دکتر محمد شعبانی راد

نور، علم رو به خوردت میده! اطعام نورانی!

LUMINOUS GRAFTING!

«طعم» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«التَّطْعِيم‏ الاشجار: پيوند زدن شاخه يا ساق درخت به درختى ديگر»
«التَّطْعِيم الکلاب: واكسن كوبى به بيماران براى درمان و بهبودى»
انگاری این قلمه رو به خوردش میده!
این واکسن رو به خوردش میده!
با فرایند نور الولایة، علم آل محمد ع به خورد قلوب اهل نور یقین داده می‌شود!
این همون «تعقیل النّبات» است!

بیایید با تولید اعمال صالح، نور رو به خورد هم بدهیم!
به این میگن اطعام نورانی!

+ «قطع – قلمه – پیوند»
مفهوم واژۀ طعم: « أكل شي‏ء أو شربه مع اشتهاء و ذوق، قليلا كان أو كثيرا »
انگاری این قلمه و جوانه رو به خورد این درخت داد!
انگاری این واکسن رو به خورد حیوان داد! اینکه به خوردش داد «طعم» یعنی:
غذا، طعم این ادویه کم رو به خودش گرفت و خوشمزه شد!
+ «غمر اللحم»
گیاه پیوندی، میوه خوبی ببار آورد!
سگ از بیماری ایمن شد!
این مثالها همه فرایند نور ولایت رو با واژه طعم به ما یاد میدهند!
در واقع طعم یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است، که وقتی به معالم ربانی در دل شرایط تقدیرات، گوش میدیم و عمل میکنیم، کارامون طعم میگیره و خوشمزه میشه. مثل نمکی در غذا!
و این پیوند قلمه‌های گلهای زیبای گلستان آل محمد ع است در قلب سلیم اهل نور!
خدا به هر کی دلش بخواد نور ولایت رو بچشونه، میچشونه:
«لَوْ يَشاءُ اللَّهُ‏ أَطْعَمَهُ»
+ «رزق»:
انگاری باید این نور ولایت، رزق و روزی قلبت بشه!
«الطُّعْمَةُ: الرِّزْقُ»
شنیدی میگن: این روزیِ ما بود! یا: اون روزی ما نبود؟!
رزق و طعم هر دو مترادف نور ولایت‌اند.
انگاری باید طعم نور ولایت رو خدای مهربان بهت بچشونه!
انگاری طُعمۀ نورانی ولایت رو باید بخوری تا بفهمی چیه!
اینجوری ادب میشی «المُطْعَمة: المأدُبة»
چقدر واژه‌های عربی زیباست!
اینجوری نور ولایت رو درک میکنی:
«نُهِيَ عن بيع الثمرة حتى‏ تُطْعِم‏ أي تُدْرِك و تأخذ الطَّعْم‏»
خلاصه (1+1) رو باید بچشی!
« التطاعم : إدخال الفم في الفم، كما يَفعل الحمامُ عند التقبيل »
این تنفس دهان به دهان برای احیاء قلب ضروری است!
حالا که طعم نور ولایت رو چشیدی، دوست داری اونو نشرش بدی:
«فَإِذا طَعِمْتُمْ‏ فَانْتَشِرُوا»
ولی حسود دلش نمیخواد نور ولایت گسترش پیدا کنه و نسبت به این موضوع بخیل و خسیس و شحیح و حسود است. + «اقرضهم من عرضک»
«أَطْعَمَ‏ الشجرُ»
«طَعَّمَ‏ الغصنَ، أَطْعَمَ الغُصْنَ: شاخه درخت را پيوند زد.»
«أَطْعَمَ الشي‏ءُ: آن چيز با مزه شد، مزه آن را تغيير داد.»
طعم نور ولایت، همان پیوند مقدس (1+1) است!
«أَطْعَمَ الشجرُ: درخت ميوه داد و ميوه‌‏اش رسيد.»
«اطَّعَمَ: داراى مزه شد.»
«اطَّعَمَتِ الشجرةُ: ميوه درخت رسيد و خوشمزه شد.»
«التَّطْعِيم‏ الاشجار: پيوند زدن شاخه يا ساق درخت به درختى ديگر.»
«التَّطْعِيم الکلاب: واكسن كوبى به بيماران براى درمان و بهبودى.»
«طَعِمَ الغُصْنُ: شاخه درخت به شاخه ديگر پيوند شد.»
«طَعَّمَ الغصنَ: شاخه درخت را به شاخه مشابه درخت ديگر پيوند زد.»
«طَعَّمَ الصَّحيح (طب): او را واكسن زد.»
«الطُّعْم‏- ج‏ طُعُوم‏: پيوند درخت، شاخه آماده براى پيوند.»
«المُطَعَّم‏- [طعم‏]: شاخه‏‌هاى درختان پيوند شده، كسيكه واكسن بيمارى مسرى زده باشد.»
«المَطْعُوم‏: در زبان متداول شاخه پيوند شده درخت است و نيز بر كسيكه واكسن آبله مى‌‏زند اطلاق مى‌‏شود.»

«پیوند ناگسستنی نور ولایت»:
بین خالق و مخلوق، پیوندی ناگسستنی است،
که همان مخلوق نورانی خالق مهربان است برای هدایت همۀ مخلوقاتش!
«اسمه … رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله»
«سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
این همان پیوند نور الولایة است «قُرىً ظاهِرَةً»!

[سورة سبإ (۳۴): الآيات ۱۵ الى ۱۹]
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً 
وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ (۱۸)
و ميان آنان و ميان آبادانيهايى كه در آنها بركت نهاده بوديم شهرهاى متّصل به هم قرار داده بوديم،
و در ميان آنها مسافت را، به اندازه، مقرر داشته بوديم.
در اين [راه‏]ها، شبان و روزان آسوده‌‏خاطر بگرديد.

حسود نمیخواد به اوامر نورانی تن بده و سببی برای نشر علوم آل محمد ع باشه!
در واقع طعام، یعنی انجام وظیفه در قبال دیگران.
حسود «أَشِحَّاءَ عَلَى الطَّعَامِ» است!
حسود نسبت به دستور العمل «اقرضهم من عرضک» و دادن قلمه و پیوند به یتیم بداخلاق، بخیل و شحیح است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
أيّ الأعمال أفضل؟
إطعام الطّعام الطّعام، و إطياب الكلام.

«أَطْعَمَتِ‏ الشجرة : إذا أثمرت»
«أَطْعَمَتِ‏ الثمرة : إذا أدركت»
«يقال للنخلة إذا أدرك ثمرها : قد أطعمت»
درختی که به بار بنشیند، در واقع طعم داشتن میوه را حالا چشیده!
قلبی که عمل صالح با برند نورانی تولید کرده، طعم شیرین فرایند نور الولایة رو درک نموده است!
«أَطْعَمَ‏ الشجرُ : درخت ميوه داد و ميوه‏اش رسيد.»
+ «طوع – اطاع الشجر»
«اطَّعَمَتِ الشجرةُ : ميوه درخت رسيد و خوشمزه شد.»
«طَعَّمَ‏ الغصنَ : شاخه درخت را به شاخه مشابه درخت ديگر پيوند زد.»
فرآیند نور ولایت مثل پیوند زدن شاخه یک درخت به درخت دیگر میماند!
اینو واژه طعم به ما یاد میده!
این همون فرآیند ∞=1+1 است!
«طَعَّمَ الصَّحيح (طب) : او را واكسن زد.»
«الطَّعم‏: الشهوة ، ذا طَعم‏ أي ذا شهوة. رجل ذو طَعمٍ‏ أي ذو عقلٍ وَ حزمٍ»
[طعم – ادب] : « المُطْعَمة: المأدُبة »
+ «ادب – ندا – دعا – تهوی الیهم – طعم»
«ادب : أَدَبَ‏ القومَ‏»
«مَأْدُبة : ولیمه عروسی»: «اطعام طعام»
+ «ضیف ابراهیم ع»
«التطاعم‏: إدخال الفم في الفم، كما يَفعل الحمامُ عند التقبيل»
انگاری صاحبان نور، لقمۀ آماده رو داخل دهان ما می‌گذارند!
+ «شطا + سنبل + عین»
+ «ملکوت»

زمانی از معنای اسم «طعم» بهره‌مند و برخوردار می‌شویم که تقدیرات، با تمام ظاهر تلخش، برایمان شیرین شود و با یادآوری فنون علمی آموخته از صاحبان نور، توانسته باشیم عصبانیت خود را کنترل نموده و کظم غیظ نماییم و به عامل بیرونی پرخاش نکنیم و اینجوری قلبمان به نور علم آل محمد ع روشن شده و این آرامش را به اطرافیان خود هدیه دهیم و حالا که طعم شیرین فرج را چشیده‌ایم و به دیگران نیز چشانده‌ایم، از واژه «طعم» واقعا چشیده و برخوردار گشته‌ایم و درخت علمی که صاحبان نور در زمین قلبمان کاشته‌اند «طحو»، میبینیم که به ثمر نشسته و نور عقل روشنگر دنیای قلب شده و عقل، به نورش بارور شده « رجل ذو طَعمٍ‏ أي ذو عقلٍ وَ حزمٍ » و عقل، با غلبه بر هوای نفس حسود « طَعِمْتُ‏ عليه أي قَدَرت عليه » اونو مهار کرده و مسدود کرده و درناژ کرده و حالا که دل از گناه کنده‌ایم و میوه‌های شیرین عمل صالح را نوش جان می‌نماییم و نطفه‌های علمی صاحبان نور را در زمین حاصلخیز رحم قلب خود، یکی یکی، به جنین تبدیل نموده و حالا برای خودمان فرزندان اعمال صالح نیرومند و برومندی تولید نموده‌ایم، ان شاء الله تعالی!
مفهوم زیبای دیگری نیز در این واژه مستتر است که عرب از آن اینگونه استفاده می‌کند «طَعَّمَ‏ الغصنَ» وقتی قلمه‌ای به شاخه دیگر پیوند زده می‌شود و این پیوند، اصطلاحا می‌گیرد و به ثمر می‌نشیند و چه زیبا با این مطلب و این مثال جفت و جور است انگاری کسی که به نور خود یقین دارد و با یادآوری این علوم در شرایط تقدیراتش، سختی‌های زندگی‌اش را تحمل می‌کند، در واقع قلمه‌ای است که به درخت آل محمد ع پیوند خورده و منا اهل البیت ع شده و باغبانِ این پیوند زیبا و تولدی زیبا و نکاحی زیبا و ازدواجی بی‌نظیر، فقط و فقط صاحبان نور اند و بس.
شاخۀ پیوند زده شده به درخت طیبه، گرفته! چه خوب هم گرفته!
بیایید آثار نور آرامش را در وجود و اعمال اهل نورش ببینید و شاهکار این خلقت زیبا را در تغییر بینش و روش این قلمه جدید نظاره‌گر باشید.
و ایمنی حاصل از این پیوند تا ابد در این زوج کریم، مخلّد خواهد بود.
«طَعَّمَ الصَّحيح» چه واکسن خوبی زده شد که تا دنیا دنیاست، دست از دامان امام رضا ع بر نخواهیم داشت، ان شاء الله تعالی.
دسترسی به این نعمت غیر قابل وصف، محصول ماموریت صاحبان نور است!
داستان تکراری ماموریت خطرناک کربلا!
«المُطَعَّم‏ : شاخه‏‌هاى درختان پيوند شده، كسيكه واكسن بيمارى مسرى زده باشد.»

کسی که با یاد معالم ربانی هنگام عرضه آیت از طعم تلخ آیت (نار)، با شیرینی نور یاد عالم ربانی گره از کار گشوده و ایجاد آرامش و نور برای قلب خود و دیگران نموده است این درخت حالا به ثمر نشسته و حالا واژه «طعم» در مورد این عامل به نور ولایت که بوی عمل صالحش هر فردی را از شدت آرامش به خواب می برد و هر ذائقه ای حالا با این عمل صالح دهانش مزه کرده و راه عمل به نور ولایت را یاد گرفته است اینجا واژه «اطعام الطعام» معنی عملی و واقعی خود را واضح و آشکار می کند پس اگر خوب نگاه کنیم با وجود این همه مهمانی‌های رنگارنگ، هنوز کسی تاویلا اطعام طعام ننموده و خیلی اندک اند که با قورت دادن تلخی آیت، کام خود و دیگران را به نور ولایت علی ع شیرین می کنند و این روش تولید عمل صالح، عملا طرفداران خیلی کمی دارد .
«الطُّعْمَةُ: الرزق»

کسی که طعم تلخ آیات و تقدیرات را چشیده باشد « أَطْعَمَتِ‏ الثمرة »، می فهمد که تنها روش شیرین کردن تلخی آیات، عمل به نور ولایت است و بس و تنها راه دسترسی به آرامش فنون علمی گوناگون ولایت آل محمد ع است که معلم علمی و عملی این فنون، صاحبان نور هستند و مباحثی از قبیل فن تغافل و … همه و همه راهکارهایی است که معلمین ربانی، آموخته‌اند و ما با یادآوری این فنون علمی، خود را عملا در مواجهه با نمودارها به نور آرامش می رسانیم .
واژه طعام دربردارنده مفاهیم زیبا و مهم و گوناگونی است و این واژه با واژه های «اکل» و «ذوق» و … برای فهماندن فرایند نور ولایت بعنوان تنها ابزار آرامش قلب لازم است و برای اینکه مثالی برای درک این واژه ها باشد تا به ذهن نزدیک شود جسم نیز ساختارش به گونه ای است که برای رشد و نمو نیاز به طعام دارد و لذا اینکه قوم لوط شحّ بر طعام داشتند در واقع تاویلا نسبت به معالم ربانی خود و آیات عرضه شده شک داشته و لذا آن را دروغ انگاشته و عملا این طعام نورانی ولایت را، رزق و روزی خود برای دستیابی به نور آرامش قلب، قرار نداده و تمام فرصتهای عمر خود را به هدر داده و ذره ای دفع بخل و حسد ننمودند .
آیات و تقدیرات، فرصتها و طعمه‌هایی هستند که ارزش واقعی آنها برای ما زمانی روشن می‌شود که ما را به نور آرامش می‌رسانند « الطُّعْمَةُ : الرزق » و این طعمه ها همان رزق قلب ما هستند که موجب دفع و درناژ بخل و حسد قلبی می شوند لذا تا زمانی که طعم تلخ آیات چشیده نشود دفع سیئه ای رخ نخواهد داد و اینکه می گوییم طعم تلخ آیات، در واقع برای ما که دارای سیئه هستیم این طعم تلخ بنظر می آید وگرنه هیچ آیتی برای آل محمد ع تلخ نیست و شیرین تر از کظم غیظ برای آل محمد ع وجود ندارد . در مقالۀ «کظم غیظ» این حدیث زیبا را داشتیم که :
«عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ:
مَا أُحِبُّ أَنَّ لِي بِذُلِّ نَفْسِي‏ حُمْرَ النَّعَمِ،
وَ مَا تَجَرَّعْتُ مِنْ جُرْعَةٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ جُرْعَةِ غَيْظٍ لَا أُكَلِّمُ‏ فِيهَا صَاحِبَهَا.
امام سجاد ع می فرمایند:
بقدری قبول ذلت نفس «ذُلِّ نَفْس» در مقابل آیات ارزش دارد که حاضر نیستم این فن علمی را با هیچ نعمتی عوض کنم و لذا شیرین ترین لقمه ای که فرو داده ام کظم غیظ است که هیچ پرخاشی به عامل بیرونی ننموده ام!
ترجمه حدیث :
على بن الحسين عليهما السّلام فرمود:
دوست ندارم كه بجاى نرم خوئى و فروتنيم، شتران سرخ مو داشته باشم
(يعنى چنين صفت حميده‏‌ئى را با مال دنيا عوض نميكنم و هرگز راضى نميشوم كه خشن و تندخو باشم و در برابر، بهترين چارپايان و زيور دنيا را داشته باشم)
و هيچ جرعه‌‏ئى ننوشيدم كه آن را دوست‏تر داشته باشم از جرعه خشمى كه طرف را بدان كيفر ندهم.»
آیات، طعام و رزق دنیای قلب ما هستند که باید بر آنها بوسه بزنیم و این بوسه بر طعام یعنی «چشیدن طعم تلخ آیت و دم بر نیاوردن = حلم»، ارزش دارد.

«آیاتی و رسلی»:
چه بگیم آیاتی و چه بگیم رسلی، هیچ فرقی نمیکنه در واقع باید هم معالم ربانی رو خوب بشناسیم و ببینیم از چه گزینه‌ای باید اخذ علم کنیم و هم باید خوب در قبال آیات و تقدیرات انجام وظیفه کنیم و این رزق قلبی که همان طعام اعتقادی ماست، بدقت با عمل به نور ولایت و انجام عمل صالح، قلبا اخذ نور کنیم، پس اخذ علم از صاحبان نور در هنگام عرضه آیت عملا با اخذ نور- (قبض نور و بسط نور)- باید همراه و توام باشد و این یعنی ربوبیتی که اهل یقین با یقین به معلم ربانی و آیات، اینگونه به نور و آرامش می رسند، و قلب نیاز به آرامشی نورانی دارد و «آرامش نورانی قلب» فقط با یادآوری معالم ربانی و بوسه بر آیات شکل خواهد گرفت.
« فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ‏ أَيْ إِلَى عِلْمِهِ الَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُهُ » .
+ «اخذ- گرایش و گزینشِ نورانی!»
تمام آیاتی که واژه «طعم» در آنها بکار رفته با عنایت به این توضیح باید بررسی شود .
آیات و تقدیرات، طعام قلبی هستند که به دفع سیئه ختم خواهند شد!

رابطه ضیف – بخل [شحّ] – اطعام « أَشِحَّاءَ عَلَى الطَّعَامِ » – قصه قوم لوط
شح مترادف حسادت و طعم مترادف نور ولایت است لذا « أَشِحَّاءَ عَلَى الطَّعَامِ » یعنی حسود نسبت به نور ولایت عناد داره و نمیخواد نور ولایت گسترش پیدا کنه و این بخل و شح و حسد و هزار واژه مترادف دیگه میخوان همین تقابل دو بینش و دو واژه و دو اعتقاد رو به ما یاد بدهند.
[تقابل دو واژه نور ولایت و حسادت زیباست و در فهم مطالب خیلی به ما کمک میکنه.]
مثلا « وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ » یعنی هر کسی حسادتو بذاره کنار، نور ولایتو درک میکنه و اینجا شح مترادف حسادت و فلح مترادف نور ولایت است.
[بخل – شح « وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ » – تغابن]:
در این حدیث زیبا و کامل ارتباط بحث بخل و شح و قصه قوم لوط در رابطه با بحث تغابن بخوبی آمده است!
ریشه اینکه مغبون میشیم عیب بخل و شح و حسده!

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع
كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَتَعَوَّذُ مِنَ الْبُخْلِ ؟
فَقَالَ نَعَمْ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ فِي كُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ
وَ نَحْنُ نَتَعَوَّذُ بِاللَّهِ مِنَ الْبُخْلِ
اللَّهُ يَقُولُ‏
وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏
وَ سَأُخْبِرُكَ عَنْ عَاقِبَةِ الْبُخْلِ
ادامه حدیث …

النّبيّ «ص»:
أخذ رجل بلجام دابّة رسول اللَّه «ص» فقال: يا رسول اللَّه !
أيّ الأعمال أفضل؟
فقال: إطعام الطّعام الطّعام، و إطياب الكلام.
پيامبر «ص»:
مردى مهار مركب پيامبر را گرفت و گفت:
اى رسول خدا! كدام يك از اعمال از همه بهتر است؟
فرمود: اطعام كردن و خوش زبان بودن.
در واقع یعنی بخلتو بذار کنار!
« وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ »
« وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ (با آیاتی و رسلی)»
[فطر – طعم]:
او که آیت عرضه میکند طعم تلخ آیات را به تو می چشاند تا با نور ولایت شیرینش کنی!
« فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ‏ »

[«وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ‏ واحِدٍ »] :
اهل شک به معلم ربانی میگن:
ای بابا اینم شد کار؟! همش آثار عیبمه، آثار عیبمه!
یعنی هیچی به نمودار نگیم؟! این که نمیشه!
اصلا ما می خواهیم خودمون آستینامونو بالا بزنیم و از نمودار انتقام بگیریم و خومونو تخلیه کنیم اینجوری راحت میشیم ای معلم ربانی، نه اونجور که تو یادمون میدی: دع شاتمک!
ما این رو باور نداریم و معتقدیم اگه جواب نمودار رو ندی، پررو میشه!
در حالیکه از فنون علمی آل محمد ع تغافل و نادیده گرفتن خطاهای دیگران است وگرنه هر کسی میتونه دهنشو باز کنه و هر چی میخواد بگه.
« وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ‏ واحِدٍ »
پس اهل حسادت اعتقاد به طعام واحد یعنی نور الولایة، نداره چون یقین به معالم ربانی نداره و یقین نداره که راه دسترسی به آرامش قبول ذلت نفس و دم بر نیاوردن و کظم غیظ نمودن است و این فنون رو اصلا باهاش مخالفه!
حسود میگه تا میتونی بلوغ لذة و شفاء غیظ داشته باش!
نه حسابی هست و نه کتابی!
دستهای خدا هم که بسته است!
ربوبیتی هم در کار نیست!
این اعتقادات یهود در هر زمان در همه امتها بوده و هست و عده قلیلی موفق به عمل به نور ولایت و دفع حسد قلب خود می شوند و آل محمد ع را اینگونه مضطر به ایجاد فرج برای خود می‌نمایند.

[«طَعَامُ‏ طُعْمٍ » – معالم ربانی] :
رسول خدا ص می فرمایند :
« إنّه طَعَامُ‏ طُعْمٍ‏ و شفاءُ سُقْمٍ »
معالم صاحبان نور، چاه زمزم ماست که شفای قلوب بیمار ما در این فنون علمی است و با یاد این فنون علمی است که تلخی آیات چشیده شده، به شیرینی مبدل می‌شود .
[«طَعْمُ الْمَاءِ – طَعْمُ الْحَيَاةِ»]:
… وَ قِيلَ لَهُ ع :
مَا طَعْمُ الْمَاءِ ؟ قَالَ طَعْمُ الْحَيَاةِ .

امام صادق علیه السلام:
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ
إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بِمَكَّةَ وَ أَرَادَ أَنْ يَتَوَجَّهَ إِلَى الْكُوفَةِ نَادَى مُنَادِيهِ
أَلَا لَا يَحْمِلُ أَحَدٌ مِنْكُمْ طَعَاماً وَ لَا شَرَاباً!
وَ يَحْمِلُ حَجَرَ مُوسَى الَّذِي انْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً
فَلَا يَنْزِلُ مَنْزِلًا إِلَّا نَصَبَهُ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ الْعُيُونُ
فَمَنْ كَانَ جَائِعاً شَبِعَ وَ مَنْ كَانَ ظَمْآنَ رَوِيَ
فَيَكُونُ زَادُهُمْ حَتَّى يَنْزِلُوا النَّجَفَ مِنْ ظَاهِرِ الْكُوفَةِ
فَإِذَا نَزَلُوا ظَاهِرَهَا انْبَعَثَ مِنْهُ الْمَاءُ وَ اللَّبَنُ دَائِماً
+ [اکل دائم]
فَمَنْ كَانَ جَائِعاً شَبِعَ وَ مَنْ كَانَ عَطْشَاناً رَوِيَ.
امام صادق(ع) از پدر بزرگوارش امام باقر(ع) نقل می کند:
وقتی که قائم(عج) در مکه خروج نماید، قصد رفتن به سوی کوفه می‌کند؛
در همین حال منادی ندا می کند:
“آگاه باشید! هیچ یک از شما نباید خوردنی و نوشیدنی بردارد.”
چون او سنگ حضرت موسی را که “از آن دوازده چشمه جاری شد”، با خود دارد
و در هر منزلی که فرود می آید، آن را نصب می کند و چشمه ها از او جاری می شوند.
[چون] گرسنگان سیر می گردند و تشنگان سیراب خواهند شد
و این سنگ تا کوفه زاد و توشه آنان می گردد.
وقتی که پشت کوفه رسیدند، دائما از آن، آب و شیر می جوشد
و هرکس گرسنه باشد؛ سیر و هرکس تشنه باشد، سیراب می شود.

عملا نور ولایت رو به خورد دیگران بدهیم!
+ اقرضهم من عرضک!
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً حَتَّى يُشْبِعَهُ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِي الْآخِرَةِ
لَا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ
ثُمَّ قَالَ
مِنْ مُوجِبَاتِ الْمَغْفِرَةِ إِطْعَامُ الْمُسْلِمِ السَّغْبَانِ
ثُمَّ تَلَا قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ.
و از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه
هر كس مؤمنى را سير گرداند پاداش و ثواب او را در قيامت هيچ كس از آفريدگان خدا و هيچ ملك مقرب و پيغمبر مرسلى جز پروردگار عالمين كسى نميداند.
بعد فرمود:
از اسباب آمرزش ، طعام دادن مسلمانست در روز سختى چنانچه خداى تعالى ميفرمايد:
«أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ  يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ  أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ»
يا خورانيدن طعام در روز گرسنگى يتيمى را كه خويشاوند است يا تهى‏‌دستى را كه نيازمند است.

مشتقات ریشۀ «طعم» در آیات قرآن:

وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ‏ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى‏ بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (61)
أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذينَ يُطيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ‏ مِسْكينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (184)
فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ‏ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ (249)
أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى‏ طَعامِكَ‏ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‏ حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ (259)
كُلُّ الطَّعامِ‏ كانَ حِلاًّ لِبَني‏ إِسْرائيلَ إِلاَّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى‏ نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (93)
الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ‏ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ‏ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ (5)
مَا الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ‏ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ (75)
لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في‏ أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ‏ عَشَرَةِ مَساكينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ‏ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمانِكُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَيْمانَكُمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (89)
لَيْسَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فيما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ (93)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعامُ‏ مَساكينَ أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً لِيَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ (95)
أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ‏ مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيَّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (96)
قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ‏ وَ لا يُطْعَمُ‏ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكينَ (14)
وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُها إِلاَّ مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها وَ أَنْعامٌ لا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِراءً عَلَيْهِ سَيَجْزيهِمْ بِما كانُوا يَفْتَرُونَ (138)
قُلْ لا أَجِدُ في‏ ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى‏ طاعِمٍ‏ يَطْعَمُهُ‏ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحيمٌ (145)
قالَ لا يَأْتيكُما طَعامٌ‏ تُرْزَقانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُما بِتَأْويلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَني‏ رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ (37)
وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَسائَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى‏ طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً (19)
فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فيها جِداراً يُريدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً (77)
وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ‏ وَ ما كانُوا خالِدينَ (8)
لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ في‏ أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى‏ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهيمَةِ الْأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ (28)
وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (36)
وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ‏ وَ يَمْشي‏ فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذيراً (7)
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلينَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ‏ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصيراً (20)
وَ الَّذي هُوَ يُطْعِمُني‏ وَ يَسْقينِ (79)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى‏ طَعامٍ‏ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ‏ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي‏ مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي‏ مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيماً (53)
وَ إِذا قيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ‏ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ‏ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ (47)
طَعامُ‏ الْأَثيمِ (44)
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي‏ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ‏ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ (15)
ما أُريدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُريدُ أَنْ يُطْعِمُونِ‏ (57)
فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ‏ سِتِّينَ مِسْكيناً ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ أَليمٌ (4)
وَ لا يَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ‏ الْمِسْكينِ (34)
وَ لا طَعامٌ‏ إِلاَّ مِنْ غِسْلينٍ (36)
وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَليماً (13)
وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ‏ الْمِسْكينَ (44)
وَ يُطْعِمُونَ‏ الطَّعامَ‏ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً (8)
إِنَّما نُطْعِمُكُمْ‏ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً (9)
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ‏ (24)
لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ‏ إِلاَّ مِنْ ضَريعٍ (6)
وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‏ طَعامِ‏ الْمِسْكينِ (18)
أَوْ إِطْعامٌ‏ في‏ يَوْمٍ ذي مَسْغَبَةٍ (14)
الَّذي أَطْعَمَهُمْ‏ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ (4)
وَ لا يَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ‏ الْمِسْكينِ (3)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی