دکتر محمد شعبانی راد

شمارش نور تقدیراتتو کامل کن! وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ!

Complete the Count of the Light of Your Destiny!

“Wa Li-Tukmilū al-‘Iddah!” (Qur’an 2:185)

Let’s count from 1 to 20.
Let’s count to… what exactly?

Is it just numbers on a screen?
Is it just time passing?
Or is it light gathering—
subtle rays, hidden intentions, sacred deeds—
being registered on the meter of the heart?

Each act of compassion,
each drop of sincere prayer,
each silent resistance to envy,
adds a new digit to your eternal count.

Let’s count all the way
to the optimum point of our divine destiny
the moment when your heart’s tally
matches the measure of paradise
prepared for the people of light.

Let’s complete the count
not just of days,
but of meanings.
Let’s complete the counting of the light woven into our fate.
Because the Day will come—
when the count is read,
and the scale will not lie.
And some hearts will show a full number…
while others show zero.

The question is:
What number will your heart display when time runs out?

صلوات شمار (ذکر شمار) یا شمارش اعمال صالح!

الْعادِّينَ – أَهْلَ الذِّكْر

«فَسْئَلِ‏ الْعادِّينَ»
از شمارگران بپرسید! از اهل ذکر بپرسید!
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۴۱ الى ۴۴]
[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۶ الى ۱۰]
+ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر»

«عدد» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«عَدَدْتُ‏ الدَّرَاهِمَ»

أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ – أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ

اهل نور، با مهربانی کردن، بهشت رو برای خودشون عدد میکنند!
اهل حسادت، با حسادت کردن، جهنم رو برای خودشون عدد میکنند!
هر کدام، درجات و درکات عدد خود را باید کامل کنند.

شمارش نور تقدیراتتو کامل کن!
«وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ» (سوره بقره، آیه ۱۸۵)
بیایید از یک تا بیست بشماریم…
اما تا کجا باید بشماریم؟
واقعاً داریم چی رو می‌شماریم؟
آیا فقط عددهایی روی صفحه‌اند؟
آیا فقط گذر زمانه؟
یا نه… این نورِ دل ماست که دارد جمع می‌شود؟
پرتوهایی ناپیدا، نیت‌هایی خالص، کارهای مهربانانه‌ای پنهان…
همه‌شان در شمارند،
همه‌شان دارند روی کنتور قلب ثبت می‌شوند.
هر مهر،
هر قطره دعا،
هر سکوت در برابر حسادت،
یک عدد نو به کارنامۀ نورانی ما اضافه می‌کند.
بیایید بشماریم…
تا نقطۀ اوج سرنوشت الهی‌مان!
تا آن لحظه‌ای که عدد قلبمان
با اندازۀ بهشتی که برای اهل نور آماده شده، هماهنگ شود!
بیایید شمارش را کامل کنیم؛
نه فقط شمارۀ روزها را،
بلکه شمارش معانی را!
بیایید شمارش نور تقدیراتمان را کامل کنیم.
چون روزی خواهد آمد…
که این عدد خوانده خواهد شد،
و ترازو دروغ نخواهد گفت.
آن روز…
قلب بعضی‌ها عددی کامل نشان خواهد داد…
و قلب بعضی‌ها، عدد صفر.
حالا این تویی و این سؤال:
کنتور قلبت، وقتی وقت تموم بشه، چه عددی نشون میده؟

شمارش نور تقدیراتتو کامل کن! وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ!
«عدد» فقط شمارش کمّی نیست؛
عدد در دنیای قرآن یعنی به رسمیت شناختن تقدیرات!
یعنی:
اهل نور، عدد بهشتیِ خود را با عمل به نور ولایت و مهربانی کردن، کامل می‌کنند.
و اهل حسد، عدد جهنمیِ خود را با درکات تاریکی حسادت خود، پُر می‌کنند.
در لغت عرب آمده:
«عَدَدْتُ‏ الدَّرَاهِمَ»: یعنی درهم‌ها را یکی‌یکی شمردم.
شمارش تقدیراتی که در عمل، ختم به مهربانی شده
و شمارش تقدیراتی که در عمل، ختم به حسادت شده!
نتیجۀ این دو شمارش و این دو «عدد» یکسان‌ نیست!
یک شمارش، به سرنوشت خلود در بهشت می‌انجامد،
و یک شمارش دیگر به سرنوشت خلود در جهنم می‌انجامد!
عدد نور با عدد حسد فرق دارد!

عدد در معنای ممدوح (نور الولایة)
آیه:
وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ (بقره: ۱۸۵)
روزه‌دارانِ نورانی، با نور ایمان، «عِدّه» خود را کامل می‌کنند.
در اینجا عددT یعنی برنامه نورانی تقدیرات برای تهذیب نفس و تکمیل هدایت.
عدد در این معنا، «درجات» بهشتی می‌سازد:
هُمْ دَرَجاتٌ عِندَ اللَّهِ (آل‌عمران: ۱۶۳)
هر نیت و عمل نورانی، یک عدد به درجات بهشتت اضافه می‌کند.

عدد در معنای مذموم (حسد)
آیه:
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ (یوسف: ۲۰)
اهل حسد، یوسف را دراهم معدوده دیدند!
عدد برایشان ابزاری برای کوچک کردن و تخفیفِ نور بود، نه تعظیم آن.
این نوع عدد، نه درجات بهشتی، بلکه درکات جهنمی می‌سازد!

همه‌چیز عدد دارد؛
و تو قراره عدد نورِ تقدیراتت را کامل کنی!
نه عدد حسد و تاریکی را!
«عدد» یعنی ارزش‌گذاری…
تو قراره با نور، بشماری نه با تاریکی!

أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ – أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ

معنای «أُعِدَّتْ» در آیات قرآنی:
«أُعِدَّتْ» از ریشۀ «عَدّ» (عدد) گرفته شده.
یعنی:
چیزی از قبل، با دقت و حساب، آماده شده، بر مبنای عدد و اندازه‌گیری خاص.
در واقع:
عدد یعنی آن‌چه حساب و تقدیر شده.
أُعِدَّتْ یعنی آن‌چه بر اساس آن عدد، در نظام هستی تجسم پیدا کرده.

معنای ممدوح: أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ
وَ سَارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ
(آل عمران: ۱۳۳)
بهشت با تمام وسعت نورانی‌اش از قبل برای متقین آماده شده است.
این یعنی:
اهل نور، با عمل صالح، بهشتِ عدددارِ مخصوص خود را می‌سازند؛
+ «رقم»
هر لحظه از نور، یک ذره از بهشتشان را عدد می‌زند.
نورِ ایمان، هر روز به بهشتِ آماده‌شدۀ متقی، یک عددِ جدید اضافه می‌کند.

معنای مذموم: أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ
فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ
(بقره: ۲۴)
جهنم هم با تمام هول و وحشتش، بر اساس عددهای تاریک و حسودانه آماده شده برای کافرین.
یعنی:
هر عمل تاریک و حسدآلود، یک درکۀ جدید به جهنم کافر اضافه می‌کند.
همان‌طور که نور ایمان، بهشت را عدد می‌زند، حسد و انکار نور، جهنم را عدد می‌زند!

«أُعِدَّتْ»؛ این آمادگی، بر اساس نظام عددی تقدیرات الهی است.
هر قلبی که با نور ولایت عدد زده شده، آماده است برای بهشت.
و هر قلبی که با حسد و ظلمت عدد خورده، آماده است برای جهنم.

«عَدَدْتُ‏ الدَّرَاهِمَ»: مفهوم «إحصاء مع جمع»
+ «عبر – اعتبرت الدراهم»
شمارش آیات و تقدیرات!
شمارش نور تقدیراتتو کامل کن! و لتکملوا العدة!
چند عدد عمل صالح باید تولید کنی؟!
انگاری کنتور قلب اهل نور در پایان دوران مهلت دنیایی، قرائت میشه
و مشخص میشه چه عددی رو نشون میده!
کنتور قلب حسود در پایان دوران مهلتش، عدد صفر رو نشون میده!

🧮 «عَدَدْتُ‏ الدَّرَاهِمَ»؛ شمارش به قصد جمع‌آوری و اعتبارسنجی
در لغت عرب، «عَدَدْتُ الدَّرَاهِمَ» فقط به معنای شمردن نیست؛
بلکه مفهومی ژرف‌تر دارد:
إحصاءٌ مَعَ جَمعٍ: یعنی شمردنی که با هدف جمع‌کردن و ارزش‌گذاری همراه است.
عَبَرتُ و اعتبرتُ الدراهم: یعنی این عدد، نشان‌دهندۀ اعتبار و عبرت در نظام هستی است.
پس هر عدد، فقط کمیّت نیست؛
عدد یعنی: ارزش‌گذاری معنوی تقدیرات در دنیای نور یا دنیای تاریکی.

شمارش آیات و تقدیرات!
خداوند در قرآن، آیاتش را «معدودة» نمی‌خواند، چون:
نور الهی قابل شمارش نیست، مگر در قالب تجلیاتی که در دل انسان‌ها می‌تابد.
اما وقتی انسان، نور را نبیند و در مسیر حسد بیفتد،
حتی ارزش یوسف را هم به «دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ» تقلیل می‌دهد.

«وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ»: کامل‌کردن عدد نورانی!
رمضان، تنزیلا و تاویلا، تجلی عدد نورانی در نظام تقدیرات است؛
هر روز، و در هر ورکلایف، یک عدد جدید از نور به کنتور قلب اضافه می‌کند.
سؤال:
چند عدد عمل صالح باید تولید کنیم؟!
یعنی:
در طول زندگی، چند نیت خالص، چند بخشش، چند صبر زیبا، چند پذیرش ولایت، چند دل مهربون ساختیم؟
همۀ این‌ها عدد دارن. همۀ این‌ها نور دارن. همۀ این‌ها در کنتور قلبت ثبت می‌شن!

کنتور قلب اهل نور!
در پایان دوران مهلت دنیایی،
کنتور قلب اهل نور قرائت میشه
و آنچه دیده میشه اینه:
فلانی، با هزار عدد صبر و رضا، بهشت خودش رو عدد زد!
فلانی، با صدها عدد نیت پاک، آیات نور رو در قلبش ثبت کرد.

کنتور قلب حسود!
اما کنتور قلب حسود چه عددی نشون میده؟
عدد صفر!
چرا؟ چون:
نه نوری دیده،
نه نیتی سالم داشته،
نه عمل صالحی تولید کرده،
و نه آیات خدا رو جدی گرفته.
او فقط شمارنده‌ای بود با عددهای تاریک… و در پایان، هیچ عدد نوری ندارد.

قلب باید یک شمارشگر مقدرات نورانی باشد.
و تنها با ولایت، عمل صالح، و دل پاکه که عدد بهشتی تو کامل میشه.
خدا فرمود:
وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ (بقره: ۱۸۵)
یعنی: عدد نور رو کامل کن، و نور هدایتش رو بزرگ بشمار!
حالا ببین:
کنتور قلبت، چه عددی نشون میده؟!

انگار خدا چرتکه میندازه ببینه چه عددی در میاد؟ بهشت یا جهنم؟
خدا، مثلا “چرتکه می‌اندازه”، ببینه بهشتی میشی یا جهنمی؟
خدا نیاز به چرتکه و محاسبه نداره!
اما ما در نظامی زندگی می‌کنیم که بر اساس عدد و اندازه‌گیری دقیق بنا شده، تا نتیجه‌، عادلانه و تجسم‌یافته باشه!

خداوند نیازی به شمارش ندارد، ولی نظام آفرینش، نظام عدد و تقدیر است.
خداوند خودش فرمود:
إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ
ما هر چیزی را با اندازه و عدد آفریدیم. (قمر: ۴۹)
و باز فرمود:
وَ كُلُّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ كِتاباً (نبأ: ۲۹)
هر چیزی را دقیقاً شمارش‌شده و ثبت‌شده نگه داشته‌ایم.
پس اگرچه خدا نیاز به محاسبه نداره،
اما در مقام عدل و حجّت، نظامی قرار داده که عددها گواه بشن.

💓چرتکه درونی، درون خود انسان قرار داده شده!
توی قلبت یه «کنتور نورانی» وجود داره.
یعنی: با هر نیت، هر عمل، هر حسد یا هر محبت، یک عدد بهش اضافه یا کم می‌کنه.
این کنتور، شبانه‌روز در حال ضبطه…
نه برای اینکه خدا ندونه، بلکه برای اینکه تو در قیامت ببینی!
وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً (کهف: ۴۹)
آنچه کرده بودند را، «حاضر و عینی» خواهند دید.

🧮 بهشت و جهنم «نتیجۀ عددهای خود توست»، نه رأی ناگهانی خدا
خدا نمی‌گه: “ببینم حالا فلانی رو بهشت ببرم یا نه؟…”
بلکه:
اگر قلبت در طول عمر، عددهای نورانی ثبت کرده باشه → خودت درِ بهشتو باز کردی
اگر عددی ثبت نکردی یا عددهای تاریک داشتی → خودت کلید درکات جهنم رو چرخوندی
كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهينٌ (طور: ۲۱)
هر کسی، گروگان آن چیزی است که خودش به عدد درآورده.
پس…
نه، خدا چرتکه نمی‌ندازه!
اما این دنیا، سیستم داره… و این سیستم:
نیت‌ها رو عدد می‌زنه،
عمل‌ها رو ثبت می‌کنه،
حسادت‌ها رو وزن می‌کنه،
نورها رو جمع می‌کنه…
و در پایان، نتیجه عددی قلبت، شکل نهایی وجودت میشه: یا بهشت، یا جهنم.
پس لازم نیست که خدا چرتکه بندازه!
قلب تو خودش محاسبه می‌کنه!

+ «بلو»
انگاری اصلا از این کفشها کاری کشیده نشده!
انگاری از علوم آل محمد ع قطره‌ای آب از این کنتور قلب عبور نکرده و بهش عمل نشده که شماره صفر رو از کنتور قلب حسود قرائت می‌کنند.
+ «کمل»
«وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ ای عدّة الشهر»:
یعنی چی که عدة باید کامل شود؟!
یعنی اگه تفتیشت کردند، حسد از توی جیب‌هات در نیاد! حسد فعال!
چون حسد غیر فعال که تا آخرش هم توی قلب میماند.
به اون کمال مطلوبی که برای تو در نظر دارند، رسیده باشی، ان شاء الله تعالی.
به کنتور قلبت نگاه میکنن ببین چند تا عمل صالح انداخته!
العَدَاد الکهربائی: «العَدَّاد : كنتور برق، كنتور آب، كيلومتر شمار ماشين»
«قراءة العداد»
«لوحة العدادات: داشبورد»
«شمارنده: counter»: مثال تاکسی‌متر! مثال تایمر!

«قراءة العداد»:
مامور قرائت کنتور میاد قلبتو بازدید میکنه ببینه چند تا آیت و تقدیر رو با روش صاحبان نور، بخوبی انجام وظیفه کردی و چند تا آیت رو هم با حسادت، از سر باز کردی!
+ «قلّک»
نور ولایت فرایند احصاء اعمال صالح است.

مثال کیلومتر شمار ماشین:
چقدر مسیر سفر رو با سرعت مجاز و یا مطمئنه حرکت کردی و چقدر با سرعت غیر مجاز!
کروز کنترل قلبت کار میکنه؟
+ «حکم» و «عقل» و مفهوم زیبای «کنترل».

فقه اللغة؛ فصل في تفصيل كمية المياه و كيفيتها:
… إذا كان الماء دائماً لا ينقطع و لا ينْزَحُ في عين أو بئرٍ فهو: عِدٌّ، و قد نطقت به السنة.
+ «جواد»
قلب آماده!
قلبی که مدام قبض و بسطشو می‌فهمه!
+ «شبح»
قلبی که مدام امر و نهی ولی خودشو می‌فهمه!
قلبی که مدام نور علم آل محمد ع به سبب یاد آوری معالم ربانی به قلبش القاء میشه!
قلبی که مدام مثل کنتور و کیلومترشمار، میزان سرعت مجاز یا غیر مجازشو با اون سایه نورانی شاخص ساعت آفتابی صاحبان نور متوجه میشه و میفهمه سرعتشو چقدر باید تنظیم کنه!
+ «فیء»
+ «تحرّی»
این میشه مفهوم زیبایی که از واژه «عدّ» باید استنباط کنیم.
از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» این مفهوم استنباط می‌شود.
[الاعتداد – ارزش، مهم]:
النَّبْذُ: إلقاء الشي‏ء و طرحه لقلّة الاعتداد به، و لذلك يقال: نَبَذْتُهُ‏ نَبْذَ النَّعْل الخَلِق،
نَبْذ دور افكندن چيزى كه مورد توجّه نيست، مثل دور افكندن كفش كهنه.
نَبَذْتُهُ‏ نَبْذَ النَّعْلِ الْخَلِقِ: مثل كفش كهنه دورش انداختم.
کتاب التحقيق:
أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو إحصاء مع جمع.
+ «کمل»: مفهوم کامل شدن یعنی نور ولایت «العدّ النّور الولایة».
مثال ساخت دسته‌گل عروس در گلفروشی:
میخوای برات با چند شاخه گل رز و … یه دسته گل درست کنن!
احصاء مع جمع همین کاری است که گلفروشی داره برای تو، یه دسته گل درست میکنه!

آیا دوست نداری وقتی میان دنبالت ببرنت به وادی السلام، مثل یک عروس زیبای سفیدپوشی باشی که یه دسته گل زیبا توی دستشه؟! دونه دونه شاخه‌های این دسته گل رو باید خودت در دل شرایط درست کنی! اقرضهم من عرضک! به کی؟ به همین یتیم بداخلاقی که مقدر شده کنار هم قرار بگیرید و او بهت بدی کنه!
حالا عالم بالا با این شاخه‌های گل زیبایی که با یاد معالم ربانی تولید کردی، یه دسته گل زیبای مخصوص دست عروس، برات درست میکنن که چشم هر بیننده‌ای رو خیره میکنه.

[عدّ – اقرار به فضل معالم ربانی]:
اگه بخوای اقرار به فضل معالم ربانی هم داشته باشی، نمیتونی!
«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»
در واقع واژه «عدد» نام زیبای دیگری برای معلم ربانی صاحبان نور است و به این معناست که آن چیز با ارزش که باید قلبا آن را به حساب بیاوری «عدّ» و دائم به یادش باشی «ذکر» و او را «عددی حساب کنی!» او حامل علوم نورانی است و همان نعمت ارزشمند آل محمد ع برای ماست که فضل و ارزش این معالم آل محمد ع را هیچکس بطور دقیق نمی‌تواند بشناسد و اقرار نماید.
در عبارت ایام المعدودات در واقع اشاره به زمانی دارد که قلب با یادآوری معالم ربانی به نور رسیده و مثل الماس می‌درخشد.
«الأيّام المعدودات: أيّام التشريق»
لذا در تمام واژه‌ها و مشتقاتی که از ریشه «عدد» در قرآن آمده، باید سر نخی باشد برای اینکه مفهوم معالم ربانی به نوعی از آن واژه استنباط شود.
مثل همین ایام المعدودات که اشاره به سه روز ایام تشریق قلب مقر به فضائل معالم ربانی است که حسدش را نسبت به صاحبان نور درناژ کرده، و جز این چهره زیبای نورانی چیزی در مقابل دیدگان قلبش نمی‌بیند.
این احراز هویت تمثال نورانی صاحبان نور در ملکوت قلب است که قلب را روشن نموده و باب مستجار قلب را برای طلوع نور علم آل محمد ع از مغرب می‌گشاید تا معجزه بودن خود را با طلوع از مغرب اثبات نماید.

«العدّ: الماء الّذى لا انقطاع له، … و العدّة: الاستعداد و التأهّب»
در واژه عدد معنی علم لا ینقطع آل محمد ع که همچون چشمه‌ای نورانی جوشش می‌کند «عین». «عدیده: فراوان، «متعدد» – هذه الدراهم عديدة»
علوم نورانی، این ویژگی را به کسی که قلبا به این معالم گوش جان بسپارد عنایت میکند، بطوریکه قلب، آمادگی و استعداد و قابلیت و ارزش خاصی پیدا می کند، مثلا برای موت (درک موت: درک تاریکی اشتباهات در افکار و اقوال و اعمال).
پس این مطلب یا آیه رو 
اینجوری باید فهمید که وقتی میشنوی، استعدوا للموت، یعنی با کسب علم از صاحبان نور، در ملک و در ملکوت، خودتو مجهز و آماده برای داشتن قلبی نورانی، و بالطبع، قبری نورانی، و عوالمی که پیش رو داری بنما.
و یا در آیۀ «و اعدو لهم ماستطعتم من قوة» یعنی باز هم با اخذ علم از مآخذ و مصادر آن، به قدر استطاعت و توانایی عقلت، توان علمی خودت را جوری بالا ببر که در نا آرامی‌ها بتوانی با یادآوری معالم ربانی، به نور تابیده از مطلع باب غربی، قلبت را منور نمایی! پس با شنیدن و یا دیدن واژه عدد زود باید به یاد علوم ربانی و تاثیرات قلبی آن بیفتی تا مفهوم عبارت را بخوبی درک نمایی!
عرب میگه «عَدَدْتُ‏ الدَّرَاهِمَ»: بسته پول رو شمردم و الان میدونم چقدره!
ولی وجود بی‌انتهای علمی صاحبان نور را، توان شمارش برای ما نیست!
فقط همینقدر درک کرده ایم که خاصیتش روشنی و آرامش قلب است و ما خیلی به آن احتیاج داریم!
با نور یعنی حیات و بی نور یعنی ممات!
به قدر توانمان از این بسته پولی که آل محمد ع بر مبنای فضل و رحمتشان سر راه ما قرار میدهند،
«لقط»، تا می‌توانیم بشماریم و لذت ببریم که تمامی ندارد!

[ذکر – عدد] :
« وَ اذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ‏ مَعْدُوداتٍ‏ »
« فَسْئَلِ‏ الْعادِّينَ »
+ « فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر » = [الْعادِّينَ = أَهْلَ الذِّكْر]
همه‌اش یعنی معالم ربانی صاحبان نور!
داستان اینه: می‌خوای به آرامش برسی، مدام به یاد معالم ربانی باش!
[قلب در حال آماده باش!]:
+ (آماده‏‌باش در ارتش، حالت فوق‏‌العاده: حَالَةُ التَّأَهُّبِ فِى الْجَيْشِ، حَالةُ الطَوارِئ)
+ «اهب»
آیا قلب تو آمادگی لازم برای درک شنیداری و دیداری تاریکی اشتباهاتت، در دل شرایط تقدیرات را دارد یا نه؟!
«استعدّوا للموت»
+ مفهوم «کمال»: یعنی بیایید با عمل به نور ولایت کامل شوید و اینگونه آماده موت شوید.
آیا آمادگی لازم برای کسب نور علم بدون انقطاع آل محمد ع را داری؟! 
(الأيّام المعدودات : أيّام التشريق)
+ العدّ: الماء الّذى لا انقطاع له.
+ العدّة: الاستعداد و التأهّب.
« العديد: الكثرة » در فارسی هم میگیم:
از این نمونه، موارد عدیده‌ای گزارش شده! یعنی موارد زیادی گزارش شده !
مبادا مثل اهل شک باشی که اینجوری هستند:
«فَهُوَ يَتَمَنَّى الْمَغْفِرَةَ وَ قَدْ دَأَبَ فِي الْمَعْصِيَةِ … او اميد مغفرت دارد با اينكه عادت به معصيت كرده» کسی که دأبش گناه است، چجوری خودشو آماده گرفتن نور ولایت علمی از صاحبان نور می‌پندارد؟!
مگه میشه چشمت دنبال غیر آل محمد ع باشه، «عین شکری» اونوقت خودتو خواهان ازدیاد نور علم ولایت هم بدونی؟! «فَهُوَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ وَ إِنْ لَمْ يَشْكُرْ وَ يُضَيِّعُ مِنْ نَفْسِهِ مَا هُوَ أَكْبَرُ» خوب معلومه اگه اینجوری باشی مهمترین چیز یعنی یاد معالم ربانی در دل شرایط که به تو نور علم حکمت عنایت میکنه رو از دست خواهی داد و این همان خسران مبین است.

[این حدیث، برای بحث آمادگی داشتن، حدیث قشنگی است]:
عَنْ عِكْرِمَةَ قَالَ:
سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْعَبَّاسِ يَقُولُ لِابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ
لِيَكُنْ كَنْزُكَ الَّذِي تَدَّخِرُهُ الْعِلْمَ
كُنْ بِهِ أَشَدَّ اغْتِبَاطاً مِنْكَ بِكَثْرَةِ الذَّهَبِ الْأَحْمَرِ

فَإِنِّي مُودِعُكَ كَلَاماً إِنْ أَنْتَ وَعَيْتَهُ اجْتَمَعَ لَكَ بِهِ خَيْرُ أَمْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ
لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ
وَ يُؤَخِّرُ التَّوْبَةَ لِطُولِ الْأَمَلِ
وَ يَقُولُ فِي الدُّنْيَا قَوْلَ الزَّاهِدِينَ
وَ يَعْمَلُ فِيهَا عَمَلَ الرَّاغِبِينَ
إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ

يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ وَ يَأْمُرُ بِمَا لَا يَأْتِي
يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ
وَ يُبْغِضُ الْفُجَّارَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ‏

وَ يَقُولُ لِمَ أَعْمَلُ فَأَتَعَنَّى أَ لَا أَجْلِسُ فَأَتَمَنَّى
ميگويد كار نكرده‏‌ام خسته ميشوم، بنشينم و اميدوار باشم
فَهُوَ يَتَمَنَّى الْمَغْفِرَةَ وَ قَدْ دَأَبَ فِي الْمَعْصِيَةِ
او اميد مغفرت دارد با اينكه عادت به معصيت كرده
قَدْ عُمِّرَ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ

آنقدر عمر كرده كه بايد در اين مدت متوجه شود،
يَقُولُ فِيمَا ذَهَبَ لَوْ كُنْتُ عَمِلْتُ وَ نَصِبْتُ كَانَ ذُخْراً لِي

راجع بگذشته ميگويد اگر كار كرده بودم و رنج برده بودم حالا برايم ذخيره‏‌اى بود
وَ يَعْصِي رَبَّهُ تَعَالَى فِيمَا بَقِيَ غَيْرَ مُكْتَرِثٍ

و در آينده نيز بمعصيت خدا مى‏پردازد بدون باك و انديشه.
إِنْ سَقِمَ نَدِمَ عَلَى الْعَمَلِ‏
وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ وَ اغْتَرَّ وَ أَخَّرَ الْعَمَلَ
مُعْجَباً بِنَفْسِهِ مَا عُوفِيَ وَ قَانِطاً إِذَا ابْتُلِيَ
إِنْ رَغِبَ أَشِرَ وَ إِنْ بُسِطَ لَهُ هَلَكَ
تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ
وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ
لَا يَثِقُ مِنَ الرِّزْقِ بِمَا قَدْ ضُمِنَ لَهُ
وَ لَا يَقْنَعُ بِمَا قُسِمَ لَهُ
لَمْ يَرْغَبْ قَبْلَ أَنْ يَنْصَبَ
وَ لَا يَنْصَبُ فِيمَا يَرْغَبُ
إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنَطَ

فَهُوَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ وَ إِنْ لَمْ يَشْكُرْ
وَ يُضَيِّعُ مِنْ نَفْسِهِ مَا هُوَ أَكْبَرُ

طالب افزايش نعمت است بدون شكر
و از دست ميدهد چيزهائى را كه اهميتش بيشتر است
يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِإِسَاءَتِهِ
وَ لَا يَدَعُ الْإِسَاءَةَ فِي حَيَاتِهِ
إِنْ عَرَضَتْ شَهْوَتُهُ وَاقَعَ الْخَطِيئَةَ ثُمَّ تَمَنَّى التَّوْبَةَ
وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ عَمَلُ الْآخِرَةِ دَافَعَ
يَبْلُغُ فِي الرَّغْبَةِ حِينَ يَسْأَلُ وَ يُقَصِّرُ فِي الْعَمَلِ حِينَ يَعْمَلُ
فَهُوَ بِالطَّوْلِ مُدِلٌّ
وَ فِي الْعَمَلِ مُقِلٌّ

يُبَادِرُ فِي الدُّنْيَا
يُعْبَأُ بِمَرَضٍ
فَإِذَا أَفَاقَ وَاقَعَ الْخَطَايَا وَ لَمْ يُعْرِضْ

يَخْشَى الْمَوْتَ وَ لَا يَخَافُ الْفَوْتَ
يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَقَلَّ مِنْ ذَنْبِهِ
وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِدُونِ عَمَلِهِ
وَ هُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ‏
يَرْجُو الْأَمَانَةَ مَا رَضِيَ وَ يَرَى الْخِيَانَةَ إِنْ سَخِطَ
إِنْ عُوفِيَ ظَنَّ أَنَّهُ قَدْ تَابَ
وَ إِنِ ابْتُلِيَ طَمِعَ فِي الْعَافِيَةِ وَ عَادَ-
لَا يَبِيتُ قَائِماً وَ لَا يُصْبِحُ صَائِماً
يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الْغِذَاءُ
وَ يُمْسِي وَ نِيَّتُهُ الْعَشَاءُ وَ هُوَ مُفْطِرٌ
يَتَعَوَّذُ بِاللَّهِ مِنْ فَوْقِهِ وَ لَا يَنْجُو بِالْعَوْذِ مِنْهُ مَنْ هُوَ دُونَهُ
يَهْلِكُ فِي بُغْضِهِ إِذَا أَبْغَضَ
وَ لَا يُقَصِّرُ فِي حُبِّهِ إِذَا أَحَبَّ
يَغْضَبُ فِي الْيَسِيرِ وَ يَعْصِي عَلَى الْكَثِيرِ
فَهُوَ يُطَاعُ وَ يَعْصِي اللَّهَ‏
وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ‏
.
عكرمه گفت از عبد الله بن عباس شنيدم كه به فرزند خود على بن عبد الله ميگفت:
بايد گنج ذخيره تو علم‏ باشد،
بايد به جستجوى او بيشتر از طلاى قرمز باشى.
من به تو سفارش ميكنم كه اگر به آن عمل كنى خير دنيا و آخرت را بدست مى‌‏آورى.
نباش از كسانى كه اميد آخرت دارند بدون عمل
و توبه را تاخير مياندازند بواسطه آرزوى دراز.
در دنيا سخن از زهد ميگويند و عمل را براى جمع‏‌آورى دنيا چون مشتاقان ميكنند
اگر به او بدهند سير نميشود و اگر مانع او شوند قانع نميگردد.
از شكر نعمتى كه به او داده‏‌اند ناتوان است و پيوسته طالب افزايش است.
امر ميكند به كارى كه خود انجام نميدهد.
صالحان را دوست دارد اما از اعمال آنها پيروى نميكند
از تبهكاران بيزار است اما او خود يكى از آنها است.
ميگويد كار نكرده‏‌ام خسته ميشوم بنشينم و اميدوار باشم.
او اميد مغفرت دارد با اينكه عادت به معصيت كرده
آنقدر عمر كرده كه بايد در اين مدت متوجه شود،
راجع به گذشته ميگويد اگر كار كرده بودم و رنج برده بودم حالا برايم ذخيره‌‏اى بود
و در آينده نيز به معصيت خدا مى‏‌پردازد بدون باك و انديشه.
و اگر بيمار شود پشيمان مى‌‏شود از عمل نكردن
اگر صحيح و سالم باشد مطمئن و مغرور است و عمل را بتاخير مياندازد.
در سلامتى به خود مى‌‏بالد وقتى گرفتار شد مأيوس مى‌‏شود
اگر دل ببندد بزهكار است و اگر دست بگشايد نابود مى‌‏شود.
نفس او را مغلوب خيال كرده ولى توجه به مسائل يقين ندارد (مرگ و آخرت).
به مقدارى از روزى كه برايش ضمانت شده مطمئن نيست
و قانع به آنچه نصيب اوست نخواهد بود
تا بپا ندارندش دل نمى‌‏بندد و به پا نميخيزد براى كارهاى خوب
اگر ثروتمند باشد متكبر مى‌‏شود و اگر فقير شود نااميد
طالب افزايش نعمت است بدون شكر
و از دست ميدهد چيزهائى را كه اهميتش بيشتر است.
از مرگ بدش مى‏‌آيد بواسطه بديهاى خود و از گناه دست نميكشد
در زندگى اگر دچار شهوت شود بخطاكارى ميرود بعد آرزوى توبه ميكند.
اما اگر كارى از امور آخرت پيش آيد رها ميكند
در موقع درخواست چنان علاقمند است ولى موقع كار بسيار تنبل،
او اعتماد بطول زندگى خود دارد اما در عمل كوتاهى ميكند
در كارهاى دنيا چست و چالاك است.
خيلى توجه به مريضى دارد اما وقتى خوب شد مشغول گناه مى‏شود
از مرگ ميترسد اما از فوت شدن وقت هراسى ندارد
ميترسد براى ديگران به كمترين گناه خود و اميدوار است براى خود بدون عمل
بر مردم عيبجو است و براى خود ماست مالى ميكند.
تا خشنود است اميد و رستگارى دارد وقتى خشم گرفت رفيقش را به خيانت نسبت ميدهد اگر سلامتى يافت خيال ميكند توبه كرده و اگر گرفتار شد آرزوى سلامتى دارد و برميگردد. هرگز شب‏زنده‏دارى بعبادت نميكند و نه صبح روزه بر مى‏خيزد.
تمام همت خود را بخوردن و غذا مصروف ميكند و شب در فكر شام است با اينكه روزه نداشته.
بخدا پناه ميبرد از بالاتر از خود ولى نجات نمى‌‏يابد به پناه بردن بخدا كسى كه پائين‏تر از اوست
(منظور اينست كه از بالاتر خود ميترسد ولى رحم به پائين‏تر از خود ندارد)
در خشم خود بهلاكت ميرسد و در دوستى خود هيچ كوتاهى ندارد.
بر چيزهاى اندك خشم ميگيرد و گناهان بزرگ ميكند،
ميخواهد به حرفش گوش كنند، خود بمعصيت مشغول است.
خداوند يارى كند ما را.

[حالت آماده باش اینه!]:
چقدر این حدیث زیباست! حتما بارها و بارها خوانده شود!

معرّفى بهترين بنده خدا (الگوى انسان كامل)

امام علی علیه السلام:
وَ قَالَ ع:
إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَيْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ
اى بندگان خدا!
همانا بهترين و محبوب‏ترين بنده نزد خدا، بنده‌‏اى است كه
خدا او را در پيكار با نفس يارى داده است،
فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ
آن كس كه جامعه زيرين او اندوه، و لباس رويين او ترس از خداست،
فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِي قَلْبِهِ
چراغ هدايت در قلبش روشن شده
+ «قبض و بسط»
وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِيَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ
و وسائل لازم براى روزى او فراهم آمده
فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِيدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِيدَ
و دورى‏‌ها و دشوارى‏‌ها را بر خود نزديك و آسان ساخته است.
نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ ذَكَرَ فَاسْتَكْثَرَ
حقايق دنيا را با چشم دل نگريسته،
همواره به ياد خدا بوده و اعمال نيكو، فراوان انجام داده است.
وَ ارْتَوَى مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُهُ فَشَرِبَ نَهَلًا  
از چشمه گواراى حق سيراب گشته،
چشمه‏‌اى كه به آسانى به آن رسيد و از آن نوشيده سيراب گرديد.
وَ سَلَكَ سَبِيلًا جَدَداً
راه هموار و راست قدم برداشته،
قَدْ خَلَعَ سَرَابِيلَ الشَّهَوَاتِ
وَ تَخَلَّى مِنَ الْهُمُومِ إِلَّا هَمّاً وَاحِداً انْفَرَدَ بِهِ
پيراهن شهوات را از تن بيرون كرده،
و جز يك غم، از تمام غم‏ها خود را مى‏‌رهاند،
فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَى وَ مُشَارَكَةِ أَهْلِ الْهَوَى
و از صف كوردلان و مشاركت با هواپرستان خارج شد،
وَ صَارَ مِنْ مَفَاتِيحِ أَبْوَابِ الْهُدَى وَ مَغَالِيقِ أَبْوَابِ الرَّدَى
كليد باز كننده درهاى هدايت شد و قفل درهاى گمراهى و خوارى گرديد.
قَدْ أَبْصَرَ طَرِيقَهُ وَ سَلَكَ سَبِيلَهُ
راه هدايت را با روشن دلى ديد، و از همان راه رفت،
وَ عَرَفَ مَنَارَهُ وَ قَطَعَ غِمَارَهُ
و نشانه‏‌هاى آن را شناخت و از امواج سركش شهوات گذشت.
وَ اسْتَمْسَكَ مِنَ الْعُرَى بِأَوْثَقِهَا وَ مِنَ الْحِبَالِ بِأَمْتَنِهَا
به استوارترين دستاويزها و محكم‏ترين طناب‏ها چنگ انداخت،
فَهُوَ مِنَ الْيَقِينِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ
چنان به يقين و حقيقت رسيد كه گويى نور خورشيد بر او تابيد،
قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ فِي أَرْفَعِ الْأُمُورِ
مِنْ إِصْدَارِ كُلِّ وَارِدٍ عَلَيْهِ وَ تَصْيِيرِ كُلِّ فَرْعٍ إِلَى أَصْلِهِ
در برابر خداوند خود را به گونه‏‌اى تسليم كرد كه
هر فرمان او را انجام مى‌‏دهد و هر فرعى را به اصلش باز مى‏‌گرداند.
مِصْبَاحُ ظُلُمَاتٍ
چراغ تاريكى‏‌ها،
كَشَّافُ عَشَوَاتٍ‏  
و روشنى‌بخش تيرگى‏‌ها،
مِفْتَاحُ مُبْهَمَاتٍ‏
كليد درهاى بسته
دَفَّاعُ‏ مُعْضِلَاتٍ
و برطرف‌كننده دشوارى‏‌ها،
دَلِيلُ فَلَوَاتٍ
و راهنماى گمراهان در بيابان‏هاى سرگردانى است.
يَقُولُ فَيُفْهِمُ
سخن مى‌‏گويد، خوب مى‌‏فهماند،
وَ يَسْكُتُ فَيَسْلَمُ
سكوت كرده به سلامت مى‌‏گذرد،
قَدْ أَخْلَصَ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ
براى خدا اعمال خويش را خالص كرده آن چنان كه خدا پذيرفته است،
فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِينِهِ وَ أَوْتَادِ أَرْضِهِ
از گنجينه‏‌هاى آيين خدا و اركان زمين است.
قَدْ أَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ
فَكَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْيُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ
خود را به عدالت واداشته
و آغاز عدالت او آن كه هواى نفس را از دل بيرون رانده است،
يَصِفُ الْحَقَّ وَ يَعْمَلُ بِهِ
حق را مى‏‌شناساند و به آن عمل مى‌‏كند
.
لَا يَدَعُ لِلْخَيْرِ غَايَةً إِلَّا أَمَّهَا
وَ لَا مَظِنَّةً إِلَّا قَصَدَهَا
كار خيرى نيست مگر كه به آن قيام مى‌‏كند،
و در هيچ جا گمان خيرى نبرده جز آن كه به سوى آن شتافته.
قَدْ أَمْكَنَ الْكِتَابَ مِنْ زِمَامِهِ فَهُوَ قَائِدُهُ وَ إِمَامُهُ
يَحُلُّ حَيْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ وَ يَنْزِلُ حَيْثُ كَانَ مَنْزِلُهُ
اختيار خود را به قرآن سپرده، و قرآن را راهبر و پيشواى خود قرار داده است،
هر جا كه قرآن بار اندازد فرود آيد، و هر جا كه قرآن جاى گيرد مسكن گزيند.

وصف زشت‏ترين انسان «عالم نمايان»!

وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَيْسَ بِهِ
فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِيلَ مِنْ ضُلَّالٍ
وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاكاً مِنْ حِبَالِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ
قَدْ حَمَلَ الْكِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ
يُؤْمِنُ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ يُهَوِّنُ كَبِيرَ الْجَرَائِمِ
يَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِيهَا وَقَعَ
وَ يَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَيْنَهَا اضْطَجَعَ
فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ
لَا يَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَيَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَيَصُدَّ عَنْهُ
فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ.

و ديگرى كه او را دانشمند نامند امّا از دانش بى‌‏بهره است،
يك دسته از نادانى‌‏ها را از جمعى نادان فرا گرفته،
و مطالب گمراه كننده را از گمراهان آموخته، و به هم بافته،
و دام‏هايى از طناب‏هاى غرور و گفته‌‏هاى دروغين بر سر راه مردم افكنده،
قرآن را بر اميال و خواسته‏‌هاى خود تطبيق مى‏‌دهد،
و حق را به هوس‏هاى خود تفسير مى‌‏كند.

مردم را از گناهان بزرگ ايمن مى‌‏سازد،
و جرائم بزرگ را سبك جلوه مى‌‏دهد.
ادّعا مى‌‏كند از ارتكاب شبهات پرهيز دارد امّا در آنها غوطه مى‏‌خورد.
مى‏گويد: از بدعت‏ها دورم، ولى در آنها غرق شده است.
چهره ظاهر او چهره انسان، و قلبش قلب حيوان درنده است،
راه هدايت را نمى‌‏شناسد كه از آن سو برود،
و راه خطا و باطل را نمى‌‏داند كه از آن بپرهيزد،
پس مرده‌‏اى است در ميان زندگان.

فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ‏
وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ‏
وَ الْأَعْلَامُ‏ قَائِمَةٌ وَ الْآيَاتُ وَاضِحَةٌ وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ
فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ‏ وَ كَيْفَ تَعْمَهُونَ‏
وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ
وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ
فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ
وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِيمِ الْعِطَاشِ‏
أَيُّهَا النَّاسُ
خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ ص
إِنَّهُ يَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَيْسَ بِمَيِّتٍ
وَ يَبْلَى مَنْ بَلِيَ مِنَّا وَ لَيْسَ بِبَالٍ

فَلَا تَقُولُوا بِمَا لَا تَعْرِفُونَ فَإِنَّ أَكْثَرَ الْحَقِّ فِيمَا تُنْكِرُونَ.
مردم! كجا مى‌‏رويد؟ چرا از حق منحرف مى‌‏شويد؟
پرچم‏هاى حق برافراشته و نشانه‏‌هاى آن آشكار است،
با اينكه چراغهاى هدايت روشنگر راهند،
چون گمراهان به كجا مى‌‏رويد؟ چرا سرگردانيد؟
در حالى كه عترت پيامبر شما در ميان شماست،
آنها زمامداران حق و يقينند،
پيشوايان دين، و زبان‏هاى راستى و راستگويانند،
پس بايد در بهترين منازل قرآن جايشان دهيد
و همانند تشنگانى كه به سوى آب شتابانند، به سويشان هجوم ببريد.

اى مردم!
اين حقيقت را از خاتم پيامبران بياموزيد كه فرمود:
هر كه از ما مى‌‏ميرد، در حقيقت نمرده است و چيزى از ما كهنه نمى‌‏شود.
پس آنچه نمى‏‌دانيد، نگوييد، زيرا بسيارى از حقايق در امورى است كه نا آگاهانه انكار مى‌‏كنيد.
وَ اعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّةَ لَكُمْ عَلَيْهِ وَ هُوَ أَنَا
أَ لَمْ أَعْمَلْ فِيكُمْ بِالثَّقَلِ الْأَكْبَرِ وَ أَتْرُكْ فِيكُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ
قَدْ رَكَزْتُ فِيكُمْ رَايَةَ الْإِيمَانِ وَ وَقَفْتُكُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ
وَ أَلْبَسْتُكُمُ الْعَافِيَةَ مِنْ عَدْلِي وَ فَرَشْتُكُمُ‏ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي
وَ أَرَيْتُكُمْ كَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِي
فَلَا تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْيَ فِيمَا لَا يُدْرِكُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ وَ لَا تَتَغَلْغَلُ إِلَيْهِ الْفِكَر.

57 مورد مشتقات ریشۀ «عدد» در آیات قرآن:

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي‏ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ‏ لِلْكافِرينَ (24)
وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (80)
أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ‏ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذينَ يُطيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (184)
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَريضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (185)
وَ اذْكُرُوا اللَّهَ في‏ أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ‏ فَمَنْ تَعَجَّلَ في‏ يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (203)
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ‏ وَ غَرَّهُمْ في‏ دينِهِمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (24)
وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتي‏ أُعِدَّتْ‏ لِلْكافِرينَ (131)
وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ‏ لِلْمُتَّقينَ (133)
وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً (93)
وَ إِذا كُنْتَ فيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرائِكُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى‏ لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كانَ بِكُمْ أَذىً مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضى‏ أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً (102)
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ في‏ سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ (60)
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في‏ كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ (36)
إِنَّمَا النَّسي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (37)
وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَ لكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدينَ (46)
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (89)
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (100)
هُوَ الَّذي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (5)
وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‏ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (8)
وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ (104)
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فيهِ مِنَ الزَّاهِدينَ (20)
وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ (34)
وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحيمٌ (18)
وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصيلاً (12)
فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنينَ عَدَداً (11)
سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ‏ ما يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَليلٌ فَلا تُمارِ فيهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً (22)
فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا (84)
لَقَدْ أَحْصاهُمْ وَ عَدَّهُمْ‏ عَدًّا (94)
وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ‏ (47)
قالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنينَ (112)
قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَسْئَلِ الْعادِّينَ‏ (113)
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ في‏ يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ‏ (5)
لِيَسْئَلَ الصَّادِقينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذاباً أَليماً (8)
وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيماً (29)
إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً (35)
تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَريماً (44)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَميلاً (49)
إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً (57)
إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكافِرينَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعيراً (64)
وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى‏ رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ‏ مِنَ الْأَشْرارِ (62)
وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيراً (6)
سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ‏ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ (21)
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَديداً إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (15)
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَ‏ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْري لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً (1)
وَ اللاَّئي‏ يَئِسْنَ مِنَ الْمَحيضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَ‏ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئي‏ لَمْ يَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً (4)
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَديداً فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً (10)
حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً (24)
لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ عَدَداً (28)
وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ‏ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذينَ آمَنُوا إيماناً وَ لا يَرْتابَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِيَ إِلاَّ ذِكْرى‏ لِلْبَشَرِ (31)
يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ في‏ رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَليماً (31)
الَّذي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ‏ (2)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی