Light Is The Only Delight In My Life!
«کلأ» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«كلأت السفينة»
«كَلَّأَ السفينةَ: كشتى را به ساحل نزديك كرد.»
«الكَلَّاء: لنگرگاه كشتى»
«أكلأت بصرِي في الشَّيء: إذا ردَّدته فيه»
«كَلأَ بَصَرَهُ فى الشَّىءِ: چند بار به چيزى نگاه و تأمل كرد.»
«عَيْنٌ كَلْوءٌ: چشمى كه بيدار ماند و بخواب نرود.»
+ «عین شکری»
+ «قرب – طحو – ولی – جفت – زوج – زکو»
«يَا كَالِئِي فِي وَحْدَتِي»
+ «سفر انفرادی با نور!»
«وَ اجْعَلْنِي فِي كُلِّ حَالاتِي مَحْفُوظاً مَكْلُوءاً مَسْتُوراً مَمْنُوعاً مُعَاذاً مُجَاراً»
دلتو به چی خوش کردی؟!
نور، تنها دلخوشی من است!
«قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ»
+ «سوره انبیاء»
+ «وَ اكْلَأْنِي … فِي لَيْلِي وَ نَهَارِي»
« يَا كَالِئُ »
« يَا كَالِئِي فِي وَحْدَتِي »
« وَ كُنْتَ … لِلدِّينِ كَالِئاً »
« وَ اكْتَلَأْتُ بِاللَّهِ »
« أَنَّ لَنَا رَبّاً يَكْلَؤُنَا بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ »
«يَا كَالِيَ مَنِ اسْتَكْلَاه … يَا مَنْ قَرَّبَنِي وَ أَدْنَانِي … يَا مَنْ حَفَظَنِي وَ كَلَأَنِي»
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الَّذِي … بِهِ … تَكْلَؤُهُمْ وَ تَحْفَظُهُمْ»
اون اسم اعظمی که با یاد اون اسم، در بندر«کلا» علمی آل محمد ع، پهلو میگیری؟!
+ «کنف»
كلأ – رعایت – مراقبت – حفظ – سرگرمی
قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ
بَلْ هُمْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ
«مَنْ يَكْلَؤُكُمْ ؟!»:
دلتو به چی خوش کردی؟!
خودتو سرگرم چی کردی؟!
کشتی در اسکله پهلو میگیرد تا از شرایط آرامش برخوردار باشد.
اهل نور یقین با یادآوری معالم ربانی در اسکله و لنگرگاه علمی آل محمد ع پهلو میگیرند تا از ناآرامیها و امواج دریا و بالا و پایین شدن آن حفظ شوند و با این مثال و این واژه و این آیه و احادیث مربوطه باز هم نامی زیبا و نامی دیگر از نامهای معالم ربانی صاحبان نور را در مییابیم که عمل به این اسم الله میتواند چه تاثیر زیبای برای رسیدن به آرامش برای قلوب اهل یقین داشته باشد.
پس اینکه این واژه را بصورت کلی معنا می کنند و آن را به حفظ کردن ترجمه میکنند، باید بدانیم این حفظ کردن چگونه صورت می گیرد و با این مثال پهلو گرفتن کشتی در اسکله و لنگرگاه خیلی خوب می فهمیم که اهل نور یقین باید با پهلو گرفتن در اسکله معالم ربانی، بخوبی بارگیری علمی نمایند تا در طوفان حوادث و تقدیرات متلاطم دریای زندگیشان بتوانند با یاد این ذخایر علمی و یادگاریهای معالم ربانی خود از این دریای متلاطم به سلامت عبور کنند و به ساحل نجات علم آل محمد ع برسند، ان شاء الله تعالی. در اسکلۀ علمی صاحبان نور، علوم زیادی مقتبس از آل محمد ع توسط اهل یقین به برکت آموزشهای صاحبان نور در قلوبشان بارگیری میشود و هنگام بروز حوادث و عرضه آیات، این اهل یقین، که حالا سوار بر سفینه نجات علمی خود، یعنی معالم ربانی صاحبان نور، دل به دریای حوادث میزند و از طوفان حراسی ندارد «عطاء غیر مجذوذ- جذذ – شکستنی» و از نار آیت، نورش را استخراج نموده «طحا بالکرة» و آرامش حاصله را برای خود و دیگران به ارمغان میآورد، ان شاء الله تعالی.
«و عينُه كالكالِئ الضِّمارِ»:
چجوری مواظبن؟!
«صِيَانَتِكَ الْمَكْلُوءَةِ»،
خُب ما رو زیر نظر دارن که مواظبمون هستن!
«وَ هِيَ مَكْلُوءَةٌ بِعَيْنِ اللَّهِ الَّتِي لَا تَنَامُ»
آیا نمیبینی چجوری بجا و یکدفعه یه کارایی انجام میدن که میفهمی انگاری از اول تا این مرحله مواظب بودن، حالا که این حرکتو میکنه، تا تهش میخونی حواسش به کار ما بوده.
مثل کمک جراح خوبی «+ وزیر – وزر» که بدون حرف زدن با جراح، وقتی جراح دستشو دراز میکنه، او همون وسیلهای روکه او الآن لازم داره، میذاره توی دستش و اصلا کلامی رد و بدل نمیشه، ولی جراح می فهمه چه کمک خوبی کنارش ایستاده و فقط کافیه او دستشو دراز کنه، هر چی بذاره توی دستش، الآن وقت انجام همون کاره! قیچی، پنس و … این نشون میده کمک جراح خوب داره به جراحی و کار جراح نگاه میکنه و میدونه که الآن چی لازم داره.
پس زیبایی این واژه و این اسم الله و این آیه و این مثال، برای همینه که نسبت به معالم ربانی، بیشتر معرفت پیدا کنیم و از استخفافهایی که نادانسته در حق آل محمد ع انجام دادهایم، طلب غفران نموده و بدون ذرهای شک قلبی، دستمان را برای اخذ معالم ربانی دراز کنیم و هر مطلب علمی که روزی ماست کسب نموده تا بدان عمل نماییم و آرامش تولید کنیم.
این معالم رایگان است، اما وقتی به دل میافتد، عمل به آن واجب میگردد!
هر مقاله، یک واژه، یک اسم الله، یک مثال زیبا، یک تصویر گویا و …
در واقع هر مقاله، نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشۀ آنهاست که مدام، شب و روز، آل محمد ع این نعمت فروزان را بصورت رایگان و نسیه، در اختیار ما قرار میدهند «عبّر عن النّسيئة بِالْكَالِئِ» کانه ما که سرمایهای برای کار نداریم و این سرمایۀ اولیه را آل محمد ع بصورت نسیه به ما میدهند تا با آن کار کنیم و عمل صالح تولید نماییم و ایجاد آرامش کنیم و این علوم نورانی همان تنها دلخوشی اهل نور است.
زیبایی واژه «کلا» و اسم الله «یا کالی» در این است که از این واژه این را بفهمیم که مَثَل ما، مَثَل جوانی است که میخواهد شروع به کسب و کار نماید، اما اصلا سرمایهای ندارد، لذا آل محمد ع سرمایه علمی اولیه به او عنایت می کنند «استارتآپ، ناشئة اللیل»، حالا این جوان میداند که سرمایه از آل محمد ع و کار از اوست. علم از صاحبان نور و عمل به این علوم در دل شرایط آیات، از اهل نور است که با یاد همین علوم ربانی، تولید محصول مشترک نورانی آرامش برای خود و دیگران مینمایند.
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ … يَا كَالِئُ … أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
وَ افْعَلْ بِي وَ بِجَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ»
مثالی برای اهل نور یقین و اهل شک حسود:
در نظر بگیر یه تعدادی قایق کنار دریاست یا کنار اسکله.
بعضی هاشونو با طناب به اسکله بستن و بعضیها طنابشون بازه،
یه دفعه طوفان میشه و آب بالا و پایین میشه و کشتیها را به تلاطم در میاره،
حالا اون کشتی که با طناب بسته شده ممکنه بالا و پایین بشه اما از اسکله جدا نمیشه و در دریای حوادث غرق نمیشه و گم نمیشه، اما قایق اهل شک که طناب یقین به معالم ربانی خودشونو به اسکله آل محمد ع نبستهاند «disconnect»، به محض شروع طوفان حوادث، یه دفعه میبینی، قایقی که اصلا فکرشو هم نمیکردی، چنان میره در وسط امواج اندیشه لیدرهای سوء، غرق میشه که دیگه ازش هیچ اثر و خبری نیست! این مثال زیبا از این واژه زیبا و آیه زیبا و معنی لغوی زیبای آمده در کتاب لغت استنباط می شود و قلب اهل یقین با فهم این مطالب نورانی و فروزان به یاد معالم ربانی میافتد:
«المُكلّأُ: موضع تُرفأُ فيه السُّفُن و تُستَر من الرِّيح»
«كَلَّأَ تَكْلِئَةً: به جائى آمد كه در آن از وزش باد در امان باشد.»
این «حرما آمنا» با عمل به معالم ربانی صاحبان نور بدست میآید.
این دیگه خیلی قشنگ و جالبه:
عرب چرا به کلیه و قلوه میگه «الكُلْيةُ»؟!
انگاری کلیه هم همون عضوی است از بدن که کارش خیلی مهمه یعنی مدام بدنو زیر نظر میگیره و مدام مواد سمی خونو دفع می کنه و اینجوری ضمن اینکه مراقب اونه، سلامتی فرد رو هم حفظ میکنه کانه کلیهها لنگرگاه و بندری برای بدن هستند که خون، مواد زائدش را در این لنگرگاه دفع مینماید تا بتواند به سلامتی خود ادامه دهد.
پس کلیه نام عضو زیبا و مهمی از بدن است که همان معالم ربانی است و بدون آن باید سر از دستگاه دیالیز در بیاری! کلیه کارش حفظ سلامتی و بقاء بدن است «الْكِلَاءَةُ: حفظ الشيء و تبقيته».
[«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ … اجْعَلْنِي فِي كُلِّ حَالاتِي مَحْفُوظاً مَكْلُوءاً»] :
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مَكْلُوءاً» + «يَا كَالِئُ»:
اهل نور یقین «مَكْلُوء» و صاحب نور «كَالِئُ» است.
«مَكْلُوء» با یاد «كَالِئُ» به آرامش میرسد.
+ «صلی – دومی نورت باش!»
همیشه در دعای امام سجاد ع، به زیبایی، موارد کاربرد واژهها بخوبی مشخص میشود،
مثل همین دعای صحیفه سجادیه که هنگام شدت ها و مشکلات باید خوانده شود و فهمیده شود که ریشه ناآرامی را حسد «وَ خَلِّصْنِي مِنَ الْحَسَدِ» میفرماید
و درمانش صلی از معالم ربانی منا اهل البیت ع است.
با معانی که در واژه های مختلف آمده معلوم می شود چقدر زیبا مطالب کنار هم جمع شده است.
«(5) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ خَلِّصْنِي مِنَ الْحَسَدِ، وَ احْصُرْنِي عَنِ الذُّنُوبِ، وَ وَرِّعْنِي عَنِ الْمَحَارِمِ، وَ لَا تُجَرِّئْنِي عَلَى الْمَعَاصِي، وَ اجْعَلْ هَوَايَ عِنْدَكَ، وَ رِضَايَ فِيمَا يَرِدُ عَلَيَّ مِنْكَ، وَ بَارِكْ لِي فِيمَا رَزَقْتَنِي وَ فِيمَا خَوَّلْتَنِي وَ فِيمَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ، وَ اجْعَلْنِي فِي كُلِّ حَالاتِي مَحْفُوظاً مَكْلُوءاً مَسْتُوراً مَمْنُوعاً مُعَاذاً مُجَاراً.»
[حج – کلا]:
هر دو واژه در اصل نام های زیبای معالم ربانی هستند.
حجّ یعنی نوری که مقصود اهل یقین است.
و کلا یعنی همین معالم و علوم نورانی و ربانی که محل پهلو گرفتن قلوب خسته اهل یقین به این پناهگاه علمی آل محمد ع است.
مثال زیبا: وقتی صورت و مخرج یک کسر بزرگ ریاضی رو ساده میکنی و جایگزین هر واژه نام نورت رو میگذاری، اینجوری میشه که همه مفاهیم واژهها به معالم ربانی صاحبان نور بر میگردد.
«وَ ادْخُلْ فِي أَمَانِ اللَّهِ تَعَالَى … وَ كِلَائِهِ»:
«وَ ادْخُلْ فِي أَمَانِ اللَّهِ تَعَالَى وَ كَنَفِهِ وَ سَتْرِهِ وَ حِفْظِهِ وَ كِلَائِهِ مِنْ مُتَابَعَةِ مُرَادِكَ بِدُخُولِ الْحَرَمِ»
مصباح الشريعة ؛ ص47
الباب الواحد و العشرون في الحج
قَالَ الصَّادِقُ ع:
إِذَا أَرَدْتَ الْحَجَّ فَجَرِّدْ قَلْبَكَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَبْلِ عَزْمِكَ مِنْ كُلِّ شَاغِلٍ وَ حَجْبِ كُلِّ حَاجِبٍ وَ فَوِّضْ أُمُورَكَ كُلَّهَا إِلَى خَالِقِكَ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ فِي جَمِيعِ مَا يَظْهَرُ مِنْ حَرَكَاتِكَ وَ سُكُونِكَ وَ سَلِّمْ لِقَضَائِهِ وَ حُكْمِهِ وَ قَدَرِهِ وَ دَعِ الدُّنْيَا وَ الرَّاحَةَ وَ الْخَلْقَ وَ اخْرُجْ مِنْ حُقُوقٍ تَلْزَمُكَ مِنْ جِهَةِ الْمَخْلُوقِينَ وَ لَا تَعْتَمِدْ عَلَى زَادِكَ وَ رَاحِلَتِكَ وَ أَصْحَابِكَ وَ قُوَّتِكَ وَ شَبَابِكَ وَ مَالِكَ مَخَافَةَ أَنْ تَصِيرَ ذَلِكَ أَعْدَاءً وَ وَبَالًا لِيَعْلَمَ أَنَّهُ لَيْسَ قُوَّةٌ وَ لَا حِيلَةٌ وَ لَا حَدٌّ إِلَّا بِعِصْمَةِ اللَّهِ تَعَالَى وَ تَوْفِيقِهِ وَ اسْتَعِدَّ اسْتِعْدَادَ مَنْ لَا يَرْجُو الرُّجُوعَ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ وَ رَاعِ أَوْقَاتَ فَرَائِضِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَنَ نَبِيِّهِ ص وَ مَا يَجِبُ عَلَيْكَ مِنَ الْأَدَبِ وَ الِاحْتِمَالِ وَ الصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ وَ الشَّفَقَةِ وَ السَّخَاءِ وَ إِيْثَارِ الرَّادِّ عَلَى دَوَامِ الْأَوْقَاتِ ثُمَّ اغْتَسِلْ بِمَاءِ التَّوْبَةِ الْخَالِصَةِ ذُنُوبَك وَ الْبَسْ كِسْوَةَ الصِّدْقِ وَ الصَّفَاءِ وَ الْخُضُوعِ وَ الْخُشُوعِ وَ أَحْرِمْ عَنْ كُلِّ شَيْءٍ يَمْنَعُكَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَحْجُبُكَ عَنْ طَاعَتِهِ وَ لَبِّ بِمَعْنَى إِجَابَةٍ صَافِيَةٍ خَالِصَةٍ زَاكِيَةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي دَعْوَتِكَ لَهُ مُتَمَسِّكاً بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَ طُفْ بِقَلْبِكَ مَعَ الْمَلَائِكَةِ حَوْلَ الْعَرْشِ كَطَوَافِكَ مَعَ الْمُسْلِمِينَ بِنَفْسِكَ حَوْلَ الْبَيْتِ وَ هَرْوِلْ هَرْوَلَةً فَرّاً مِنْ هَوَاكَ وَ تَبَرِّياً مِنْ جَمِيعِ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ وَ اخْرُجْ مِنْ غَفْلَتِكَ وَ زَلَّاتِكَ بِخُرُوجِكَ إِلَى مِنًى وَ لَا تَمَنَّ مَا لَا يَحِلُّ لَكَ وَ لَا تَسْتَحِقُّهُ وَ اعْتَرِفْ بِالْخَطَإِ بِالْعَرَفَاتِ وَ حَدِّدْ عَهْدَكَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى بِوَحْدَانِيَّتِهِ وَ تَقَرَّبْ إِلَيْهِ وَ اتَّقِهِ بِمُزْدَلِفَةَ وَ اصْعَدْ بِرُوحِكَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى بِصُعُودِكَ إِلَى الْجَبَلِ وَ اذْبَحْ حَنْجَرَةَ الْهَوَى وَ الطَّمَعِ عِنْدَ الذَّبِيحَةِ وَ ارْمِ الشَّهَوَاتِ وَ الخَسَاسَةَ وَ الدَّنَاءَةَ وَ الْأَفْعَالَ الذَّمِيمَةَ عِنْدَ رَمْيِ الْجَمَرَاتِ وَ احْلِقِ الْعُيُوبَ الظَّاهِرَةَ وَ الْبَاطِنَةَ بِحَلْقِ شَعْرِكَ
وَ ادْخُلْ فِي أَمَانِ اللَّهِ تَعَالَى وَ كَنَفِهِ وَ سَتْرِهِ وَ حِفْظِهِ وَ كِلَائِهِ مِنْ مُتَابَعَةِ مُرَادِكَ بِدُخُولِ الْحَرَمِ
وَ زُرِ الْبَيْتَ مُتَحَفِّفاً لِتَعْظِيمِ صَاحِبِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ جَلَالِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ اسْتَلِمِ الْحَجَرَ رِضًى بِقِسْمَتِهِ وَ خُضُوعاً لِعَظَمَتِهِ وَ دَعْ مَا سِوَاهُ بِطَوَافِ الْوَدَاعِ وَ صَفِّ رُوحَكَ وَ سِرَّكَ لِلِقَاءِ اللَّهِ تَعَالَى يَوْمَ تَلْقَاهُ بِوُقُوفِكَ عَلَى الصَّفَا وَ كُنْ ذَا مُرُوَّةٍ مِنَ اللَّهِ بِفِنَاءِ أَوْصَافِكَ عِنْدَ الْمَرْوَةِ وَ اسْتَقِمْ عَلَى شُرُوطِ حَجِّكَ وَ وَفَاءِ عَهْدِكَ الَّذِي عَاهَدْتَ رَبَّكَ وَ أَوْجَبْتَهُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ اعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَفْتَرِضِ الْحَجَّ وَ لَمْ يَخُصَّهُ مِنْ جَمِيعِ الطَّاعَاتِ بِالْإِضَافَةِ إِلَى نَفْسِهِ بِقَوْلِهِ تَعَالَى وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ لَا شَرَعَ نَبِيُّهُ ص فِي خِلَالِ الْمَنَاسِكِ عَلَى تَرْتِيبِ مَا شَرَعَهُ إِلَّا لِلِاسْتِعْدَادِ وَ الْإِشَارَةِ إِلَى الْمَوْتِ وَ الْقَبْرِ وَ الْبَعْثِ وَ الْقِيَامَةِ وَ فَصْلِ بَيَانِ السَّبْقِ مِنْ دُخُولِ الْجَنَّةِ أَهْلُهَا وَ دُخُولِ النَّارِ أَهْلُهَا بِمُشَاهَدَةِ مَنَاسِكِ الْحَجِّ مِنْ أَوَّلِهَا إِلَى آخِرِهَا لِأُولِي الْأَلْبَابِ وَ أُولِي النُّهَى»
[کلا – منا اهل البیت ع]:
آخرین خط کتاب توحید مفضل:
ای مفضل تو منا اهل البیت ع هستی لذا در لنگرگاه علمی آل محمد ع لنگر علمی بینداز و از این علوم آل محمد ع بارگیری کن.
و این مطالب از واژه مکلوءا در این متن زیبای عربی در می آید که مترجمین اینگونه به عمق زیبای مطالب عنایت ننموده اند.
+ مقالۀ منا اهل البیت ع: منا اهل البیت ع مکلوء است.
قلب اهل یقین با یاد معالم ربانی و استعمال اندیشه آنها و تولید عمل صالح منور و فروزان است و منا اهل البیت ع است و لذا مکلوء آل محمد ع خواهد بود، ان شاء الله تعالی.
«فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ … انْصَرِفْ إِذَا شِئْتَ مُصَاحِباً مَكْلُوءاً
فَأَنْتَ مِنَّا بِالْمَكَانِ الرَّفِيعِ وَ مَوْضِعُكَ مِنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ مَوْضِعُ الْمَاءِ مِنَ الصَّدَى»
چه مثال زیبایی برای فهم مقام صاحبان نور در بین اهل نور، او زده شده است.
امام صادق ع به مفضل می فرمایند:
تو در بین دوستان اهل نور یقین، مثل آب علم آل محمد ع هستی در بین جمع تشنگان علوم و معارف آل محمد ع و تو این علوم را از چشمه آل محمد ع اقتباس نمودهای.
[«اللَّهُمَّ … اجْعَلْنِي … فِي كِلَاءَتِكَ»] :
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي كِلَاءَتِكَ»:
این دعای اهل یقینه که داره میگه:
ای آل محمد ع عزیز!
قلب منو با یاد معالم ربانی صاحباان نور عزیزم نورانی بفرما!
یا با توجه به معنی واژه کلا یعنی:
ای آل محمد ع عزیز!
من کشتی خستهای هستم که نیاز به پهلو گرفتن در کنار معالم ربانی شما دارم تا بتوانم تجدید قوا نمایم و تاریکی قلبم را با یاد معالم ربانی روشن بنمایم.
«اللَّهُمَّ كُنْ لِي وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ مُعِيناً
وَ اجْعَلْنِي فِي حِرْزِكَ وَ حِفْظِكَ وَ حِمَايَتِكَ وَ كَنَفِكَ وَ دِرْعِكَ الْحَصِينِ وَ فِي كِلَاءَتِكَ
عَزَّ جَارُكَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ وَ لَا إِلَهَ غَيْرُكَ وَ لَا مَعْبُودَ سِوَاكَ.»
[کلا – اقامة صلاة]:
وقتی با نور معالم ربانی خودتو گرم و نورانی کنی «مَنْ [أَ] قَامَ عَلَى مُوَالاتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» و مزه این شیرینی، زیر دندونت بیاد «سَقَاهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ مَحَبَّتِهِ كَأْساً»،
دیگه سراغ هیچ گزینۀ دیگری نخواهی رفت «وَ لَا يُرِيدُونَ سِوَاه … كَالِياً».
« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
مَنْ [أَ] قَامَ عَلَى مُوَالاتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ سَقَاهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ مَحَبَّتِهِ كَأْساً لَا يَبْغُونَ بِهِ بَدَلًا، وَ لَا يُرِيدُونَ سِوَاهُ كَافِياً وَ لَا كَالِياً وَ لَا نَاصِراً.»
[«قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّمَا … أَكْلَأُهُ بِعِزَّتِي – أَكْلَؤُهُ بِعِزَّتِي»]:
خدای مهربان میگوید:
من هر کسی رو که با یاد معالم ربانی از دلخواهش بگذره و ایجاد آرامش کنه، به کشتی خسته اون توفیق میدهم در کنار بندری زیبا از بندرهای بهشتیام پهلو بگیره «أَكْلَأُهُ بِعِزَّتِي».
نام این بندر زیبای علم چیست؟!
«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
إِنَّمَا أَقْبَلُ الصَّلَاةَ مِمَّنْ تَوَاضَعَ لِعَظَمَتِي وَ يَكُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ مِنْ أَجْلِي وَ يَقْطَعُ نَهَارَهُ بِذِكْرِي وَ لَا يَتَعَاظَمُ عَلَى خَلْقِي وَ يُطْعِمُ الْجَائِعَ وَ يَكْسُو الْعَارِيَ وَ يَرْحَمُ الْمُصَابَ وَ يَأْوِي الْغَرِيبَ فَذَلِكَ يُشْرِقُ نُورُهُ مِثْلَ الشَّمْسِ وَ أَجْعَلُ لَهُ فِي الظُّلُمَاتِ نُوراً وَ فِي الْجَهَالَةِ عِلْماً وَ أَكْلَأُهُ بِعِزَّتِي وَ أَسْتَحْفِظُهُ مَلَائِكَتِي يَدْعُونِي فَأُلَبِّي وَ يَسْأَلُنِي فَأُعْطِي فَمَثَلُ ذَلِكَ عِنْدِي كَمَثَلِ جَنَّاتِ الْفِرْدَوْسِ لَا تَيْبَسُ ثِمَارُهَا وَ لَا تَتَغَيَّرُ عَنْ حَالِهَا.»
+ «يَحْفَظُهُ وَ يَكْلَؤُهُ بِسِتْرِهِ» – «أَكْلَؤُهُ بِعِزَّتِي» + «يَكْلَؤُهُ بِسِتْرِهِ»
[کلا – ایمان به غیب]:
علی ع در جواب نامه برادرشان عقیل اینگونه شروع می فرمایند که:
«كَلَأَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكَ كَلَاءَةَ مَنْ يَخْشَاهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»
[«فِي … أَكْلَإِ حَمْلٍ»]:
آخر حفظ و مواظبت و مراقبت چی میخواد باشه؟
غیر از حمایت خدایی داریم؟!
این شامل حال اهل یقینی میشه که با یاد معالم ربانی و استعمال اندیشه آنها،
دارند تولید اعمال صالح نورانی می کنند.
در وصف آل محمد ع:
«فِي خَيْرِ فِرْقَةٍ وَ أَكْرَمِ سِبْطٍ وَ أَمْنَعِ رَهْطٍ وَ أَكْلَإِ حَمْلٍ وَ أَوْدَعِ حَجْرٍ»
[«يَا اللَّهُ … أَنْتَ تَكْلَأُ عِبَادَكَ»]:
«وَ إِذَا خِفْتَ شَيْطَاناً فَقُلْ يَا اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْأَكْبَرُ الْقَائِمُ بِقُدْرَتِهِ عَلَى جَمِيعِ عِبَادِهِ وَ الْمُمْضِي مَشِيَّتَهُ لِسَابِقِ قَدْرِهِ الَّذِي عَنَتِ الْوُجُوهُ كُلُّهَا لِعَظَمَتِهِ أَنْتَ تَكْلَأُ عِبَادَكَ وَ جَمِيعَ خَلْقِكَ مِنْ شَرِّ مَا يَطْرُقُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ مِنْ ظَاهِرٍ وَ خَفِيٍّ وَ مِنْ عُتَاةِ مَرَدَةِ خَلْقِكَ الضَّعِيفَةِ حِيَلُهُمْ عِنْدَكَ لَا يَدْفَعُ أَحَدٌ عَنْ نَفْسِهِ سُوءاً دُونَكَ وَ لَا يَحُولُ أَحَدٌ دُونَ مَا تُرِيدُ مِنَ الْخَيْرِ وَ كُلُّ مَا يُرَادُ وَ [مَا] لَا يُرَادُ فِي قَبْضَتِكَ وَ قَدْ جَعَلْتَ قَبَائِلَ الْجِنِّ وَ الشَّيَاطِينِ يَرَوْنَّا وَ لَا نَرَاهُمْ وَ أَنَا لِكَيْدِهِمْ خَائِفٌ وَجِلٌ فَآمِنِّي مِنْ شَرِّهِمْ وَ بَأْسِهِمْ بِحَقِّ سُلْطَانِكَ يَا عَزِيزُ يَا مَنِيعُ.»
[«وَ هِيَ مَكْلُوءَةٌ بِعَيْنِ اللَّهِ الَّتِي لَا تَنَامُ»] :
« وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ الْفَرَجِ وَ عَلِيُّ بْنُ مَهْزِيَارَ، عَنِ السَّيِّدِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) أَنَّهُ قَالَ:
أُمِّي عَارِفَةٌ بِحَقِّي، وَ هِيَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ،
لَا يَقْرَبُهَا شَيْطَانٌ مَارِدٌ، وَ لَا يَنَالُهَا كَيْدُ جَبَّارٍ عَنِيدٍ،
وَ هِيَ مَكْلُوءَةٌ بِعَيْنِ اللَّهِ الَّتِي لَا تَنَامُ،
وَ لَا تَتَخَلَّفُ عَنْ أُمَّهَاتِ الصِّدِّيقِينَ وَ الصَّالِحِينَ .»
[مترادفات کلا …]:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ نَفْسِي وَ دِينِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ وُلْدِي وَ أَهْلَ حُزَانَتِي وَ كُلَّ نِعْمَةٍ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَيَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْنِي فِي كَنَفِكَ وَ أَمْنِكَ وَ كِلَاءَتِكَ وَ حِفْظِكَ وَ حِيَاطَتِكَ وَ كِفَايَتِكَ وَ سَتْرِكَ وَ ذِمَّتِكَ وَ جِوَارِكَ وَ وَدَائِعِكَ يَا مَنْ لَا يَضِيعُ وَدَائِعُهُ وَ لَا يَخِيبُ سَائِلُهُ وَ لَا يَنْفَدُ مَا عِنْدَه»
[«وَ اكْلَأْنِي … فِي لَيْلِي وَ نَهَارِي»]:
« فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي وَ خُذْ بِيَدِي وَ أَنْقِذْنِي وَ قِنِي وَ اكْفِنِي وَ اكْلَأْنِي وَ ارْعَنِي فِي لَيْلِي وَ نَهَارِي وَ إِمْسَائِي وَ إِصْبَاحِي وَ مَقَامِي وَ سَفَرِي»
[«وَ جَعَلَنِي مِمَّنْ … فَائِزاً بِ … كِلَاءَتِهِ»]:
«وَ جَعَلَنِي مِمَّنْ أَنْقَلِبُ مُفْلِحاً مُنْحِجاً، غَانِماً سَالِماً، مُعَافاً غَنِيّاً، فَائِزاً بِرِضْوَانِ اللَّهِ وَ فَضْلِهِ وَ كِفَايَتِهِ، وَ نُصْرَتِهِ وَ أَمْنِهِ، وَ نُورِهِ وَ هِدَايَتِهِ، وَ حِفْظِهِ وَ كِلَاءَتِهِ، بِأَفْضَلِ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ زُوَّارِكَ وَ وَافِدِيكَ، وَ مَوَالِيكَ وَ شِيعَتِكَ، وَ رَزَقَنِيَ اللَّهُ الْعَوْدَ مَا أَبْقَانِي رَبِّي، بِإِيمَانٍ وَ بِرٍّ وَ تَقْوَى وَ إِخْبَاتٍ، وَ رِزْقٍ حَلَالٍ وَاسِعٍ، وَ عَافِيَةٍ شَامِلَةٍ فِي النَّفْسِ وَ الْإِخْوَانِ وَ الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ.»
[حیاء – عين كالئة]:
«الحياء … عين كالئة تذود عن الفساد و تنهى عن الفحشاء»
حیاء و عین کالئه هر دو نامهای زیبای معالم ربانی.
«الحياء لباس سابغ و حجاب مانع و ستر من المساوئ واق و حليف للدين و موجب للمحبة و عين كالئة تذود عن الفساد و تنهى عن الفحشاء و العجلة في الأمور مكسبة للمذلة و زمام للندامة و سلب للمروءة و شين للحجى و دليل على ضعف العقيدة.»
قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ
بَلْ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ
تَحَصَّنْتُ بِذِي الْعِزَّةِ وَ الْجَبَرُوتِ
وَ تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ
نُورِ النُّورِ وَ مُقَدِّرِ النُّورِ نُورِ الْأَنْوَارِ مُقَلِّبِ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ
ذَلِكَ اللَّهُ الْمَلِكُ الْقَهَّارُ
فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ.
قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ!
[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۴۱ الى ۴۵]
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ
فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (۴۱)
و مسلماً پيامبران پيش از تو [نيز] مورد ريشخند قرار گرفتند،
پس كسانى كه آنان را مسخره مىكردند،
[سزاى] آنچه كه آن را به ريشخند مىگرفتند گريبانگيرشان شد.
قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ
بَلْ هُمْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ (۴۲)
بگو: «چه كسى شما را شب و روز از [عذاب] رحمان حفظ مىكند؟»
[نه] بلكه آنان از ياد پروردگارشان رويگردانند.
أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا
لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ (۴۳)
آيا براى آنان خدايانى غير از ماست كه از ايشان حمايت كنند؟
[آن خدايان] نه مىتوانند خود را يارى كنند و نه از جانب ما يارى شوند.
بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ
أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها
أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ (۴۴)
[نه] بلكه اينها و پدرانشان را برخوردار كرديم تا عمرشان به درازا كشيد.
آيا نمىبينند كه ما مىآييم و زمين را از جوانب آن فرو مىكاهيم؟
آيا باز هم آنان پيروزند؟
قُلْ إِنَّما أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ
وَ لا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ إِذا ما يُنْذَرُونَ (۴۵)
بگو: «من شما را فقط به وسيله وحى هشدار مىدهم.»
و[لى] چون كران بيم داده شوند، دعوت را نمىشنوند.