دکتر محمد شعبانی راد

لنگۀ نور خودت باش! عدالت برقرار میشه! إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ!

Justice! Double doors!!!
The one who understands the language of light has in fact understood his mission, and when he executes this command accurately, justice has been done. In fact, you should do precisely what you are asked to do. And that means establishing justice.
Double doors, are a beautiful example of understanding the meaning of the word “justice”.
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #DivineLight #DynamicHeart #expiredHeart #EmergencyExit #EnchantingLight #advice #GuidanceLight #science #LuminousExamples #StrangeLight #ActivatorLight #justice #doubledoors

«عدل» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«عِدْلُ‏ الشَّيْ‏ءِ: مِثْلُهُ مِنْ جِنْسِهِ أَوْ مِقْدَارِهِ»

عدالت! مثال درهای دولنگه!!!
کسی که زبان نور را می فهمد در واقع رسالت خود را درک کرده است و وقتی این دستور را به طور دقیق اجرا می کند ، عدالت اجرا می شود.
در واقع ، شما باید دقیقاً همان کاری را که از شما خواسته می شود ، انجام دهید. و این به معنای برقراری عدالت است.
درب دو‌لنگه، مثال زیبایی برای درک مفهوم واژه “عدالت” است.
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان احساسی # حسادت # نور الهی # قلب پویا # قلب منقضی شده # خروج اضطراری # نور دلربا # مشاوره # نور راهنما # علم # نمونه های درخشان # نور عجیب # نور فعال کننده # عدالت # درب‌های دولنگه

بپّا بارتو لنگه‌به‌لنگه نبسته باشی!

دو طرف بار باید مثل هم و قرینه هم باشه وگرنه کج میشه، و بار کج هم به مقصد نمیرسه!
کاری که میخوای انجام بدهی هم باید لنگه همون دستور نورانی که فرشته نگهبانت درِ گوشِ قلبت میگه باشه! معادل همون باشه! عین اون باشه! مثلا اگه میگه: «ظرفها رو بشور» دقیقا باید همین کارو بکنی! اینجوری عدالت برقرار میشه! اینجوری عدالت اجرا میشه! این بار دیگه کج نیست و به مقصد میرسه! اینجوری برای خودت و دیگران امنیت روانی خواهی داشت!
اما اگه علیرغم شنیدن دستور نورانی قطب‌نمای اخلاقی درونت، باز هم بخوای کار خودتو بکنی، عدالت و امنیت و آرامش و موفقیت و … هزار واژه دیگه محقق نخواهد شد.

شنیدی میگن:
لنگه اونه!
بگرد لنگه اونو پیدا کن!
بگرد لنگه خودتو پیدا کن!
زنش لنگۀ خودشه ! خدا درو تخته رو خوب بهم جور کرده!
تَعَادَلَ‏ الشيئانِ : آن دو چيز هموزن و مساوی و برابر شدند،
تَعَادَلَ الشخصانِ : آن دو شخص با هم مساوى و برابر شدند.
العِدْل‏- ج‏ أَعْدَال‏: مثل و مانند، بَها و ارزش؛
«عِدْلَهُ‏ كَذَا و كَذَا»: ارزش آن چنين و چنان است، لنگه بار.
العِدْل : لنگه بار: یکی از دو قسمت بار
«درب دولنگه!»: «double doors»
لنگه نداره!
نباید لنگه به لنگه بشه!
+ «قبل – قبله – قبال النعل»
«double» دوبلشو پیدا کن!
دوبله کردن صدای فیلم هم همینه.
خدا لنگه نداره! دوبل نداره! مثل نداره!
خدای مهربان خالق نور ولایته!
ما این نور مخلوق رو با قلبمون می‌فهمیم، انگاری امر الله رو فهمیدیم پس ماموریتمونو فهمیدیم، حالا اگه عین این ماموریتو ان شاء الله بتونبم انجام بدیم، به نسبت خودمون و به درجات خودمون، لنگۀ اون امری که بهمون نشون داده شده رو انجامش دادیم و این میشه با عدالت رفتار کردن ما!
اگه از ما بخوان ببخشیم و ما نبخشم، عدالت رو رعایت نکردیم.
عدالت، یعنی مثل نور بودن، یعنی اون امرالله نورانی که در ملکوت قلبت بهت چیزی میگه، بعینه انجامش بدهی، میشی عادل.
عدله یعنی مثله!
مثل همون چیزی که نور از تو میخواد باش، اینجوری میشی عادل! به ای میگن عدالت!
این لنگه کفش مثل اون لنگه کفشه، مثل اونه، عدل اونه!
اینجوری میشه گفت حالا عدالت برقرار شده، میشه گفت هر چیزی سر جای خودش قرار گرفته و حق به حق‌دار رسیده، پس عدل همون مثل همون حق و مثل همون 1000 واژۀ مترادف نور ولایته.
این میشه تعادل! میشه تقارن! میشه کفو! میشه توام! میشه زوج! میشه قرین و …
پس تعدیل کردن بدون دانستن و شناختن میزان و یوزرنیم و پسورد و اسم الله، بی‌معناست.
با چی تعدیلش کنیم؟!
با چی مقایسه‌اش کنیم؟!
با چی معادلش کنیم؟!
با چی مقابله‌اش نماییم و مواجهش کنیم تا مثل اون بشه، عین اون بشه، عدل اون بشه،
تا درست بشه و اشکالش و عیبش رو بشه و برطرف بشه.
همیشه نیاز داریم که معالم ربانی صاحبان نور رو اول بشناسیم، تا خودمونو با این نور علمی، در ملک و در ملکوت قلبمون، درست کنیم، ان شاء الله تعالی.
پس با فهم این نور یعنی با درک قبض و بسط این نور، میتونیم به تعادل برسیم به آرامش برسیم.
عدل، یکسان شدن همه با هم نیست.
عدل، برای هر کسی، یک نسخۀ متفاوت با دیگری است!
عدل یعنی هر کسی ببینه نورش از او چی میخواد، همونو انجام بده، میشه عادل:
«شَهِدْتُ‏ أَنَّ اللَّهَ قَسَمَ مَعَايِشَ عِبَادِهِ بِالْعَدْلِ»
وقتی که همه اینجوری بشن، عدالت اجتماعی برقرار میشه و همه به تقدیراتشون راضی میشن و دیگه هیچ مشکلی نیست، گرچه یکی پولدار باشه و دیگری بی‌پول.
در مال و دارایی مثل هم نیستند، اما در آرامش، همه آرامش دارند، چون وصل به نور ولایت‌اند.
پس عدل میشه اطاعت از نور ولایت!

اذْكُرْ عِنْدَ الظُّلْمِ عَدْلَ اللَّهِ فِيكَ!

عدل:
عدل الشي‏ء: مثله من جنسه أو مقداره
عَدَلَ السهمَ: تير را راست كرد!
حسود، مثل میخ کجی است که قراره با ضربه‌های آیاتی و رسلی، راست و درست شود!
حالا هر میخی، چند تا ضربه میخواد و چجوری باید بهش ضربه زده بشه، که درست بشه، هر یکی با دیگری متفاوت است و این یعنی نسخۀ نور ولایت برای همه یکسان نیست! متفاوت است! و این تفوت نسخه‌ها، عین عدل و عدالت است.
یک سهم (تیر) یا میخ کج، برای راست شدن، ممکنه نیاز به پنج ضربه داشته باشه و یک تیر دیگه ممکنه ده ضربه بخواد، لذا برای هر کدام، عدل مقدار متفاوتی است، ولی نتیجه اینه که هر دو راست و درست شوند.
 عَدَّلَ‏ الشاهدَ: گواه را تأييد كرد. [تایید کرد گواهی او درسته]
عَدَّلَ المتَاعَ: كالا را به شكل دو عدل درآورد. [خوب درستشون کرد.]
واژه عدل میخواد بگه، قراره یه چیزی درست بشه، حالا با یک ضربه یا صد ضربه!
هر موردی با مورد دیگه فرق میکنه!
+ «خلق – خلقت»
شنیدی میگن: خراب شده، دارم درستش میکنم!
قلب، با حسادت خراب میشه، و با نور ولایت درست میشه!
عدل یکی از هزار واژه مترادف نور ولایته که اشاره به همین درست کردن قلب میکنه، حالا هر قلبی چجوری باید درست بشه، این دیگه بستگی به حکمت و علم الهی داره و به ما مربوط نیست.
امام علی علیه السلام:
«اذْكُرْ عِنْدَ الظُّلْمِ عَدْلَ اللَّهِ فِيكَ وَ عِنْدَ الْقُدْرَةِ قُدْرَةَ اللَّهِ عَلَيْكَ، 
در هنگام ظلم و ستم به ياد آور عدالت و دادگسترى خداى را در خود،
و در هنگام قدرت و توانايى قدرت خداوند را بر خويش متذكر شو.»:
اگه بهت داره ظلم میشه، انگاری باید بگیم که یه جورایی داستان درسته و باید همینجور باشه!
باید الآن این ماموریتو که بهت ظلم میشه، بهت سیلی زده میشه، بهت تهمت زده میشه، رو بفهمی و قبول کنی و بپذیری و لنگۀ گمشده تقدیرات تو الآن همینه که توی این مقطع از زندگی، باید بهت ظلم بشه و این همون عدل خداست، اما اسرارش چیه، اینو دیگه ما ممکنه ندونیم و به ما هم مربوط نیست و این از همون قاعده اصول و اسرار است که خدا عادل است و این تقدیری که ظاهرا داره بهم ظلم میشه، باید بدونیم که معادل حالات من است و این عدل بودنشو خدا خودش صلاح دونسته!

+ «بقیت الله»
عدل از هزار واژه مترادف نور ولایت است و همان 1+1 است.
وقتی کتاب لغت میگه: «عدل الشي‏ء: مثله، یعنی لنگۀ هم‌اند!»
+ «وصی»
مفهومی که از این واژه استنباط میشه، دقیقا فرآیند نور ولایت رو داره بیان میکنه،
یعنی دو گزینه اومدن کنار هم و این میشه فرآیند نور ولایت!
این دو تا اومدن کنار هم تا این یکی مثل اون یکی بشه!
تعادل برقرار بشه!
به این میگن «عدل – تعادل»
تقارن در زیبایی برقرار بشه! هر کسی به میزان درجات خودش!
این میشه قدو، میشه اسو (تاسّی)، میشه مثل و مانند و کفو 
میشه هزار واژه! میشه 28 حرف!
تعادل به این معنا نیست که ما با آل محمد ع برابر و مساوی در عملکرد باشیم!
ما وقتی به میزان درجات عالم ذر خود، با زیبای بی‌نهایت نور آل محمد ع تونستیم انجام وظیفه کنیم به نقطعه تعادل خودمون با نور ولایت رسیدیم.
این میشه تقارن و تعادل ما با نور ولایت، به اون میزانی که فهم و درک از نور ولایت داریم و از ما انتظار دارند و در عالم ذر قبول این عهد را نموده‌ایم.
پس نقطه تعادل و برابری ما با آیاتی و رسلی بستگی به درجه عالم ذر ما دارد که با چه درجه‌ای قبول نور ولایت نموده‌ایم و این نقطه، مورد به مورد، در افراد مختلف، فرق میکند، لذا آیات و تقدیراتی که برای هر کسی مقدر می‌شود، با دیگری متفاوت است و معونۀ علمی لازم نیز برای هر کسی تفاوت دارد، لذا هر کسی رزق آیاتی و رسلی‌اش با دیگری متفاوت و متناسب با شرایط اصلاح و تربیت خود اوست و مقایسه افراد با هم، به اینکه چرا با هم برابر در رزق و روزی مادی و معنوی نیستند، قیاس باطل است و این عدل خداست که برای اصلاح و تربیت هر کسی، شرایطی متفاوت با دیگری ایجاد نماید (نسخۀ درمانی هر بیمار با بیمار دیگر متفاوت است!)
و لذا عدم تساوی ارزاق دنیایی و اخروی افراد، دلیل بر بی‌عدالتی خداوند نیست،
که هر کسی شرایط اصلاح و تربیتش با دیگری فرق می‌کند و متفاوت خواهد بود.
لذا عدل به معنای اینکه همه باید از حقوق یکسان برخوردار باشند نیست و نمیشه همه فیش حقوقیشون یکسان باشد!
هر کسی در یک ترازی به نقطه تعادل با آل محمد ع می‌رسد و اون نقطه تعادل برای هر کسی، اون مقدار از نور علم ولایت صاحبان نور در ملک و ملکوت است که از قِبَل آیات عرضه شده، گیرش می‌آید.
کتاب لغت المصباح المنیر توضیح مهم و زیبایی در رابطه با معنای واژه «عدل» دارد:
«وَ مِنْهُ قِسْمَةُ (التَّعْدِيلِ‏) وَ هِيَ قِسْمَةُ الشَّيْ‏ءِ بِاعْتِبَارِ الْقِيمَةِ و الْمَنْفَعَةِ لَا بِاعْتِبَارِ الْمِقْدَارِ
فَيَجُوزُ أَنْ يَكُونَ الْجُزْءُ الْأَقَلُ‏ (يُعَادِلُ‏) الْجُزْءَ الْأَعْظَمَ فِي قِيمَتِهِ و مَنْفَعِتِه»
یعنی اون چیزی که قسمتت شده و مقدر شده و گیرت اومده ارزش نورانی ولایتی‌اش مهمه (بِاعْتِبَارِ الْقِيمَةِ و الْمَنْفَعَةِ) و این یعنی عدل، نه اینکه ارزش ریالی و دنیایی و منفعت مادی‌اش مد نظر باشد (لَا بِاعْتِبَارِ الْمِقْدَارِ) لذا در واژه نور ولایت، معنای عدل مستتر است، یعنی همون چیزی که خدا برای تو خواسته و مقدر کرده، عین عدل اوست، چه از اون تقدیر خوشت بیاد، چه نیاد، و چه با دیگران مساوی باشه، یا نباشه، همینکه برای تو، این حادثه تقدیر شد، این عین عدل خداست،
و نور ولایت یعنی همین.
این حدیث زیبا و مهم به خیلی از مقاله‌ها باید اضافه شود، منجمله مقاله‌های:
[سرنوشت – عدل – بداء – حسد]:

عَنْ حَبِيبٍ السِّجِسْتَانِيِّ قَالَ
سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ :

حبيب سجستانى گويد:
از حضرت باقر عليه السّلام شنيدم فرمود:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخْرَجَ ذُرِّيَّةَ بَنِي آدَمَ مِنْ ظَهْرِهِ لِيَأْخُذَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَهُ وَ بِالنُّبُوَّةِ لِكُلِّ نَبِيٍّ
خداوند فرزندان آدم را از پشت او بيرون آورد تا از آنها براى خود پيمان ربوبيت و براى پيامبران پيمان نبوت بگيرد،
فَكَانَ أَوَّلَ مَنْ أَخَذَ لَهُ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ بِنُبُوَّتِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ص
و نخستين ميثاقى كه از آنها گرفته شد ميثاق نبوت حضرت محمد بن عبد اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله بود.
ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لآِدَمَ انْظُرْ مَا ذَا تَرَى
بعد از اين خداوند متوجه آدم شد و فرمود: بنگر چه مشاهده مى‏‌كنى،
قَالَ فَنَظَرَ آدَمُ ع إِلَى ذُرِّيَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ قَدْ مَلَئُوا السَّمَاءَ
در اين هنگام آدم متوجه شد و همه جا را از ذريه‌‏اش پر مشاهده كرد
قَالَ آدَمُ ع يَا رَبِّ مَا أَكْثَرَ ذُرِّيَّتِي
و گفت بار خدايا ذريه‏‌ام چه اندازه زياد هستند
وَ لِأَمْرٍ مَا خَلَقْتَهُمْ فَمَا تُرِيدُ مِنْهُمْ بِأَخْذِكَ الْمِيثَاقَ عَلَيْهِمْ
و آنها را براى چه آفريده‏اى، و چرا از آنان عهد و پيمان مى‏گيرى.
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏
يَعْبُدُونَنِي‏ وَ لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ يُؤْمِنُونَ بِرُسُلِي وَ يَتَّبِعُونَهُمْ

خداوند فرمود:
براى اينكه مرا پرستش كنند و مشرك نگردند و به پيامبران من ايمان بياورند و از آنها متابعت كنند،

قَالَ آدَمُ يَا رَبِّ فَمَا لِي أَرَى بَعْضَ الذَّرِّ أَعْظَمَ مِنْ بَعْضٍ
وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ كَثِيرٌ وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ قَلِيلٌ وَ بَعْضَهُمْ لَيْسَ لَهُ نُورٌ أَصْلًا

آدم گفت بار خدايا چرا بعضى از ذريه بزرگتر از بعضى ديگر مى‏‌باشند
و گروهى از آنها نور و روشنائى بيشترى دارند و پاره‌‏اى اصلا نور ندارند.

فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ كَذَلِكَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِي كُلِّ حَالاتِهِمْ

خداوند متعال فرمود:
من آنها را اين چنين آفريده‏‌ام تا در زندگى آنان را مورد آزمايش قرار دهم،

قَالَ آدَمُ ع يَا رَبِّ فَتَأْذَنُ لِي فِي الْكَلَامِ فَأَتَكَلَّمَ
آدم گفت: بار خدايا اجازه مى‌‏دهى سخن بگويم،
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تَكَلَّمْ فَإِنَّ رُوحَكَ مِنْ رُوحِي وَ طَبِيعَتَكَ خِلَافُ كَيْنُونَتِي
پروردگار فرمود:
سخن بگو روح تو از روح من مى‌‏باشد
ولى طبيعت تو بر خلاف هستى من است و از ماديات خلق شده است.

+ «طینت و ولایت»:
[«رُوحَكَ وَ طَبِيعَتَكَ»]: روح مترادف نور ولایت و طبیعت، مترادف طینت می‌باشد.

قَالَ آدَمُ ع
آدم گفت:
فَلَوْ كُنْتَ خَلَقْتَهُمْ عَلَى مِثَالٍ وَاحِدٍ وَ قَدْرٍ وَاحِدٍ وَ طَبِيعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ جِبِلَّةٍ وَاحِدَةٍ وَ أَلْوَانٍ وَاحِدَةٍ وَ أَعْمَارٍ وَاحِدَةٍ وَ أَرْزَاقٍ سَوَاءٍ لَمْ يَبْغِ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَمْ يَكُ بَيْنَهُمْ تَحَاسُدٌ وَ لَا تَبَاغُضٌ وَ لَا اخْتِلَافٌ فِي شَيْ‏ءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ
+ «عدل»: انگاری میخواد بگه اگه عدالتو رعایت میکردی به همدیگه حسادت نمیکردند!!!

اگر آنها را بر يك روش و طبيعت و اندازه و رنگ آفريده بودى و به زندگى و روزى يكسان مى‏‌دادى آنها به همديگر ظلم نمى‏‌كردند و بين آنها حسد و كينه‌‏توزى و بغض و عناد و اختلافى پديد نمى‏‌آمد، و همه در صلح و صفا و آرامش و سكون زندگى مى‏‌كردند.
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
خداوند فرمود:
يَا آدَمُ بِرُوحِي نَطَقْتَ وَ بِضَعْفِ طَبِيعَتِكَ تَكَلَّمْتَ مَا لَا عِلْمَ لَكَ بِهِ
اى آدم تو با روح من سخن گفتى ولى به علت ضعفى كه در طبيعت تو هست بدون اينكه از عواقب امور آگاه باشى سخن گفتى،
وَ أَنَا الْخَالِقُ الْعَلِيمُ بِعِلْمِي خَالَفْتُ بَيْنَ خَلْقِهِمْ وَ بِمَشِيَّتِي يَمْضِي فِيهِمْ أَمْرِي وَ إِلَى تَدْبِيرِي وَ تَقْدِيرِي صَائِرُونَ وَ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِي
من آفريننده دانائى هستم و با علم و اطلاع آنها را مختلف آفريدم [+ «عدل»]
و فرمان و مشيت من در ميان آنها جارى و نافذ است.

آدميان با تدبير و سرنوشتى كه براى آنان معيّن كرده‌‏ام زندگى مى‌‏كنند و در خلقت من تغيير و تبديلى نيست،
إِنَّمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِيَعْبُدُونِي
من جن و انس را براى عبادت و معرفت خود خلق كردم
وَ خَلَقْتُ الْجَنَّةَ لِمَنْ عَبَدَنِي فَأَطَاعَنِي مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ رُسُلِي وَ لَا أُبَالِي
و بهشت را براى كسى كه مرا عبادت كند و از من اطاعت و از پيامبران من پيروى نمايد آفريده‏‌ام.
وَ خَلَقْتُ النَّارَ لِمَنْ كَفَرَ بِي وَ عَصَانِي وَ لَمْ يَتَّبِعْ رُسُلِي وَ لَا أُبَالِي
دوزخ را براى كسانى كه كافر شوند و معصيت مرا نمايند و از پيامبران من متابعت نكنند خلق كردم، و باكى هم از عذاب آنها ندارم،
وَ خَلَقْتُكَ وَ خَلَقْتُ ذُرِّيَّتَكَ مِنْ غَيْرِ فَاقَةٍ بِي إِلَيْكَ وَ إِلَيْهِمْ
من تو را و ذريه‌‏ات را براى اينكه نيازمند به آنها هستم نيافريده‌‏ام.
وَ إِنَّمَا خَلَقْتُكَ وَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَكَ وَ أَبْلُوَهُمْ‏ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فِي دَارِ الدُّنْيَا فِي حَيَاتِكُمْ وَ قَبْلَ مَمَاتِكُمْ
من تو را و فرزندانت را خلق كردم تا آنها را بيازمايم و معلوم گردد كدام يك از شما در زندگى بهتر كار مى‌‏كنيد
فَلِذَلِكَ خَلَقْتُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ وَ الْحَيَاةَ وَ الْمَوْتَ وَ الطَّاعَةَ وَ الْمَعْصِيَةَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ كَذَلِكَ أَرَدْتُ فِي تَقْدِيرِي وَ تَدْبِيرِي
و براى همين جهت نيز دنيا و آخرت را آفريدم و مرگ و زندگى را خلق نمودم و طاعت و معصيت را پديد آوردم و بهشت و دوزخ را ايجاد نمودم همان گونه اراده نمودم و براى آنها تقدير و سرنوشت قرار دادم،
وَ بِعِلْمِيَ النَّافِذِ فِيهِمْ خَالَفْتُ بَيْنَ صُوَرِهِمْ وَ أَجْسَامِهِمْ وَ أَلْوَانِهِمْ وَ أَعْمَارِهِمْ وَ أَرْزَاقِهِمْ وَ طَاعَتِهِمْ وَ مَعْصِيَتِهِمْ
و با علمى كه از حالات آنها داشتم صورت‏ها و بدن‏ها و رنگهاى آنان را مختلف خلق كردم [ + «عدل»]
و مدّت زندگى و روزى آنها را در دنيا متفاوت كردم، گروهى از آنها اطاعت مى‏‌كنند و جماعتى معصيت مى‌‏نمايند.

فَجَعَلْتُ مِنْهُمُ الشَّقِيَّ وَ السَّعِيدَ وَ الْبَصِيرَ وَ الْأَعْمَى وَ الْقَصِيرَ وَ الطَّوِيلَ وَ الْجَمِيلَ وَ الدَّمِيمَ وَ الْعَالِمَ وَ الْجَاهِلَ وَ الْغَنِيَّ وَ الْفَقِيرَ وَ الْمُطِيعَ وَ الْعَاصِيَ وَ الصَّحِيحَ وَ السَّقِيمَ وَ مَنْ بِهِ الزَّمَانَةُ وَ مَنْ لَا عَاهَةَ بِهِ
دسته‏‌اى از آنها بدبخت و جمعى خوشبخت مى‏‌باشند، بعضى بينا و گروهى كور هستند، عدّه‌‏اى كوتاه و دسته‌‏اى بلند قامت مى‌‏باشند، پاره‌‏اى از مردم زيبا و دسته‏‌اى زشت آفريده شده‏‌اند، گروهى دانشمند و گروهى جاهل هستند، بعضى مال‌دار و ثروتمند و بعضى ديگر فقير و تهيدست مى‌‏باشند.
گروهى از آنها فرمان‌بردار و جماعتى معصيت‌كار هستند، دسته‏‌اى سالم و تندرست و دسته‌‏اى بيمار و ناتوان مى‌‏باشند.
فَيَنْظُرُ الصَّحِيحُ إِلَى الَّذِي بِهِ الْعَاهَةُ فَيَحْمَدُنِي عَلَى عَافِيَتِهِ
آن كس كه تندرست مى‌‏باشد و به بيمار نگاه مى‌‏كند مرا سپاس مى‏‌گويد كه بدنش سالم و تندرست مى‌‏باشد.
وَ يَنْظُرُ الَّذِي بِهِ الْعَاهَةُ إِلَى الصَّحِيحِ فَيَدْعُونِي وَ يَسْأَلُنِي أَنْ أُعَافِيَهُ وَ يَصْبِرُ عَلَى بَلَائِي فَأُثِيبُهُ جَزِيلَ عَطَائِي
آن كس كه بيمار و ناتوان است به سالم نگاه مى‏‌كند و از من درخواست مى‏‌كند تا او را عافيت دهم و او در برابر مصيبت صبر مى‏‌كند و من هم به او پاداش مى‌‏دهم،
وَ يَنْظُرُ الْغَنِيُّ إِلَى الْفَقِيرِ فَيَحْمَدُنِي وَ يَشْكُرُنِي
مال‌دار به فقير نگاه مى‌‏كند و مرا شكر مى‌‏كند،
وَ يَنْظُرُ الْفَقِيرُ إِلَى الْغَنِيِّ فَيَدْعُونِي وَ يَسْأَلُنِي
فقير به غنى مى‏‌نگرد، مرا مى‌‏خواند و از من مال مى‌‏خواهد
وَ يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الْكَافِرِ فَيَحْمَدُنِي عَلَى مَا هَدَيْتُهُ
مؤمن به كافر نگاه مى‌‏نمايد و از اينكه هدايت شده است مرا سپاس مى‏‌گويد،
فَلِذَلِكَ‏ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ فِيمَا أُعَافِيهِمْ وَ فِيمَا أَبْتَلِيهِمْ وَ فِيمَا أُعْطِيهِمْ وَ فِيمَا أَمْنَعُهُمْ
من براى اين آنان را مختلف كردم تا در گرفتاريها و مشكلات آنان را بيازمايم،
و افراد گرفتار و يا آنها كه در آسايش و رفاه هستند از هم تميز داده شوند.
وَ أَنَا اللَّهُ الْمَلِكُ الْقَادِرُ
من خداوند قادر و حكمران هستم،
وَ لِي أَنْ أَمْضِيَ جَمِيعَ مَا قَدَّرْتُ عَلَى مَا دَبَّرْتُ
من آنچه را مقدّر كرده‌‏ام انجام مى‌‏دهم،
وَ لِي أَنْ أُغَيِّرَ مِنْ ذَلِكَ مَا شِئْتُ إِلَى مَا شِئْتُ [+ «بداء: تغییر سرنوشت»]
و هر گاه اراده كردم تغييراتى در سرنوشت افراد مى‌‏دهم،
وَ أُقَدِّمَ مِنْ ذَلِكَ مَا أَخَّرْتُ وَ أُؤَخِّرَ مِنْ ذَلِكَ مَا قَدَّمْتُ
و تقديم و تاخير در كارها را بدهم،
وَ أَنَا اللَّهُ الْفَعَّالُ لِمَا أُرِيدُ
من هر چه اراده كنم به مرحله عمل در مى‌‏آورم،
لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ
و از آنچه انجام مى‌‏دهم مورد پرسش قرار نمى‌‏گيرم
وَ أَنَا أَسْأَلُ خَلْقِي عَمَّا هُمْ فَاعِلُونَ. + «عمّ یتسائلون؟!»
و اين بندگان هستند كه از كارهاى خود مورد باز خواست قرار مى‌‏گيرند.

+ «تقسیم رحمت»:
«نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا
وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا » + «عدل»
[سورة الزخرف (43): الآيات 31 الى 35]:
« أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ »

+ بحار 75 باب 17
ما صدر عن أمير المؤمنين ع في العدل في القسمة و وضع الأموال في مواضعها
امام صادق علیه السلام:
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
الْعَدْلُ أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ وَ أَلْيَنُ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَطْيَبُ رِيحاً مِنَ الْمِسْكِ. »
در حقیقت بجای واژۀ « الْعَدْلُ » واژه زیبای «نور الولایة» مد نظر است و عدل مترادف نور ولایت است و این خاصیت نور ولایت آل محمد ع است که ایجاد عدل می کند و ایجاد شیرینی و آرامش و بوی خوش در زندگی و رفتار و کردار می‌نماید.
عدل یعنی نور ولایت ، صوم یعنی نور ولایت ، صلات یعنی نور ولایت ، حج یعنی نور ولایت ، زکاة یعنی نور ولایت ، اخوة یعنی نور ولایت ، مثل یعنی نور ولایت ،جفت یعنی نور ولایت ، نکح یعنی نور ولایت ، و …
نور ولایت یعنی عدل یعنی صوم یعنی صلات یعنی حج یعنی زکات یعنی اخوت یعنی مثل یعنی هزار واژه …
نور ولایت یعنی ویژگی ممتاز باران‌های بهاری «ولی»، که پشت سر هم و نزدیک به هم و متوالیا می‌بارند! این مفهوم نزدیک شدن دو گزینه به هم به منظوری خاص، میشه فرآیند نور ولایت که در هزار واژه این مفهوم وجود دارد و این مفهوم از هزار واژه قابل استنباط است و در تمام کتب لغت نوشته شده، اما به صراحت تاکید و اشاره به این مطلب مهم نشده که همۀ این واژه ها در اصل میخوان به ما یک واژه رو یاد بدهند و اونم واژه جامع نور ولایت است.
مثلا همین واژه عدل رو که در کتب لغت میخوانی، این مطلب گیرت میاد که وقتی عرب میگه این عِدلِ اونه! منظورش اینه این لنگۀ اونه و جفت اونه و … پس دو گزینه رو کنار هم قرار میده و یه فرآیندی رو بین اونا تعریف میکنه. ولایت یعنی همین نزدیک شدن نور هدایت به قلب اهل یقین بمنظور راهنمایی شخص در انتخاب صحیح بین خوب و بد [یا بین بد و بدتر] طبق معیارها و استاندارد آل محمد ع بگونه‌ای که شخص در بین الامرین، یعنی در انتخاب بین ولایت حق و ولایت باطل ، به سبب نور معالم ربانی از نظرات آل محمد ع آگاه می شود و حالا اختیارا یا آن را انتخاب میکند یا غیر آن را.
این آگاهی از نظرات آل محمد ع توسط قلب سلیم خود شخص صورت می گیرد که همان فرآیند قبض و بسط نور است و همان فهم نور و ظلمت قلب است و همین حسی درونی که متوجهش میشی در حقیقت سخن خدا با بنده است «کلمة الله»، یعنی از روی نور و ظلمت قلبت میفهمی خدا چی داره بهت میگه ! می‌فهمی ولیّ خدا داره باهات صحبت میکنه، میفهمی کلام آنلاین اهل بهشت همین زبان نور و ظلمت است، اما مثل هر زبان دیگه‌ای باید با این زبان هم آشنا بشی و اونو درون خودت پیدا کنی و اونو ببینی و بشنوی و بفهمی!
[عدل – قبض و بسط]:
با فهم قبض و بسط ، به تعادل می رسی!
تعادل همان عدل و همان نور ولایت است پس با فهم نور و ظلمت قلبت در حقیقت به نور ولایت رسیده ای و نور ولایت آل محمد ع را درک کرده ای و این نور امر و نهی و این دستورات الهی را با قلبت درک می کنی و عمل می کنی ان شاء الله تعالی.
این فرآیند نور ولایت، به تنهایی نمیشه، حتما یه زوج و جفت و قرین و لیدر دانا و صاحبان نوری میخواد که بر تو نور ولایت علمی دارند «اسم الله»، لذا صاحبان نور در ملک و ملکوت، مدام مثل دستگاه جی پی اس که جلوی چشم راننده است و اونو راهنمایی میکنه، مثل گنبد نورانی امام هشتم ع مدام گوشۀ چشمته! این میشه نور ولایت شیرین و زیبا و این میشه هدایت قلبی با این نور زیبا و همین میشه عدل، میشه فضل، میشه هزار واژه و چیزی میشه که نمیشه وصفش کرد!
عدل این نیست که همه یکسان گیرشون بیاد!
عدل همونی است که از دست «آیاتی و رسلی» گیرت میاد!
و قطعا این مقدار برای هر کسی، یه چیزی است متفاوت از دیگران!
+ «لیلة قدر – سایزها»
یکی با کامیون سکه تحویل میگیره! یکی سکه‌اش بزرگه، یکی کوچکه، یکی هم ممکنه فعلا سکه‌ای گیرش نیاد و جالب اینه که همه‌اش هم عدل است! درستش برای هر کدوم همینه که مقدر میشه و نباید به هم حسادت کنند که چرا اینجوری شد، چرا اونجوری نشد.

عدل یعنی اطاعت از مافوق [تعادل!]
«توسّط بين الإفراط و التفريط بحيث لا تكون فيه زيادة و لا نقيصة،
و هو الاعتدال و التقسّط الحقيقىّ.»
انسان متعادل کسی است که ناآرامی های خود را با یاد معالم ربانی متعادل می سازد.
[التعادل: التساوي]
+ «انصاف»
معالم ربانی، نقطه تعادل قلب به هنگام ناآرامی های قلبی است.
قلب ناآرم با یاد معالم ربانی خود را به نقطه تعادل می رساند پس معنی واژه «عدل» برای ما در یاد معالم ربانی خلاصه می شود.
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ یعنی آل محمد ع از ما تبعیت از مافوق نورانی را می‌طلبند.
یعنی امر به جفت شدن با یاد معالم ربانی در دل شرایط ، که میشه عدل و احسان و انصاف و إقامة صلاة و ایتاء الزکاة و قرض الحسنة و انفاق فی سبیل الله و تلاوت آیات و تعلیم کتاب و علم و حکمت و میشه همه چیز و همه چیز یعنی همه این واژه ها میخوان یه چیزو یعنی «نور ولایت» رو به اهل یقین متذکر بشن و اون هم اینه که ما طاق یا فرد خلق نشدیم، ظاهرا فرد هستیم، اما در معنا جفت هستیم!
+ «ثنویة المعنی»
و این فقط خداست که طاق و فرد و وتر است، هم در اسم و هم در معنا فرد است و جفت و کفو ندارد: و لم یکن له کفوا احد، و بقیه مخلوقات همه برای اینکه بتونن آرامش داشته باشن، باید جفت باشن! اما با چی جفت باشن؟ مخلوق با خالقش، اما به سبب مخلوق نورانی این خالق نور! این سبب همان معالم ربانی صاحبان نور منا اهل البیت ع هستند! اما خالق، دیگه خالقی نداره که باهاش جفت باشه لذا او همیشه فرد و واحد و احد و صمد و … بوده و هست و خواهد بود.
اما ما مخلوقیم و همیشه نیازمند خالقیم و باید با ابزار ربوبیت او جفت بشیم و این ابزار، نور ولایت الله و رسولش و اولوالامر هستند، لذا دستور اطاعت از این انشعابات علمی «شعب» نیز دستور به جفت شدن و از طاق بودن، در آمدن است که:
« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » :
+ [عدل – طوع] :
+ این عبارت « فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ ‏» را همه انبیاء ع گفته اند!
«أُولِي الْأَمْرِ»: الامر، النور الولایة!
پس «أُولِي الْأَمْرِ» یعنی «أُولِي النور»
نور ولایت علمی آل محمد ع!
برتری این نور کاملا آشکار و پیداست و همه به این نور علم نیازمندیم!
 قلبی که وصل به نور آل محمد ع است و این قلب خود کانون اخذ نور و ترجمه نور به حروف و کلمات است و از این معالم ربانی، قلبا متوجه جوهر نورانی آنها می‌شویم و اینگونه است راه شناخت علم و معلم! طلب العلم طلب العالم و طلب العالم طلب العلم.
+ «امر»: امر یعنی نور ولایت و نور علمی صاحبان امر بر قلوب اهل یقین محرز است و اهل یقین موظف به شناسایی علوم ربانی خود از روی کلام نورانی هستند.
قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ (32)
وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (132)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (59)
وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ (92)
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (1)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20)
وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا [بی انصافی نکنید !] فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ (46)
وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُوني‏ وَ أَطيعُوا أَمْري (90)
قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ (54)
وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (56)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ (33)
أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (13)
وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ (12)
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطيعُوا وَ أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِكُمْ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (16)
[سورة آل‌‏عمران (3): الآيات 50 الى 51]
وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ‏ (50)
اینجا قول حضرت عیسی ع است …
[سورة الشعراء (26): الآيات 105 الى 122]
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ‏ (108)
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ‏ (110)
این دو جا قول نوح ع است …
[سورة الشعراء (26): الآيات 123 الى 140]
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ‏ (126)
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ‏ (131)
اینجا دو جا قول هود ع است …
[سورة الشعراء (26): الآيات 141 الى 159]
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ‏ (144)
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ‏ (150)
این دو جا قول صالح ع است …
[سورة الشعراء (26): الآيات 160 الى 175]
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ‏ (163)
این قول لوط ع است …
[سورة الشعراء (26): الآيات 176 الى 191]
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ‏ (179)
این قول شعیب ع به اصحاب الایکة است …
[سورة الزخرف (43): الآيات 61 الى 65]
وَ لَمَّا جاءَ عيسى‏ بِالْبَيِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذي تَخْتَلِفُونَ فيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ‏ (63)
اینجا قول عیسی ع است …
[سورة نوح (71): الآيات 1 الى 14]
أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطيعُونِ‏ (3)
اینجا قول نوح ع است …
این جفت شدن عین عدل است و عین انصاف و …
این اطاعت راه بهره مندی علمی از جفت نورانی است « أَطاعَ‏ التمرُ : أَدْرَك ثمره » …
اهل یقین اهل طاعت و اهل شک اهل معصیت هستند.

+ «زکو – جفت – فرد – طاق»
[عدل – زکو – قوم] :
« عَدَّلَ‏ الحُكْمَ: أَقامه »
عدل از واژه های مترادفات «ترویج» است مثل اقامه صلاة ، ایتاء زکاة « عَدَّلَ‏ الرجلَ: زَكَّاه » ، و …
با جفت شدن قلب اهل یقین به نور معالم ربانی ، حالت اعتدال «عدل» دنیای قلب موجب گرم شدن بازار عمل صالح و ترویج اندیشه آل محمد ع است و همه دور این عامل به نور علم، جمع شده و از آرامش حاصل شده بهره مند می شوند پس عدالت نیز نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه اوست.
+ «انصاف»

[عدل – ملک سلیمان] :
چجوری ملک سلیمان در دنیای قلب شکل می گیرد ؟!
در این حدیث زیبا « الْعَالَمُ » رو بگیر دنیای قلب یک نفر که اگه در این دنیا قانون و شریعت درست (اندیشه آل محمد ع) حاکم باشه این قلب گلستان آل محمد ع خواهد بود که با استعمال اندیشه آل محمد ع میشه مدام درون باغی زیبا و نورانی قدم زد و لذت برد « حَدِيقَةٌ سَيَّاحُهَا الشَّرِيعَةُ » ، حالا این اندیشه رو باید یکی بهت یاد بده و اون کسی نیست جز صاحب نوری که سلطان قلبته « وَ الشَّرِيعَةُ سُلْطَانٌ » ! و تو باید از اون اطاعت کنی و اندیشه اونو مدام در دل شرایط پیاده کنی « تَجِبُ لَهُ الطَّاعَةُ » و با این روش و سیاست اطاعت از مافوقه که میتونی به کمک معالم ربانی مالک بر هوای نفست باشی « وَ الطَّاعَةُ سِيَاسَةٌ يَقُومُ بِهَا الْمَلِكُ » این پادشاه احتیاج به جنود عقل داره « وَ الْمَلِكُ رَاعٍ يَعْضُدُهُ الْجَيْشُ » برای اینکه بتونه در دنیای قلب حکومت درستی داشته باشه و حکومت عقل غالب بر هوای نفس به 75 سرباز عقل بر می گرده «بحث عقل و هوی» و این سربازها مدام احتیاج به تغذیه علمی نور معالم ربانی دارند « وَ الْجَيْشُ أَعْوَانٌ يَكْفُلُهُمُ الْمَالُ » و رزق همون معونه علمی است که در دل شرایط عرضه آیات از قِبَل نمودارها « وَ الْمَالُ رِزْقٌ يَجْمَعُهُ الرَّعِيَّةُ » به تو رو میکنن ! و راه اینکه بتونی از این رعیت و نمودارها که کوهی از آیات رو برای تو ایجاد می کنن « وَ الرَّعِيَّةُ سَوَادٌ » رزق علمی خودتو بدست بیاری اینه که با همه با «عدل» و «انصاف»- که نامهای زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست- رفتار کنی « يَسْتَعْبِدُهُمُ الْعَدْلُ » و اینجوری میتونی اونا رو عبد خودت کنی یعنی همه طالب آرامشی میشن که روش تو و نحوه عملکرد تو در دل شرایط ایجاد نموده و این همه مطالب زیبا، معالم ربانی است که برای ما بیان فرموده اند پس قوام و دوام آرامش قلب به «عدل» است « وَ الْعَدْلُ أَسَاسٌ بِهِ قِوَامُ الْعَالَمِ » یعنی به معالم ربانی و استعمال  اندیشه نورانی در دل شرایط بستگی دارد.
«عدل»: یعنی اطاعت از مافوق [تعادل!]
توسّط بين الإفراط و التفريط بحيث لا تكون فيه زيادة و لا نقيصة، و هو الاعتدال و التقسّط الحقيقىّ.
انسان متعادل کسی است که ناآرامی های خود را با یاد عالم ربانی متعادل می سازد.
[التعادل: التساوي]
معالم ربانی نقطه تعادل قلب به هنگام ناآرامی های قلبی است. قلب ناآرم با یاد معالم ربانی خود را به نقطه تعادل می رساند پس معنی واژه «عدل» برای ما در یادآوری معالم ربانی خلاصه می شود.
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ یعنی آل محمد ع از ما تبعیت از مافوق نورانی را می طلبند .
« وَ مِنْ كَلَامِهِ ع :
الْعَالَمُ حَدِيقَةٌ سَيَّاحُهَا الشَّرِيعَةُ وَ الشَّرِيعَةُ سُلْطَانٌ تَجِبُ لَهُ الطَّاعَةُ وَ الطَّاعَةُ سِيَاسَةٌ يَقُومُ بِهَا الْمَلِكُ وَ الْمَلِكُ رَاعٍ يَعْضُدُهُ الْجَيْشُ وَ الْجَيْشُ أَعْوَانٌ يَكْفُلُهُمُ الْمَالُ وَ الْمَالُ رِزْقٌ يَجْمَعُهُ الرَّعِيَّةُ وَ الرَّعِيَّةُ سَوَادٌ يَسْتَعْبِدُهُمُ الْعَدْلُ وَ الْعَدْلُ أَسَاسٌ بِهِ قِوَامُ الْعَالَمِ. »

[عدل – قصد – جور]:
«العدل: القصد في الأمور و هو خلاف الجور» :
[عدل – جفت]:
«عدل الشي‏ء: مثله من جنسه أو مقداره»
+ مثال دو لنگه کفش: «زکا» – جفت شدن مفهوم مستتر در واژه عدل است.

عاش فی الناس حمیدا

[در جستجوی آرامش! «عاش فی الناس حمیدا»]:
[ایمان – عدل]:
+ «جستجو»
کسی که میخواد نور علم آل محمد ع رو در دل آیات جستجو کنه باید بدونه که، می بایست عادل باشد! در واقع باید بگیم: می‌بایست اهل ایمان باشد! و چون ایمان بر چهار ستون استوار است یعنی صبر و یقین و عدل و جهاد، لذا اهل جستجو باید اهل این چهار ستون باشد تا اهل ایمان باشد و نور ایمان قلب جوینده آن را روشن نماید و هر واژه یک مبحث جداگانه است.
در اینجا روی واژه «عدل» بیشتر تاکید داریم که:
اهل جستجو باید اهل یقین و اهل عدل باشد یعنی منصف باشد و با حوادث عادلانه برخورد نماید و نا آرامی را عیب خود بداند قطعا اگه روش برخورد با مشکلاتش اینجوری شبیه صاحب نور خودش باشه، جستجوی قلبی او برای رسیدن به نور آرامش بی نتیجه نخواهد ماند ان شاء الله تعالی.
یعنی عادلانه برخورد نمودن با آیات نتیجه اش، فهم چیزهای مشکل است و نتیجه این فهمیدن میشه علم پیدا نمودن و این علم بدنبال خود حکمت و این حکمت در پی خود حلم را برای کسی که در جستجوی نور یاد معالم ربانی در دل شرایط بود به ارمغان خواهد آورد.
« غَامِضِ الْفَهْمِ وَ غَمْرِ الْعِلْمِ وَ زَهْرَةِ الْحُكْمِ وَ رَوْضَةِ الْحِلْمِ »
فهمیدن چون مشکله، با صفت غامض الفهم اومده و علم چون در پرده غیب مستتره با غمر العلم و حکمت چون برقی می زنه با زهرة الحکم و حلم چون شرایط رو مثل بهشت میکنه بصورت روضة الحلم اومده. یعنی اگه اهل یقین به معالم ربانی باشی و این اندیشه رو در دل شرایط استعمال کنی منتظر باش تا جستجوی تو در رسیدن به نور آرامش، عنقریب به ثمر بنشیند و یهو نور نگاه صاحب نورت، در همون بهبوهه مشکلات و اوج سختی و ناراحتی ، برقی میزنه و قلبت نکته ای رو می فهمه و عالم میشی و حکیم میشی و حلیم میشی و راحت میشی و آرامش جای نا آرامی رو در قلبت میگیره و دیگه حنای نمودار آزار دهنده «مبغِض» برای تو رنگی نداره و تو حلیمی و با وجود نمودار اصلا اعتراضی به شرایط نخواهی داشت و همه از اینکه تو دیگه سر نمودارها داد و بیداد نمی کنی تعجب میکنن که تو چجوری این تغییر روش رو برای خودت ایجاد نمودی ؟!
در واقع تو خودت این تغییر روش رو به کمک جفت نورانی خودت در دل شرایط ایجاد کردی یعنی اندیشه اونو استعمال کردی و ترویج اندیشه آل محمد ع را نمودی این تغییرات رو ایجاد کردی و همه این روابط در فضای مجازی انجام میشه که قبول این فعل و انفعالات به ایمان به غیب شخص بستگی داره که قبول کنه قلب اهل یقین با یاد معالم ربانی منا اهل البیت مثل ارتباط بی سیم یک گوشی موبایل با اینترنت پر سرعت عمل خواهد نمود! چطور قبول میکنی گوشی موبایل وصله به اینترنت است و هر چی میخوای دانلود میکنی ، چرا قبول نداری قلب هم می تونه اینجوری قدرتمند باشه و وصل به نور علم آل محمد ع باشه ؟! علت اینکه پذیرش این امر سخته بخاطر بیماری شک قلبی است یعنی چشم قلب اهل شک بصیر و بینا نیست که این رابط را در فضای مجازی ببیند و باور کند اما چشم قلب اهل یقین بیناست و خوب متوجه این ارتباط قلبی با صاحب نور خود می باشد «قبض و بسط». مبحث «جستجو» خیلی زیباست و اصلا تمام کار ما باید همین جستجوی مداوم برای علم باشد که همین علم است که جستجویش واجب است، «طلب العلم فریضة» همینه، یعنی همون علمی که «ما یحدث باللیل و النهار» است! اینو جستجوکن و قلبت باید این علم بکر رو از نور علم آل محمد ع با یاد معالم ربانی جستجو و اخذ نماید. و علم، اون چیزیکه توی کتاب مکتوب نوشته و از اون باید روخوانی کنی، این علم نیست بلکه این تقلید و روخوانی از دست دیگران است که آیا اونها هم خودشون روخوانی کرده اند یا نه معلوم نیست! اما اهل یقین دنبال علم بکر آل محمد ع هستند و یوزرنیم و پسورد «اسم الله» ورود به این محدودۀ نامحدود را هم به خوبی می‌دانند که «یادآوری معالم ربانی صاحبان نور» رمز ورود به همین مکان مقدس و همین مسجد الاقصی است که دور از دسترس همه است و «قصو» و دوری و در دسترس نبودن این علم برای همه بخاطر ندانستن همین رمز ورود است و البته اهل شک حسودی که رمز ورود رو هم بخوبی میدونن، براشون سخته و بدشون میاد و به کبرشون بر میخوره که با این کلمه عبور وارد حریم علم آل محمد ع بشوند و خیال می کنند با رمز ورود خودشون میتونن وارد بشن غافل از اینکه با اسم اونها وارد حریم شیطانی اهل گناه خواهند شد.
اهل جستجو و فحص باش!
یعنی ما به اندازه یک پرنده کوچک بنام باقرقره «قطا» هم نیستیم که اهل جستجوست؟!
«مفحص القطا»
همینقدر هم که باشیم، در بهشت وعده بیت داده شده، اونم توسط چه کسی؟ رسول خدا ص!
آیا باز هم نمیخوای باور کنی و معالم ربانی رو در دل شرایط استعمال کنی تا این زنجیره رسیدن به نور علم را دنبال نموده و برسی به اون چشمه آب حیاتی که ذو القرنین ع در دل تاریکی دنبالش بود و خضر ع در آن غوطه‌ور شد و …
همه این داستانها برای فهمیدن نکته ای است که اهل یقین در دل شرایط با رعایت آن ، جوینده ای هستند که نور یاد معالم ربانی خود را در دل شرایط یافته اند و چه زیبا در زبان فارسی داریم که «عاقبت جوینده یابنده بود».
اگه بگی این حرفها چه بدرد میخوره، باید بدونی نتیجه این حرفها و دونستنش و عمل کردن به اونها آخرش اینه که «وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً»! حالا خوبه یا نه؟!
«ترجمه: … و در ميان مردم به خوشى زندگى خواهد كرد»:
آیا هست کسی که نمیخواد به خوشی زندگی کنه؟!
ببین همه دوست دارن خوش باشن و خوش زندگی کنن اما راهشو بلد نیستن و راهش همینه که داریم راجع به اون صحبت می کنیم.
یه نکته: چرا از اینکه بقیه دارن غلط زندگی میکنن اینقدر ناراحت میشی؟
خود همین هم ایراد و اشکاله؟
خوب معلومه همه باید غلط زندگی کنن الا اهل یقین نسبت به معالم ربانی، چون همه یا با معالم ربانی آشنا نیستند و یا اگه آشنا هم میشن به حرفهای اونا اعتماد ندارند و یقین ندارند و این بدتر از عده‌ای است که آشنا نشدند چون اگه آشنا بشی و عمل نکنی دیگه راه برای تو بسته است و حجت تمام میشه.
انگاری جوینده علم در جستجوی این است که در میان مردم به خوشی زندگی نماید یعنی عاش فی الناس حمیدا!
+ «حمد – ذمّ»:
برای اینکه معنی حمد رو خوب بفهمی باید با واژه متضادش مفهومشو درک کنی!
گفتیم حمد یعنی شرایطی که اصلا جای مذمت نداره!
یعنی جوری زندگی کنی که هیچکس نتونه ازت ایراد بگیره!
و اینجور زندگی کردن خودش بالاترین هنره!
+ «عیش»: «معیشة ضنکا»
+ «ضنک»
« وَ الْعَدْلُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ
غَامِضِ الْفَهْمِ وَ غَمْرِ الْعِلْمِ وَ زَهْرَةِ الْحُكْمِ وَ رَوْضَةِ الْحِلْمِ
فَمَنْ فَهِمَ فَسَّرَ جَمِيعَ الْعِلْمِ
وَ مَنْ عَلِمَ عَرَفَ شَرَائِعَ الْحُكْمِ
وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً »
+ « وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ
عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ وَ زَهْرَةِ الْحُكْمِ وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ
فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ
وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحُكْمِ
وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً »

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ‏ ع عَنِ الْإِيمَانِ
فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْإِيمَانَ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ
عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ
فَالصَّبْرُ مِنْ ذَلِكَ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَ الْإِشْفَاقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ
فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ عَنِ النَّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا هَانَتْ عَلَيْهِ الْمُصِيبَاتُ وَ مَنْ رَاقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَيْرَاتِ
وَ الْيَقِينُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ وَ مَعْرِفَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ
فَمَنْ أَبْصَرَ الْفِطْنَةَ عَرَفَ الْحِكْمَةَ وَ مَنْ تَأَوَّلَ الْحِكْمَةَ عَرَفَ الْعِبْرَةَ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ عَرَفَ السُّنَّةَ وَ مَنْ عَرَفَ السُّنَّةَ فَكَأَنَّمَا كَانَ مَعَ الْأَوَّلِينَ وَ اهْتَدَى إِلَى الَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ نَظَرَ إِلَى مَنْ نَجَا بِمَا نَجَا وَ مَنْ هَلَكَ بِمَا هَلَكَ وَ إِنَّمَا أَهْلَكَ اللَّهُ مَنْ هَلَكَ بِمَعْصِيَتِهِ وَ أَنْجَى مَنْ أَنْجَى بِطَاعَتِهِ
وَ الْعَدْلُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ غَامِضِ الْفَهْمِ وَ غَمْرِ الْعِلْمِ وَ زَهْرَةِ الْحُكْمِ وَ رَوْضَةِ الْحِلْمِ
فَمَنْ فَهِمَ فَسَّرَ جَمِيعَ الْعِلْمِ وَ مَنْ عَلِمَ عَرَفَ شَرَائِعَ الْحُكْمِ وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ
وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً

وَ الْجِهَادُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِينَ
فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظَهْرَ الْمُؤْمِنِ وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أَنْفَ الْمُنَافِقِ وَ أَمِنَ كَيْدَهُ وَ مَنْ صَدَقَ فِي الْمَوَاطِنِ قَضَى الَّذِي عَلَيْهِ وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِينَ غَضِبَ لِلَّهِ وَ مَنْ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ
فَذَلِكَ الْإِيمَانُ وَ دَعَائِمُهُ وَ شُعَبُهُ‏.

[دو شاهد عادل کیا باشن خوبه؟!]:
«عدل  – ذوا عدل منکم»
[شَهِدْتُ‏ أَنَّ اللَّهَ قَسَمَ مَعَايِشَ عِبَادِهِ بِالْعَدْلِ]:
در ترجمه و توضیح بند 1 این دعا مطلب زیبایی [آیه و حدیث قدسی] برای توضیح مفهوم عدل بیان شده است:
الصحيفة السجادية ؛ ص158
(35) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الرِّضَا إِذَا نَظَرَ إِلَى أَصْحَابِ الدُّنْيَا
 (1) الْحَمْدُ لِلَّهِ رِضًى بِحُكْمِ اللَّهِ، شَهِدْتُ‏ أَنَّ اللَّهَ قَسَمَ مَعَايِشَ عِبَادِهِ بِالْعَدْلِ، وَ أَخَذَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ‏ بِالْفَضْلِ
(2) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِمَا أَعْطَيْتَهُمْ، وَ لَا تَفْتِنْهُمْ بِمَا مَنَعْتَنِي فَأَحْسُدَ خَلْقَكَ، وَ أَغْمَطَ حُكْمَكَ.
(3) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ طَيِّبْ بِقَضَائِكَ نَفْسِي، وَ وَسِّعْ بِمَوَاقِعِ حُكْمِكَ صَدْرِي، وَ هَبْ لِيَ الثِّقَةَ لِأُقِرَّ مَعَهَا بِأَنَّ قَضَاءَكَ لَمْ يَجْرِ إِلَّا بِالْخِيَرَةِ، وَ اجْعَلْ شُكْرِي لَكَ عَلَى مَا زَوَيْتَ عَنِّي أَوْفَرَ مِنْ شُكْرِي إِيَّاكَ عَلَى مَا خَوَّلْتَنِي
(4) وَ اعْصِمْنِي مِنْ أَنْ أَظُنَّ بِذِي عَدَمٍ خَسَاسَةً، أَوْ أَظُنَّ بِصَاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلًا، فَإِنَّ الشَّرِيفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طَاعَتُكَ، وَ الْعَزِيزَ مَنْ أَعَزَّتْهُ عِبَادَتُكَ
(5) فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتِّعْنَا بِثَرْوَةٍ لَا تَنْفَدُ، وَ أَيِّدْنَا بِعِزٍّ لَا يُفْقَدُ، وَ اسْرَحْنَا فِي مُلْكِ الْأَبَدِ، إِنَّكَ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ، الَّذِي لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ كُفُواً أَحَدٌ.
دعاى سى و پنجم از دعاهاى امام عليه السّلام است در رضا و خوشنودى (بآنچه داشت) هنگاميكه بدنيا داران (ثروتمندان) نگاه ميكرد:
[ 1سپاس خدا را است براى رضا و خوشنودى بقضا و قدر خدا (در آنچه خواسته) گواهى ميدهم كه خدا معيشتها و چيزهائى كه زندگى بندگانش بآنها وابسته است را بعدل و درستى (بى افراط و تفريط) قسمت نموده (هر كه را بفراخور او روزى داده، اشاره بفرمايش خداى تعالى «س 43 ى 32»: نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا يعنى ما معيشت ايشان را در زندگانى دنيا ميانشان تقسيم كرده‏‌ايم. در حديث قدسى است: و برخى از بندگان من كسى است كه جز فقر و بى‌‏چيزى صلاح او نيست، اگر او را غنى و توانگر كنم توانگرى تباهش ميسازد، و برخى از بندگانم كسى است كه جز توانگرى صلاح او نميباشد، اگر او را فقير نمايم فقر تباهش گرداند. بنا بر اين توانگر كردن كسى را كه جز بى‌‏چيزى صلاح نيست افراط و بى‌‏چيز نمودن آن را كه جز توانگرى صلاح نميباشد تفريط خواهد بود، و عدل آنست كه اصلاح هر يك از آنها به آن باشد) و با همه آفريدگانش با فضل و احسان (بر ايشان) رفتار نموده-]
[2 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و مرا بر اثر آنچه (دارائى كه) بايشان (ثروتمندان) داده‌‏اى پريشان مگردان كه بر آفريدگانت رشگ برده و قضا و قدر تو را خوار شمارم، و آنان را بر اثر آنچه (كالاى دنيا كه) از من باز داشته‏‌اى گرفتار مكن (باينكه كبر و سرفرازى نموده مرا پست بينند و از اين راه گناهكار شوند)-]
[3 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و مرا بقضا و قدر خود دلخوش گردان، و سينه‏‌ام را در چيزهائيكه مقدّر نموده‏‌اى فراخ كن (مرا از آنها شاد و خوشنود فرما) و اعتماد و تكيه‏‌گاهى بمن ببخش تا با آن اقرار كنم كه قضاء و قدر تو جز به نيكى روان نگشته، و شكر و سپاس مرا براى خود بر آنچه از من باز داشته‌‏اى از شكرم تو را بر آنچه بمن بخشيده‏‌اى كاملتر قرار ده (زيرا آنچه كه از او باز داشته صلاحش در آن بوده و اگر باز نميداشت باو زيان رسيده و تباه ميگشت، چنانكه در حديث قدسى بيان شد، و دفع ضرر و زيان مهمّتر از جلب نفع و سود است، بنابر اين لازم است كه شكر بر مهمّتر كاملتر باشد)-]
[4 و مرا نگهدار از اينكه به فقيرى، پستى و به صاحب ثروتى، برترى گمان برم، زيرا شريف و بزرگوار كسى است كه طاعت و پيروى تو او را شريف گردانيده، و عزيز و گرامى كسى است كه عبادت و بندگيت او را عزيز نموده است-]
[5 پس بر محمّد و آل او درود فرست، و بما ببخش ثروت و دارائى (احسان و نيكيت) را كه فانى و نيست نميگردد، و ما را بعزّت و بزرگى كه از دست نميرود (توفيق عبادت و بندگى) تاييد و كمك فرما، و در پادشاهى جاودان (بهشت) روانه ساز، زيرا تو يگانه يكتاى هميشه‏‌اى كه فرزند ندارى و فرزند كسى نميباشى و هيچكس مانند و همتاى تو نبوده است.]

[الولایة؛ النور؛ العدالة]:
+ بحار 24 باب 52
أنهم عليهم السلام و ولايتهم العدل و المعروف و الإحسان و القسط و الميزان و ترك ولايتهم
و أعداءهم الكفر و الفسوق و العصيان و الفحشاء و المنكر و البغي‏
+ احادیث زیبای این باب.

حسودی که به تقدیراتش راضی نیست، خدا رو متهم میکنه!

امام صادق علیه السلام:
وَ قَالَ الصَّادِقُ ع لِهِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ
أَ لَا أُعْطِيكَ جُمْلَةً فِي الْعَدْلِ وَ التَّوْحِيدِ
قَالَ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ
قَالَ
مِنَ الْعَدْلِ أَنْ لَا تَتَّهِمَهُ
[عادل به هنگام نا آرامي، محيط را به اينكه منشا نا آرامي اوست، متهم نمي‌كند.]
وَ مِنَ التَّوْحِيدِ أَنْ لَا تَتَوَهَّمَه‏.

+ «صدق»: الصِّدْقُ أَخُو الْعَدْلِ.

[الحياة بالعدل‏:
تفسير أن الله يحيي الأرض بعد موتها بالعدل بعد الجور] :
عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها
قَالَ
الْعَدْلَ بَعْدَ الْجَوْر

[دلالة آية تلك حدود الله فلا تعتدوها و من يتعد حدود الله فأولئك هم الظالمون على ظلم من جار في وصيته و إن كان صالحا]:
وَ قَالَ
إِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ سَبْعِينَ سَنَةً فَيَحِيفُ فِي وَصِيَّتِهِ فَيُخْتَمُ لَهُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ
وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ سَبْعِينَ سَنَةً فَيَعْدِلُ فِي وَصِيَّتِهِ فَيُخْتَمُ لَهُ بِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ
ثُمَّ قَرَأَ
وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ
وَ قَالَ
تِلْكَ حُدُودُ اللَّه‏.

+ «اشتباه مرگبار! تاریکی تهمت!»:
[فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْعَدَالَةِ] :
عَنْ عَلْقَمَةَ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع:
وَ قَدْ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَمَّنْ تُقْبَلُ شَهَادَتُهُ وَ مَنْ لَا تُقْبَلُ
فَقَالَ يَا عَلْقَمَةُ كُلُّ مَنْ كَانَ عَلَى فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ
قَالَ فَقُلْتُ لَهُ تُقْبَلُ شَهَادَةُ مُقْتَرِفٍ بِالذُّنُوبِ
فَقَالَ يَا عَلْقَمَةُ لَوْ لَمْ يُقْبَلْ شَهَادَةُ الْمُقْتَرِفِينَ لِلذُّنُوبِ لَمَا قُبِلَتْ إِلَّا شَهَادَاتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ لِأَنَّهُمْ هُمُ الْمَعْصُومُونَ دُونَ سَائِرِ الْخَلْقِ
فَمَنْ لَمْ تَرَهُ بِعَيْنِكَ يَرْتَكِبُ ذَنْباً أَوْ لَمْ يَشْهَدْ عَلَيْهِ بِذَلِكَ شَاهِدَانِ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْعَدَالَةِ وَ السَّتْرِ وَ شَهَادَتُهُ مَقْبُولَةٌ وَ إِنْ كَانَ فِي نَفْسِهِ مُذْنِباً وَ مَنِ اغْتَابَهُ بِمَا فِيهِ فَهُوَ خَارِجٌ عَنْ وَلَايَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ دَاخِلٌ فِي وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ
وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ
مَنِ اغْتَابَ مُؤْمِناً بِمَا فِيهِ لَمْ يَجْمَعِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا فِي الْجَنَّةِ أَبَداً
وَ مَنِ اغْتَابَ مُؤْمِناً بِمَا لَيْسَ فِيهِ انْقَطَعَتِ الْعِصْمَةُ بَيْنَهُمَا وَ كَانَ الْمُغْتَابُ فِي النَّارِ خالِداً فِيها وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ
قَالَ عَلْقَمَةُ فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ النَّاسَ يَنْسُبُونَنَا إِلَى عَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ قَدْ ضَاقَتْ بِذَلِكَ صُدُورُنَا
فَقَالَ ع يَا عَلْقَمَةُ إِنَّ رِضَا النَّاسِ لَا يُمْلَكُ وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ وَ كَيْفَ تَسْلَمُونَ مِمَّا لَمْ يَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ ع
أَ لَمْ يَنْسُبُوا يُوسُفَ ع إِلَى أَنَّهُ هَمَّ بِالزِّنَا
أَ لَمْ يَنْسُبُوا أَيُّوبَ ع إِلَى أَنَّهُ ابْتُلِيَ بِذُنُوبِهِ
أَ لَمْ يَنْسُبُوا دَاوُدَ ع إِلَى أَنَّهُ تَبِعَ الطَّيْرَ حَتَّى‏ نَظَرَ إِلَى امْرَأَةِ أُورِيَا فَهَوَاهَا وَ أَنَّهُ قَدَّمَ زَوْجَهَا أَمَامَ التَّابُوتِ حَتَّى قُتِلَ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِهَا
أَ لَمْ يَنْسُبُوا مُوسَى ع إِلَى أَنَّهُ عِنِّينٌ وَ آذَوْهُ حَتَّى بَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهاً
أَ لَمْ يَنْسُبُوا جَمِيعَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ إِلَى أَنَّهُمْ سَحَرَةٌ طَلَبَةُ الدُّنْيَا
أَ لَمْ يَنْسُبُوا مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ ع إِلَى أَنَّهَا حَمَلَتْ بِعِيسَى مِنْ رَجُلٍ نَجَّارٍ اسْمُهُ يُوسُفُ
أَ لَمْ يَنْسُبُوا نَبِيَّنَا مُحَمَّداً ص إِلَى أَنَّهُ شَاعِرٌ مَجْنُونٌ
أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ هَوَى امْرَأَةَ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَلَمْ يَزَلْ بِهَا حَتَّى اسْتَخْلَصَهَا لِنَفْسِهِ
أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ يَوْمَ بَدْرٍ إِلَى أَنَّهُ أَخَذَ لِنَفْسِهِ مِنَ الْمَغْنَمِ قَطِيفَةً حَمْرَاءَ حَتَّى أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَطِيفَةِ وَ بَرَّأَ نَبِيَّهُ ع مِنَ الْخِيَانَةِ وَ أَنْزَلَ بِذَلِكَ فِي كِتَابِهِ: وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ
أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ ع يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى فِي ابْنِ عَمِّهِ عَلِيٍّ ع حَتَّى كَذَّبَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ سُبْحَانَهُ‏ وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‏
أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى الْكَذِبِ فِي قَوْلِهِ إِنَّهُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ‏ وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا «3» وَ لَقَدْ قَالَ يَوْماً عُرِجَ بِيَ الْبَارِحَةَ إِلَى السَّمَاءِ فَقِيلَ وَ اللَّهِ مَا فَارَقَ فِرَاشَهُ طُولَ لَيْلَتِهِ وَ مَا قَالُوا فِي الْأَوْصِيَاءِ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ
أَ لَمْ يَنْسُبُوا سَيِّدَ الْأَوْصِيَاءِ ع إِلَى أَنَّهُ كَانَ يَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمُلْكَ وَ أَنَّهُ كَانَ يُؤْثِرُ الْفِتْنَةَ عَلَى السُّكُونِ وَ أَنَّهُ يَسْفِكُ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ بِغَيْرِ حِلِّهَا وَ أَنَّهُ لَوْ كَانَ فِيهِ خَيْرٌ مَا أُمِرَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ بِضَرْبِ عُنُقِهِ
أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ ع أَرَادَ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ أَبِي جَهْلٍ عَلَى فَاطِمَةَ ع وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص شَكَاهُ عَلَى الْمِنْبَرِ إِلَى الْمُسْلِمِينَ فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ عَدُوِّ اللَّهِ عَلَى ابْنَةِ نَبِيِّ اللَّهِ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِي‏
ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ ع يَا عَلْقَمَةُ مَا أَعْجَبَ أَقَاوِيلَ النَّاسِ فِي عَلِيٍّ ع كَمْ بَيْنَ مَنْ يَقُولُ إِنَّهُ رَبٌّ مَعْبُودٌ وَ بَيْنَ مَنْ يَقُولُ إِنَّهُ عَبْدٌ عَاصٍ لِلْمَعْبُودِ وَ لَقَدْ كَانَ قَوْلُ مَنْ يَنْسُبُهُ إِلَى الْعِصْيَانِ أَهْوَنَ عَلَيْهِ مِنْ قَوْلِ مَنْ يَنْسُبُهُ إِلَى الرُّبُوبِيَّةِ
يَا عَلْقَمَةُ
أَ لَمْ يَقُولُوا فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّهُ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ
أَ لَمْ يُشَبِّهُوهُ بِخَلْقِهِ
أَ لَمْ يَقُولُوا إِنَّهُ الدَّهْرُ
أَ لَمْ يَقُولُوا إِنَّهُ الْفَلَكُ
أَ لَمْ يَقُولُوا إِنَّهُ جِسْمٌ
أَ لَمْ يَقُولُوا إِنَّهُ صُورَةٌ
تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً
يَا عَلْقَمَةُ
إِنَّ الْأَلْسِنَةَ الَّتِي يَتَنَاوَلُ ذَاتَ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ بِمَا لَا يَلِيقُ بِذَاتِهِ كَيْفَ تُحْبَسُ عَنْ تَنَاوُلِكُمْ بِمَا تَكْرَهُونَهُ فَ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏ فَإِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالُوا لِمُوسَى‏ أُوذِينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْ لَهُمْ يَا مُوسَى‏ عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ‏.
علقمه ميگويد:
پس از آنكه بحضرت صادق عليه السلام عرضه داشتم يا ابن رسول اللَّه
بفرمائيد كدام كسى شهادت و گواهى او پذيرفته مى‌‏شود و چه كسى شهادتش پذيرفته نميشود؟
فرمود:
اى علقمه هر كس كه بر دين اسلام باشد شهادتش قبول است
عرض كردم آيا شهادت كسى كه مرتكب گناهان است پذيرفته است؟
فرمود اى علقمه اگر شهادت اهل معصيت و گنه‏كار قبول نشود هيچ شهادتى قبول نميشود بجز شهادت و گواهى پيامبران و اوصياء آنان عليهم الصلاة و السلام زيرا فقط آنان معصوم هستند نه بقيه مردم
پس كسى كه با چشم خود نبينى كه گناه ميكند يا اينكه دو نفر شاهد بر گناه او گواهى ندهند چنين شخصى از اهل عدالت و پوشيدن لغزشهاى او لازم است و شهادت او پذيرفته است گر چه در واقع و باطن و بنظر خودش گناهكار باشد و هر كس غيبت او را بآن اوصافى كه در او است بنمايد از ولايت و دستگيرى خداوندى خارج و در ولايت و تحت سرپرستى شيطان داخل مى‌‏شود.
و تحقيقا خبر داد مرا پدرم از پدران بزرگوار خود عليهم السلام كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود:
كسى كه غيبت كند مؤمن را بهمان صفاتى كه در او است خداوند اين دو نفر را با هم در بهشت جمع نميكند و كسى كه غيبت نمايد مؤمنى را بصفتى كه در او نباشد ارتباط دينى ميان آنها بكلى قطع مى‏‌شود و غيبت‏‌كننده در دوزخ مخلد است و البته بد جايگاهى است دوزخ.
علقمه گويد عرضه داشتم بحضرت صادق ع كه يا ابن رسول اللَّه
مردم به ما كارهاى زشت نسبت ميدهند بطورى كه سينه ما تنگ شده و شديدا ناراحت ميشويم.
فرمود:
اى علقمه انسان نميتواند خشنودى مردم را جلب نموده و جلو زبان آنها را بگيرد. چگونه سالم مى‌‏مانيد از چيزى كه انبياء و پيامبران و اوصياء عليهم السلام از او سالم نماندند.
آيا به يوسف نسبت ندادند كه او تصميم گرفت كه زنا، كند؟
آيا در باره ايوب نگفتند كه او از اثر گناهانش مبتلا، به آن مصائب گشت؟
آيا در حق داود پيغمبر نگفتند كه او دنبال كرد پرنده را تا اينكه چشمش بزن اوريا افتاد و دلباخته او شد و بمنظور رسيدن به هدف خود شوهر آن زن را در جلو جبهه جنگ پيشاپيش تابوت قرار داد تا اينكه كشته شد سپس با آن زن ازدواج كرد؟
آيا نسبت ندادند بموسى كه او عنين است و قدرت زناشوئى ندارد و اذيت و آزار كردند او را تا اينكه خداوند برائت و كمال او را روشن نمود و از آن نسبت‏ها تبرئه كرد؟
آيا در حق مريم بنت عمران نگفتند كه او از مرد نجارى بنام يوسف باردار شده؟
آيا نسبت ندادند به پيامبر ما كه او شاعر است، ديوانه است؟
و آيا نگفتند كه دلباخته همسر زيد بن حارثه شده و هميشه در فكر او بوده تا او را به همسرى خود درآورده است؟
آيا در واقعه جنگ بدر متهم نكردند رسول خدا را كه او يك قطعه پارچه سرخى را از غنائم جنگى براى خود برداشته تا بالاخره خداوند پيامبرش را از جايگاه آن پارچه مطلع ساخت و دامن پاك پيامبر را از نسبت سرقت تبرئه نمود و اين مطلب را در قرآن نازل‏ فرمود وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ ساحت قدس پيامبر از سرقت بدور است و هر كه سرقتى كند روز قيامت با همان وارد محشر مى‏شود؟
آيا در باره حضرتش نگفتند كه او در باره پسر عمش على عليه السلام نظر خصوصى دارد و طبق هواى نفس خود سخن ميگويد تا اينكه خداوند دروغ آنان را روشن ساخت و اين آيه را نازل فرمود وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‏؟
آيا رسالت پيامبر را تكذيب نكردند و نسبت ندادند كه بدروغ ادعاء رسالت ميكند تا اينكه خداوند براى تسليت خاطر مباركش اين آيه را نازل فرمود وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا اى رسول گرامى پيامبران پيش از تو هم تكذيب شدند و مردم زمان آنها نسبت دروغ به آنان دادند پس صبر و استقامت ورزيدند در مقابل مكذبين تا اينكه نصرت و يارى ما فرا رسيد؟
و باز روزى پيامبر فرمود:
شب گذشته مرا بآسمان بردند و رفتم بمعراج.
گفته شد كه دروغ ميگويد و ديشب تا بصبح از بسترش جدا نشده.
و در باره اوصياء بيش از اينها گفتند.
آيا نسبت ندادند به سيد اوصياء عليهم السلام كه او طالب دنيا و در پى خلافت و سلطنت است و اينكه او هميشه در صدد فتنه و آشوب است و سكون و آرامش اجتماع را دوست ندارد. و اينكه او خون مسلمانان را بدون جهت ميريزد و اينكه اگر او مرد خوبى بود خالد بن وليد را مأمور بكشتن او نميكردند آيا نسبت ندادند كه او ميخواهد با دختر ابى جهل با داشتن فاطمه زهرا عليها سلام ازدواج كند و اينكه پيامبر در حضور مسلمين بالاى منبر از او شكايت كرد و فرمود مردم! على تصميم گرفته دختر دشمن خدا را بر سر دختر پيامبر خدا بياورد. آگاه باشيد فاطمه پاره تن من است هر كه او را آزار دهد مرا آزاد داده و هر كه او را خوشحال كند مرا خوشحال كرده و هر كه او را بخشم آورد مرا بخشم آورده است.
سپس حضرت صادق عليه السلام فرمود:
اى علقمه چه شگفت انگيز است گفتارهاى متناقض مردم در باره على عليه السلام.
چقدر فاصله است ميان گفتار كسى كه ميگويد على خدا و معبود است و گفتار كسى كه ميگويد او بنده نافرمان است و دستور معبود را تمرد ميكند و از اين دو رقم نسبت ناروا گفتار كسى كه او را نافرمان و متمرد ميداند در نظر على عليه السلام آسان‏تر است از نسبت خدائى به او.
اى علقمه آيا در باره خدا نگفتند كه او سومى از خداوندان سه‏ گانه است آيا او را در صفاتش مانند مخلوقات ندانستند آيا نگفتند كه خدا همان روزگار است يا طبيعت است آيا نگفتند كه خدا يعنى فلك (كه تدبير تمام عالم بدست فلك و گردون است پس او خدا است) آيا نگفتند كه او جسم است آيا نگفتند كه او صوره است (شكل دارد).
منزه و بسيار بلند مقام است ذات بارى از اين‏ اوهام و خيالات.
اى علقمه زبانهائى كه ذات مقدس خداوندى را بچيزهائى كه هيچ شايستگى و تناسبى با خداوند ندارد نسبت ميدهد چگونه ممكن است از نسبت‏هاى ناراحت ‏كننده بشما خود دارى نمايد؟
پس بايد شما از پروردگار يارى بطلبيد و صبر و استقامت داشته باشيد كه زمين ملك خدا است، ميدهد او را بهر كس كه خواهد و البته پايان امر و عاقبت نيك براى پرهيزكاران است.
بنى اسرائيل بموسى گفتند:
اى موسى پيش از آمدن تو، ما تحت فشار و اذيت بوديم و بعد از آمدن تو هم مورد آزار هستيم خداوند بموسى خطاب كرد اى موسى باينها بگو اميد است پروردگار توانا دشمن شما را نابود سازد و شما را بجاى آنان قرار دهد تا شما چگونه رفتار داشته باشيد.

[سورة النحل (16): الآيات 86 الى 90] : « إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ »

وَ إِذا رَأَى الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَكاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكاذِبُونَ (86)
و چون كسانى كه شرك ورزيدند، شريكان خود را ببينند مى‌‏گويند: «پروردگارا، اينها بودند آن شريكانى كه ما به جاى تو مى‌‏خوانديم». و[لى شريكان‏] قول آنان را رد مى‏‌كنند كه: «شما جداً دروغگويانيد.»
وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (87)
و آن روز در برابر خدا از در تسليم درآيند و آنچه را كه برمى‌‏بافتند بر باد مى‏‌رود.
الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما كانُوا يُفْسِدُونَ (88)
كسانى كه كفر ورزيدند و از راه خدا باز داشتند به [سزاى‏] آنكه فساد مى‏‌كردند عذابى بر عذابشان مى‏‌افزاييم.
وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى‏ هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِينَ (89)
و [به ياد آور] روزى را كه در هر امتى گواهى از خودشان برايشان برانگيزيم، و تو را [هم‏] بر اين [امت‏] گواه آوريم، و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است، بر تو نازل كرديم.
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (90)
در حقيقت، خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مى‌‏دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مى‏‌دارد. به شما اندرز مى‌‏دهد، باشد كه پند گيريد.

[عدل-حسن-تمم-کلم-ضرب-مثل-عجب-کهف-رقم-اوی-فتی-رشد-بعث-امر-رجل-جبل-ولی-بشر-سلم-رحم-برک-حمد-مجد-حلم-اوه(آه)-نوب-بلغ-نصح-ذکر-نجو-قدم-صدق-حجب-شرق-غلم-زکو-1000-نور]
[ظلم-شرک-فسد-فحش-کبر-کفر-کذب-رجس-غضب-صدد-ضلل-زیغ-ضنک-ضغن-خزی-حسر-غفل-نار-مری-شکک-افک-فری-عمی-بغی-1000-حسد]

[سورة النحل (16): الآيات 75 الى 77] : « هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ »

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (75)
خدا مَثَلى مى‌‏زند: بنده‌‏اى است زرخريد كه هيچ كارى از او برنمى‌‏آيد. آيا [او] با كسى كه به وى از جانب خود روزىِ نيكو داده‌‏ايم، و او از آن در نهان و آشكار انفاق مى‌‏كند يكسان است؟ سپاس خداى راست. [نه،] بلكه بيشترشان نمى‌‏دانند.
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى‏ مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (76)
و خدا مثلى [ديگر] مى‏‌زند: دو مردند كه يكى از آنها لال است و هيچ كارى از او برنمى‏‌آيد و او سربار خداوندگارش مى‏‌باشد. هر جا كه او را مى‏‌فرستد خيرى به همراه نمى‌‏آورد. آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مى‏‌دهد و خود بر راه راست است يكسان است؟
وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (77)
و نهان آسمانها و زمين از آنِ خداست، و كار قيامت جز مانند يك چشم بر هم زدن يا نزديكتر [از آن‏] نيست، زيرا خدا بر هر چيزى تواناست.

[عدل-تمم-کلم-ضرب-مثل-عجب-کهف-رقم-اوی-فتی-رشد-بعث-امر-رجل-جبل-ولی-بشر-سلم-رحم-برک-حمد-مجد-حلم-اوه(آه)-نوب-بلغ-نصح-ذکر-نجو-قدم-صدق-حجب-شرق-غلم-زکو-1000-نور]
[ظلم-کبر-کفر-کذب-رجس-غضب-صدد-ضلل-زیغ-ضنک-ضغن-خزی-حسر-غفل-نار-مری-شکک-افک-فری-عمی-بغی-1000-حسد]

[سورة الحجرات (49): الآيات 6 الى 10] : « فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ »

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ (6)
اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد، اگر فاسقى برايتان خبرى آورد، نيك وارسى كنيد، مبادا به نادانى گروهى را آسيب برسانيد و [بعد،] از آنچه كرده‌‏ايد پشيمان شويد.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ (7)
و بدانيد كه پيامبر خدا در ميان شماست. اگر در بسيارى از كارها از [رأى و ميل‏] شما پيروى كند، قطعاً دچار زحمت مى‌‏شويد، ليكن خدا ايمان را براى شما دوست‏‌داشتنى گردانيد و آن را در دلهاى شما بياراست و كفر و پليدكارى و سركشى را در نظرتان ناخوشايند ساخت. آنان [كه چنين‌‏اند] ره‌‏يافتگانند.
فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (8)
[و اين‏] بخششى از خدا و نعمتى [از اوست‏]، و خدا داناى سنجيده‏‌كار است.
وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (9)
و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم بجنگند، ميان آن دو را اصلاح دهيد، و اگر [باز] يكى از آن دو بر ديگرى تعدّى كرد، با آن [طايفه‌‏اى‏] كه تعدّى مى‌‏كند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر باز گشت، ميان آنها را دادگرانه سازش دهيد و عدالت كنيد، كه خدا دادگران را دوست مى‏‌دارد.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (10)
در حقيقت مؤمنان با هم برادرند، پس ميان برادرانتان را سازش دهيد و از خدا پروا بداريد، اميد كه مورد رحمت قرار گيريد.

[عدل-حسن-تمم-کلم-ضرب-مثل-عجب-کهف-رقم-اوی-فتی-رشد-بعث-امر-رجل-جبل-فضل-ولی-بشر-سلم-رحم-برک-حمد-مجد-حلم-اوه(آه)-نوب-بلغ-نصح-ذکر-نجو-قدم-صدق-حجب-شرق-غلم-زکو-1000-نور]
[ظلم-شرک-فسد-فحش-کبر-کفر-کذب-رجس-غضب-صدد-ضلل-زیغ-ضنک-ضغن-خزی-حسر-غفل-نار-مری-شکک-افک-فری-عمی-بغی-1000-حسد]

[سورة الإسراء (17): الآيات 31 الى 35] : « وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ »

وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً (31)
و از بيم تنگدستى فرزندان خود را مكشيد. ماييم كه به آنها و شما روزى مى‏‌بخشيم. آرى، كشتن آنان همواره خطايى بزرگ است.
وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلاً (32)
و به زنا نزديك مشويد، چرا كه آن همواره زشت و بد راهى است.
وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً (33)
و نفسى را كه خداوند حرام كرده است جز به حق مكشيد، و هر كس مظلوم كشته شود، به سرپرست وى قدرتى داده‏‌ايم، پس [او] نبايد در قتل زياده‏‌روى كند، زيرا او [از طرف شرع‏] يارى شده است.
وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلاً (34)
و به مال يتيم -جز به بهترين وجه- نزديك مشويد تا به رشد برسد، و به پيمان [خود] وفا كنيد، زيرا كه از پيمان پرسش خواهد شد.
وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً (35)
و چون پيمانه مى‏‌كنيد، پيمانه را تمام دهيد، و با ترازوى درست بسنجيد كه اين بهتر و خوش فرجام‏‌تر است.

[عدل-قسط-قسطاس-وزن-میزان-رزق-قرب-بلغ-وفی-ضرب-مثل-1000-نور]
[خطأ-زنأ-فحش-سوء-ظلم-کفر-کذب-شکک-مری-افک-فری-1000-حسد]

[سورة الأنعام (6): آية 115] : « وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً »

وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (115)
و سخن پروردگارت به راستى و داد، سرانجام گرفته است؛ و هيچ تغيير دهنده‏‌اى براى كلمات او نيست؛ و او شنواى داناست.

[عدل-تمم-کلم-ضرب-مثل-عجب-کهف-رقم-اوی-فتی-رشد-بعث-امر-رجل-جبل-ولی-بشر-سلم-رحم-برک-حمد-مجد-حلم-اوه(آه)-نوب-بلغ-نصح-ذکر-نجو-قدم-صدق-حجب-شرق-غلم-زکو-1000-نور]
[ظلم-کبر-کفر-کذب-رجس-غضب-صدد-ضلل-زیغ-ضنک-ضغن-خزی-حسر-غفل-نار-مری-شکک-افک-فری-عمی-بغی-1000-حسد]

[سورة النساء (4): آية 58] : « وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ »

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً (58)
خدا به شما فرمان مى‌‏دهد كه سپرده‌‏ها را به صاحبان آنها ردّ كنيد؛ و چون ميان مردم داورى مى‏‌كنيد، به عدالت داورى كنيد. در حقيقت، نيكو چيزى است كه خدا شما را به آن پند مى‌‏دهد. خدا شنواى بيناست.

[عدل-حسن-تمم-کلم-ضرب-مثل-عجب-کهف-رقم-اوی-فتی-رشد-بعث-امر-رجل-جبل-فضل-ولی-بشر-سلم-رحم-برک-حمد-مجد-حلم-اوه(آه)-نوب-بلغ-نصح-ذکر-نجو-قدم-صدق-حجب-شرق-غلم-زکو-1000-نور]
[ظلم-شرک-فسد-فحش-کبر-کفر-کذب-رجس-غضب-صدد-ضلل-زیغ-ضنک-ضغن-خزی-حسر-غفل-نار-مری-شکک-افک-فری-عمی-بغی-1000-حسد]

استنباط راز حیات جاویدان از هر واژه از هزار واژه مترادف نور!

Balance is the key to life.

مثال دربهای دولنگه!

هر لنگه در، فقط با لنگه خودش جفت‌ و جور میشه! معادل میشه!

یک مثال بسیار زیبا !
امام علی علیه السلام:
العدل صورة واحدة و الجور صور كثيرة
و لهذا سهل ارتكاب الجور و صعب تحرّي

العدل
و هما يشبهان الاصابة في الرماية و الخطاء فيها
و انّ الاصابة تحتاج الي
ارتياض و تعهد
و الخطاء لا يحتاج الي شيء من ذلك
.
عدالت چهره‌ای يگانه دارد و ستم دارای چهره‌های گوناگون است،
به همين سبب ستمگری آسان و دادگری دشوار است.
آن دو همچون تيراندازی می‌مانند كه
در زدن ِبه هدف تمرين و رياضت و توجه لازم است
ولي در خطا زدن نيازی به تمرين و تعهد نيست.

امام على عليه السلام:
المَصائبُ بِالسَّوِيَّةِ مَقسومَةٌ بَينَ البَرِيَّةِ.
👈مصيبتها ، بطور يكسان ميان مردم تقسيم شده است.👉

👈مصیبتها، فرصتهای مقدر شده‌ای است که برای همه پیش می‌آید و کسی از این قاعده استثناء نیست، و اینکه در این حدیث اشاره به این مطلب مهم شده که مصیبتها بطور یکسان بین همه تقسیم شده، در واقع به این معناست که خدای مهربان برای هر کسی متناسب با عیوب خودش، تقدیراتی را برای اصلاح و تربیت این عیوب تنظیم و تقدیر میکند و این همان لیلة القدر است که خیاط دانا، اندازه‌های هر کسی را بدقت اندازه‌گیری کرده و بالسویة و بطور یکسان و مساوی با درمان همان عیب، برایش شرایطی را فراهم نموده تا با عمل به علوم نورانی محمد و آل محمد ع، این عیب مهلک حسد را درناژ نموده و اصلاح و تربیت شود و به درجات رفیع ادب و اخلاق مورد پسند آل محمد ع برسد ان شاء الله تعالی.👉
👈در واقع، عدالت، بالسویة، بین همه رعایت شده است.
در واژۀ زیبای «عدل» و مقالۀ آن اشاره شد که تقدیرات معادل عیوب هر کسی و برای درمان عیب حسد هر کسی، عِدل آن و معادل آن و بالسویة با آن مقدر و طراحی و تنظیم شده است.👉
+ مقالۀ: «لنگۀ نور خودت باش! عدالت برقرار میشه! إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ!»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی