دکتر محمد شعبانی راد

نور، کانون گرما و بستر آرامش در زندگی روزمره ماست! تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ!

Light, the center of warmth, and the bed of tranquility—indeed, these elements weave the fabric of our existence. 🌟
In the gentle embrace of sunlight, we find solace.
Its golden fingers caress the earth, awakening dormant life.
The warmth it bestows upon our hearts is a tender reminder of our connection to the merciful God.
And then there’s the night, where tranquility unfurls its wings.
The moon, a silent sentinel, bathes the world in a soft glow.
Stars twinkle as ancient secrets whispered across time.
In the quietude of darkness, we find rest, dreams, and renewal.
So let us honor these gifts—the light, the warmth, and the tranquil nights—for they are the threads that stitch our days into a beautiful tapestry. 🌙✨

«ضجع» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«ضجعت الشمس للغروب: إذا مال للمغيب، خورشيد رو به غروب رفت.»
«المَضْجَع: خوابگاه»
«مَضَاجِعُ‏ الغيثِ: جاى ريزش باران.»
«
أَضْجَعَ‏ جُوالِقَهُ: توبره‏‌ها يا خورجين‏هاى خود را كه پر بودند خالى كرد و بيرون ريخت.»

ضجع‏:
«ضجعت الشمس للغروب»
أَضْجَعَ‏ جُوالِقَهُ!
« مضجع » نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین در دل شرایط و فرصتهایی که آیات برایشان ایجاد می کنند با عمل به این معالم ربانی و گرایش به این منبع نورانی علمی آل محمد ع ، تولید اعمال صالح نورانی می کنند و این فرزندان آرامش ، برای عاملین اهل یقین و مَن حولهم ، کانون گرما و آرامش در زندگی روزمره می شوند.
+ «کفن»
نور، کانون گرما و بستر آرامش در زندگی روزمره ماست! تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ!
بستر – تخت خواب – کاناپه – مبل راحتی
خسته از کار روزانه چشمت به یک بستر آرام میفته ! چه حالی میده ؟!
+ مقاله‌های زیبا و مهم و زنجیره‌ای با مفهوم «گرایش»
« ضجع : الاستفراغ عن العمل بتسكين البدن على الأرض »
+ «فلما استیاسوا منه خلصوا نجیا»
الاستفراغ عن العمل بتسكين البدن على الأرض،
و يقابلها القيام للعمل أو القعود للعمل في الجملة،
و من مصاديقها التهيّؤ و الاستراحة للنوم.
و الاستراحة قهرا لضعف.
و الاستراحة و الاستفراغ لتقصير أو قصور.
أَضْجَعَ‏ جُوالِقَهُ : توبره‏‌ها يا خورجين‏هاى خود را كه پر بودند خالى كرد و بيرون ريخت.
سفره دلتو نزد صاحب نورت خالی کن و بریز بیرون و خودتو راحت کن و به آرامش بِرِس !
+ « فلما استیاسوا منه »
مفهوم 1+1 از واژۀ ضجع استنباط میشه:
«مُضَاجَعَةً [ضجع‏] هُ: با او هم بستر شد.»
پس در این واژه مفهوم رسیدن به «آرامش با گرایش به معالم ربانی و آیات» وجود دارد و این کار با ارتباط با زوج و قرین اعتقادی خودت و در اصل با مافوق علمی خودت که معالم ربانی صاحبان نور باشه حاصل میشه و کلام تاثیرگذار آنها در دل شرایط تو رو راحت میکنه و دیگه قلب ناآرام، تنها نیست و یاد معالم ربانی قرین اونه «معرفة الامام بالنورانیة» و حالا احساس آرامش میکنه به شرط اینکه با یقین به معالم ربانی صاحبان نور و بدون ذره‌ای شک (بی کلک) با او جفت اعتقادی و علمی بشی «نطفه گذاری علمی با صاحبان نور و رحم تفویضی و رایگان اهل نور یقین»!
به این همبستر شدن تاویلی اعتقادی و علمی میگن «مُضَاجَعَةً».
+ «نطفه‌گذاری علمی + زمین حاصلخیز»
چون حاصلش اینه که با یاد معالم ربانی و کسب علم از صاحبان نور، سیئات قلبی تو می ریزی بیرون و به نور آرامش میرسی.
«مُضَاجَعَةً [ضجع‏] هُ: با او هم بستر شد.»
«ضَاجَعَهُ‏ الْهَمُّ: افسردگى و اندوه ملازم او باشد.»
در اینجا میگیم: «ضَاجَعَهُ العلم»:
یعنی به معالم ربانی متمایل شد «گرایش علمی» و نور هم او را در آغوش کشید و حالا او به آرامش رسیده است. مضاجعه بر وزن مفاعله، یک فرایند دو طرفه است.
مذاکره علمی قلب با یاد معالم ربانی و مطالعه، همه به روشن شدن و طلوع نور علوم ربانی در قلب ما می انجامد ان شاء الله تعالی.
وقتی تمایلت به معالم ربانی باشه، دیگه به درد شیطان نمیخوری! لذا از نظر شیطان خالی و تهی و بدرد نخور هستی و این در واژه ضجع است «الضَّاجِع‏ مِنَ الدَّواب: آنچه از ستوران كه در آن خيرى نباشد.» و مفهوم مهم واژه ضجع همان چیزی است که در واژه «زیارت» وجود دارد یعنی تمایل:
«الضِّجْعِ‏: خواستن، گرايش، ميل»
«ضِجْعُهُ‏ اليَّ: گرايش او بسوى من است، منو میخواد! دلِش اینجاست!»
وقتی قلبت به یاد معالم ربانی باشه ( = تمایل : ضجع) و قبض و بسط و کلام تاثیر گذار نورتو خوب متوجه باشی و وصل باشی، حالا فقط کافیه اونجور که قلبت میفهمه و در گوش قلبت میگن، عمل کنی: یعنی واگذار کردن امورات به نور «المضجع» یعنی «گرایش»!
یقین داشته باش حاصل کار هر چی باشه، آرامش و راحتی و عمل به نور ولایته!
انگاری وقتی یه نفر خسته میشه چیکار میکنه؟
به پهلو روی زمین دراز میکشه و استراحت میکنه تا خستگیش دربیاد و این راحت‌ترین وضعیت بدن برای رسیدن به استراحت و آرامشه که به این وضعیت میگن «ضجع»، انگاری این واژه هم نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است که فقط کافیه به یاد معالم ربانی باشی و گوشِت کلام اونو بشنوه و چشمت نور اونو ببینه و متوسل باشی اونوقت قلبت مثل یک گیرنده خوب، قبض و بسط و امر و نهی کلام ولی خدا رو متوجه میشه و می‌فهمه تکلیفش چیه و چیکار باید کرد و چیکار نباید کرد!
این محل و بستر و تکیه گاه آرامش برای اهل یقین، کسی نیست جز صاحبان نور و یادآوری علوم آنها در دل شرایط روزمرۀ زندگی. یعنی «مضجع».
در واقع خودت به رای و نظر خودت که برخواسته از هوای نفس است عمل نمی کنی و اون چیزیکه عقلت و قلبت از نور معالم ربانی متوجه میشه رو عمل میکنی: «رجل ضجوع، أى ضعيف الرأى» پس مصلّی هستی و متّبع، و خودرای و مدعی ربوبیت نیستی و گوش به زنگی ببینی دستور مافوق چیه تا اونو اجرا کنی!
اصلا با اومدن و پهلو گرفتن در بستری بنام معالم ربانی صاحبان نور «مضجع»، داری خودتو برای «نوم» و «موت» آماده میکنی و راه اصحاب کهف رو دنبال میکنی (داستان تکراری اصحاب کهف).
داری به آرامش و خلود جاویدان، خودتو نزدیک میکنی و طالب حیات طیبة هستی.
« فَعِظُوهُنَّ … فِي الْمَضاجِعِ »
+ « وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ » در آیه:
« وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ »
اونیکه … نیاز به موعظه و معالم ربانی داره و باید با یاد نورش دل از گناه بکنه، تا نجات پیدا کنه.
در زیارت مولایمان علی ع نیز عبارت:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَاي وَ عَلَى ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَ نُوحٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ»
به این معناست که این دو پیامبر بزرگوار نیز به مولای خود علی ع تکیه زده‌اند و با نور ولایت علی ع کار خود را راحت کرده اند.
(این واژه + مفهوم ادعای ربوبیت)
در واقع حق تعیین وظیفه و نور ولایت را مختص آل محمد ع می‌دانند.
 «فَأَنَا … الْمُضَجِّعُ»:
اگر حق تعیین وظیفه را در دل شرایط، به غیر آل محمد ع واگذار نمایی، نه به آل محمد ع، کار نادرستی مرتکب شده ای که مستحق عذاب هستی، مگر اینکه مشمول رحمت ذات اقدس الهی گردی.
در دعای صحیفه سجادیه:
« إِنْ تُعَذِّبْ فَأَنَا الظَّالِمُ الْمُفَرِّطُ الْمُضَيِّعُ الْآثِمُ الْمُقَصِّرُ الْمُضَجِّعُ الْمُغْفِلُ حَظَّ نَفْسِي، وَ إِنْ تَغْفِرْ فَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ.
اگر مرا عذاب کنی، من همان ستمکار، برباد دهنده، تباه‌کننده، گناهکار، کوتاهی کننده، سست‌رأی و ساده‌لوح و کودن نسبت به نصیب و بهرۀ خویشم؛ و اگر مرا بیامرزی، تو مهربان‌تری مهربانانی!»

[« تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ » معنی زیبایی دارد !] :
+ «فلما استیاسوا منه خلصوا نجیا»
+ «حرمنا علیه المراضع من قبل»
این آیه توصیف قلب اهل یقین نسبت به نور است.
« أُنْزِلَتْ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ أَتْبَاعِهِ مِنْ شِيعَتِنَا »: « تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ »
یعنی قلبشون از هر گرایش و تمایلی بجز عالم ربانی فاصله گرفته «لا اله الا الله» و جنب الله و مشوق آنها برای عمل به نور ولایت فقط یاد معالم ربانی است و بس.
مضاجع را در اینجا دلخواهها و حب دنیا می گیریم (معنای مذموم)، که قلوب بیمار به آنها میل پیدا می کند و اهل یقین به برکت شفای قلب خود به دست معالم ربانی صاحبان نور از این تمایل مستثنا شده و در قلب آنها بجز یاد معالم ربانی خبر دیگری نیست.

+ «جنب الله»
«جنوب» اهل یقین به هیچ «مضجعی» جز یاد معالم ربانی پهلو و تمایل وگرایشی نداشته و ندارد و شوق او فقط با نور معالم ربانی است و این مفهوم در عبارت زیبای « تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ » آمده است.
+ «جفو»: « جفاء السيل، نبوّ الشي‏ء عن الشي‏ء، كلّ شي‏ء إذا لم يلزم شيئا، يقال جفا عنه »
+ « جَفَا السرج عن ظهر الدابة : رفعه عنه » = دل کندن از گناه، در معنای ممدوح واژۀ جفو.

«تَتَجافى‏ … عَنِ …» یعنی قلب اهل یقین به معالم ربانی، به هیچ گناه و دلخواه و تمنایی خودش را مشغول و سرگرم نمی‌کند!
«جفو» و «ضجع»:
جفو در واقع دوری و دل کندن است و ضجع به معنی تمایل و دل بستن لذا «تَتَجافى‏ … عَنِ الْمَضاجِعِ»: در این آیه جفو در معنای ممدوح و ضجع در معنای مذموم بکار رفته است.
یعنی قلب اهل یقین «جُنُوبُهُمْ» از هر دلبستگی به دنیا «مضاجع»، دل کنده شده «تتجافی»، و تمایلی ندارد.
و این قلب با عبارت «جُنُوبُهُمْ» آمده چون جنب الله، نور معالم ربانی است و عامل ذوق و شوق ما به آل محمد ع است و جایی که محل یادآوری معالم ربانی باشد قطعا از یاد غیر آل محمد ع خالی است و فاصله گرفته است «جفو».

[نَزَلَ عَلَى قَبْرِهَا فَاضْطَجَعَ فِيهِ]:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ جَاءَ عَلِيٌّ ع عِنْدَ النَّبِيِّ
فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا أَبَا الْحَسَنِ مَا لَكَ
قَالَ أُمِّي مَاتَتْ
قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص وَ أُمِّي وَ اللَّهِ ثُمَّ بَكَى وَ قَالَ وَا أُمَّاهْ
ثُمَّ قَالَ لِعَلِيٍّ ع هَذَا قَمِيصِي فَكَفِّنْهَا فِيهِ وَ هَذَا رِدَائِي فَكَفِّنْهَا فِيهِ فَإِذَا فَرَغْتُمْ فَآذِنُونِي
فَلَمَّا أُخْرِجَتْ صَلَّى عَلَيْهَا النَّبِيُّ ص صَلَاةً لَمْ يُصَلِّ قَبْلَهَا وَ لَا بَعْدَهَا عَلَى أَحَدٍ مِثْلَهَا
ثُمَّ نَزَلَ عَلَى قَبْرِهَا فَاضْطَجَعَ فِيهِ
ثُمَّ قَالَ لَهَا يَا فَاطِمَةُ قَالَتْ لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ
فَقَالَ فَهَلْ وَجَدْتِ مَا وَعَدَ رَبُّكِ حَقّاً
قَالَتْ نَعَمْ فَجَزَاكَ اللَّهِ جَزَاءً وَ طَالَتْ مُنَاجَاتُهُ فِي الْقَبْرِ
فَلَمَّا خَرَجَ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ صَنَعْتَ بِهَا شَيْئاً فِي تَكْفِينِكَ ثِيَابَكَ وَ دُخُولِكَ فِي قَبْرِهَا وَ طُولِ مُنَاجَاتِكَ وَ طُولِ صَلَاتِكَ مَا رَأَيْنَاكَ صَنَعْتَهُ بِأَحَدٍ قَبْلَهَا
قَالَ أَمَّا تَكْفِيَنِي إِيَّاهَا فَإِنِّي لَمَّا قُلْتُ لَهَا يُعْرَضُ النَّاسُ يَوْمَ يُحْشَرُونَ مِنْ قُبُورِهِمْ
فَصَاحَتْ فَقَالَتْ وَا سَوْأَتَاهْ
فلبستها [فَأَلْبَسْتُهَا] ثِيَابِي وَ سَأَلْتُ اللَّهَ فِي صَلَاتِي عَلَيْهَا أَنْ لَا يُبْلِيَ أَكْفَانَهَا حَتَّى تَدْخُلَ الْجَنَّةَ فَأَجَابَنِي إِلَى ذَلِكَ وَ أَمَّا دُخُولِي فِي قَبْرِهَا فَإِنِّي قُلْتُ لَهَا يَوْماً إِنَّ الْمَيِّتَ إِذَا دَخَلَ قَبْرَهُ وَ انْصَرَفَ النَّاسُ عَنْهُ دَخَلَ عَلَيْهِ مَلَكَانِ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ فَيَسْأَلَانِهِ
فَقَالَتْ وَا غَوْثَاهْ
بِاللَّهِ فَمَا زِلْتُ أَسْأَلُ رَبِّي فِي قَبْرِهَا حَتَّى فَتَحَ لَهَا رَوْضَةً مِنْ قَبْرِهَا إِلَى الْجَنَّةِ وَ رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ.

مشتقات ریشۀ «ضجع» در آیات قرآن:

ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى‏ طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْ‏ءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ في‏ أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ في‏ بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ‏ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في‏ صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في‏ قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (154)
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ‏ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً (34)
تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ‏ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (16)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی