فرو ريز.
و سجدهكنان از دروازه [شهر] درآييد، تا گناهان شما را بر شما ببخشاييم
[و] به زودى بر [اجر] نيكوكاران بيفزاييم.»
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ
فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَظْلِمُونَ (۱۶۲)
پس، كسانى از آنان كه ستم كردند، سخنى را كه به ايشان گفته شده بود به سخن ديگرى تبديل كردند.
پس به سزاى آنكه ستم مىورزيدند، عذابى از آسمان بر آنان فرو فرستاديم.