دکتر محمد شعبانی راد

سرمستیِ حسادت! وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ!

Jealousy intoxication!
The toxicity of jealousy!

How to Avoid our Jealousy
from Poisoning our Life?

How to Drain our Jealousy?

«بطر» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«ذهب دمه بطرا، أي باطلا» + «بطل»
«البطر الطغيان عند النعمة» + «طغی»
«البطر سوء احتمال الغنى»
«البطر هو أن يتكبر عند الحق فلا يقبله.»
«البطر الخروج عن موجب النعمة من شكرها»
«البطر الشق، و منه البيطار لأنه يشق اللحم بالمبضع» + «شقق» + «سرق»
تیغ بیستوری، چاقوی کوچک جراحی «scalpel»
نیشتر «lancet»
مفهوم «دیسکانکشن، قطع»
+ «طغیان حسادت!»

حسود مست میشه و نورشو به هدر میده!
+ داستان تکراری قوم ثرثار!
بطر نفس!
+ «ریا»
حالت غلبه هوای نفس حسود بر عقل و بدمستی نفس! (پررویی)
کسی که بی جنبه است و تا یک چیزی گیرش میاد خودشو گم میکنه و دیگرانو تحویل نمی‌گیره!
نمونه این گونه طغیان و بطر در اقوام گذشته آنهایی بودند که چنان شکم‌سیر شده بودند که حتی با نان استنجاء می‌کردند! داستان تکراری قوم ثرثار!
+ داستان تکراری قارون:
«… وَ كَانَ سَبَبَ هَلَاكِ قَارُونَ أَنَّهُ لَمَّا أَخْرَجَ مُوسَى بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ مِصْرَ وَ أَنْزَلَهُمُ الْبَادِيَةَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى وَ انْفَجَرَ لَهُمْ مِنَ الْحَجَرِ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً بَطِرُوا وَ قَالُوا لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ …»
علت هلاکت قارون این بود که وقتی موسی (علیه السلام)،
بنی‌اسرائیل را از مصر خارج کرد و به بیابان رسیدند،
خداوند [برای غذای آن‌ها] مرغ بریان و بلدرچین نازل کرد
و از سنگ [برای آب آنها] دوازده چشمه جوشاند امّا آن‌ها کفران کردند و گفتند:
«ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفاء کنیم!»

إِنَّ حُبَّ الدُّنْيَا وَ الْأَمْوَالِ فِتْنَةٌ وَ مَشْغَلَةٌ عَنِ الْآخِرَةِ

آري! علاقه به دنيا انسان را از ياد آخرت غافل مي‌كند!

حسادت، یعنی نارضایتی به تقدیراتی که بمنظور درناژ حسادت قلب، تنظیم شده،
کاری میکنه که تمنا رو بر تقدیر، ترجیح بدهیم،
بعبارت دیگر، نور تقدیر رو فدای تمنای خودمون بکنیم
و این یعنی تکرار داستان کربلا!

امام باقر علیه السلام:
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ‏
كَانَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص مُؤْمِنٌ فَقِيرٌ شَدِيدُ الْحَاجَةِ مِنْ أَهْلِ الصُّفَّةِ وَ كَانَ مُلَازِماً لِرَسُولِ اللَّهِ ص عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ كُلِّهَا لَا يَفْقِدُهُ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْهَا وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَرِقُّ لَهُ وَ يَنْظُرُ إِلَى حَاجَتِهِ وَ غُرْبَتِهِ فَيَقُولُ يَا سَعْدُ لَوْ قَدْ جَاءَنِي شَيْ‏ءٌ لَأَغْنَيْتُكَ قَالَ فَأَبْطَأَ ذَلِكَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَاشْتَدَّ غَمُّ رَسُولِ اللَّهِ ص لِسَعْدٍ فَعَلِمَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا دَخَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ مِنْ غَمِّهِ لِسَعْدٍ فَأَهْبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلَ ع وَ مَعَهُ دِرْهَمَانِ فَقَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ عَلِمَ مَا قَدْ دَخَلَكَ مِنَ الْغَمِّ لِسَعْدٍ أَ فَتُحِبُّ أَنْ تُغْنِيَهُ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ فَهَاكَ هَذَيْنِ الدِّرْهَمَيْنِ فَأَعْطِهِمَا إِيَّاهُ وَ مُرْهُ أَنْ يَتَّجِرَ بِهِمَا قَالَ فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ خَرَجَ إِلَى صَلَاةِ الظُّهْرِ وَ سَعْدٌ قَائِمٌ عَلَى بَابِ حُجُرَاتِ رَسُولِ اللَّهِ ص يَنْتَظِرُهُ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ يَا سَعْدُ أَ تُحْسِنُ التِّجَارَةَ فَقَالَ لَهُ سَعْدٌ وَ اللَّهِ مَا أَصْبَحْتُ أَمْلِكُ مَالًا أَتَّجِرُ بِهِ فَأَعْطَاهُ النَّبِيُّ ص الدِّرْهَمَيْنِ وَ قَالَ لَهُ اتَّجِرْ بِهِمَا وَ تَصَرَّفْ لِرِزْقِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمَا سَعْدٌ وَ مَضَى مَعَ النَّبِيِّ ص حَتَّى صَلَّى مَعَهُ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص‏ قُمْ فَاطْلُبِ الرِّزْقَ فَقَدْ كُنْتُ بِحَالِكَ مُغْتَمّاً يَا سَعْدُ قَالَ فَأَقْبَلَ سَعْدٌ لَا يَشْتَرِي بِدِرْهَمٍ شَيْئاً إِلَّا بَاعَهُ بِدِرْهَمَيْنِ وَ لَا يَشْتَرِي شَيْئاً بِدِرْهَمَيْنِ إِلَّا بَاعَهُ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ فَأَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى سَعْدٍ فَكَثُرَ مَتَاعُهُ وَ مَالُهُ وَ عَظُمَتْ تِجَارَتُهُ فَاتَّخَذَ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ مَوْضِعاً وَ جَلَسَ فِيهِ فَجَمَعَ تِجَارَتَهُ إِلَيْهِ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَقَامَ بِلَالٌ لِلصَّلَاةِ يَخْرُجُ وَ سَعْدٌ مَشْغُولٌ بِالدُّنْيَا لَمْ يَتَطَهَّرْ وَ لَمْ يَتَهَيَّأْ كَمَا كَانَ يَفْعَلُ قَبْلَ أَنْ يَتَشَاغَلَ بِالدُّنْيَا فَكَانَ النَّبِيُّ ص يَقُولُ يَا سَعْدُ شَغَلَتْكَ الدُّنْيَا عَنِ الصَّلَاةِ فَكَانَ يَقُولُ مَا أَصْنَعُ أُضَيِّعُ مَالِي هَذَا رَجُلٌ قَدْ بِعْتُهُ فَأُرِيدُ أَنْ أَسْتَوْفِيَ مِنْهُ وَ هَذَا رَجُلٌ قَدِ اشْتَرَيْتُ مِنْهُ فَأُرِيدُ أَنْ أُوفِيَهُ قَالَ فَدَخَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص مِنْ أَمْرِ سَعْدٍ غَمٌّ أَشَدُّ مِنْ غَمِّهِ بِفَقْرِهِ فَهَبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ عَلِمَ غَمَّكَ بِسَعْدٍ فَأَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ حَالُهُ الْأُولَى أَوْ حَالُهُ هَذِهِ
فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص يَا جَبْرَئِيلُ بَلْ حَالُهُ الْأُولَى قَدْ أَذْهَبَتْ دُنْيَاهُ بِآخِرَتِهِ
فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ ع
إِنَّ حُبَّ الدُّنْيَا وَ الْأَمْوَالِ فِتْنَةٌ وَ مَشْغَلَةٌ عَنِ الْآخِرَةِ
قُلْ لِسَعْدٍ يَرُدُّ عَلَيْكَ الدِّرْهَمَيْنِ اللَّذَيْنِ دَفَعْتَهُمَا إِلَيْهِ فَإِنَّ أَمْرَهُ سَيَصِيرُ إِلَى الْحَالَةِ الَّتِي كَانَ عَلَيْهَا أَوَّلًا قَالَ فَخَرَجَ النَّبِيُّ ص فَمَرَّ بِسَعْدٍ فَقَالَ لَهُ يَا سَعْدُ أَ مَا تُرِيدُ أَنْ تَرُدَّ عَلَيَّ الدِّرْهَمَيْنِ اللَّذَيْنِ أَعْطَيْتُكَهُمَا فَقَالَ سَعْدٌ بَلَى وَ مِائَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ لَسْتُ أُرِيدُ مِنْكَ يَا سَعْدُ إِلَّا الدِّرْهَمَيْنِ فَأَعْطَاهُ سَعْدٌ دِرْهَمَيْنِ قَالَ فَأَدْبَرَتِ الدُّنْيَا عَلَى سَعْدٍ حَتَّى ذَهَبَ مَا كَانَ جَمَعَ وَ عَادَ إِلَى حَالِهِ الَّتِي كَانَ عَلَيْهَا
.
مردي از پيروان پيامبر اسلام(ص) به نام سعد، بسيار مستمند بود و از اصحاب صفّه محسوب مي‌شد و تمام نمازهايش را پشت سر پيامبر مي‌خواند. پيامبر از فقر سعد ناراحت بود، روزي به او وعده داد اگر مالي به دستم بيايد، تو را بي‌نياز مي‌كنم. مدّتي گذشت و بر حسب اتفاق، چيزي به دست نيامد و افسردگي پيامبر بر وضع مادي سعد، بيشتر شد. در اين هنگام جبرييل نازل شد و دو درهم با خود آورد و عرض كرد: خداوند مي‌فرمايد: ما از اندوه تو، به واسطه فقر سعد ‌آگاهيم، اگر مي‌خواهي از اين حال خارج شود، اين دو درهم را به او بده و بگو خريد و فروش كند. پيامبر دو درهم را گرفت. وقتي براي نماز ظهر از منزل خارج شد، سعد را مشاهده كرد كه به انتظار ايشان بر در يكي از حجره‌هاي مسجد ايستاده است. فرمود: مي‌تواني تجارت كني؟ عرض كرد: سوگند به خدا كه سرمايه ندارم! پيامبر آن دو درهم را به او داد و فرمود: سرمايه خود كن و به خريد و فروش مشغول شو. سعد پول را گرفت و براي انجام نماز به مسجد رفت و بعد از نماز ظهر و عصر، به طلب روزي مشغول شد. خداوند بركتي به او داد كه هر چه را به يك درهم مي‌خريد دو درهم مي‌فروخت. كم‌كم وضع مالي او خوب شد؛ به طوري كه بر در مسجد، دكاني گرفت و كالاي خود را آنجا مي‌فروخت. وقتي تجارتش بالا گرفت، كارش از نظر عبادي به جايي رسيد كه حتي وقتي بلال اذان مي‌گفت، او خود را براي نماز آماده نمي‌كرد.
پيامبر به وي فرمود:
سعد! دنيا تو را مشغول كرده و از نماز باز داشته است.
او مي‌گفت: اگر اموال خود را بگذارم ضايع مي‌شود، مي‌خواهم پول جنسي را كه فروخته‌ام دريافت كنم و پول كالايي را كه پيش از اين خريده‌ام بپردازم.
پيامبر(ص) از مشاهده اشتغال سعد به ثروت و باز ماندنش از بندگي، افسرده شد.
جبرييل نازل شد و عرض كرد: خداوند مي‌فرمايد: از افسردگي تو اطلاع يافتيم، كدام حال را براي سعد مي‌پسندي؟ پيامبر(ص) گفت: حال قبلي برايش بهتر است.
جبرييل گفت:
آري! علاقه به دنيا انسان را از ياد آخرت غافل مي‌كند،
حال دو درهمي را كه به او دادي از او پس بگير. پيامبر به سعد فرمود: دو درهمي كه به تو داده‌ام برنمي‌گرداني؟ عرض كرد: اگر به جاي آن، دويست درهم، بخواهيد مي‌دهم. فرمود: نه، همان دو درهم را بده. سعد پول را تقديم كرد و چيزي نگذشت كه وضع مالي او به حال اول برگشت.

+ «مترف»
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ حُسْنَ الْمَعِيشَةِ مَعِيشَةً أَتَقَوَّى بِهَا عَلَى جَمِيعِ حَوَائِجِي وَ أَتَوَصَّلُ بِهَا فِي الْحَيَاةِ إِلَى آخِرَتِي مِنْ غَيْرِ أَنْ تُتْرِفَنِي فِيهَا فَأَطْغَى أَوْ تَقْتُرَ بِهَا عَلَيَّ فَأَشْقَى»
بار خدايا از تو خواهم معيشت خوبى كه بدان وسيله بهمۀ حوائجم نيرو بگيرم
و در اين دوران زندگى بدان وسيله به آخرتم رسم،
بدون آنكه مرا در آن به خوشگذرانى وادار كنى تا در نتيجه سركش شوم،
يا بر من تنگ گيرى كه بدبخت شوم.

قَالَ كَعْبُ الْأَحْبَارِ مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ:
يَا مُوسَى قُلْ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ
لاَ تَبْطَرَنَّكُمُ النِّعْمَةُ فَيُعَاجِلُكُمُ السَّلَبَ
وَ لاَ تَغْفُلُوا عَنِ الشُّكْرِ فَيُقَارِعُكُمُ الذُّلُّ
وَ أَلِحُّوا فِي الدُّعَاءِ تَشْمَلْكُمُ الرَّحْمَةُ بِالاْءِجَابَةِ وَ تَهْنِئْكُمُ الْعَافِيَةُ.
اى موسى به بنى اسرائيل بگو
نعمتهاى دنيا شما را خوشنود نكند (شما را عاصى نكند) كه بزودى از شما ميگيرم
و از ياد و سپاسگزارى من غفلت نکنید كه خوارى شما را فرو مى‌گيرد 
اصرار در دعا كنيد كه اجابت، شامل حالتان شود
و گوارا كنم نعمت شما را با عافيت و سلامتى.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
إِنَّمَا أَتَخَوَّفُ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي ثَلاَثَ خِصَالٍ
أَنْ يَتَأَوَّلُوا اَلْقُرْآنَ عَلَى غَيْرِ تَأْوِيلِهِ
أَوْ يَتَّبِعُوا زَلَّةَ اَلْعَالِمِ
أَوْ يَظْهَرَ فِيهِمُ اَلْمَالُ حَتَّى يَطْغَوْا وَ يَبْطَرُوا
وَ سَأُنَبِّئُكُمُ اَلْمَخْرَجَ مِنْ ذَلِكَ
أَمَّا اَلْقُرْآنُ فَاعْمَلُوا بِمُحْكَمِهِ وَ آمِنُوا بِمُتَشَابِهِهِ
وَ أَمَّا اَلْعَالِمُ فَانْتَظِرُوا فَيْئَتَهُ وَ لاَ تَتَّبِعُوا زَلَّتَهُ
وَ أَمَّا اَلْمَالُ فَإِنَّ اَلْمَخْرَجَ مِنْهُ شُكْرُ اَلنِّعْمَةِ وَ أَدَاءُ حَقِّهِ
.
همانا بر امّت خودم پس از خودم از سه چيز مى‌ترسم:
اينكه قرآن را به طور درست تأويل و تفسير نكنند،
يا از لغزش‌هاى عالم پيروى كنند،
يا در ميان آنها ثروت زياد شود به طورى كه طغيان كنند و ناسپاس باشند
و به زودى راه نجات از آن را به شما خبر خواهم داد:
اما قرآن، پس به آيات محكم آن عمل كنيد و به آيات متشابه آن ايمان بياوريد،
و اما عالم، منتظر باشيد كه از لغزش برگردد و از لغزش، او را پيروى مكنيد،
و اما مال، چارۀ آن شكر نعمت و اداى حقّ‌ آن است.

[سورة الأنفال (۸): الآيات ۴۵ الى ۴۷]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۴۵)
اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد، چون با گروهى برخورد مى‌‏كنيد پايدارى ورزيد و خدا را بسيار ياد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ
وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ (۴۶)
و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع مكنيد كه سُست شويد و مهابت شما از بين برود،
و صبر كنيد كه خدا با شكيبايان است.
وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ
وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (۴۷)
و مانند كسانى مباشيد كه از خانه‌‏هايشان با حالت سرمستى و به صرف نمايش به مردم خارج شدند
و [مردم را] از راه خدا باز مى‏‌داشتند، و خدا به آنچه مى‌‏كنند احاطه دارد.

[سورة القصص (۲۸): الآيات ۵۶ الى ۶۰]
إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ
وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (۵۶)
در حقيقت، تو هر كه را دوست دارى نمى‏‌توانى راهنمايى كنى،
ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مى‌‏كند،
و او به راه‏‌يافتگان داناتر است.
وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى‏ مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا
أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى‏ إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا
وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (۵۷)
و گفتند: «اگر با تو از [نورِ] هدايت پيروى كنيم، از سرزمين خود ربوده خواهيم شد.»
آيا آنان را در حرمى امن جاى نداديم كه محصولات هر چيزى -كه رزقى از جانب ماست- به سوى آن سرازير مى‏‌شود؟
ولى بيشترشان نمى‌‏دانند.
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها
فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلِيلاً
وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ (۵۸)
و چه بسيار شهرها كه هلاكش كرديم، [زيرا] زندگى خوش، آنها را سرمست كرده بود.
اين است سراهايشان كه پس از آنان -جز براى عدّه كمى- مورد سكونت قرار نگرفته،
و ماييم كه وارث آنان بوديم.
وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى‏ حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا
وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى‏ إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ (۵۹)
و پروردگار تو [هرگز] ويرانگر شهرها نبوده است تا [پيشتر] در مركز آنها پيامبرى برانگيزد كه آيات ما را بر ايشان بخواند،
و ما شهرها را -تا مردمشان ستمگر نباشند- ويران‌‏كننده نبوده‏‌ايم.
وَ ما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها
وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (۶۰)
و هر آنچه به شما داده شده است، كالاى زندگى دنيا و زيور آن است،
و[لى‏] آنچه پيش خداست بهتر و پايدارتر است؛ مگر نمى‏‌انديشيد؟

قَرْيَةً … فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ

داستان تکراری شهروندان حسودی که به صاحبان نور خود پشت کردند!
آیا برای دفاع از خود بخاطر این اشتباه مرگباری که انجام داده‌اند، توضیحی دارند؟!
داستان تکراری قوم ثرثار!
حسود مست میشه و نورشو از دست میده!
این مفهوم از واژه «بطر» استنباط می‌شود.

[سورة النحل (۱۶): الآيات ۱۱۱ الى ۱۱۵]
يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (۱۱۱)
[ياد كن‏] روزى را كه هر كس مى‏‌آيد [و] از خود دفاع مى‌‏كند، و هر كس به آنچه كرده، بى كم و كاست پاداش مى‌‏يابد و بر آنان ستم نمى‌‏رود.
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (۱۱۲)
و خدا شهرى را مثل زده است كه امن و امان بود [و] روزيش از هر سو فراوان مى‏‌رسيد،
پس [ساكنانش‏] نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند،
و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى‏‌دادند، طعم گرسنگى و هراس را به [مردم‏] آن چشانيد.
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (۱۱۳)
و به يقين، فرستاده‌‏اى از خودشان برايشان آمد، اما او را تكذيب كردند،
پس در حالى كه ظالم بودند آنان را عذاب فرو گرفت.
فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (۱۱۴)
پس، از آنچه خدا شما را روزى كرده است، حلال [و] پاكيزه بخوريد،
و نعمت خدا را -اگر تنها او را مى‌‏پرستيد- شكر گزاريد.
إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ
فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۱۱۵)
جز اين نيست كه [خدا] مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه نام غير خدا بر آن برده شده حرام گردانيده است.
[با اين همه،] هر كس كه [به خوردن آنها] ناگزير شود، و سركش و زياده‏‌خواه نباشد،
قطعاً خدا آمرزنده مهربان است.

الکل‌سنجی تنفسی، مقياس الكحول بالدم،
«Breathalyzer»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی